#امام_رضا_علیه_السلام
#دهه_کرامت
#غزل
کرامت هست آن جایی که سائل می شود پیدا
اگر چه دست و پا گم می شود، دل می شود پیدا
گره از مشهد و قم وا نگشته بر نخواهد گشت
برادر خواهری اینگونه مشکل می شود پیدا
ز هر دلشوره ای دل را به دریای تو باید زد
که قدر اشک از امواج ساحل می شود پیدا
دل ایران ز لطف سایه ی خورشید مشهد گرم
و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا
دو دلبر از جناب حضرت موسی بن جعفر چون
حسین و زینبی حیدر شمایل می شود پیدا
بدون زهر هم معصومه ی دور از رضا می مرد
مـثالش زینـب کبری، دلایل می شود پیدا
#صابر_خراسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام #حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها #دهه_کرامت
#ترکیب_بند
دام بگذارید بعدش دانه لازم میشود
جلد میگردد کبوتر، لانهلازم میشود
سوختن در عاشقی، کارِ کبوتربچه نیست
شمع میداند کجا پروانه لازم میشود
وقتِ گریه، خنده..؛ وقتِ خنده، گریه میکنم
در میان عاقلان، دیوانه لازم میشود
سر به روی پنجره فولادِ تو خواهم گذاشت
مَرد وقتی بغض دارد، شانهلازم میشود
با کبوترها کلاغی هم به صحنش راه داد
گاه بین دوستها، بیگانه لازم میشود
کاش سقاخانهها را نیز افزایش دهند
در حریمت بیشتر میخانه لازم میشود
آبِ سقاخانهها را "آبِ حَیوان*" خواندهاند
خضر آل الله را شاه خراسان خواندهاند
در حرم، باران پناه آورده تطهیرش کنی
آیهی تطهیر میخواهد تو تفسیرش کنی
اختیار "نورِ" خورشید است دست گنبدت
تا دل تو هرکجا میخواست، تکیثرش کنی
کودکی عَمداً خودش را در حرم گم کرده تا
سالها در صحن تودرتوی خود پیرش کنی
صید وقتی عاشق صیاد گردد..، چاره چیست!؟
کاش آهوی دلم را طُعمهی شیرش کنی
این گدا حاجت بگیرد می رود..، پس ذوالکرم!
خوب میگردد اگر با فقر درگیرش کنی
زائری چشمش به دست خادمان توست تا
با غذای حضرتیِّ خود نمکگیرش کنی
گاه با دستِ برادر، گاه خواهر میرسد
رزق ما از سفرهی موسی بن جعفر میرسد
علّت اشک برادر، بُغض خواهر بوده است
چشمها در حسرت دیدارِ هم، تَر بوده است
فاطمه وقتی صدایش میزده، قطع یقین
او برای این برادر مثل مادر بوده است
هر کسی دلتنگ زهرا میشود، قم میرود
مرهم زوّارِ مادر دست دختر بوده است
ریلِ قم_مشهد اگر رودی خیالانگیز بود
روی موجش کشتیِ زائر شناور بوده است
عطرِ "دارالحُجّه" را دارد " رواقِ آینه"
خانهی ایندو از اول هم معطر بوده است
نسل اندر نسل در واقع همه کارگریم
کارفرمای حرم در قم برادر بوده است
هرکسی پرسید میگویم: گدا هستیم ما
کارگرهای علی موسی الرضا هستیم ما
بانی جزر و مد دریا علی موسی الرضا
ذکر تسبیحات ماهیها علی موسی الرضا
بد به حال هرکه بوده بی علی موسی الرضا
خوش به حال هرکه بوده با علی موسی الرضا
کفشداری حرم ای کاش امانت میگرفت
جای کفشِ من، دلِ من را علی موسی الرضا
در هیاهوی حرم ناگاه نقّاره زدند
طفل لالی داد میزد: یا علی موسی الرضا
روز محشر در سه جا زائر خیالش راحت است
میرسد حتما به داد ما علی موسی الرضا
گفت بابا: آب میبینی بگو عطشان حسین
نان که میبینی بگو آقا علی موسی الرضا
امتحان کن..، تا قَسَمْ جانِ جوادش میدهی
کربلا را میزند امضا علی موسی الرضا
#بردیا_محمدی
* آب زندگانی (لغ دهخدا)
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#دهه_کرامت
#مدح
#قصیده
چنان پوشیده در نورست آن تندیس زیبایی
که باشد یکبهیک شایستهی القاب زهرایی
به دنیایش رضا سوگند، از بس محوِ حق بوده
جدا گردیده از آمال او امیال دنیایی
سواد معجرش آموخت بر شب پردهداری را
غبار مرکبش شد توتیای چشم بینایی
نخوانده نامه را پاسخ بگوید دختر موسی
به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی
چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید:
پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی
بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را
مگر علم لدنی گفته او را جای لالایی؟
شفاعت میکند از شیعیان در عرصهی محشر
تصور کن چقدر آنروز میگردد تماشایی
دمی که دید در غربت گرفتارست مولایش
عَلَم بر دوش شد در یاریِ مولا به تنهایی
کنیز شوکت شاهانهی او مادر گیتی
غلام همت مردانهی او بود آقایی
مسیر راه از فیض شما شد جادهی رحمت
به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی
حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد
حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی
قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا
ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی
تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب
خدا شایستهاش دیده برای حکمفرمایی
غبار قبرت از علم لَدُن پُر بوده تا رفته
فقاهت از سر کویت به سر حد شکوفایی
به دریای علومت دیدهام جمع فقیهان را
چنان غواصها در حال اقیانوسپیمایی
بزرگانی چنان بهجت اگر صاحبْنفس بودند
ز انفاس شما آموختند اعجاز عیسایی
به پیشت مجتهد با علم، و عارف با عمل آید
حساب عاشقان پاکست از این وسواس مبنایی
دلم با آرزوی "اشفعی لی" میشود آرام
که من را جز تولا و تبری نیست دارایی
گنه کارم من و ای عصمتِ حق، پردهپوشی کن
پناه آوردهام در سایهات از بیم رسوایی
مرحوم #سید_رضا_موید
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#دهه_کرامت
#قصیده
السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّئوفِ
الَّذِی هَیجَ أَحْزَانَ یوْمِ الطُّفُوفِ
احساس می کنم که همینجاست جنتم
هر وقت در حریم تو گرم زیارتم
هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف
این است آرزوی من این است حاجتم
آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا
من صید مبتلاشده ی این ضمانتم
یک سال می شود که به مشهد نیامدم
یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم
خلوتگُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم
یک شب سری بزن به من و کنجعزلتم
در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا
در ماجرای عاشقیات درس عبرتم
گندمبهدست..،گوشه ای از بارگاه تو
با جبرئیل های حرم گرم صحبتم
گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم...
شکر خدا کبوتر بام کرامتم
وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس
پس خوشبهحال من که در این مُلک،رعیتم
جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم
گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم
خورشید عالمِین،همین گنبدِ طلاست
بر بام تو دمیده شود صبح دولتم
من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم
من سالیان سال کنار تو راحتم
کُلِّ عشیره..،نانخور موسی بن جعفریم
قربان این گداشدنِ بااصالتم
ای مهربانتر از پدرم! دوستدارمت...
از کودکی همیشه تو کردی حمایتم
مُهر تو مُهر نیست..،مسیحایِ طوس ماست
صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم
صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند
با چای حضرتیست فقط اوج لذتم
محشر، شفیعِ گریهکنانِ تو فاطمه است
زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم
کاملترین عبادت من نام حیدر است
ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم
سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست...
در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم
صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی...
من محو در تجلیِ این بی نهایتم
سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم
لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم
بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است
عمریست داده ای به همین راه عادتم
نُطقم کنار پنجرهفولاد باز شد
با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم
ای عُهدهدار مجلس عطشان کربلا!
من آن حسینگویِ دمِ دربِ هیئتم
تو روضهخوان آن لب سرنیزهخورده ای
من سینهچاکِ لطمهی ذکر مصیبتم
یَابْنَالشَّبیبگُفتنِ تو می کُشد مرا...
گفتی:که زخم خوردهی آن هتک حرمتم
▪️
یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#دهه_کرامت
#غزل
از یاد میرود غم من در کنار تو
دارم قرار تا که شدم بی قرار تو
از راه دور بردن نام تو هم شفاست
حتی مسیح کرده تعجب ز کار تو
زنگار میبرد به خدا از قلوبِ ما
تا میوزد ز طوس ، نسیمِ بهارِ تو
آری بهشت گرد و غباری ز صحن توست
طعنه زده به جنت الاعلی مزار تو
اهل بهشت از غم و رنج اند دور لیک...
از غم رهاست هر که بود هم جوار تو
ایمن ز هر بلاست کسی که نشسته است...
