#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
بخشی از یک #قصیده
ساقی آمیخت به می چشم فریبایش را
درد را دید و صدا کرد مداوایش را
پرسشی بود ز غم در دل بی پاسخ ما
کرد با ساغر می حل معمایش را...........
......ما کجا وصل امیری که یقین آب شود
زهره ی شیر اگر کرد تمنایش را
کشتی عقل چهل نوح کجا بتواند
ذره ای سیر کند وسعت دریایش را
کرد با قصد علی کعبه بنا ابراهیم
نازم این مقصد و این خانه و بنّایش را
آی یوسف بنگر در قدم شاه عرب
کعبه ی سنگ دل اکنون ببرد نایش را
به خدایی خدا نام خدا میگیرد
گر کند طرح به هر محکمه دعوایش را
من نگویم که خدا هست ولیکن ای شیخ
گر احد نیست نشانم بده تو، تایش را
میشود جلوه گر باطن انفاس بشر
گر ببیند به خود آیینه شبی هایش را
نام مقتول دو بخش است به جنگش اما
نتوان کرد هجا نعره ی هیجایش را............
پای بر دوش نبی آمدی و در قدمت
کعبه قربانی تو کرد خداهایش را
اعتکاف از شب میلاد تو ما را عبث است
مست بهتر که کند ترک مصلی یش را...........
#محسن_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#ذی_الحجه
#رباعی
گُلشهرِ مدینه نورباران شده است
از وصلتِ هور و ماه ،تابان شده است
در جشنِ پُراز صفای زهرا و علی(ع)
خندیده خدا، شَعَف نمایان شده است
از ماه و ستاره ، نور جاری شدهبود
با مِهر ، جوابِ ماه ، آری شدهبود
از برکتِ ازدواجِ زهرا و علی (ع)
با لُطفِ خدا ، زمان بهاری شدهبود
شد ماه ، عروسِ مهربانِ دلِ او
او هم چو ستاره ، نیمهی کاملِ او
با یاسِ نبی چو زندگی کرد علی (ع)
گُلهای قشنگِ نور شد حاصلِ او
#حسن_یزدان_پناهی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_ع
#ذی_الحجه
از واژه اگر ریسه ببندید کم است
از شوق دو چشم آسمان غرقِ نم است
شاباش دهید و دائما کِل بکشید
دستان علی و فاطمه دست هم است
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
آن خانۀ ساده
آن خانۀ ساده را که خوشبو میکرد
لبریز صمیمیتِ شببو میکرد
او شاه زنان بود، ولی نان میپخت
او گر چه فرشته بود، جارو میکرد
✍🏻 #ایوب_پرندآور
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#ذی_الحجه
#غزل
کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد
همهی ارض و سما داشت مُهیا می شد
حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا می شد
تا کمی تربت اعلای نجف بردارد
پر جبریل به زیرِ قدمش وا می شد
چشم "خورشید" به رخساره ی "مهتاب" افتاد
کهکشان بُهت زده غرق تماشا می شد
گذرِ نور اگر آینه کاری شده بود
نیمهشب "کوچه ی پیوند" چه زیبا می شد
و خدا زیر لب آهسته به خود می گوید:
چه کسی غیر علی همدم زهرا می شد؟!
زیر آن چادر خود فاطمه تا می خندید
یل خیبر شکن آنقَدر دلش وا می شد
رمز سرزندگی ام یا "علی" و یا "زهراست"
وسط این دودمه نبض من احیا می شد
در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا"
سندِ نوکری ماست..، که امضا می شد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#ذی_الحجه
شاه مردان، شیر یزدان، حیدر خیبرگشا
آن علی، مولود کعبه، افتخار مصطفی
مرد شمشیر و عبادت، ماه محراب و نماز
در قنوت عشق، زهرا را طلب کرد از خدا
#محمد_علی_جعفری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ۱۶ روز تا عید غدیر
پیروان غدیر؛
چشم و دلشان پاک است…
🔹حدیثی از #امام_صادق (ع)
📚 عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ
#روزشمار_غدیر
#مبلغ_غدیر_باشیم
#استوری
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#ابیاتی_انتخابی_از_یک_قصیده
تب و تابی که در حیرت فروشم، «مُفت مژگانش!»
گرانسنگ است هر زخمی که دید آئینه، ارزانش
من از «شرم غلاف» و «لاف شرم»، آشفته می مانم
که پشت و روی تیغش را ببوسم جای دستانش!
ضریحش گر نگیرد دستِ نومیدم، نمیدانم
کدام امّید خواهد داد دستم را به دامانش...!؟
مزارش را شریف آیا به ظنِّ خود نمیخوانند!؟
ببین که تا کجاها پر کشیدند اهلِ افغانش
به قیل و قالی از پائین به بالا میرود نرخی...
شود فرّاش قبر حضرت سلمان، سُلیمانش!
تعارف گر کند چشمش به دمنوشِ غزل، ای دل!
سرم را بشکن و چون توبه نشکن نرخ فنجانش
به «ارث» و «مالکیّت» شبهه میشد گر نمیچرخید
کلید خانهی الله در دستِ نیاکانش!
موذنزاده در فردوس از قلبِ سلیم خود
کند تعلیمِ موسیقی به لالان و بلالانش
عمویی شیرکُش دارد... اُحُد گردد فدای او!
برادرزادهای دارد... که اهل کوفه، قربانش!
کمی از رحمتش بیرون زده از چاکِ عقلِ ما
و گرنه در تبِ محشر، پناهندهست شیطانش
گدای سرچراغیهای بازار نجف گشتم
کشیدم منّت سود از ترازوهای میزانش
اگر دلشورهی کرب و بلا بر شیعیان رزق است
ستاره میچکد شبهای روضه، از نمکدانش
به پابوسِ نجف، خورشید اگر هر روز میآید
سرِ صبحی، اجازه گیرد از «شاهِ خراسانش»
«علی» فرقی ندارد با «علی»! «آئینه»، «آئینه» ست!
نجف، مشهد شود در حیرتِ آئینه گردانش
به هنگام ورودش، آمده با اشک، باورکن!
هر آن زائر که دیدی ساعت برگشت، خندانش
سپرده کولهبار حاجتش را دستِ شاه و بعد
سبکبارانه بر میگردد امشب سمتِ اُستانش...
چقدر ایرانیان مانوس با سلطان خود هستند...!
خدا از ما نگیرد...! چون که ایران است و سلطانش...!
#احمد_بابایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#غزل
زبس خاک نجف نزد خداوند آبرو دارد
تیمّم با غبار معبرش شأن وضو دارد
به دربار کسی رو کردهام دل را که از عزّت
سگ کوی غلامش نیز حقّ جستجو دارد
کدامین دِین برخیزد زجا بی اذنِ شمشیرش؟
به هر گردن که دیدم، قامت از بهر گلو دارد
زبس سامان جوهر کرده تیغش از شراب ناب
لحد را گر شکافی، عَبدوَد در کف سبو دارد
ثواب مؤمنان چرکیست بر روح شریف اینجا
نجف، شیرخدا حوضی برای شستشو دارد
صدایی دارد آن مافوق هستی کز شنیدنها
به هرگوشی که دیدم، پرده از ننگ رفو دارد
به حسّ ما و من او را تعلّق نیست ای غافل
مثال است این که میگویند حضرت رنگ و بو دارد
خیال حاشیه بر متن تقدیسش ندارد راه
کدامین شانه از آن زلف، شرحی مو به مو دارد؟
خیالست این که با مولاعلی محرم شوی“معنی”
تو لاغر لهجهای و شیر حق با نعره خو دارد
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ۱۵ روز تا عید غدیر
پیروان غدیر؛
در ازدواج سختگیر نیستند…
🔹حدیثی از #امام_باقر (ع)
📚 فَرَضيتُم دينَهُ وَ أمانَتَهُ
#روزشمار_غدیر
#مبلغ_غدیر_باشیم
#استوری
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت
#مسمط_مخمس
مگر میشود گریه بسیار کرد..
مگر میشود دیده خونبار کرد..
مگر میشود صحبت از خار کرد..
مگر میشود نقل بازار کرد..
ولی از غم و غصه اش دق نکرد!
مگر میشود خیمه سوزان شود..
درآن شعله ها عمه حیران شود..
کشیده نصیب یتیمان شود..
رد دست هاشان نمایان شود..
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
مگر میشود گفت از سوختن
چه ها میکشید عمه خوب من
ز توهین آن خولی بددهن
مگر میشود گفت از زن زدن
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
مگرمیشود لشگر نیزه دار
بیوفتد به دنبال یک طفل زار
ببینی سر شاه را نی سوار
ز داغ رقیه شده بی قرار
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
حرم شد گرفتار رنج و عذاب
چه ها کرد با دستهامان طناب
مگر میتوان روضه خواند آب آب
مگر میشود حرف زد از رباب
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
شبی که حرم سمت غمخانه رفت
به مهمانی قصر شاهانه رفت
ز شوق پدر طفل دردانه رفت
مگر میتوان گفت ویرانه رفت
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
کنون این من و این دل گریه خیز
نشستم به بستر مریض مریض
چه باید کنم با غمش یا عزیز
مگر میشود گفت حرف از کنیز
ولی از غم و غصه اش دق نکرد
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت
#مربع_ترکیب
ای بقیع غم تو کرببلایی دیگر
کربلا بود برای تو منایی دیکر
کوفه تا شام ، تو را سعی صفایی دیگر
در غریبان ، تو غریب الغربایی دیگر
غربتت را نسرودم من شاعر آری
راستی تو چقدر شاعر و ذاکر داری؟!
شده آزرده تو را از عمل ما ، خاطر
بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر
از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر
گرچه محتاج ترینیم به قال الباقر
همه ی سال پی یک شب تقویم توایم
ما فقط مرثیه خوان شب ترحیم توایم
دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا
گاهگاهی که رسیدیم ، نماندیم چرا
پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا
باقرالعلم ! ز علم تو نخواندیم چرا
بگذر از ما که برای تو موثر نشدیم
نه که بی صحن و رواقی تو ، مسافر نشدیم
کودکی های تو در اوج مصیبت طی شد
کودکی های تو همراه شهادت طی شد
پای آن خیمه که می رفت به غارت طی شد
زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد
طی شده کودکیت گوشه بین الحرمین
گه در آغوش پدر گاه در آغوش حسین
کربلا جلوه غم بود برایت مادام
کربلا کشت تو را ، کشت تو را بدتر شام
کربلا بود و حسین و تو و سجاد ، تمام
کربلا بود و امام بن امام بن امام
من تو را یک تنه یک کرببلا می بینم
من تو را در همه مرثیه ها می بینم
داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو
روضهخوان باش خودت ، روضه او را تو بگو
پرده بردار ، بیا راز مگو را تو بگو
بوسه ی تیغ به رگهای گلو را تو بگو
تو بنا بود بمانی به امامت برسی
روضه خوان باشی و هر شب به شهادت برسی
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem