eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
762 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافات مشکن دل کس را که در این خانه کسی هست 📜 @sheraneh_eitaa
به امیدی نشستم شِکوه ی خود را به دل گفتم همی خندد به من، این هم مرا دیوانه می‌داند به جان او، که دردش را هم، از جان دوست تر دارم ولی می‌میرم از این غم، که داند یا نمی‌داند...؟ 📜 @sheraneh_eitaa
سخن هر چه گویم همه گفته‌اند بر باغ دانش همه رفته‌اند اگر بر درخت برومند جای نیابم که از بر شدن نیست رای کسی کو شود زیر نخل بلند همان سایه ز او بازدارد گزند توانم مگر پایه‌ای ساختن بر شاخ آن سرو سایه فکن کز این نامور نامهٔ شهریار به گیتی بمانم یکی یادگار تو این را دروغ و فسانه مدان به رنگ فسون و بهانه مدان از او هر چه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز و معنی برد یکی نامه بود از گه باستان فراوان بدو اندرون داستان پراگنده در دست هر موبدی از او بهره‌ای نزد هر بخردی یکی پهلوان بود دهقان نژاد دلیر و بزرگ و خردمند و راد پژوهندهٔ روزگار نخست گذشته سخن‌ها همه باز جست ز هر کشوری موبدی سالخْوَرد بیاورد کاین نامه را یاد کرد بپرسیدشان از کیان جهان و زان نامداران فرخ مهان که گیتی به آغاز چون داشتند که ایدون به ما خوار بگذاشتند چه گونه سر آمد به نیک اختری بر ایشان همه روز گُند آوری بگفتند پیشش یکایک مهان سخن‌های شاهان و گشت جهان چو بشنید از ایشان سپهبد سخن یکی نامور نامه افکند بن چنین یادگاری شد اندر جهان بر او آفرین از کهان و مهان 📜 @sheraneh_eitaa
خواجه جمال الدین سلمان ابن خواجه علاءالدین محمد مشهور به سلمان ساوجی در دههٔ اول قرن هشتم هجری در ساوه متولد شد. وی ابتدا در خدمت خواجه غیاث الدین محمد و سلطان ابوسعید بهادر خان بوده و پس ازبر هم خوردن اساس سلطنت ایلخانان واقعی به خدمت امرای جلایر پیوست. دلشاد خاتون همسر شیخ حسن بزرگ نسبت به سلمان کمال توجه و محبت را داشت و تربیت فرزندش سلطان اویس را به او واگذار کرد. وی در اواخر عمر منزوی شد و به زادگاه خود بازگشت و در همانجا در سال ۷۷۸ هجری قمری دار فانی را وداع گفت. از وی علاوه بر دیوان قصاید و غزلیات و مقطعات، دو مثنوی به نام «جمشید و خورشید» و «فراقنامه» به جای مانده است. 📜 @sheraneh_eitaa
نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا؟ سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟ روشن است این که مرا، آینه عمر، تویی در تو آهم نکند، هیچ اثر، آه چرا؟ گر منم دور ز روی تو، دل من با توست نیستی هیچ، ز حال دلم آگاه چرا؟ برگرفتی ز سر من، همگی سایه مهر سرو نورسته من، «انبتک الله» چرا؟ دل در آن چاه زنخ مرد و به مویی کارش بر نمی‌آوری، ای یوسف از آن چاه چرا؟ نیک‌خواه توام و روی تو، دلخواه من است می‌رود عمر عزیزم، نه به دلخواه چرا؟ پادشاه منی و من، ز گدایان توام از گدایان، خبری نیستت ای ماه چرا؟ در ازل، خواند به خود حضرت تو سلمان را «حاش لله» که بود، رانده درگاه چرا؟ 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | یک شعر حکیمانه با لهجه جذاب قمی 😁 میگن باید مالَ ری بیشتر کنیم عب ندیره اگه بهم ور کنیم 📜 @sheraneh_eitaa
شوق توام باز گریبان گرفت اشک دوان آمد و دامان گرفت سهل بود ترک دو عالم ولی ترک رخ وزلف تو نتوان گرفت جان منی ! بی تو نفس چون زنم ؟ زانکه مرا بی تو دل از جان گرفت هر که چنین فرصتی از دست داد بس سر انگشت به دندان گرفت ... 📜 @sheraneh_eitaa
آرامش جان مونس تنها برگرد در هجر تو سوخت جان و تنها برگرد با سیصد و سیزده نسیم سحری ای سیصد و سیزده معما برگرد 📜 @sheraneh_eitaa
الهی! بر من آراستی، خریدم و از هر دو جهان، دوستی حضرت تو گُزیدم..‌ الهی! تا به تو آشنا شدم از خلق جدا شدم و در هر جهان شیدا شدم نهان بودم ، پیدا شدم.... 📜 @sheraneh_eitaa
خُفتگان را گر سبکباری خوش است شبروان را رنج بیداری خوش است شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
مـژده ای دل پِیکِ جـانـان می رسد کُشتـه گانِ عشـق را جـان می رسد صبحِ وصل آمد شبِ هجران گذشت دردِ بی درمان بـه درمـان می رسـد |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
مثل بارانِ بهاری که نمی‌گوید کِی بی‌خبر در بزن و سرزده از راه برس... 📜 @sheraneh_eitaa
سینـِہ‌اش‌بـویید‌پـِیغـَمبـَرکـِہ‌مینـوےِ‌مـَن‌اسـت فـآطمہ‌هـَم‌فـِکروهـَم‌سیمـآوهـَم‌خ‌ـوےمـَن‌اسـت… 📜 @sheraneh_eitaa
همه را گُل بدست و ما را خار همه را بهره گنج و ما را مار همه در نوش غرق و ما در نیش همه جا گُل ببار و ما را خار بار ما شیشه و گریوه بلند خر ما لنگ و راه ناهموار بار در پیش و ما قرین فراق باده در جام و ما اسیر خمار قلب ما گر شکسته است رواست که روان میرود در این بازار هم دم ماست آنکه همدم ماست همچو مزمار همدم مزمار چند خوانیم روزنامه دهر از سواد و بیاض لیل و نهار تا به کی نزد رنجهای فلک مژه پر چین کنیم چون مسمار روز آن شد که تار تار کنیم کسوت شبروانه شب تار خیز تا صبحدم بر افرازیم علم از برج این کبود حصار شاه سیاره را در اندازیم بیرق از بام گنبد دوّار تا کی از گردش شهور و سنین تا کی از جنبش خزان و بهار ترک این کعبتین شش سو کن خیز و آزاد شو ز پنج و چهار تا تو چون نقطه در میان باشی نتوانی برون شد از پرگار کام دل در کنار خود ننهی تا نگیری از این میانه کنار ملک و دینار کی خرد بجوی هر که دم زد ز مالک دینار راه راه تو و تو دور از راه کار کار تو و تو دور از کار تو همانی که باغ فطرت را ثمر سرّ تست بر اشجار سوسن و سرو اگر چه آزادند بغلامیت می کنند اقرار مالکان ممالک ملکوت خازنان حزاین اطوار بیسار تو می خورند یمین بیمین تو می دهند یسار ظاهرست این سخن که ملک وجود بوجود تو دارد استظهار گر ندانی بهای گوهر خویش برو از مشتری کن استفسار حیف نبود که چون تو سرداری طلبد کهنه کفشی از بُندار هر که از پا فتاده و سر بنهاد نبود حاجتش بپای افزار 📜 @sheraneh_eitaa
حِينَ كَانَت الأيامُ تهدِمُني كَانت أمي عَلَي مُصَلاها تَبنيني وقتی روزگار مرا ویران می‌کرد مادرم بر جا نمازش مرا می‌ساخت 📜 @sheraneh_eitaa
مجتبی حاذق سال ۱۳۷۲ در رشت متولد شد. وی دارای مدرک کارشناسی‌ارشد ادبیات کودک و نوجوان است. حاذق مدیرمسئول کانون ادبی قلم و مسئول مجمع شاعران جوان انقلاب اسلامی در استان گیلان است. آشنایی او با فضای هیأت و محافل مذهبی باعث شد تا به عرصه نوحه نیز وارد شده و آثار مطلوبی خلق کند. «استرس‌های عصر یخبندان» تنها مجموعه شعر او است. 📜 @sheraneh_eitaa
«صبح نزدیک است» پیغامی چنین آورده بود قاصدی که آسمان را بر زمین آورده بود آیت‌اللهی که بر ما آیه‌های فتح را - از شب تردید تا صبح یقین- آورده بود «جایگاهش اوج آغوش حسین‌بن‌علی‌ست» این خبر را با خودش «روح‌الامین» آورده بود... از سفر برگشت اما از تعلق‌ها رها دست‌هایش را بدون آستین آورده بود... گریه‌هایش را شباهنگام در تنهایی‌اش... خنده‌هایش را برای دوربین آورده بود رقه، دیرالزور، موصل، الرمادی، بوکمال کربلا در کربلا فتح‌المبین آورده بود کربلایی راه افتاده‌ست پشت پیکرش هرچه او آورده بود از اربعین آورده بود 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی سردار سلیمانی، مناجات سلطان بایزید با خدا، از اشعار عطار نیشابوری، 📜 @sheraneh_eitaa
آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است آنچه از عمر سبک‌رفتار می‌ماند به جا... کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی در کف گلچین ز گلشن، خار می‌ماند به جا... هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست وقت آن کس خوش، کز او آثار می‌ماند به جا زنگِ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا نیست از کردار، ما بی‌حاصلان را بهره‌ای چون قلم از ما همین گفتار می‌ماند به جا سینۀ ناصاف در میخانه نتوان یافتن نیست هر جا صیقلی، زنگار می‌ماند به جا... 📜 @sheraneh_eitaa
سوگند... به خاک پای لبهای تو سوگند،... و مشک آب در حسرت نشسته،... به اشک کودکان و آه زینب(س)،... به تیر تا کمر از غم شکسته... به آتش شرمسار از آتشی یش،... به آب از شرم لبهای تو بسته... به فریاد کمک خواهی عطشان،... به چشمان و نگاه طفل خسته،... بیاید منجی ابنای آدم،... گل شادی بروید دسته دسته... 📜 @sheraneh_eitaa
‌ و من آنان را به صدای قدم پیک بشارت دادم و به نزدیکی روز و به افزایش رنگ به طنین گل سُـــــرخ پشت پرچینِ سخن‌های درشت... 📜 @sheraneh_eitaa
امشب دلم از آمدنت سرشار است فانوس به دست کوچه دیدار است آنگونه تو را در انتظارم که اگر این چشم بخوابد ، آن یکی بیدار است شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
ای دو چشمت سبب و علت پیدایش صبح دیده بگشا که جهان منتظر آغاز است... |صبحتون پر از خیر و برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
دلت را به دلِ خیابان بزن با بیخیالیِ جاده همراه شو ... فراموش کن روزهایت چطور گذشت ، مهم نیست قرار است چه اتفاقاتی بیفتد ، و مهم نیست چقدر مشغله رویِ هم تلنبار شده روزهایِ رفته را به بادِ فراموشی بسپار و روزهایِ نیامده را به خدا ... چای ات را کمی آرام تر و سرخوش تر از همیشه بنوش ، جوری که سقفِ دنیا هم اگر ریخت ؛ آب در دلِ لحظه هایت تکان نخورَد . آدم نیاز دارد گاهی عینِ خیالش نباشد . آدم نیاز دارد برای یک روز هم که شده ؛ به خاطرِ خودش نفس بکشد . 📜 @sheraneh_eitaa
وقتی‌از کوچه‌ی تنهایی خود می‌گذرم چه غریبانه به دیوار و درَش می‌نگرم آشنایی که از آن کوچه گذر می‌کردم ولی افسوس کنون از همه بیگانه‌ترم... 📜 @sheraneh_eitaa