eitaa logo
شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
338 دنبال‌کننده
189 عکس
55 ویدیو
1 فایل
گلچین اشعار عاشقانه و اشعار عارفانه 🌸 ارتباط با ما و انتقادات و پیشنهادات: @RuholahQ روح‌الله قادری
مشاهده در ایتا
دانلود
دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم لیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست دیرگاه است کز این جام هلالی مستم از ثبات خودم این نکته خوش آمد که به جور در سر کوی تو از پای طلب ننشستم عافیت چشم مدار از من میخانه نشین که دم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود چون به محبوب کمان ابروی خود پیوستم بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا که به افسوس و جفا مهر وفا نشکستم صنمی لشکریم غارت دل کرد و برفت آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم رتبت دانش حافظ به فلک بر شده بود کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم @shernab
هوای سرد تنهایی فقط یک کوچ می‌خواهد مرا از این همه سرما ببر قشلاق آغوشت @shernab
شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
🌸 @shernab
"سالها گریه به تو جرم تلقی میشد روضه هرشب ما برکت روح الله است" راه هر کس به جز از راه شما بی راه است دشمنت غافل و بد خواه شما گمراه است @shernab
لافِ عشق و گِلِه از یار زَهی لافِ دروغ عشقبازانِ چُنین، مستحقِ هجرانند مگرم چشمِ سیاهِ تو بیاموزد کار ور نه مستوری و مستی همه کس نَتْوانند @shernab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای ما نگاهت آفتاب است چراغان کردن دنیا ثواب است دعا کردم بیایی زیر باران دعا در زیر باران مستجاب است تو را حس کرده‌ایم ای نور مستور که می‌تابد به ما گرمایت از دور اگر در نیمۀ شعبان بیایی جهانم می‌شود نورٌ علی نور @shernab
دل عاشق به پیغامی بسازد خمار آلوده با جامی بسازد مرا کیفیت چشم تو کافیست ریاضت‌کش به بادامی بسازد 🌸 @shernab
ای چشم تو دلفریب و جادو در چشم تو خیره چشم آهو در چشم منی و غایب از چشم زآن چشم همی‌کنم به هر سو 🌸 @shernab
به جای هر سر مویی، مرا دلی باید! @shernab
در عشق زنده باید، کز مُرده هیچ ناید دانی که کیست زنده؟ آن کو ز عشق زاید @shernab
یا رب آن آهوی مشکین به خُتَن باز رسان وان سهی سروِ خرامان به چمن باز رسان دل آزردهٔ ما را به نسیمی بنواز یعنی آن جانِ ز تن رفته به تن باز رسان ماه و خورشید به منزل چو به امرِ تو رسند یارِ مه‌روی مرا نیز به من باز رسان دیده‌ها در طلبِ لعلِ یَمانی خون شد یا رب آن کوکبِ رخشان به یَمَن باز رسان سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات بشنو ای پیکِ خبرگیر و سخن باز رسان آن که بودی وطنش دیدهٔ حافظ یا رب به مرادش ز غریبی به وطن باز رسان @shernab
نه این برف را، دیگر سر ِباز ایستادن نیست برفی که بر ابرو و بر موی ما می‌نشیند @shernab