eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
980 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
اشک محبتی که نشیند به روی ما امید می رود که شود آبروی ما ما را چه حاجت است به مینای دیگران لبریز عشق دوست بود تا سبوی ما دلدادگان گلشن سبز ولایتیم زین باغ لاله خیز بود رنگ و بوی ما فردا به احترام علی باز می شود درهای رحمت احدیت به روی ما بهر نماز عشق به محراب می رویم آن جا که اشک می شود آب وضوی ما سوگند می خورم به غمش ، وقف او بود فریاد غم گرفتۀ و بغض گلوی ما چون شمع سینه سوز بسوز ای دل صبور این جا با قدر سوختن است آبروی ما مارا چو می برند به غربت سرای خاک دیدار روی اوست همه آرزوی ما گمگشتگان عشق، امید است تا علی فردای رستخیز کند جستجوی ما نالیده ایم بس که «وفایی» زداغ او پیچیده است درهمه جا های وهوی ما http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دوست دارم خاک باشم در ره پای علی تاکنم در رهگذار او تمنای علی دوست دارم اشک باشم چشمه چشمه، جوبه جو تا که قطره قطره افتم درقدمهای علی دوست دارم باد باشم با امید و آرزو سرنهم مثل نسیم صبح برپای علی دوست دارم چون کبوتر باشم و با بال شوق پر زنم تا گلشن سبزو دل آرای علی دوست دارم  گوش باشم تا به بزم اُنس او بشنوم از دوستانش صوت آوای علی دوست دار م چشم باشد عضو عضوم تا مگر وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز وشب گاه با یاد علی گاهی به زهرای علی دوست دارم دست مارا او بگیرد روزحشر نامۀ اعمال ما باشد به امضای علی دوست دارم ای«وفایی» روز سخت واپسین عروه الوثقای ما باشد تولای علی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام ما به علی و نماز آخراو به حال راز و نیاز و به دیدۀ تر او سلام ما به علی به عدل وایمانش سلام ما به رخ غرق خون و منبراو سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد سلام ما به رخ غرق خون اطهراو سلام ما به پریشانی حسین وحسن سلام ما به دل غرق آه دختراو سلام ما به نفس های نفس پیغمبر سلام ما به فروغ نگاه آخر او سلام ما به غمی کز مدینه دارد او سلام ما به ملاقات او و همسراو چوخاک اوست سزای ابوذر ومقداد فتاده است «وفایی» به خاک قنبراو http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ازشرار دل من چشم ترم مي سوزد دل من بيشتراز زخم سرم  مي سوزد مثل نخلي كه فتاده است كناردريا دل گرفته شرر وچشم ترم  مي سوزد برغريبي حسين وحسن وزينب خويش همچنان شمع دل شعله ورم  مي سوزد تابه رخسارة عباس نگاهم افتاد ديدم ازغصه وجودپسرم  مي سوزد چون به زينب نگرم يادكنم از زهرا گوئيا فاطمه پيش  نظرم  مي سوزد اين قدر اشك نريزيد عزيزان دلم كه من ازآتش اين غم جگرم مي سوزد قدري ازبسترمن فاصله گيريدهمه هريتيمي كه بود دوروبرم  مي سوزد بسته ام بار سفرليك خدامي داند نگرم چون به شمابال وپرم  مي سوزد اي« وفایي» به خدا تا ابديت همه شب هم چنان ماه چراغ سحرم  مي سوزد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اگرچه زخم سرش راتمام مي ديدند ولي ززخم عميق دلش نپرسيدند كسي نخواست بپرسدچراسرش بشكافت اگرچه مردم بي دردكوفه مي ديدند شبي نخفت علي ازغم جهالت خلق ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند بهار عمرعلي شدخزان وگل نشدند دوباره درره اوخار فتنه پاشيدند نرفت رنگ سياهي بُرون ازآن دل ها زداغ سُرخ علي گرسياه  پوشيدند بـه غيراهل ولايت، هنوزهم آنان اسير وسوسه واهل شك وتريدند عليست چون شب قدر خدا كه اين مردم زقدرو منزلتش نكته اي نفهميدند علي حقيقت عدل است وتا ابد زنده است ولی تمامی آنان زجهل خوابیدند خداگواست كه دركربلا همين مردم شکوفه های علي رابه نيزه هاچيدند چه روزگار غريبي بودكه بعدازاو به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند دلم گرفته «وفایی»بیاکه گریه کنیم به احترام غمی که به شیعه بخشیدند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نهـان زچشـم مردم ، زمانه مي رود علي شكسته فرق وخونجگر،زخانه می رود علی باغم ومحنت درون، باپروبـال غرق خون به سـوی گلشن جنـان، زلانه می رود علی قسم كه حق مدارشد، به سجده رستگار شد به ديـدن خـدابدين ، تـرانه می رود علی زبی كسی وغربتش، به سوی خاك تربتش به همـره هـزارهـا، نشـانـه می رود علی همره اشك زينبين، بادل خـونين حسين به روی دوش مجتبی ، زخانه می رود علی نهان زچشم دشمنان، جانب تربتی نهان غـريب تـرزفـاطمه، شبـانـه می رود علی شب غمش شده سحـر،بستـه اگربار سفـر بـرای ديـدن گُـل و،جـوانـه می رود علی زگلشن عشق وشرف، به وادی پاك نجف دريغ جسم اطهرش، به شانه می رود علی چه باصفا وبايقين، زخاك تاعرش بريـن پی وصـال ايــزد، يگــانـه می رود علی «وفایی» اشك فشان، بـگونفس نفس زنان نهان زچشم مردم زمـانـه می رود علی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خون دل های علی گل کرد برفرق سرش می برد این دسته ی گل را برای همسرش آن که عمری کرد دلجویی زپا افتاده را حال می ریزد گل از خون درمیان بسترش مسجدو محراب ومنبر درفروغی ازخلوص محشری دیدند درحال نماز آخرش بعد زهرا با همان عشق ومحبت بارها دید زهرا را ولیکن درنگاه دخترش کم کم ازپا می فتاد این شمع واز غم زینبش بال وپرمی زد چنان پروانه در دور وبرش گفت عباسم علمدار حسین من تو باش این وصیت نامه رابنوشت با چشم ترش گفت با پروانه های خویشتن پنهان کنند همچو زهرا نیمه شب درخاک غم خاکسترش پرشداز شهد شهادت تا که جامش عشق گفت ساقی کوثر رود امشب به سوی کوثرش ازسخن گفتن «وفایی» گرکه کم کم شد خموش قطره قطره اشک می افتاد روی دفترش http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب شب سقایی یعسوب دین است پیمانه ها دست امیرالمؤمنین است بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر او صورت انسانی الله باشد او کاشف الکرب رسول الله باشد او جلوه ربانی شب های قدر است او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است او را تمام عرشیان تکریم کردند خیل ملائک بر علی تعظیم کردند امشب جنون آبها هم بی مثال است می نوشی از دست علی تنها حلال است پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر روی سخن با آن امیر عالمین است تنها خجالت بهر سقای حسین است در علقمه عباس عمود آهنین خورد در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آدمی چیست که اینقدر به خود می نازی؟ داری از عمر خودت می زنی و می سازی زندگی مثل قماری ست مسلم که در آن هر قدر خبره شوی آخرسر می بازی به دوای تو طبیبان همگی دل سردند چه بلایی به سر روح و تنت آوردند این قدر زور نزن زندگی ات آمال است آخر عمر مگر بیش تر از صد سال است؟ به چه دلخوش شده ای موی سر و قد بلند نفس برده است به تاراج جهانت را چند؟ همه ی زندگی ات را سر این تن دادی خوب بنگر که به افسار که گردن دادی؟ اینکه اینگونه تورا بند زده شیطان است روز و شب هی به تو لبخند زده شیطان است دشمن توست اگر همره راهت شده است باعث خستگی و روی سیاهت شده است تو که با دست خودت آفت جانت شده ای چه قدر پیش همه قفل زبانت شده ای دست بردار به تسبیح خداوند خودت کی خودت را تو رها می کنی از بند خودت کی صدای تو رها گشت و به الله رسید خواب ماندی و شب هفدهم ماه رسید توبه کن توبه تو که وقت عبادت داری سیزده روز دگر مانده و فرصت داری سیزده روز دگر مانده و سرگردانی نفس را باید از این راه تو برگردانی دست بر دامن هرکس بزنی بیهوده ست نفس تو سرکش و مغرور و گناه آلودست بارالها چه کنم آب حیاتم بدهی باز وقت سحر از غصه نجاتم بدهی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خدایا این جماعت خود پرستند به روی دین وقرآن دیده بستند پس ازبشکستن پهلوی زهرا سرمظلوم عالم را شکستند اشعارناب آئینی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر کس برای توبه مصمم نمی شود با صد هزار موعظه آدم نمی شود امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم فردا همین مجال فراهم نمی شود طاعات ما و حلقه ی پیوند با خدا خالص نبوده است که محکم نمی شود نامردی است بندگی لحظه ای ما شوق گناه و نافله با هم نمی شود باید برای خشکی چشم التماس کرد این چاه خشک، یک شبه زمزم نمی شود ساکت نباش، حرف بزن با خدا، بگو: من آمدم کنار تو باشم، نمی شود؟ شاید که از نگاه تو افتاده ام دگر وقتی دلم، شکسته و محرم نمی شود در بین خوب ها منِ آلوده هم بخر چیزی که از کریمی تو کم نمی شود حلوا نخواستم، تو خودت را به من بده حلوا برای غم زده مرهم نمی شود جای بهشت کرب و بلا روزی ام کنید بی کربلا بهشت، مجسم نمی شود هرکس که آمده قدمی سمت کربلا شرمنده ی رسول مکرم نمی شود نان علی و فاطمه را سائلی که خورد دیگر مقابل احدی خم نمی شود شمشیر زهر خورده به فرق علی زدند پس مرهمی براش فراهم نمی شود جوری که آیه های سرش ریخته بهم هر کار هم کنند منظم نمی شود این ضربه سخت بود ولی در دل علی بر دردهای کوچه مقدم نمی شود زینب... مدینه، کوفه، مدینه، زمین طَف یک زینب است و این همه ماتم؟! نمی شود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من که پا تا سر گناهم آمدم پاکم کنی بنده ی نامه سیاهم آمدم پاکم کنی عمر خود را صرف عصیان کرده ام اما خدا با همین عمر تباهم آمدم پاکم کنی خوب می دانم که محشر ملجایی غیر تو نیست فاش گویم ای پناهم آمدم پاکم کنی یا غفور و یا مجیر و یا حبیب الصادقین سائل گوشه نگاهم آمدم پاکم کنی در لجنزار گناهان دستگیری کن مرا حبس گشته بانگ آهم آمدم پاکم کنی در طریق معرفت من پای در گل مانده ام سالکی گم کرده راهم آمدم پاکم کنی بارالها در میان منجلاب غفلتم من که افتاده به چاهم آمدم پاکم کنی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربه‌یِ در همسرش اُفتاد زمین کَس نفهمید که عباس چگونه آمد بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانه‌یِ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین ذوالجناح آه ببین نیزه‌ای او را هول داد از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین دید پایین قدمهاش سَنان می‌خندید دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زبان حال حضرت زینب سلام الله در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است بيشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است لَخته‌خون بسته ببين چادرِ مادر امشب قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است قاتل از شيرِ تو نوشيده به من ميخندد يعنی ای كوفه نشين نوبتِ بابا شده است باز يك گوشه حسن گرم زبان ميگيرد باز اين خانه پُر از روضه‌یِ زهرا شده است ديدم آن روز در آن كوچه‌یِ باريك چه شد ديدم آن روز كه يك مُشت مُهَيّا شده است   وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن ای تیغ زمان زمانه‌ی نیرنگ است بشکاف سَرَم که سینه‌ام خون رنگ است یکبار نشد که سیر رویَش بینم بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد مردی که به پیشِ او زنش را بزنند امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد تا خانمِ من زیرِ قدم‌ها اُفتاد یک شهر برای بُردنم رد میشد از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز او خورد زمین و من بُریدم آن روز از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مهمانِ دختر است علی ، جز نمک نخورد یک ظرف شیر بود ولی جز نمک نخورد دختر به گریه گفت که مهمانِ من مرو شالش گرفت حلقه‌ی در : جانِ من مرو پیشِ یتیمها پدری سر به زیر رفت این بارِ آخر است که با ظرف شیر رفت مسجد رسید روضه‌ی خود را به پا کُنَد مسجد رسید قاتل خود را صدا کند تا ضربه خورد بُغضِ پریشانی‌اش شکست تا ضربه خورد صفحه‌ی پیشانی‌اش شکست جبریل پیشِ ضربه‌ی او شهپرش گرفت از بس شدید بود که زهرا سرش گرفت اُفتاده است بر رویِ سجاده پیکرش اُفتاده مثلِ فاطمه‌اش وای با سرش محراب غرق آتش و سیلی و دود شد سر ضربه خورد گوشه‌ی چشمش کبود شد خَم شد گمان کنم که به دیوار خورده است شاید به پهلویش نوکِ مسمار خورده است خون می‌چکید از سر و روی و محاسنش زهرا رسیده بود ، در آغوش محسنش رویِ عبای سرخ ولی خانه میرود چشم انتظار دارد علی خانه میرود آهسته گفت آه عبا را رها کنید زینب دَمِ در است مرا رویِ پا کنید ماندم حسن که زیر بغلهاش را گرفت یا باز چشم زینب کبراش را گرفت اینبار شُکر که زینب عبا ندید اینبار شکر که او بوریا ندید http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یادش بخیر شهر و دیاری که داشتم باغ فدک نه، باغ بهاری که داشتم با فاطمه اسیر غریبی نمی‌شدم یادش بخیر دلبر و یاری که داشتم زهرا یگانه بود و برایم قرار بود یادش بخیر تاب و قراری که داشتم آیینه‌ی جمال خداوندگار بود یادش بخیر آینه داری که داشتم با این همه، میان همان کوچه‌های تنگ بشکست آن غرور و عیاری که داشتم دستی پلید آمد و با تازیانه‌اش از من گرفت دار و نداری که داشتم بسکه رمق ز فاطمه‌ام تازیانه برد افتاد روی خاک، نگاری که داشتم پر زد پرستوی من و از آشیانه رفت من ماندم و همان دل زاری که داشتم اشک من و حسین و حسن بود نیمه شب شمع و چراغ خاک مزاری که داشتم ای چاه کوفه، فاطمه را بی هوا زدند پیش حسن میان همان کوچه‌ها زدند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از بعد ماجرای زمین خوردنت مرا دست قضا غریب دو عالم نوشته است زهرای من ، تو رفتی و از بعد رفتنت تنها خدا برای دلم غم نوشته است سی سال می‌شود که بدون تو مانده‌ام رفتی مرا برای دلم، تا گذاشتی شهر مدینه شیره‌ی جان مرا کشید من را میان این همه غم جا گذاشتی وقتی میان کوچه‌ی بن بست می‌رسم انگار می‌رسم به دو دست کبود تو امشب بیا به خانه قلبم سری بزن خسته شدم عزیز دلم در نبود تو درد بدی است درد فراق تو و علی من پیر بودم و ز غمت پیرتر شدم کردم وصیت، اینکه من از پا فتاده‌ام سی سالِ پیش، کشته‌ی دیوار و در شدم عمری است لب گزیدم و کابوس کوچه‌ها لحظه به لحظه بال و پرم را شکسته است تیغی که در سجود، شکسته سر مرا قبلا غلاف او کمرم را شکسته است یا که بیا و پر زدنم را نگاه کن یا که سر مرا به روی زانویت بگیر طوری بیا که باز نیفتی به روی خاک دست مرا رها کن و از پهلویت بگیر از بعد ماجرای زمین خوردنت حسن هرشب ز درد پهلوی من گریه می‌کند امشب که درد پهلوی من خوب تر شده بر این شکاف ابروی من گریه می‌کند پنهان نمانده پیش تو، عمری است فاطمه مانند تو سرم، بدنم درد می‌کند آتش گرفته‌ام جگرم تیر می‌کشد بس گفته‌ام بیا دهنم درد می‌کند زهرا بیا که روضه بخوانم برای تو زینب نشسته تا کفنم را سوا کند از آن همه کفن پسرم بی کفن شده باید حسین را پسرش بوریا کند دائم برای آن بدن بوریا شده دردی که مانده بر بدنم گریه می‌کند دیدم به یاد آن تن بی غسل و بی کفن در دست زینبم کفنم گریه می‌کند یادش بخیر شهر مدینه، خودت به من... گفتی قرارِ بعدیِمان پای نیزه‌ها یادش بخیر، پیروهنی را که بافتی... جای کفن برای حسینم به کربلا حالا بیا که خسته‌ام از گریه‌های خویش چشمی برای گریه نمانده برای من با چاه کوفه بسکه نشستم گریستم نایی نمانده فاطمه بین صدای من ‌ http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه درهم کرده قاتل مصحف قرآن زینب را به خانه برده اند از سوی مسجد جان زینب را همه با چشم گریان می روند از خانه ی مولا چه می فهمد کسی حال دل ویران زینب را تمام دختران بابایی اند و خوب می فهمند چگونه این غم عظمی شکست ارکان زینب را دل بی رحمِ شهر کوفه بنگر خوب، شاهد باش که این داغ و بلا هم کم نکرد ایمان زینب را اگر خواهی ببینی روح زهرایی زینب را ببین پای ولی، قربانیِ طفلان زینب را الهی بگذرد این غصه و یک لحظه هم دیگر نبیند شهر کوفه دیده ی گریان زینب را الهی این برادرها همیشه محضرش باشند کسی خاکی نبیند لحظه ای دامان زینب را الهی تا نبیند آسمان کربلا بر نی سرِ از تن جدای دلبر عطشان زینب را http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
  حضرت زینب سلام الله روضه حضرت ابالفضل العباس علیه السلام چشم‌هایِ به رنگِ خونَت را بر پرستارِ خود کمی وا کُن دلِ من شور میزند بابا گریه‌های مرا تماشا کُن گرچه بستم شکافِ زخمت را خونِ تازه دوباره میریزد گرچه بر معجرم گره زده‌ام لَخته‌خون ، پاره پاره میریزد بعدِ لبخندِ قاتلت بر من تو چرا خنده میکنی بابا؟ شبِ بی مادریِ ما را باز این چنین زنده میکنی بابا واژه‌هایی که خاطرات من است باز تکرار میکنی هر بار کوچه‌یِ تنگ ، خنده و هیزم میخ در ، دود ، آتش و دیوار مُردم از روضه‌خوانی‌ات امشب سوختم پایِ هر وصیتِ تو سرِ شب از شکافِ در دیدم حالِ عباس را زِ نیَتِ تو  دستِ او را گرفتی و گفتی رو سپیدم کُن ای رشیدِ علی پیشِ زهرا کُن آبرو داری آبرویم بخر ، امیدِ علی جانِ تو ، جانِ خواهرت زینب ای علمدارِ کاروانِ حسین حیدرِ بی مثالِ عاشورا جانِ تو ، جانِ دخترانِ حسین نکند کودکی شود تشنه نکند دختری زمین بخورد نشود با تو خیمه‌ای بی تاب نکند مادری زمین بخورد  دستهایت اگر زمین اُفتاد نامِ زهرا به لب بِبر ، جان گیر بدنت را سپر کُن و بشتاب خم شو و مشک را به دندان گیر تشنه لب ، مشکِ آب را به لبِ کودکِ بی زبان بگیر عباس تیر وقتی به چشمهایت خورد مدد از زانوان بگیر عباس   دست وقتی که نیست با صورت از سرِ زین به خاک می‌اُفتی غرق در تیر ، ای کمان اَبرو به زمین چاک چاک می‌اُفتی مادری میرسد به بالینت دست دارد به رویِ پهلویش کاش چشمت نبیندش وقتی جای یک دست مانده بر رویش http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زبان حال حضرت زینب سلام الله در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است بيشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است لَخته‌خون بسته ببين چادرِ مادر امشب قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است قاتل از شيرِ تو نوشيده به من ميخندد يعنی ای كوفه نشين نوبتِ بابا شده است باز يک گوشه حسن گرم زبان ميگيرد باز اين خانه پُر از روضه‌یِ زهرا شده است ديدم آن روز در آن كوچه‌یِ باريک چه شد ديدم آن روز كه يک مُشت مُهَيّا شده است   وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زبان حال حضرت زینب سلام الله تا صبح گردِ بسترت آرام می‌پرم شاید دوباره بال بگیری کبوترم شد قسمتم دوباره پرستاریَت کنم بابا بگویم و تو بگویی که دخترم... از بس که قطره قطره‌ی خون‌ات گرفته‌ام خون لخته بسته است تمامیِ معجرم شُکرِ خدا که خونِ سَرَت بند آمده دیدی چه کرد چادر خاکی مادرم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غزل مصیبت_ ۱۹رمضان ضربت‌خوردن‌ خونِ دل ازسرِتو رویِ زمین می ریزد یا دلِ دخترِ تو رویِ زمین می ریزد چـه بلایی به سرِ شیرخـدا آوردند بی عصا پیکرِتو رویِ زمین می ریزد خونِ دل می چکدازگوشه یِ پیشانیِ تو روضه دور وُ بَرِ تو رویِ زمین می ریزد زخمِ تو بسته شد امّا