دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
لیکن از لطف لبت صورت جان میبستم
عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست
دیرگاه است کز این جام هلالی مستم
از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور
در سر کوی تو از پای طلب ننشستم
عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
که دم از خدمت رندان زدهام تا هستم
در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم
بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود
چون به محبوب کمان ابروی خود پیوستم
بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا
که به افسوس و جفا مهر وفا نشکستم
صنمی لشکریم غارت دل کرد و برفت
آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم
رتبت دانش حافظ به فلک بر شده بود
کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم
#حافظ
@shernab
شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
🌸 @shernab
"سالها گریه به تو جرم تلقی میشد
روضه هرشب ما برکت روح الله است"
راه هر کس به جز از راه شما بی راه است
دشمنت غافل و بد خواه شما گمراه است
@shernab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا رب آن آهوی مشکین به خُتَن باز رسان
وان سهی سروِ خرامان به چمن باز رسان
دل آزردهٔ ما را به نسیمی بنواز
یعنی آن جانِ ز تن رفته به تن باز رسان
ماه و خورشید به منزل چو به امرِ تو رسند
یارِ مهروی مرا نیز به من باز رسان
دیدهها در طلبِ لعلِ یَمانی خون شد
یا رب آن کوکبِ رخشان به یَمَن باز رسان
سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات
بشنو ای پیکِ خبرگیر و سخن باز رسان
آن که بودی وطنش دیدهٔ حافظ یا رب
به مرادش ز غریبی به وطن باز رسان
#حافظ
@shernab
نه این برف را، دیگر سر ِباز ایستادن نیست
برفی که بر ابرو و بر موی ما مینشیند
@shernab