✨🌹حلول ماه شعبان گرامی باد.🌹✨
💥اعمال ماه شعبان 💥
۱- استغفار؛
💢 در هر روز از روزهاى ماه شعبان هفتاد بار بگوید: «استغفر الله الَّذی لا اله الاّ هو الرحمن الرحیم، الحیّ القیّوم و اتوب الیه»
۲- صلوات؛
💢 هر روز صد بار صلوات بر محمد و آل محمد و صد بار «لا حول و لا قوَّة الا بالله» خوانده شود.
۳- خواندن؛
💢مناجات شعبانیه و تدبر در آن
۴- در تعقیبات نماز ظهر و عصر؛
💢 صلوات امام سجاد «علیه السلام»
۵- روزه گرفتن؛
💢در این ماه هر اندازه که ممکن باشد، سفارش شده است.خصوصا ۳ روز اول و آخر.
۶- صدقه؛
💢از امام ششم «علیه السلام» نقل شده است که:
🔸 «خداوند؛ صدقه ی این ماه را پرورش می دهد و روز قیامت مانند کوه احد دیده می شود.»
۷- صله ی ارحام؛
💢معاشرت خوب با مردم و نیکی به پدر و مادر.
۸- امر به معروف و نهی از منکر.
۹- گفتن ذکر؛
💢هزار مرتبه ذكر «لا اله الا اللّه و لا نعبد الاّ ایاه مخلصین له الدین و لو كره المشركون» گفته شود.
۱۰- با مراقبت و تقوا
💢به استقبال رمضان رفتن.
۱۱- بسیار گفتن؛
💢«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
۱۲- خواندن؛
💢زیارت جامعه ی کبیره.
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
11.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسطورهٔ امنیت و لطف و کرم است
در حال دفاع باش! چون محترم است
یادت نرود که حاج قاسم فرمود:
جمهوری اسلامی ایران حرم است!
#پای_انقلاب_نظام_رهبری_هستیم
#مرضیه_عاطفی
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
از لحظه نخست، خداداد عاشقم
از ساعتی که روح به من داد عاشقم
خورشید... در حرارت عشق تو آتشم
گرم توام به شدت مرداد، عاشقم
با تیشه تیشه اشک شدم بیستون شکن
"شیرین" ببین به شیوه "فرهاد" عاشقم
از داستان صبح ازل در تحیرم
تا اینکه چشم تو به من افتاد... عاشقم
شیرین شهد لعل لب تو عسل ترین
یوسف ترین عزیزی و ضرب المثل ترین
از آن زمان که شور زن این علم شده
با کیمیای عشق دلم هم قسم شده
آوردنم به قصر تو با چهره ای سیاه
آری سگی به حرمت تو محترم شده
از بس که محض تشنگی ات گریه کرده ایم
مظلومی قیام تو "بار دلم" شده
نوح نجات، "تشنه لبیک ها" ببین
از شدت علاقه دلم هم حرم شده
آقایی و به عشق قسم دوست دارمت
ای زندگی من چه کنم دوست دارمت
من که شما ندیده مرید شما شدم
سرمست از فرات همان ابتدا شدم
از لطف رزق پاک و همین گریه بر تو بود
این که علی شناس شدم، با خدا شدم
پرچم به دوش در تب ایام کودکی
از پابرهنه های همین دسته ها شدم
نوزاد بودم و لحظات نخست بود
تا آشنا به تربت کرببلا شدم
در زیر قبه حرم عرش حائرت
فرموده اند اینکه "خدا هست... زائرت"
ما را خودش نوشته مسلمان منبرش
حرّ و زهیرهای حواشی دفترش
ما را خودش نوشته به چشم محبتش
همراه جبرئیل، پریشان کبوترش
شور حسین عاقبت خیر می دهد...
چون بی نتیجه نیست دعاهای مادرش
دنیا به قد هیبت نامش کفن نداشت
شاهی که بود زینت دوش پیمبرش
او عین عشق هست و پر از شور عین، ما
پیر "حسین منی انا من حسین" ما
از او دوا گرفت مسیحا... هو الشفا
یعنی حسین روح تسلا... هو الشفا
با نوح بود... هم دم یوسف... کنار هود
جبریل هم که گفت به موسی... هو الشفا
ای قوم خسته جان خداجو... هو الطبیب
ای تشنگان جام مداوا... هو الشفا
بال و پرت شکسته؟ امیدت کجاست پس؟
فطرس قسم به حضرت زهرا... هو الشفا
آری رواست هر چه دعا در جوار او
حتی شفاست خوردن خاک مزار او
او عهد کرده است چنان مست جان دهد
تا عرش و فرش و لوح و قلم را تکان دهد
با او و یا مقابل او؟ پاسخی است سخت
هر کس به اختیار خودش امتحان دهد!
او هر چه داشت داد برای نجات ما
تا عشق را به مردم دنیا نشان دهد
یا شاعرانه وصف کنم که برای خود
آمد به ما جلالت دیوانگان دهد
و...
#مهدی_عبدالکریمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#غزل
#اعیاد_شعبانیه
#مدح_برگرفته_ازغزلیات_حافظ
"ساقی به نور باده بر افروز جام ما"
فطرس رسان به کرببلایش سلام ما
امشب علی و فاطمه دلشاد گشته اند
"مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما"
مست از حریم پاک حسینی شویم ما
"ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما"
هرگز نمیرد آنکه بود نوکر حسین
"ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما"
ای ماه آسمان برو جای دگر بتاب
"کاید به جلوه سرو صنوبر خرام ما"
ای باد اگر به کرببلا میروی کنون
"زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما"
مستی ز شرب چای حسینی چه خوش بود
"زانرو سپرده اند به مستی زمام ما"
از مجلسش زیارت او کرده ام طلب
"باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما"
طبق حدیث کل جهان وام دار اوست
"هستند غرق نعمت حاجی قوام ما"
#یونس_وصالی_خوراسگانی(زائر)
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#اعیاد_شعبانیه
#غزل
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین
ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین
بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی
ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین
سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام
ای با غریب های جهان آشنا حسین
ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا
ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین
در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها
کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین
امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج
امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین
آری برای یاری او استخاره ها
کردند مومنان و نماندند با حسین
معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش
تنها نبود این همه اربابِ ما حسین
ننگا به ما که بی ادبانه برایمان
گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین
من از حسینِ معرکه گیران گریختم
از این حسین راهِ زیادیست تا حسین
او را اگر که زنده شود باز می کُشند
یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین!
ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان
ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان...
#محسن_کاویانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
با هر قنوتِ نمازم؛ در دست، دفتر گرفتم
پای مناجاتِ شعرم؛ مضمونی از سر گرفتم
اینجا که من ایستادم؛ درگاهِ دارُالاجابهست
صاحبحرم که بماند؛ من حاجت از در گرفتم
گفتم تهیدست هستم؛ دیدم قنوتم طلا شد
از خواهشِ کاه گفتم؛ یک کوه، از زر گرفتم
دستانِ سینهزنم را؛ از پینهی دستِ بابا
سرچشمهی اشکِ خود را؛ از شیرِ مادر گرفتم
من فطرسِ روضهگردم؛ با بالهای شکسته
زیر عَلم گریه کردم؛ از تیغهاش پَر گرفتم
در اولین شوقِ پرواز؛ آنقدر بالا پریدم
از آسمان هم گذشتم؛ آخر به گنبد رسیدم
تا روی گنبد پریدم؛ دیدم حرم نوحهخوان است
گلدسته تکبیر بر لب؛ میگفت وقتِ اذان است
اشکم فراتِ وضو شد؛ رو به ضریح ایستادم
گفتم همینجاست قبله؛ کعبه که سنگِ نشان است
این قلهی آرزوها؛ عرشِ برینِ زمین است
بالاتر از هر چه بالا؛ اینجا تهِ آسمان است
هر ریشه از فرش صحنش؛ در دستِ حبلالمتین است
اهل نجاتیم، زیرا؛ اینجا پُر از ریسمان است
هر چند ناخوانده بودم؛ اما مرا هم بغل کرد
ششگوشه مهماننواز و؛ با زائرش مهربان است
دستم ادب کرد و گفتم؛ آقا سلامٌ علیکم !
هر چند رویم سیاه است؛ اما سلامٌ علیکم !
در مدحِ تو لال بودم؛ وقتی مرا آفریدند
گفتم سلام ایهاالنّور !؛ وقتی صدا آفریدند
در یک نمازِ جماعت؛ پشتِ صفوفِ ملایک
بر تربتت سجده کردم؛ وقتی تو را آفریدند
گفتی که زوّار دورند؛ از خانهی عرشی من
این شد که روی زمین هم؛ یک کربلا آفریدند
در قعرِ چاهِ تباهی؛ پرواز، رویای من بود
پَر باز کردم همینکه؛ گنبدطلا آفریدند
تا اینکه چشمِ کریمت؛ دنبال سائل نگردد
دور و بر خانهات یک دنیا گدا آفریدند
وقتی تو را خلق کردند؛ بر خاکِ تربت دمیدی
قربانِ هویت مسیحا؛ ما را چه خوب آفریدی
#رضا_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
ای زندهی عشق! ای قتیل عبرات!
آزادهی کربلا! اسیر کربات!
ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی
ما غرق گناهیم و تو کشتی نجات
#جواد_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#مناجات
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
دارم از رابطهی شاه و گدا میگویم
پشتِ این در «بده در راه خدا» میگویم
تا بیایند، همه همسفر اشک شویم ...
«هر که دارد هوس کربوبلا» میگویم
فطرس از راه برس؛ راه بلد میخواهم !
از پرِ نامهرسانِ تو مدد میخواهم
آسمانجُلتر از آنم که کبوتر باشم
آمدم در صفِ زوّار، که آخر باشم
سائلم؛ شغل من این است، فقط در بزنم
من فقط آمدهام دربدرِ در باشم
پشت این قافله ما را بدوانید فقط
دست ما را به ضریحش برسانید فقط
دستِ عرشی شدهی تربت او بر سرم است
هر چه افتاده در این جاذبه کارش کرم است
جنسِ گهوارهی ارباب، ضریحی از چوب
بندِ قنداقهاش از ریشه دخیلِ حرم است
شعر نه؛ واژهای از دفتر شاعرهایم
زائرِ اذن دخولِ لبِ زائرهایم
گرچه دور است، ولی حال و هوایش اینجاست
آجرِ روضهایِ بزمِ عزایش اینجاست
دستبوسان؛ به حرم؛ همنفسِ خوبانند
صفِ طولانیِ بوسیدنِ پایش اینجاست
هر کجاییم، کنار حرم اربابیم
خاک پاییم، غبار حرم اربابیم
خبری هست، همه عرش خبردار شده
«فطرس» آن قاصدکِ خسته که پر دار شده ...
... در دلِ قصهی آزادیِ خود میگوید ...
«باز هم حیدر کرار، پسردار شده»
ما هم این بین به مولودیِ باران رفتیم
یارمان آمد و ما نیز، به قربان رفتیم
مادر آب، به دامان؛ سر دریا دارد
پدر خاک، به لب؛ تربتِ اعلا دارد
بوی سیب آمده از راهِ طواف قبله
باد، همراه خودش عطرِ تنش را دارد
مادرِ آب، عطش را به بغل میگیرد
اشک میآید و لبخندِ لبش میمیرد
روضه نازل شد و در میکده باران آمد
صحبت از آب شد و آیهی عطشان آمد
مقتلِ ناطقِ این روضه؛ پس از باریدن ...
به تسلای دلِ مادر گریان آمد
مادرش روضه به لب «وای بُنَیَّ» میگفت
از سحر تا دل شب «وای بُنَیَّ» میگفت
خواهری در دل گودال، به سر خواهد زد
مادری ضجهای از داغِ پسر خواهد زد
لشکری میرسد و بر بدنِ تشنه لبی ...
خنجر و تیغ و عصا؛ سنگ و سپر خواهد زد
آسمان ریخت زمین؛ حضرت دریا افتاد
روضهخوان ! روضه نخوان؛ مادرش از پا افتاد
#رضا_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
ما حوصله ی صف کشیِ حشر نداریم
باید که جنانْ دربِ دگر داشته باشد
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#اعیاد_شعبانیه
#قصیده
خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد
جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید
دیوانه محال است خطر داشته باشد
با ما جگری هست که دست دگران نیست
از جرات ما کیست خبر داشته باشد؟!
اینجا که حرام است پریدن ز لب بام
رحم است بر آن مرغ، که پر داشته باشد
تیغ کرمِ تو، بِکُند کار خودش را
هر چند گدای تو سپر داشته باشد
در فضل تو امّید، برای چه نبندم؟
جایی که شب امّیدِ سحر داشته باشد
چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کن
حیف است که گریان تو سر داشته باشد
بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش
شاید که دلم میل سفر داشته باشد
می گریم و امید که آن روز بیاید
بنیادِ مرا سیل تو برداشته باشد
رحمت به گدایی که به غیر تو نَزَد روی
هرچند که خَلْقِ تو گهر داشته باشد
خورشیدِ قیامت چه کند سوختگان را
در شعله کجا شعله اثر داشته باشد؟
ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند
حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد
ما حوصله ی صف کشی حشر نداریم
باید که جنان درب دگر داشته باشد
ما را به صف حشر معطل نکن ای دوست
هر چند که خود قند و شکر داشته باشد
دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو
چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد
ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت
مادر چو فراری ز پسر داشته باشد
جز گریه رهی نیست به سر منزل مقصود
هیهات که این خانه دو در داشته باشد
عدلش نرود زیر سوال آن شه حاکم
گر چند نفر را به نظر داشته باشد
گفتی که بیایید، ولی خَلق نشستند
درد است که شه سائل کر داشته باشد
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
هر گدایی که در این قافله حاتم نشود
هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود
ما همه ریزه خورِ سفره ی الطافِ توایم
سایه ی لطفِ حسین از سَرِ ما کم نشود
از همان روز ازل نیز به جز ذکر شما
رمزِ مقبولیتِ توبه، فراهم نشود!
