#مرثیه_امام_حسین_ع
#مرثیه_حضرت_زینب_س
#اسارت
دست من و زنجیر، فکرش را نمی کردم
چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم
بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر
باحنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم
من با تو بودم، بی تو از عمرِ بدون تو…
…اینقدر باشم سیر!، فکرش را نمی کردم
مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم
اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم
دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت
تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم
بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد
آن دستِ پرچمگیر، فکرش را نمی کردم
تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید
حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم
شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر…
مُردم از آن تصویر، فکرش را نمی کردم
درکوچه های کوفه در پیش کنیزانم
خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمی کردم
خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام
با اینکه شد تعبیر، فکرش را نمی کردم
حالا فقط من ماندم و راس تو بر نیزه
ای وای از این تقدیر، فکرش را نمی کردم
#مهدی_نظری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_س
#مرثیه_اسارت
من زینبم، مریم دخیل چادرم شد
در کسب رزق از آسمان ریزه خورم شد
عمری فقیر بخشش دست پُرم شد
خرج حمایت از ولی هر عنصرم شد
گرچه ز نسل یاسم و حساس هستم
در معرکه یک پارچه عباس هستم
من زیبنم، اسطوره ی سوز و گدازم
در نیمه شب ها عاشق راز و نیازم
حاجت دهد حتی نخ چادر نمازم
جوشن که می خوانم خدا با هر فرازم...
...می گوید این ناموس من فرزند زهراست
فخر تمام کائنات و عرش بالاست
در راه عشق دلبرم زهرا ترینم
هرچه بلا نازل شود از صابرینم
زاکیه ام، معصومه ام، اهل یقینم
من دختر حیدر امیرالمومنینم
فکری برای دفع هر نیرنگ کردم
با خطبه هایم مثل زهرا جنگ کردم
در شام و کوفه حرص دین خوردم برادر
کعب نی از شمر لعین خوردم برادر
از بام، سنگ آتشین خوردم برادر
با دست بسته بر زمین خوردم برادر
در هر کجا خوردم زمین، با اشک و با آه
زیر کتک گفتم فقط الحمدلله
اصلا که گفته کوچه ی اشرار رفتم
بی معجر و بی پوشیه بازار رفتم
باور نکن در مجلس اغیار رفتم
دیدی اگر در بزم مِی ناچار رفتم...
...می خواستم تا جامه ات را پس بگیرم
می خواستم عمامه ات را پس بگیرم
از بس که اهل غفلت و دنیا پرستند
این قوم با اوصاف ما بیگانه هستند
یک روز رأست را روی نیزه شکستند
روزی دگر نامردها بر شاخه بستند
خیلی برایت گریه کردم با رقیه
لعنت بر این دل سنگی آل امیه
طفلک رقیه پلک و ابرویش شکسته
سنجاقِ سر در لای گیسویش شکسته
اصلا خبر داری که بازویش شکسته
با ضرب پای زجر، پهلویش شکسته
از هر طرف پا می شود آخر می افتد
دستش شکسته غالبا با سر می افتد
سایه نشسته بر تنش مانند مادر
شد باغ لاله دامنش مانند مادر
خونی شده پیراهنش مانند مادر
شد نیمه کاره، دیدنش مانند مادر
بار سفر بسته پرستو زار و خسته
کنج خرابه ساکت و تنها نشسته
خیلی خسارت بین شهر شام دیدیم
معنای غربت بین شهر شام دیدیم
صدها مصیبت بین شهر شام دیدیم
ما هتک حرمت بین شهر شام دیدیم
خیلی عوض شد قد و بالای رشیدم
از بس مصیبت های سنگینی چشیدم
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
احوالات یادگار و یعقوب کربلا امام سجاد علیه سلام،بعد از واقعه عاشورا
"منبع لهوف سید بن طاووس ص 271"
#دل_سروده_های_مزینانی🌹
ای که چل سال شده سهم دلت ناله و آه
معنی صبر تو هستی... پسرِ ثارَ الله
سجده گاهِ سر تو ،سنگِ دلِ صحرا بود
آب و نانت همه، اندوه و غم بابا بود
رخِ تب دار تو خورشید دلِ اهل حرم
صحنِ قلبت همه دم،بزم عزا بوده وغم
خاک غربت به سرت شد به دلِ دشت بلا
سفر کوفه و شام تو شده ....واویلا
کس نفهمید چرا پشت سَرت، شد خالی
کس نفهمید چرا زار و پریشان حالی
وَ چرا چشمه یِ خون از دلِ تو می جوشید؟
وَ چرا پیرهَنِ کهنه به تن می پوشید؟
روزها... روزه و شب نافله و ذکر و دعا
شده افطار تو آغشته یِ اشکت همه جا
گذراندی همه ی کرب و بلا را در تب
ذکر لبهای تو... وای از دلِ عمه زینب
سهم تو اشک وتنِ سوخته و تب دار است
قَدحِ اشک کنارَت به سَرِ افطار است
مَشکی از اشک به همراهیِ تو چل سال است
ساقیِ چشم تو آن تشنه لبِ گودال است
سوختی از شَرَر و هِروله یِ دشت جنون
کاسه یِ چشم گهر بار تو شد چشمه یِ خون
کربلا رفتی و غوغایِ قیامَت دیدی
طعمِ تب، را تو چشیدی و جسارت دیدی
ای برای دل عمه شده چون سنگ صبور
زینت چشم تو اشک است ودلت چشمه یِ نور
پدرت کشته ی اشک است و تویی چشمه ی اشک
زده ای بر سر سجاده ی خود خیمه ی اشک
تویی یعقوب ترین همسفرِ کرب و بلا
اشک تو چشمه یِ زمزم شده و سعی و صفا
لب تو خنده ندیدَ ست دگر بعدِ پدر
رنگِ سیمای تو زرد است و پُر از سوز و شرَر
هر کجا آب تو دیدی،زِ رخت رنگ پرید
رنگ خوش را به خدا چشم شما هیچ ندید
تَر نشد جانِ گلوی تو به آب خوش و ناب
ذبح گشتی همه ی عمر تو باخنجرِ آب
روزگارِ تو به اشک و غم جانسوز گذشت
پیش چشمانِ تَرَت، نیزه ای هرروز گذشت
روی نِی گر چه نرفته سرِ پاکت...امّا
سرت از شدت غم سوخته در شامِ بلا
پرچم سرخ، به بامِ دلت افراشته ای
لاله ها با اثرِ خونِ دلت کاشته ای
خطبه خوانِ سفر کرب و بلا و شامی
مثل زینب سببِ زندگیِ اسلامی
دُرِّ اشک ، زینتِ چشمانِ دل غمناکت
خبر از غربت تو میدهد آقا..خاکت
#منصوره_محمدی_مزینان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#محرم_امام_زمان_عجلالله
بویِ سيبِ حرم از سمتِ سحر میآيد
قطعِ اين فاصله از دستِ تو بر میآيد
روز و شب كارِ شما گريه شده میدانم
باز از دامنتان بویِ جگر میآيد
كاشكی قدر بدانيم جوانیها را
زود بر شاخه در اين فصل ثمر میآيد
تا نشستيم در اين حلقه سرِ مجلسمان
مادرت دست شكسته به كمر میآيد
روزها سايه نشينِ قَدمش خورشيد است
هركه در سايهی اين بيرق اگر میآيد
میرسد جمعهای و پيشِ تو دَم میگيريم
عاقبت غُربتِ اين جمع به سر میآيد
تا كه آبی بزند بر لبِ لب تشنهی ما
مادرِ سينه زنان زود زِ در میآيد
كفنم پيرهنِ مشكیِ من كاش شود
رنگِ مشكی به كفن هم چقدر میآيد
علت اول دیوانگی ماست حسین
باز از مستیِ ديوانه خبر میآيد
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_امام_زمان_عج
اذنی اگر دهی که ز نامت سخن کنم
با تو سخن ز درد و بلا و محن کنم
رو سوی تو که فخر همه نسل آدمی
آیا اجازه می دهی این دم سخن کنم
آقا ببین دلم ز فراقت پر از غم است
نجوا به یاد یوسفم از پیرهن کنم
بر ما لباس نوکری ات افتخار ماست
آخر لباس نوکرای ات را کفن کنم
قابل ندارد این دل و جانم ولی خوشا
گر رخصتی دهی که کفن را به تن کنم
ساقیِ جان ما شده چشمان کوثرت
از فیض مادر است اگر این گریه من کنم
چون ناله های فاطمه آید به گوش دل
یادی ز تو به ناله ی یابن الحسن کنم
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#کاوران_اسرا
#غزل
این سواران کیستند انگار سر میآورند
از بیابانِ بلا گویا خبر میآورند
این گلوی کوچک انگاری که راه شیری است
این سواران کهکشان با خود مگر میآورند
تخته خواهد کرد بازار شما را، شامیان!
این که بیپیراهن و بیبال و پر میآورند
هم عمو میآورند و هم برادر، حیرتا!
هم پدر میآورند و هم پسر میآورند
آشنا میآید آری این گل بالای نی
هر چقدر این نیزه را نزدیکتر میآورند
تا بگردد دور این خورشیدهای نیمهشب
ماه را نامحرمان از پشت سر میآورند...
زنبق هفتاد و یک برگم! به استقبال تو
خیزران میآورند و طشت زر میآورند
#سعید_بیابانکی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#کاروان_اسرا
#غزل
دل سوزان بُوَد امروز گواه من و تو
کز ازل داشت بلا، چشم به راه من و تو
من به تو دوختهام دیده، تو بر من، از نی
یک جهان راز، نهفته به نگاه من و تو
اُسرا با من و رأس شهدا با تو به نی
چشم تاریخ ندیدهست سپاه من و تو
روی تو ماه من و ماهِ تو عباس امّا
ابر خون ساخته پنهان رخ ماه من و تو
آیه خواندن ز تو، تفسیر ز من، تا دانند
که به جز گفتن حق نیست گناه من و تو
هر دو نَستوه چو کوهیم برِ سیل امّا
عشق، دلگرم شد، از سردی آه من و تو...
«مدّعی خواست که از بیخ کند ریشهٔ ما»
بیخبر زآن که غروب است پگاه من و تو
#علی_انسانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب
#دروازه_کوفه
#مصائب_شام
وای از نگاه بی خرد بی مرام ها
بر نیزه بود جاذبه ی انتقام ها
بازی کودکانه اطفال گشته بود
پرتاب سنگ از وسط پشت بام ها
آن روز از تمامی دیوار های شهر
با سنگ میرسید جواب سلام ها
در مدخل ورودی آن سرزمین درد
از بین رفته بود دگر احترام ها
وای از محله های یهودی نشین شهر
وای از صدای هلهله و ازدحام ها
یک کاروان به ناقه عریان گذر نمود
آهسته از میان نگاه امام ها
بر نیزه های گمشده در لابه لای دود
هجده سر بریده نشسته بدون خوود
#علی_زمانیان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین
#تنور_خولی
#مصائب_شام
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود
چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از روی خویش نوررانی!
چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!
سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر
تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید
پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را
ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا
و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا
به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند
زمین و اهل همه آسمان عزادارند
رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش
أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان
صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود
و جای زینب کبری در این سحر خالی
نبود تا که ببیند چه حال و احوالی
اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد
هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد
#محمود_ژولیده
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
آن زمان که حُرمت از مادر تو بشکستند
حُرمت خیمه گه خواهر تو بشکستند
با لگد بر درِ خانه ز جفا کوبیدند
گوییا سنگ زدند و سر تو بشکستند
چون درِ خانه ز انبوه ستم ها بشکست
با عمودی سر آب آور تو بشکستند
نه فقط نیزه شکسته به برت افتاده
نیزه ها را همه در پیکر تو بشکستند
وای من حُرمت پیراهن و انگشتر را
پیش چشمانِ ترِ مادر تو بشکستند
حُرمت از دختر کبرای علی در کوفه
به کنار سر و تشت زر تو بشکستند
نقش مسمار چو برسینه ی پروانه نشست
به کنیزی چه دل دختر تو بشکستند
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_امام_زمان_عج
تو را علقمه نینوا دوست دارد
تو را خاک کرببلا دوست دارد
تویی زائر مخفی قبر زهرا ( س )
بقیع حسن هم تو را دوست دارد
تو را ای تمام حرم ها حریمت
مدینه ، نجف ، سامرا دوست دارد
تو را خوانْد زینب به بازار کوفه
تو را زینبِ با وفا دوست دارد
تو را خوانده بر نیزه همراه قرآن
تو را رأس بر نیزه ها دوست دارد
تو را خوانده با هر نوایش رقیه ( س )
که او بعد بابا تو را دوست دارد
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_امام_زمان_عج
برای آمدنت انتظار کافی نیست
فقط دو چَشم تَر و اشکبار کافی نیست
برای آمدنت مثل رود باید بود
شبیه برکه در این شام تار کافی نیست
شبیه هِمَّت و چمران و باکری ، آری
وگرنه در دم آخر فرار کافی نیست
برای آمدنت مثل شیر باید مُرد
وگرنه روبَه یک بیشه زار کافی نیست
سری بزن تو به این بچه های هیأَتی ات
نگو عزیز دلم این که یار کافی نیست
گل همیشه بهارم برای یاری تو
مگر تجمع این قدر خار کافی نیست
و جمعه خانه تکانی دل نما ای دوست
ز شیشه بردن قدری غُبار کافی نیست
علی اشاره که سهل است گریه باید کرد اما
برادران عزیزم شعارکافی نیست
چقدر در پی دنیا گذشت وقت عزیز
سه باب خانه سر لاله زار کافی نیست
گذشت دوره ی غفلت به پای قلیان ها
عزیز من گذر روزگار کافی نیست
برای غصه ی زینب( س ) رواست جان بدهم
همین تباکی و اشک و هوار کافی نیست
بیا برای خدا یا علی ( ع ) بگو امشب
قسم بده تو خدا را به عمه اش زینب( س )
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#سلام_بر_بانوی_قهرمان عمه شجاع سادات زهرای ثانی حیدر کوفه زینب کبری سلام الله علیها
کوفه...
ذکر لبهام یکسره زینب
هست علیا مخدّره زینب
از امامش محافظت میکرد
میمنه تا به میسره زینب
میکشم از مصیبتش فریاد
چقدَر بین راه میافتاد
پای این روضه باید اصلا مرد:
«دخَلَتْ زینبُ علی بْنِ زیاد»
دوری از یار سهم زینب شد
مایهی اقتدار مذهب شد
موی او شد سپید از بس که
پدرش در مقابلش سَب شد
گوییا اینکه بردهاند از یاد
که علی کرده کوفه را آباد
کوفه با دخترش چهها کرده
خوب مزد امامتش را داد
قد زینب ز طعنهها تا شد
بعد سقا اسیر غمها شد
آنقدَر در جهان بلا دیده
لقبش «کعبةُ الرّزایا» شد
زینب و چشم بیحیا ای وای
زینب و شاه سرجدا ای وای
او سوارِ کجاوهی عریان
دلبرش روی نیزهها ای وای
#مهدی_علی_قاسمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غزل
لرزید کاخ ظلم زیر پای زینب
دشمن حقیر تیغ برق آسای زینب
مانند حیدر خطبه میخواندو مسلط
غوغا به پا کرده ید غوغای زینب
با حرف های آتشینش آبرو برد
از دشمنان هر حرف بی پروای زینب
گفتا شهادت عادت این خانواده ست
باخون نوشته گشته و امضای زینب
زینب علمدار تمام کربلا بود
عالم همه حیران عاشورای زینب
#محمد_حبیب_زاده
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مثنوی
#روضه_های_بعد_از_عاشورا (اَلشام - اَلشام - اَلشام)
اَلشـّام یعنی آه و اشک و بی قراری
اَلشام یعنی روضه و شب زنده داری
اَلشام یعـنی استقامت... بردباری
خونابه جاری از لبِ زخمیِّ قاری
اَلشام یعنی رقص و پاکوبی و دشنام
خاکستر و سنگ است که می بارد از بام
اَلشام یعنی بدترین زخـمِ زبان ها
رقصیدن و مِیْ خوردنِ شمر و سَنان ها
اَلشـام یعـنی تازیانه با خَـطابه
خوابیدنِ دردانه ای کنـجِ خرابه
اَلشام یعنی زینبین و کوچه... بازار
نِی بردن و مِی خوردن و آزردنِ یار
اَلشام یعنی مجلسی پُراضطراب و...
ناموسِ حیـدر شاهِدِ بـزمِ شراب و...
اَلشام یعنی چوب کوبیدن به دندان
سیلی زدن بر غنچـه یِ رویِ یتیمان
اَلشام یعنی بند و زنجـیرِ اسارت
ناموسِ یار و کوچه بازار و جسارت
اَلشام یعنی مستیِ قـومِ حرامی
اهلِ حـرم در بینِ نامردانِ شامی
اَلشام یعنی طعنه یِ آل یهود و...
لعلِ لب و چشم و سر و صورت... کبود و...
اَلشام یعنی دختری در حالِ هِق هِق
پایِ سری در روضه طفلی می کند دق
اَلشام یعنی لـُکـنتِ شیرین زبانی
خون می شود هر دیده یِ صاحب زمانی
اَلشام یعنی ندبه ای با آه و ناله
غساله و خون لخته یِ جسمِ سه ساله
اَلشام یعنی العجل تا روزِ دیدار
جان دادن از غمها میانِ روضه یِ یار
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
عشق مجنون بیابان حسین وزینب است
صبر چون آئینه حیران حسین وزینب است
جبرئیل صبر می فرمود درتفسبر عشق
آیه های عشق درشان حسین وزینب است
با صبوری صبر را ایوب معنا کرد وگفت
صبر یک آیه زفرقان حسین وزینب است
با رگ جان متصل شد از ازل میثاقشان
عالمی حیران زپیمان حسین وزینب است
مکتب اسلام گرجاوید مانده تا ابد
از فداکاری وایمان حسین وزینب است
از دل هر لاله ای داغی اگر شد آشکار
جلوه ای از داغ پنهان حسین وزینب است
کربلا روشن ترین صبح امید و آرزوست
کربلا فصل درخشان حسین وزینب است
درسپهر عدل وآزادی وایثار و وفا
کربلا خورشید تابان حسین وزینب است
گرکه محزون شد نوای نی زشور نینواست
نی نوایش از نیستان حسین وزینب است
تاقیامت گرفضا آکنده شد ازعطرگل
ازشمیم باغ عطشان حسین وزینب است
روز رستاخیز گل ها رادمردی وشرف
سرگذشتی ازگلستان حسین وزینب است
درکنار جسم اکبر دیده ی کروبیان
شاهد حال پریشان حسین وزینب است
علقمه درحسرت ماه بنی هاشم هنوز
شرمگین ازچشم گریان حسین وزینب است
مکتب عشق وشهادت اوستادش اصغراست
آن که خود طفل دبستان حسین وزینب است
روز عاشورا پس از اعمال حج عشق وخون
عید عشق وعید قربان حسین وزینب است
عشق را گفتم کدامین شب جهان غرق عزاست
گفت آن شب شام هجران حسین وزینب است
بعد از آن حنگ نمایان کوفه وشام بلا
صجنه ی فتح نمایان حسین وزینب است
کشتی ظلم وستم در ورطه ی گیتی مدام
درهراس ازموج وطوفان حسین وزینب است
ای «وفایی» بانوی تقوا وعصمت فاطمه
تا قیامت مرثیه خوان حسین وزینب است
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7