eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
561 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل پسرت علی ، فضیلت داری در روز جزا ، حق  شفاعت داری تو یار محمدی و بابای علی حق پدری گردن  امّت داری @shia_poem
ای همه جا یار رسول‌خدا محـرم اسـرار رسول‌خدا عاشق و دلـدادۀ ختـم رسـل! پارۀ دل در قـدمت شاخـه گل کفـر ز اسـلام تـو انـدر ستوه کفۀ ایمان تو سنگین چو کوه وصل نبـی را همـه‌جـا طالبی حامــی اســلام ابــوطالـبی قـدر تـو برتـر ز تمـام قریش نجـل تـو آقـا و امـام قـریش حامی جان بـر کف پیغمبـری جان به فدایت که اباالحیدری قلب محبـان علـی مشهـدت پشت نبی گرم شد از اشهدت حضرت صادق، شه دنیا و دین حجـت حـق، کعبـۀ اهـل‌یقین گفت ز هـر مؤمـن یکتـاپرست کفۀ ایمـان تـو سنگین‌تر است صلـب تـو بایـد که علی پرورد حجــت حــی ازلــی پــرورد صلب تو دریا و علی گوهـرش خواجـۀ لـولاک، ثنـاگستــرش یـار و طرفــدار محمّــد تویی شـاخص انصـار محمّــد تویی رفتـن تـو غـربت اسـلام شـد روز محمّـد ز غمـت شـام شـد داشت پیمبر ز غمت حال حزن سال وفات تو شدی سال حزن روح خدایـی بـه تـن پـاک تو لاله ایمـان دمـد از خـاک تـو صدق و خلوص تو قبول خداست زائـر قبـر تـو رسـول خـداست قلب نبی سوخت بـه یـاد غمت اشک علـی ریختــه در ماتمت ســلام مخصـوص خـداوند تو بر تو و بـر همسـر و فرزنـد تو جز تـو که بـر خـدا ولی پرورد؟ جعفـر طیــار و علـی پــرورد؟ نسل عقیلت شهدای حسین مسلمت اولین فدای حسین تا که سحر صبح شود روز شام بر تـو و ابنـاء تـو بـادا سـلام @shia_poem
نه اینکه سوره ابوطالب است و آیه علی ست چنانکه قبل علی بوده مبتدای علی ست همین که لب به سخن باز می کند انگار هِجا هِجای نبی و صدا صدای علی ست به استناد حدیث،او‌ پدربزرگ همه است فقط به خاطر این که پدر برای علی ست به استناد به اصلاب شامخه،انگار دلیل پاکی او نیز در ازای علی ست پدر که جای خودش،جنتش شده تضمین به روز حشر هر آنکس که آشنای علی ست بریده باد زبانش کسی که مُشرک گفت؛ به آنکه حد پرستیدنش خدای علی ست رضایت پسرش در رضایت پدر است رضای حضرت حق هم که در رضای علی ست چنانکه بردن نامش گره گشای همه ست دعا به حق پدر هم گره گشای علی ست شب مَبیت به بستر،غدیر بر منبر علی به جای نبی و نبی به جای علی ست نگو بهشت که عرش است زیر نعلینش به روی دوش نبی چون که رد پای علی ست @shia_poem
در صف محشر کف افسوس برهم میزند.. هرکسی گامی دراین دنیا برایت برنداشت.. ۲۶ رجب سالروز وفات مومن قریش حضرت ابوطالب تسلیت باد @shia_poem
حاصل عمر فقیران خرج سلطان می شود دسترنج مور تقدیم سلیمان می شود گریه در آغوش او توحیدِ تکوینی ماست قطره‌قطره اشکِ ما دریای ایمان میشود مشقِ هر روز و شب ما نام شیرین رضاست خضر ، پای درس او طفل دبستان می شود ظرفِ من ظرفیّتش در حدِّ آهوها نبود خواب دیده کهف را..،روزی نگهبان می شود! مثل کفشِ پاره ای تحویل می گیرد مرا درد های کهنه ام اینجاست..،درمان می شود مهربانیِ پدر _ مادر کجا وُ مِهر او! آدم از لطفِ رئوفِ طوس حیران می شود ریشه های معرفت در صحن جامع ، جمع شد کاه عقلم در حریمش کوه عرفان می شود پادشاهان جهان در مُلک مشهد ، نوکرند هر شهنشاهی مگر شاه خراسان می شود! رو به ایوان رضا ، هو می کشم یا مرتضی بس که تصویر نجف اینجا نمایان می شود یا رضا گفتیم ، یا معصومه‌جان تعبیر شد زعفران داریم..،تبدیلِ به سوهان می شود صحن این خواهر_برادر ، اعتبار خاک ماست مشهد و قم آبروی کل ایران می شود خِطّه ی مشرق غروبی را به خود هرگز ندید نیمه‌شب‌ها گنبدش خورشید تابان می شود چاره‌ی بیچارگی باب‌ُالجواد کویِ اوست هرکه هرچه شد به دست این پسرجان می شود ▪️ ناله‌ی یَابْنَ الشَّبیش قاتل جان من است چشم حیوانات با این آه ، گریان می شود داد می زد : جدِّ ما با کام عطشان ، ذبح شد آن تن بی سر که رفته‌رفته عریان می شود استخوان سینه ای در زیر سُم ها نرم شد... پیکر پاشیده ای با خاک یکسان می شود @shia_poem
آمدم در کوی سلطان از گلستان رجب مست مستم در حرم از بوی غفران رجب در همین یک هفته که مانده به پایان رجب باده می ریزد رضا در جان مهمان رجب عقل اگر داری برو مستی کن و دیوانه باش ساغری دستت بگیر و دور سقاخانه باش زائری در می زند، دنبال جا در میکده است یک نفر گریان شده، چشمش به نور گنبد است حال هرکس که به پابوسش نمی آید بد است چون شفا در زعفران و در نبات مشهد است در زیارت منّت خدّام را هم می کشم خاک جاروی حرم را روی چشمم می کشم بی سر و پا روبروی او موءدب می شود سائل آلوده اینجا بنده ی رَب می شود هرکسی محتاج تر باشد مقرّب می شود میهمان سختش که شد آقا معذّب می شود این چه اربابی است شخصاً میزبانی می کند با غلامان بدش هم مهربانی می کند باز برگشتم به دامانش چنان روز معاد دید از لطفش دوباره ذره ی کم را زیاد گفت اسمت چیست؟ من گفتم غلام خانه زاد گفت رفتی تا کجا؟ گفتم فقط باب الجواد قبل اینکه زائرش باشم برایم جا گرفت او خودش آمد غبارِ چهره ی من را گرفت شب نشینی دور این سفره فقط رزق خداست با لباس پاره هم سلطان به دنبال گداست دورم از شش گوشه ی آقا! همینجا کربلاست برگ دیدار ضریح مرتضی دست رضاست خواب دیدم درّ نایاب صدف آورده ام خوشه ی انگوری از باغ نجف آورده ام خوشه ی انگور سلطان نجف را ریختند گرگ های کربلا در دشت و صحرا ریختند خون اکبر را زمین پهلوی زهرا ریختند پیکرش را در کنار چشم بابا ریختند یکطرف ارباب بود و صد طرف پیغمبرش یک عبا نه صد عبا میخواست جسم اکبرش @shia_poem
دنیا، ز ستاره، سبحه گر بردارد حاشا که فضائل تو را بشمارد ایمان تو را، ندید دشمن، زیرا «کافر، همه را به کیش خود پندارد» @shia_poem
در غار حرا سینجلی می‌گویند از نور نبی و از ولی می‌گویند تثلیث مسیحیان شکست و زین بعد الله محمد و علی می‌گویند انوار شگفت ایزدی می‌آید با جاه و جلال احمدی می‌آید آنروز خدیجه دید از غار حرا یک دسته گل محمدی می‌آید فرمود خدا که دین حق غالب هست تا هست نبی برای حق طالب هست پیروزی از آنِ دینِ احمد باشد وقتی که علی ابن ابی طالب هست در آرزوی آل علی می‌گردند هی آمده دنبال علی می‌گردند جبریل رسید و گفت در عرش فقط دورِ سر تمثال علی می‌گردند لطف ازلیِ بی نهایت این است توحید و نبوت و امامت این است باید که به بعثت حقیقی برسیم معنی ادامه دار بعثت این است عمریست که دلواپس مهدی هستیم دلسوخته‌ی بی کَسِ مهدی هستیم جبریل دوباره  بعثتی می خواهیم ما منتظر مبعث مهدی هستیم #@shia_poem
مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد که اینگونه شده ذکرم میان ربنا احمد به دور سجده هایش کعبه می گردد نمی دانم چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد خدا را در صفات اعظم خود دیده یک چله تجلی میکند من بعد، از ذات خدا احمد چهل سال است جبریل امین در پشت درمانده تکلم می کند حالا میان طور با احمد نباید گفت نور و فوق کل نور جایی که ندارد در میان آسمان هم ردپا احمد نمی خوانیم احمد را بدون ذکر یا الله نمی گوییم بسم الله را بی اذن یا احمد صدا از عالم بالاست از حیدر الی حیدر نمی بینیم در افلاک جز احمد الی احمد نمی دانم به معشوقش کنم تشبیه یا عاشق علی وقتی که می گوید به سلمان، کُلُّنا احمد نمی خوابد کسی در جای احمد جز علی یعنی ندارد جانشینی بعد خود جز مرتضی احمد شدم در قاب قوسین چهار ابرو چه سردرگم نفهمیدم کجای شعر علی بود و کجا احمد برای دیدن شان نزول فاطمه بوده تنزل کرده در دنیا اگر از ابتدا احمد اذان سر می دهند از عرش، با نام علی اکبر تجلی می کند هربار در کرببلا احمد بُرش دادند شاید خرد گردد آینه اما... فقط تکثیر می کردند از آیینه ها احمد #@shia_poem
شده وقتِ سرکشیِ قلم که گذر کند به سطورِ می به بیانِ آنکه مناقبش شده وصفِ وضعِ سرور می شده بادهِ نوشِ مقامِ او به قیامِ غمزه ، غرورِ می مگر اینکه نزهتِ وصف او شود آیتی به حضور می چه کند کزآن شود آیتی به مقالِ حضرتِ مصطفی زحجازِ نغمه ی مدحتش ره بیدلی زده بیدلان که ز بیدلی ، دلِ دلکشان ببرد رهی سوی لا مکان که چنین شود اگر آن شود که از آن شود نَفَسی بیان که زلالِ جرعۀِ می شود شرری طریقِ سخنوران که غبارِ مقدم او بُوَد به بَصر تشابهِ توتیا چه خجسته مبعثِ رحمتی زصفا شمیمِ شقایقی چه همایِ منظره هدهدی به بیانِ کشفِ حقایقی که رموزِ علمِ لدن از او شده شرطِ خلقِ خلایقی همه در فنونِ بلیغِ او ، به دقیقه گفته دقایقی زجمالِ غیب جمالیش ، شده سرِّ آیینه بر ملا زده خرگهِ لمعاتِ او ، صدفی به وصفِ فراتری که فراتر از همه سایه ها بنموده سایه به برتری که نبوّت است و نبیِّ حق ، به کمالِ قدرِ غضنفری همه اینکه شرحِ ولایت است و صفاتِ حضرتِ حیدری که ز ابنِ عمِّ نبیّ شود به سرادقاتِ عطا عطا چه گمان که دامِ غزل شده همه مدحِ صیدِ بلای تو مگر اینکه جلوۀِ نایِ نی ، بشنیده شورِ نوای تو که خروشد از دلِ بی دلان به سروشِ نایِ ندایِ تو مگر اینکه سَر سپُرد کسی به سواد صفحۀ "هل اتی" ز "الف" اشارۀِ حضرتش ، همه بودِ سویِ سبویِ می به همان صحیفه که حُسنِ مِی شده مستِ مُصحَفِ بویِ می به مدار جلوۀِ جازمش ، شده آشکارِ به روی می زده سلسله به جوارِ دل ، شبِ آشناییِ بویِ می قفس است اگر که بدونِ او ، گذرد گذارۀِ ما سوا به ذواتِ ذاتِ منیعِ او ، شده شرعِ شارعِ دین ، مبین که مبیّناتِ مبینِ او ، شده شهدِ شیرۀ انگبین چه خوش اینکه نوشد از آن لبی ، لبِ لعلِ چشمۀِ ماء و طین که برد سری به سجودِ او به همان روش که نهد امین که به هر زمینه زبانِ می ، بنموده سویِ وی اقتدا نفخاتِ نفخۀ کبریا ، متجلّی از جلواتِ او همه کافۀ کلماتِ حق به ترنّم از کلماتِ او به تجلّی آمده امرِ "کُن ْ " که بگوید از اثراتِ او "فیکون" و "کاین" و "کان" شد نمِ نم نمِ نفحاتِ او به ظهورِ اقدسِ احمدی ، متصوّر آمده کبریا همه ذاتِ منحصرِ تو شد ، که مفصّل آمده "کاف" و "نون" به جز این نبوده چکامه ای که عیان شود ز تو "یَسطَرون" که تو شرحِ "قافِ" قلم شدی که قلم گرفته رهِ جنون به طوافِ فیضِ اتمِّ تو به کتابت آمده "یَفقَهون" صفحات ناطق وصف تو همه در اراده ی انما تو نگین عرش سخاوتی به عطای فیض کریم خود تو جوار قرب سعادتی به وجود خُلق عظیم خود تو حدیث فصل خطابتی به دلیل حُسن نعیم خود تو قیاس شرح عنایتی به جمال شخص رحیم خود نبود ورای مقام تو به مقام مرتبه ماورا جبروت اقدس وصف تو  شده قاف شهپر عرشیان که رسد به مرتبتی چنین که تویی روایت لامکان چه قیاس اگر به قلم رسد چه بجوید از دم تو نشان که تجلیات تجلی ات به اشاره محور آسمان به کمال طره ی تو عُلا به اشارتی کشف الدجی #@shia_poem
دمید ماه رجب رؤیتـش مبارک باد به دوستان خـدا نعـمتش مبارک باد نـزول بارقـه ی رحـمـتش مبـارک باد محـمـد آمده و بـعـثـتـش مبارک باد که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را که هجرتش برکت بود حق پرستی را سپـیـده دم ز حَـرا آفـتـاب برخـیـزد فروغ رحمت حق بی‌حجاب برخیزد ز صخره صخره ى آن عطرناب برخیزد سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد امین مکـه رهایی ز مستـیـش بدهـد نـویـد مذهب یـکـتا پرستـیـش بدهـد الا چو کعبه سرافـراز ای ابوطالب به شکر سفره بیـانداز ای ابوطالب به نظم شهـر بـپـرداز ای ابـوطالب به خیل طایـفه کن ناز ای ابوطالب که پروریده ى دستت پیامبر شده است یتـیم مکه بر مکّـیـان پدر شده است بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه رسیده است و به راز پیمبری آگـاه دهند تهـنیـتش ز آنچه بگذرد در راه به این ندا که محمد تویی رسول الله بشارتی که عـمـو زاده ى خـدیجه دهد امـیــد بــر دل آزاده ى خـدیـجـه دهــد نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت برای خسته دلان مژده رهایی داشت به درد مردم محروم آشنایی داشت که در جهان عرب این همه فدایی داشت خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت خـلیل نیست ولی بر خـلیـل نـاز کند به روی عـالم درهای عـلـم باز کند کـلیـم پیش رخـش سجده ى نـیـاز کـند مسیح پشت سر مهـدیش نـمـاز کـند نـظـر ز آمـدن انــبـیـاء والا اوسـت بزرگ معجزۀ نون والقـلم با اوست کسی که عـالم ایجاد بی‌ قـرارش بود جـوامع بـشریت در انـتـظارش بود رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود محـمد آمد و آورد هرچه خوبی بود کتاب او در حکمت به روی خلق گشود کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش کجاست منطق بوذر عـلیه عثمانش که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش اگر به راه بـزرگـان دین برآمـده‌ایم به کـاخ های مجـلـل چرا در آمده‌ایم مدیـنه از تو به بیت الحـرام می‌نازد حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد خـدا ز بـنـدگـیـت بر انـام مـی‌نـازد عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد ولی دریغ که این افتخار پوشالی است تمام دعوی اهل حجاز تو خالی است ازاین قبیله که بر خاص و عام حمله کند گهی به کوفه وگاهی به شام حمله کند به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند بعید نیست به بیت الحرام حمله کند خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان مدافـعـان حـرم می ‌دهـند پـاسخـشان مـدافـعـان حـرم بـاور عـلـی دارنـد به پیش دیده ى خود خـیـبر عـلی دارند‌ جهاد نامـه‌ای از دخـتر عـلی دارند امید مرحمت از هـمسر عـلی دارند قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه‌اند مدافــعان حـرم زینبی تر از همه‌اند @shia_poem