eitaa logo
شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
294 دنبال‌کننده
156 عکس
41 ویدیو
0 فایل
گلچین اشعار عاشقانه و اشعار عارفانه 🌸 ارتباط با ما و انتقادات و پیشنهادات: @RuholahQ روح‌الله قادری
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم گردشی عاشقانه در دیوان عارفانه حافظ روز اول غزل ۱ : ألا یا أیُّهَا السّاقی أدِر کَأساً و ناوِلها ترجمه : هان ای ساقی، جام می را (باده را)، به گردش درآور و به من برسان (با دست خود به من بده). توضیح مختصر: ای ساقی آسمانی، جام شراب (یعنی شراب عشق خدا را)، دور بگردان و همه را بنوشان؛ چرخاندن و حرکت دوری، حرکتی است که انتها ندارد، زیرا جوشش شراب عشق و معرفت، ازلی و ابدیست و پایان ندارد. خود جناب حافظ در جایی دیگر میفرماید: دور چون بر عاشقان افتد، تسلسل بایدش. 🔹 که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها اولِ عشق، چون اعطایی و ازلیست، آسان می‌نماید، در حالی که آسان نیست (آسان «نمود»، نه آسان «بود»)؛ ادامۀ عشق و لوازم عشق، مشکل است. حافظ میفرماید: عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد. و در جایی دیگر میفرماید: تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول وآخر بسوخت جانم در کسب این فضائل و جناب مولوی میفرماید: عشق از اول سرکش و خونی بود تا گریزد هر که بیرونی بود ۱ شیخ روح الله قادری 🌸 @shernab
شعری از علامه طباطبائی رحمةالله‌علیه دوش که غم پرده ما می درید/خار غم اندر دل ما می خلید در برِ استاد خرد پیشه ام/طرح نمودم غم و اندیشه ام کاو به کف آیینه تدبیر داشت/بخت جوان و خرد پیر داشت پیر خرد پیشه و نورانی ام/بُرد ز دل، زنگ پریشانی ام گفت که در زندگی آزاد باش/هان گذران است جهان شاد باش رو به خودت نسبت هستی مده/دل به چنین مستی و پستی مده زآنچه نداری، ز چه افسرده ای/وز غم و اندوه، دل آزرده ای گر ببرد ور بدهد دست اوست/ور ببرد ور بنهد ملک اوست ور بکِشی ار بکُشی دیو غم/کج نشود دست قضا را قلم آنچه خدا خواست همان می شود/وآنچه دلت خواست نه آن می شود 📚 مجله سفینه تبریز 🌸 @shernab
کوه باشی، سیل یا باران... چه فرقی می‌کند سرو باشی، باد یا طوفان... چه فرقی می‌کند؟      مرزها سهم زمینند و تو اهل آسمان آسمان شام با ایران چه فرقی می‌کند؟ قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم حصر «الزهرا» و «آبادان» چه فرقی می‌کند؟ مرز ما عشق است هر جا اوست آن‌جا خاک ماست سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند؟ سید محمدمهدی شفیعی 🌸 @shernab
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم محتسب داند که من این کارها کمتر کنم من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها توبه از مِی وقت گل دیوانه باشم گر کنم عشق دُردانه‌ست و من غواص و دریا میکده سر فرو بردم در آن جا تا کجا سر برکنم 🌸 @shernab
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق از بهر گشائیدن ابواب رسیده 🗝 ♥️ 🌸 @shernab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به دست شعله‌های شمع دادم دامن خود را مگر ثابت کنم پروانه‌مسلک بودن خود را اگر تقدیر تن دادن به فرمان زلیخا بود همان بهتر که دست گرگ می دیدم تن خود را تو را ای عشق، از بین هوس ها یافتم آخر شبیه آنکه در انبار کاهی سوزن خود را اگر این بار رو در رو شدم در آینه با خود به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را بگو با آسمان بغض دار پیرهن از ابر برای گریه کردن پاره کن پیراهن خود را به امیدی که شاید بگذری از کوچه ام یک شب به در آویختم فانوس هر شب روشن خود را میلاد حبیبی 🌸 @shernab
چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟ بیایید از عشق صحبت کنیم تمام عبادات ما عادت است به بی‌عادتی کاش عادت کنیم چه اشکال دارد که در هر قنوت دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟ چه اشکال دارد در آیینه‌ها جمال خدا را زیارت کنیم؟ مگر موج دریا ز دریا جداست؟ چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟ پراکندگی حاصل کثرت است بیایید تمرین وحدت کنیم «وجود» تو چون عین «ماهیت» است چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟ اگر عشق خود علت اصلی است چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟ بیا جیب احساس و اندیشه را پر از نُقل مهر و محبت کنیم مگو کهنه شد رسم عهد الست بیایید تجدید بیعت کنیم بگو قافیه سست یا نادرست همین بس که ما ساده صحبت کنیم خدایا دلی آفتابی بده که از باغ گلها حمایت کنیم رعایت کن آن عاشقی را که گفت: بیا عاشقی را رعایت کنیم قیصر امین پور 🌸 @shernab
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد جلوه‌ای کرد رخت دیدْ مَلَک عشق نداشت عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد جانِ عِلوی هوسِ چاهِ زَنَخدانِ تو داشت دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد حافظ آن روزْ طَرَب نامه ی عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب و دل خرم زد 🌸 @shernab
هرکه در عشق سر از قلّه برآرد هنر است همه تا دامنه ی کوه، تحمّل دارند... ⛰ @shernab
مژده ای دوست، که رندی‌ سر خُم را بگشود باده نوشان! لب از این مائده، تَر باید کرد 📖 دیوان اشعار امام خمینی ره 🌸 @shernab
917.8K
آمده شهر صیام سنجق سلطان رسید دست بشوی از طعام مائده جان رسید روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید صبر چو ابریست خوش حکمت بارد از او زانک چنین ماه صبر، بود که قرآن رسید نفس چو محتاج شد روح به معراج شد چون در زندان شکست جان بر جانان رسید پرده ظلمت درید دل به فلک برپرید چون ز مَلَک بود دل باز بدیشان رسید زود از این چاه تن دست بزن در رسن بر سر چاه‌آب گو یوسف کنعان رسید دست و دهان را بشو نه بخور و نه بگو آن سخن و لقمه جو کان به خموشان رسيد 📖 غزلی از دیوان شمس‌تبریزی 🎙 شیخ روح‌الله قادری 🌸 @shernab