عمری به زیر چتر تو و سایه سار تو
(یونس) که غیر لطف ندیده است از تو چیز
با افتخار جان کُنَد آقا نثار تو
#یونس_وصالی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#دهه_کرامت
#غزل
کرامت هست آن جایی که سائل می شود پیدا
اگر چه دست و پا گم می شود، دل می شود پیدا
گره از مشهد و قم وا نگشته بر نخواهد گشت
برادر خواهری اینگونه مشکل می شود پیدا
ز هر دلشوره ای دل را به دریای تو باید زد
که قدر اشک از امواج ساحل می شود پیدا
دل ایران ز لطف سایه ی خورشید مشهد گرم
و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا
دو دلبر از جناب حضرت موسی بن جعفر چون
حسین و زینبی حیدر شمایل می شود پیدا
بدون زهر هم معصومه ی دور از رضا می مرد
مـثالش زینـب کبری، دلایل می شود پیدا
#صابر_خراسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام #حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها #دهه_کرامت
#ترکیب_بند
دام بگذارید بعدش دانه لازم میشود
جلد میگردد کبوتر، لانهلازم میشود
سوختن در عاشقی، کارِ کبوتربچه نیست
شمع میداند کجا پروانه لازم میشود
وقتِ گریه، خنده..؛ وقتِ خنده، گریه میکنم
در میان عاقلان، دیوانه لازم میشود
سر به روی پنجره فولادِ تو خواهم گذاشت
مَرد وقتی بغض دارد، شانهلازم میشود
با کبوترها کلاغی هم به صحنش راه داد
گاه بین دوستها، بیگانه لازم میشود
کاش سقاخانهها را نیز افزایش دهند
در حریمت بیشتر میخانه لازم میشود
آبِ سقاخانهها را "آبِ حَیوان*" خواندهاند
خضر آل الله را شاه خراسان خواندهاند
در حرم، باران پناه آورده تطهیرش کنی
آیهی تطهیر میخواهد تو تفسیرش کنی
اختیار "نورِ" خورشید است دست گنبدت
تا دل تو هرکجا میخواست، تکیثرش کنی
کودکی عَمداً خودش را در حرم گم کرده تا
سالها در صحن تودرتوی خود پیرش کنی
صید وقتی عاشق صیاد گردد..، چاره چیست!؟
کاش آهوی دلم را طُعمهی شیرش کنی
این گدا حاجت بگیرد می رود..، پس ذوالکرم!
خوب میگردد اگر با فقر درگیرش کنی
زائری چشمش به دست خادمان توست تا
با غذای حضرتیِّ خود نمکگیرش کنی
گاه با دستِ برادر، گاه خواهر میرسد
رزق ما از سفرهی موسی بن جعفر میرسد
علّت اشک برادر، بُغض خواهر بوده است
چشمها در حسرت دیدارِ هم، تَر بوده است
فاطمه وقتی صدایش میزده، قطع یقین
او برای این برادر مثل مادر بوده است
هر کسی دلتنگ زهرا میشود، قم میرود
مرهم زوّارِ مادر دست دختر بوده است
ریلِ قم_مشهد اگر رودی خیالانگیز بود
روی موجش کشتیِ زائر شناور بوده است
عطرِ "دارالحُجّه" را دارد " رواقِ آینه"
خانهی ایندو از اول هم معطر بوده است
نسل اندر نسل در واقع همه کارگریم
کارفرمای حرم در قم برادر بوده است
هرکسی پرسید میگویم: گدا هستیم ما
کارگرهای علی موسی الرضا هستیم ما
بانی جزر و مد دریا علی موسی الرضا
ذکر تسبیحات ماهیها علی موسی الرضا
بد به حال هرکه بوده بی علی موسی الرضا
خوش به حال هرکه بوده با علی موسی الرضا
کفشداری حرم ای کاش امانت میگرفت
جای کفشِ من، دلِ من را علی موسی الرضا
در هیاهوی حرم ناگاه نقّاره زدند
طفل لالی داد میزد: یا علی موسی الرضا
روز محشر در سه جا زائر خیالش راحت است
میرسد حتما به داد ما علی موسی الرضا
گفت بابا: آب میبینی بگو عطشان حسین
نان که میبینی بگو آقا علی موسی الرضا
امتحان کن..، تا قَسَمْ جانِ جوادش میدهی
کربلا را میزند امضا علی موسی الرضا
#بردیا_محمدی
* آب زندگانی (لغ دهخدا)
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem