خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافات
مشکن دل کس را که در این خانه کسی هست
#فروغی_بسطامی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
به امیدی نشستم شِکوه ی خود را به دل گفتم
همی خندد به من، این هم مرا دیوانه میداند
به جان او، که دردش را هم، از جان دوست تر دارم
ولی میمیرم از این غم، که داند یا نمیداند...؟
#ابوالقاسم_لاهوتی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
سخن هر چه گویم همه گفتهاند
بر باغ دانش همه رفتهاند
اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای
کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه ز او بازدارد گزند
توانم مگر پایهای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن
کز این نامور نامهٔ شهریار
به گیتی بمانم یکی یادگار
تو این را دروغ و فسانه مدان
به رنگ فسون و بهانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنی برد
یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان
پراگنده در دست هر موبدی
از او بهرهای نزد هر بخردی
یکی پهلوان بود دهقان نژاد
دلیر و بزرگ و خردمند و راد
پژوهندهٔ روزگار نخست
گذشته سخنها همه باز جست
ز هر کشوری موبدی سالخْوَرد
بیاورد کاین نامه را یاد کرد
بپرسیدشان از کیان جهان
و زان نامداران فرخ مهان
که گیتی به آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چه گونه سر آمد به نیک اختری
بر ایشان همه روز گُند آوری
بگفتند پیشش یکایک مهان
سخنهای شاهان و گشت جهان
چو بشنید از ایشان سپهبد سخن
یکی نامور نامه افکند بن
چنین یادگاری شد اندر جهان
بر او آفرین از کهان و مهان
#شعر #فردوسی
📜 @sheraneh_eitaa
خواجه جمال الدین سلمان ابن خواجه علاءالدین محمد مشهور به سلمان ساوجی در دههٔ اول قرن هشتم هجری در ساوه متولد شد. وی ابتدا در خدمت خواجه غیاث الدین محمد و سلطان ابوسعید بهادر خان بوده و پس ازبر هم خوردن اساس سلطنت ایلخانان واقعی به خدمت امرای جلایر پیوست. دلشاد خاتون همسر شیخ حسن بزرگ نسبت به سلمان کمال توجه و محبت را داشت و تربیت فرزندش سلطان اویس را به او واگذار کرد. وی در اواخر عمر منزوی شد و به زادگاه خود بازگشت و در همانجا در سال ۷۷۸ هجری قمری دار فانی را وداع گفت. از وی علاوه بر دیوان قصاید و غزلیات و مقطعات، دو مثنوی به نام «جمشید و خورشید» و «فراقنامه» به جای مانده است.
#معرفی_شاعر #سلمان_ساوجی
📜 @sheraneh_eitaa
نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا؟
سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟
روشن است این که مرا، آینه عمر، تویی
در تو آهم نکند، هیچ اثر، آه چرا؟
گر منم دور ز روی تو، دل من با توست
نیستی هیچ، ز حال دلم آگاه چرا؟
برگرفتی ز سر من، همگی سایه مهر
سرو نورسته من، «انبتک الله» چرا؟
دل در آن چاه زنخ مرد و به مویی کارش
بر نمیآوری، ای یوسف از آن چاه چرا؟
نیکخواه توام و روی تو، دلخواه من است
میرود عمر عزیزم، نه به دلخواه چرا؟
پادشاه منی و من، ز گدایان توام
از گدایان، خبری نیستت ای ماه چرا؟
در ازل، خواند به خود حضرت تو سلمان را
«حاش لله» که بود، رانده درگاه چرا؟
#سلمان_ساوجی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | یک شعر حکیمانه با لهجه جذاب قمی 😁
میگن باید مالَ ری بیشتر کنیم
عب ندیره اگه بهم ور کنیم
📜 @sheraneh_eitaa
شوق توام باز گریبان گرفت
اشک دوان آمد و دامان گرفت
سهل بود ترک دو عالم ولی
ترک رخ وزلف تو نتوان گرفت
جان منی ! بی تو نفس چون زنم ؟
زانکه مرا بی تو دل از جان گرفت
هر که چنین فرصتی از دست داد
بس سر انگشت به دندان گرفت ...
#امیرخسرو_دهلوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آرامش جان مونس تنها برگرد
در هجر تو سوخت جان و تنها برگرد
با سیصد و سیزده نسیم سحری
ای سیصد و سیزده معما برگرد
#حسن_ملائکه_خسروشاهی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
الهی!
بر من آراستی، خریدم
و از هر دو جهان،
دوستی حضرت تو گُزیدم..
الهی!
تا به تو آشنا شدم
از خلق جدا شدم
و در هر جهان شیدا شدم
نهان بودم ، پیدا شدم....
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات_نامه
📜 @sheraneh_eitaa
خُفتگان را گر سبکباری خوش است
شبروان را رنج بیداری خوش است
شبتون در پناه حق
#هوشنگ_ابتهاج #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
مـژده ای دل پِیکِ جـانـان می رسد
کُشتـه گانِ عشـق را جـان می رسد
صبحِ وصل آمد شبِ هجران گذشت
دردِ بی درمان بـه درمـان می رسـد
#فروغی_بسطامی #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
مثل بارانِ بهاری
که نمیگوید کِی
بیخبر در بزن و سرزده از راه برس...
#حسین_منزوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
سینـِہاشبـوییدپـِیغـَمبـَرکـِہمینـوےِمـَناسـت
فـآطمہهـَمفـِکروهـَمسیمـآوهـَمخـوےمـَناسـت…
#مادر #شعر #روز_مادر #ولادت_حضرت_فاطمه
📜 @sheraneh_eitaa
همه را گُل بدست و ما را خار
همه را بهره گنج و ما را مار
همه در نوش غرق و ما در نیش
همه جا گُل ببار و ما را خار
بار ما شیشه و گریوه بلند
خر ما لنگ و راه ناهموار
بار در پیش و ما قرین فراق
باده در جام و ما اسیر خمار
قلب ما گر شکسته است رواست
که روان میرود در این بازار
هم دم ماست آنکه همدم ماست
همچو مزمار همدم مزمار
چند خوانیم روزنامه دهر
از سواد و بیاض لیل و نهار
تا به کی نزد رنجهای فلک
مژه پر چین کنیم چون مسمار
روز آن شد که تار تار کنیم
کسوت شبروانه شب تار
خیز تا صبحدم بر افرازیم
علم از برج این کبود حصار
شاه سیاره را در اندازیم
بیرق از بام گنبد دوّار
تا کی از گردش شهور و سنین
تا کی از جنبش خزان و بهار
ترک این کعبتین شش سو کن
خیز و آزاد شو ز پنج و چهار
تا تو چون نقطه در میان باشی
نتوانی برون شد از پرگار
کام دل در کنار خود ننهی
تا نگیری از این میانه کنار
ملک و دینار کی خرد بجوی
هر که دم زد ز مالک دینار
راه راه تو و تو دور از راه
کار کار تو و تو دور از کار
تو همانی که باغ فطرت را
ثمر سرّ تست بر اشجار
سوسن و سرو اگر چه آزادند
بغلامیت می کنند اقرار
مالکان ممالک ملکوت
خازنان حزاین اطوار
بیسار تو می خورند یمین
بیمین تو می دهند یسار
ظاهرست این سخن که ملک وجود
بوجود تو دارد استظهار
گر ندانی بهای گوهر خویش
برو از مشتری کن استفسار
حیف نبود که چون تو سرداری
طلبد کهنه کفشی از بُندار
هر که از پا فتاده و سر بنهاد
نبود حاجتش بپای افزار
#خواجوی_کرمانی #شعر #قصیده
📜 @sheraneh_eitaa
حِينَ كَانَت الأيامُ تهدِمُني
كَانت أمي عَلَي مُصَلاها تَبنيني
وقتی روزگار مرا ویران میکرد
مادرم بر جا نمازش مرا میساخت
#فواز_اللعبون #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
مجتبی حاذق سال ۱۳۷۲ در رشت متولد شد. وی دارای مدرک کارشناسیارشد ادبیات کودک و نوجوان است. حاذق مدیرمسئول کانون ادبی قلم و مسئول مجمع شاعران جوان انقلاب اسلامی در استان گیلان است. آشنایی او با فضای هیأت و محافل مذهبی باعث شد تا به عرصه نوحه نیز وارد شده و آثار مطلوبی خلق کند. «استرسهای عصر یخبندان» تنها مجموعه شعر او است.
#معرفی_شاعر #مجتبی_حاذق
📜 @sheraneh_eitaa
«صبح نزدیک است» پیغامی چنین آورده بود
قاصدی که آسمان را بر زمین آورده بود
آیتاللهی که بر ما آیههای فتح را
- از شب تردید تا صبح یقین- آورده بود
«جایگاهش اوج آغوش حسینبنعلیست»
این خبر را با خودش «روحالامین» آورده بود...
از سفر برگشت اما از تعلقها رها
دستهایش را بدون آستین آورده بود...
گریههایش را شباهنگام در تنهاییاش...
خندههایش را برای دوربین آورده بود
رقه، دیرالزور، موصل، الرمادی، بوکمال
کربلا در کربلا فتحالمبین آورده بود
کربلایی راه افتادهست پشت پیکرش
هرچه او آورده بود از اربعین آورده بود
#مجتبی_حاذق #شعر #حاج_قاسم
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی سردار سلیمانی، مناجات سلطان بایزید با خدا، از اشعار عطار نیشابوری،
#حاج_قاسم
📜 @sheraneh_eitaa
آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا
آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبکرفتار میماند به جا...
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن، خار میماند به جا...
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش، کز او آثار میماند به جا
زنگِ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار میماند به جا
نیست از کردار، ما بیحاصلان را بهرهای
چون قلم از ما همین گفتار میماند به جا
سینۀ ناصاف در میخانه نتوان یافتن
نیست هر جا صیقلی، زنگار میماند به جا...
#صائب_تبریزی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
سوگند...
به خاک پای لبهای تو سوگند،...
و مشک آب در حسرت نشسته،...
به اشک کودکان و آه زینب(س)،...
به تیر تا کمر از غم شکسته...
به آتش شرمسار از آتشی یش،...
به آب از شرم لبهای تو بسته...
به فریاد کمک خواهی عطشان،...
به چشمان و نگاه طفل خسته،...
بیاید منجی ابنای آدم،...
گل شادی بروید دسته دسته...
#شعر #زهرا_فروغی #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
و من آنان را
به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز
و به افزایش رنگ
به طنین گل سُـــــرخ
پشت پرچینِ سخنهای درشت...
#سهراب_سپهری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
امشب دلم از آمدنت سرشار است
فانوس به دست کوچه دیدار است
آنگونه تو را در انتظارم که اگر
این چشم بخوابد ، آن یکی بیدار است
شبتون در پناه حق
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای دو چشمت سبب و علت پیدایش صبح
دیده بگشا که جهان منتظر آغاز است...
#کبیر_قزوينى #شعر
|صبحتون پر از خیر و برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
دلت را به دلِ خیابان بزن
با بیخیالیِ جاده همراه شو ...
فراموش کن روزهایت چطور گذشت ،
مهم نیست قرار است چه اتفاقاتی بیفتد ،
و مهم نیست چقدر مشغله رویِ هم تلنبار شده
روزهایِ رفته را به بادِ فراموشی بسپار
و روزهایِ نیامده را به خدا ...
چای ات را کمی آرام تر و سرخوش تر از همیشه بنوش ،
جوری که سقفِ دنیا هم اگر ریخت ؛
آب در دلِ لحظه هایت تکان نخورَد .
آدم نیاز دارد گاهی عینِ خیالش نباشد .
آدم نیاز دارد برای یک روز هم که شده ؛
به خاطرِ خودش نفس بکشد .
#نرگس_صرافیان_طوفان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
وقتیاز کوچهی تنهایی خود میگذرم
چه غریبانه به دیوار و درَش مینگرم
آشنایی که از آن کوچه گذر میکردم
ولی افسوس کنون از همه بیگانهترم...
#محمدحسین_نظری #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa