شعر و قصه کودک
امروز یه روز خوبه
روز قشنگ کودک
تبریک میگم بچه ها
روز شما مبارک
می آیی بازی؟
حسین موتورش را روی زمین کشید و قیژ قیژ صدا درآورد، پسرک عراقی دورتر ایستاده بود و به بازی حسین نگاه می کرد.
حسین سرش را بالا گرفت و رو به پسرک عراقی گفت:«می آیی بازی کنیم؟»
پسرک که متوجه نمی شد حسین چه می گوید جلوتر آمد و به عربی حرفی زد.
حسین با دهان باز به پسرک عراقی نگاه کرد و گفت:«نمی فهمم چه می گویی! می گویم می آیی بازی کنیم؟»
پسرک عراقی هم نمی فهمید حسین چه می گوید. دوید و رفت توی یکی از اتاق هایی که حسین و خانواده اش در آن جا مهمان بودند، خانه ای کاهگلی وسط یک نخلستان نزدیک فرات.
پسرک عراقی چند دقیقه بعد با یک ماشین کوچک آبی رنگ برگشت، ماشین را به طرف حسین گرفت و به او داد. حسین لبخندی زد و موتورش را به سمت پسرک عراقی گرفت و گفت:«اسم من حسین است....اسم تو چیست؟»
پسرک عراقی موتور را گرفت و گفت:«أنا حسین»
هردو بلند خندیدند .
آن شب هر دو حسین بدون اینکه زبان هم را بفهمند یک عالمه بازی کردند.
#باران
#قصه
🏍️می آیی بازی🏍️۳۱۳.mp3
2.07M
#آی_قصه_قصه_قصه
🌴می آیی بازی🌴
با اجرای نورالزینب جون نوه شهید موسی حافظی
🌸 @khesht_avval
#بهشتی_ها
#موسسه_فرهنگی_تربیتی_خشت_اول
#قرارگاه_پیشرفت_و_آبادانی_سپاه_استان_سمنان
#حرم_مطهر_حضرت_یحیی_علیه_السلام
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
سلام به دوست خوبم
امروز دارم پیامی
میخوام برات بگم از
امام مهربانی
از حضرت حجتی
که غایب از دیده هاست
ایشون همیشه هرجا
مواظب شیعه هاست
اینو بدون عزیزم
وقتی دورشی از گناه
حضرت صاحب زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
می رسه حتما از راه
#باران