یک تکان که بُخوری خونَت از بسترِتو رویِ زمین می ریزد چشمهایِ تو شده تار شبیه کوچه باز هم باورِ تو رویِ زمین می ریزد خون چکیداز سَر وُ یادِ پَرِ یار افتادی با غلافی پرِ تو رویِ زمین می ریزد کوفه را دیدی وُ گفتی‌ که نباشد محکم...!! دخترم معـجرِ تو رویِ زمین می ریزد بِ عَلیٍّ بِ عَلیٍّ بِ عَلیٖ با ندبه خونِ چشمِ تَرِ تو رویِ زمین می ریزد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غزل_مدح ومرثیه ۱۹رمضان کسی نَبود بفـهمد تورا پس از زهرا ندیده روزِخوشی مرتضی پس اززهرا چقـدر آه کشیدی برایِ چاه عـلی چه روضه ها‌که نخواندی شما پس از زهرا نشسته ای سرِ این سفره تا نمک بُخوری نمک زدند به زَخمَت چرا؟! پس از زهرا نَخوان برای من این آیه را که می لرزم نَخواه مرگِ خودت از خدا پس از زهرا ندیده ام ولی از خواهرم شنیدم که... ندیده لَعلِ تو لبخند را پس از زهرا شنیده ام در وُ دیوار وُ میخ وُ کوچه شدند تمامِ حرفِ تو این سالها پس از زهرا به کوچه می روی یا سویِ مسجدِ کوفه!!! دوباره عرش گرفته عزا پس از زهرا سرِتو مثلِ پَرِ مادرم شکـسته شود به پیش چشمِ تَرِ مجتبی پس از زهرا دوباره بستر وُ بیـمار داریِ زینب دوباره گریه وُ حمدِ شفاء پس از زهرا بِمان که کوفه برایِ زَدَن شده حاضر قـَضا مرا بِـبَرد کـربلا پس از زهرا http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
۹۷ گویم به نجوا - یارب یارب دارم تمنا - یارب یارب ای یار محبوب ، نام تو ای خوب گویم به آوا - یارب یارب دارم دل شب ، ذکر تو بر لب نالم به نجوا - یارب یارب ماندم به هجران ، با این گناهان تنهای تنها - یارب یارب اِغفِر ذنوبی، وقت غروبی یا نیمه شب ها - یارب یارب ما را ببخشا ، بر حق مولا بر آهِ زهرا - یارب یارب توبه شکستم - یارب یارب بی چاره هستم - یارب یارب یارب یارب - یارب یارب .... ای مهربانم - اِغفر ذنوبی من خسته جانم - اِغفر ذنوبی وای از گناهم ، بنگر به آهم ای مهربانم - اِغفر ذنوبی ای تو پناهم ، من روسیاهم ای بی نشانم - اِغفر ذنوبی باشد بیانم ، ذکر لبانم ورد زبانم - اِغفر ذنوبی بی تو چه سازم ، ای چاره سازم خود دِه امانم - اِغفر ذنوبی دانم که پستم، توبه شکستم نام تو خوانم -اِغفر ذنوبی یارب به مولا - یارب یارب ما را ببخشا - یارب یارب یارب یارب - یارب یارب ... ای تو امیدم - ای مهربانم نور سپیدم - ای مهربانم دادی بشارت ، بر عفو و رحمت این شد نویدم - ای مهربانم همواره ماندم ، جز تو نخواندم جز تو ندیدم - ای مهربانم عمری به دوران ، بار گناهان بر جان کشیدم - ای مهربانم افتاده برگم ، در وقت مرگم ذکری شنیدم - ای مهربانم لحظه ی آخر ، شد حب حیدر تنها امیدم - ای مهربانم ما را در این شب - یارب یارب بخشا به زینب - یارب یارب یارب یارب - یارب یارب ... شرمنده اِی یار - توبه شکستم صد بار و خر بار - توبه شکستم تو ای خدایم ، گر چه برایم بودی خریدار- توبه شکستم دارم خجالت ، با حال غفلت یک عمر ای یار - توبه شکستم هستی قرارم ، بنگر که دارم قلبی گرفتار - توبه شکستم از تو گسستم ، بی تو نشستم هستم گنهکار - توبه شکستم بودم چه بی قَدر ، حتی شب قدر با روی بسیار - توبه شکستم ای یار خوبم - یارب یارب اِغفر ذنوبم - یارب یارب یارب یارب - یارب یارب... حالا به سویت - باز آمدم من بر گفتگویت - باز آمدم من تو ای خدایم ، گفتی بیایم دیگر به سویت - باز آمدم من اوج محبت ، دریای رحمت بر طوف کویت - باز آمدم من دارم ز جانان ، امید غفران با شوق رویت - باز آمدم من می گیرم آخر ، جامی ز کوثر بهر سبویت - باز آمدم من با مهر حیدر ، سوی تو داور بر جستجویت - باز آمدم من نام تو خوانم - یارب یارب ای مهربانم - یارب یارب یارب یارب - یارب یارب ... http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7