جمع عشّاق شما محفل خوبان باشد
خوب تر از تو کسی در همه عالم نشود
هرچه گشتیم در این جمع ندیدیم چرا؟
غافلی را که در این مدرسه آدم نشود!
#محسن_زعفرانیه
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
ما زیر دین خامس آل عبائیم
شکر خدا دیوانه کرببلاییم
زیر علامت داد زهرا نان ما را
در بهترین نقطه ازین عالم گداییم
اصلا خبر از درد بی درمان نداریم
تا گرم خدمت بین این دارالشفائیم
آن قدر مست از نام شیرین حسینیم
که بی نیاز از باده و میخانه هاییم
در این دو قطره اشک شد دریای غم ، غرق
دیوانه از این معجزات اشک هاییم
هر بنده باشد با کسی ، ما با حسینیم
دلداده ی پرچم ، سیاه یا حسینیم
پر کرده بوی سیب ، امشب کوچه ها را
دادند بر شیر خدا ، خون خدا را
زرگر شناسد قدر زر را ، پس نداند
جز فاطمه کس ، قدر مصباح الهدی را
شش ماهه دنیا آمده چون بیش از این ها
طاقت ندارد بی کسی مجتبی را
این طفل از روز نخست آفرینش
دیوانه کرده هم غریب هم آشنا را
این کیست که شد روضه خوان او خدا و
با ماجرایش پاک کرده انبیا را
نه شیعه ، نه زهرا ، نه حیدر ، نه پیمبر
او را خدا هم دوست دارد جور دیگر
ای نام تو حک گشته روی بال فطرس
تو آمدی و شد عوض اقبال فطرس
تو کیستی که تا دو چشمت باز گردید
یک لحظه طی شد ، راه چندین سال فطرس
آن حسرت و خانه به دوشی ها می ارزید
خوش بود چون حوا و آدم ، فال فطرس
دور سرت می گشت و می خوردند حسرت
یک عرش در آن لحظه ها ، بر حال فطرس
تو بال و پر دادی شکسته بال ها را
داری فراوان دور خود ، امثال فطرس
باز است بر عالم ، کرامت خانه تو
خوش عاقبت شد ، هر که شد دیوانه تو
قربان آن عاشق که درگیر حسین است
قربان آن ملکی که تسخیر حسین است
اصلا ندارد روز محشر گیر و داری
هر کس در این عالم دلش گیر حسین است
باید شود این گونه مصداق شجاعت
وقتی علی مرتضی ، پیر حسین است
سر داده و سر پیش ظالم خم نکرده
اسلام مدیون دل شیر حسین است
چشم زمین و آسمان جمعه به جمعه
در انتظار آخرین تیر حسین است
یک روز می گردد حسینی کل عالم
گیرد تمام این زمین بوی محرم
کردند غوغایی مسلمانان دینش
پیچیده در عالم صدای اربعینش
اعجاز یعنی اینکه او در نصف روزی
جا داد دنیا را میان سرزمینش
او کیست زرتشتی ، یهودی و مسیحی
گشتند مثل شیعیان صحرا نشینش
این گریه ها داده نتیجه ، دارد عالم
دیوانه می گردد از اسم دلنشینش
دنیا گلستان می شود وقتی شود پُر
از سینه زن های قیامت آفرینش
این عشق پاینده است تا روز قیامت
از ماه هم دل برده ، مصباح هدایت
او شهریار عالم و خوبان سپاهش
با آبروهای دو دنیا در پناهش
می خواست دست قاتلش را هم بگیرد
آری رسیده بر همه خیر و صلاحش
با دست خالی هیچ کس بیرون نیامد!
چه سفره ای انداخت او در قتلگاهش
خوردند نانش را ، نمکدان را شکستند
شد هلهله تنها جواب آه آهش
آه ای فرات بی وفا ، آتش بگیری
از تشنگی شد دود، عالم در نگاهش
گل بود ، تیر و سنگ و نیزه ، پرپرش کرد
ای بشکند دست کسی که بی سرش کرد
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem