eitaa logo
شعر شیعه
7.6هزار دنبال‌کننده
588 عکس
208 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند خبر از آمدن لیلی دل ها دادند چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند حسن دوم این خانه به دنیا آمد شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند باز زهرا و علی معجزه کردند امروز بین گهواره عجب معرکه ای جا دادند او همان است که پای عَلَمش روز ازل آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند این چه عشقی است که آرامش عالم را برد این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند عالَم پیر ! نخور غم که جوانی آمد ساقیا باده بده عشق جهانی آمد ای دل و دلبر و دلدار سلام آقاجان حضرت سید و سالار سلام آقاجان بوی سیب حرم کرببلا می آید تا صدا می زنم هر بار سلام آقاجان دل و دین همه را روی تو نه ، نام  تو برد یوسف حیدر کرار سلام آقا جان ای وفادارترین عشق اباعبدالله بهترین مونس و غمخوار سلام آقاجان نا امید آمدم اما تو امیدم دادی آی مهتاب شب تار سلام آقاجان ای رفیق غم و شادی و من بیچاره بهترین محرم اسرار سلام آقاجان کرمت سنگ صبور دل ما نوکر هاست لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود دست هر کس که کسی بود برین دامن بود نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود وقت مردن مدد حضرت زهرا گیرد دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود جاودانه است کسی که شده مست جامت مرده آن است که یکبار نبرده نامت تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر سالیانی است که جارو کش هیئت هستیم خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم می خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم کوله بار گنه از شانه ما بردارند در همان ثانیه که زیر علامت هستیم رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور ما کجا این همه خیر ، این همه عشق ، این همه شور هر نفس اهل مناجات صدایت کردند عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند هر کجا تا که شنیدند بهشت ، عشاقت هوس علقمه و کرببلایت کردند به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند آن جماعت که جوانی به فدایت کردند سال ها پیش تر از آمدنت روی زمین انبیا تک تکشان گریه برایت کردند عرش هم کرببلا گشته ، ملائک از بس گریه با فاطمه بر راس جدایت کردند نه شدی غسل و کفن ، نه بدنت شد تشییع تن بی سر ! ته گودال رهایت کردند یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت 《غسلت از خون گلو ، خاک بیابان کفنت 》 @shia_poem
وقتِ شور و تَلاطُمِ عشق است دل غَریقِ تَبَسُّمِ عشق است می رسد بر مَشام، بوی جُنون دشت ها پُر زِ گندمِ عشق است تَبِ مستی فتاده دَر سرِ ما لبِ ما در پیِ خُمِ عشق است می شود حلقه ی کَساء تکمیل نوبتِ فصلِ پَنجُمِ عشق است آمده چِشمه ی همه خَیرات بر حسینِ بنِ مُصطفی صلوات نورِ حَق از جمالِ او پیداست در دو عالم جلالِ او پیداست قَدمی گر به فوقِ عرش زَنی رَدِّ پای کمالِ او پیداست خُلق و خوی پیمبرِ اسلام مو به مو در خصالِ او پیداست هر کسی گریه می کند بَر او روبرویش مثالِ او پیداست گفت: هستم قَتیل بَر عَبَرات بر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات به خدا گرچه بی سَر است حسین از تمامِ جهان سَر است حسین کیست در وادی شهادت و خون آنکه سر خطّ و مِحور است؟ حسین میوه ی قلبِ حضرتِ زهراست نور چشمانِ حیدَر است حسین اَلبِشارَه حُسینیان، زیرا شافعِ روزِ مَحشَر است حسین بی سَر آید به صحنه ی عَرَصات بر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات وسعتِ لطفِ او چُنان دَریاست او چِراغِ هدایتِ دُنیاست اِستجابت به زیرِ قُبّه ی اوست تُربتِ او به دردِ خَلق دَواست پادشاهی کُند، گدای دَرَش حَرَمش رَشکِ جَنَّتُ الاَعلاست عُقده ی کربلا به دل داریم دلِمان تَنگِ سَیِّدُالشُّهداست تا بگیریم برگِ سَبزِ بَرات بر حُسینِ بنِ مُصطفی صَلوات گفتم ای دلبرم... نوشت: حسین گفتم‌ ای باورم... نوشت: حسین تا که گفتم: کَرَم، نوشت: حَسن تا که گفتم: حَرَم نوشت: حُسین تا زَنم بال در هوای بهشت حَق به روی پرَم نوشت حسین اشک می ریخت و به گونه ی من دَم به دَم مادَرَم نوشت حسین طالِعَم را زِ اوّلین صُبحَم تا شَبِ آخَرَم نوشت حسین بَر لَبَم هَست تا زمانِ مَمات بر حُسینِ بنِ مُصطفی صَلوات هَر کُجا که به خاک اُفتادَم زود آمد برای اِمدادَم به خدا هیچ کَس به غِیرِ حُسین نَرسیده چُنین به فَریادَم نَسل در نَسل گریه کُن بودیم هَفت پُشتَم، تَمامِ اَجدادَم عاشِقَم مَن، ملامَتم نکنید چون خَرابِ حُسین آبادَم غیر از این نیست رَه به سوی نِجات بَر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات رحمت و لُطفِ بی حِسابی تو علَّتِ اشکهای نابی تو جَدِّ تو گفت: در کنارِ حَسَن دَر جَنان، سَیّدُالشَّبابی تو با سَرَت دَر تَنور یا روی نِی همه جا مِثلِ آفتابی تو گاه بَر روی دامنِ دُختر گاه در طَشتی از شَرابی تو دَفن گَشتی به دَستِ اَهلِ دِهات اِی حُسینِ بن مُصطفی به فَدات @shia_poem
دلِ من با حسین می باشد ذکرِ من یا حسین می باشد کار با من ندارد هیچ کسی صاحبم تا حسین می باشد پیِ کارم به عرصه ی محشر صبحِ فردا حسین می باشد ما مقاماتِ عشق فتح کنیم تا که با ما حسین می باشد اوّلین حرفِ کودکان بعد از آب، بابا، حسین می باشد عبدِ دربارِ تو شدیم حسین ما گرفتارِ تو شدیم حسین چه صفا دارد این گرفتاری روزها دارد این گرفتاری ریشه در اشک های لیلایِ کربلا دارد این گرفتاری گر مُقرّب شوی تو پُشتِ سرش هِی بلا دارد این گرفتاری خواه ناخواه عاقبت راهی تا مِنا دارد این گرفتاری ابروی یار کارِ خود بکند شُهدا دارد این گرفتاری گره خورده دلم به زلفِ حسین مانده ام زیرِ دینِ لطفِ حسین با تو بودن ضرر نخواهد داشت این طریقت خطر نخواهد داشت طالبِ تیغِ تو شود هر کس احتیاجی به سر نخواهد داشت تو نخواهی اگر، بدونِ شک التماسم اثر نخواهد داشت مَنِشینی اگر مقابلِ کَس در غَمت چشمِ تر نخواهد داشت هر که یکبار آمده حَرمت از جهنَّم گذر نخواهد داشت آرزوی تمامِ مایی تو پدر نُه امامِ مایی تو دامنت را به دستِ ما برسان عطرِ سیبی به این هوا برسان تا نمُردیم، تا جوان هستیم پای ما را به کربلا برسان وقتِ هیئت بیا به دُنبالم نوکرت را به روضه ها برسان تُربتی هم بیار همراهت وَ بر این زخمِ دل شفا برسان من که بی آبرویم ای ارباب آبرویی به این گدا برسان اعتبارم فقط غلامیِ توست افتخارم فقط غلامیِ توست گلِ زهرا فقط تو را دارم منِ تنها فقط تو را دارم هم به عُقبی تویی هوادارم هم به دُنیا فقط تو را دارم خوب دانم به شامِ اوّلِ قبر که در آنجا فقط تو را دارم همه جُز تو مرا رَها کردند باشد... حالا فقط تو را دارم... گفتی از من جدا نشو، نشدم گفتم آقا، فقط تو را دارم اینکه من نوکرت شدم صَد شُکر خاکبوسِ درت شدم صَد شُکر گلِ ریحانه ی علی هستی نمکِ خانه ی علی هستی زینت و گوشواره ی عَرشی دُرِ یکدانه ی علی هستی می شوی تو خودِ نَبی، وقتی به روی شانه ی علی هستی نفسِ فاطمه به تو جاری است روحِ جانانه ی علی هستی کوثر از گریه بر غمت پُر شد مِیِ میخانه ی علی هستی مُصطفی حنجرِ تو می بوسد... شَبی هم دُخترِ تو می بوسد... @shia_poem
اگر پنج نوبت اذانم علی است اگر خاکم و آسمانم علی است اگر قبله‌ی آستانم علی است اگر روز و شب بر زبانم علی است علی دردِ عشق است و درمان حسین علی گفت و گفتیم ای جان حسین مرا آفریدی که حیران شوم مرا چشم کردی که باران شوم مرا جذبه دادی غزل خوان شوم مرا آینه کردی ایوان شوم زدم نعره در زیرِ ایوان حسین که ای جانِ من جانم ای جان حسین همانکه دلم شعله‌ور آفرید همانکه مرا در به در آفرید همانکه به شوقِ تو پَر آفرید به عشقت برایم جگر آفرید کسی نیست ما را به قرآن حسین خدا گفت و گفتیم ای جان حسین تو هستی محمد محمد تویی وَ حَی و علی هم به اَبجَد تویی براتِ نجف لطفِ مشهد تویی فقط آرزویِ مجدد تویی مدینه شد امشب چراغان حسین نبی گفت با تو که ای جان حسین اگر لطف زهرا مسلمان شدیم اگر ما سلیمان و سلمان  شدیم اگر در حسینیه درمان شدیم اگر عاشقیم از حسن جان شدیم حسن جان نوشتیم و جانان حسین حسن گفت و گفتیم ای جان حسین نشسته است موسی عصایش دهی رسیده است یوسف که جایش دهی دویده است یحیی عطایش دهی به خاک است عیسی عبایش دهی حرم شد قُرقُ از گدایان حسین حرم پُر شد از ذکر ای جان حسین شبی که حرم مادرم رفته بود پُر از یادِ تو هر قدم رفته بود شبی که پُر آه و غم رفته بود شبی که برایم حرم رفته بود مرا نذر او کرد گریان ، حسین که قربان سَنَ طفلیم ای جان حسین اگر رود یا که کویرت شدم جوانم ولی زود پیرت شدم اگر کنج شش گوشه گیرت شدم من از نانِ بابا اسیرت شدم تو آبی تو نانی تو سامان حسین تویی برکتِ خانه ای جان حسین اگر آمدم عشق یادم دهید اگر خواستم کم ، زیاد دهید مرا منصبِ خانه زادم دهید به بادم دهید و به بادم دهید منم کاهِ ناچیز و طوفان حسین مرا می‌کُشی آخر ای جان حسین سه شب آمدم تا که چیزی بَرَم بهاری پیِ برگ ریزی بَرَم دعایی برای عزیزی بَرَم شفایی برای مریضی بَرَم سه شب آمدم زیر باران حسین که هرشب بگویم که ای جان حسین تو بی‌انتها‌... نقطه چین میدهی که از پشتِ در بیش از این میدهی چنان میدهی و چنین میدهی که حتی به قاتل نگین میدهی نگینت چه شد ای سلیمان حسین که نالید زینب  که ای جان حسین رسید و صدا زد پَرَش را مَبَر زِره را که بُردی سرش را مَبَر از انگشتش انگشترش را مَبَر براین ناقه‌ها دخترش را مَبَر صدا زد به لبهای سوزان حسین که عریان حسین و که ای جان حسین ۹۸/۰۱/۱۹ @shia_poem
مدح تو را عزیز پیمبر گفت جبریل خواند وحضرت حیدر گفت هرکس که بود تشنه در این عالم از "ساقی" بن "ساقی کوثر" گفت گفتند شیر سرخ عرب هستی این نکته را تمامی لشگر گفت استاد عشق مدح تو را یک عمر بر روی پله پله ی منبر گفت نام تو را شبیه به تسبیحات باهر نفس شمرد ومکرر گفت اوج کمال ولطف تو را زینب از هر چه گفته ایم فراتر گفت مادر رسید وسیر نگاهت کرد از زخمهای کهنه ی دیگر گفت وقتی که دید مثل علی هستی در کوچه های بی کسی از"در"گفت باید زبان "چشم" تو را فهمید تا از ارادتت به برادر گفت جان کلام "جان برادر" بود نا گفته ای که لحظه ی آخر گفت! @shia_poem عشقی که نمودست چنین عزم تو را جزم؟ ای با علی و مالک اشتر شده هم‌رزم مبهوت‌ تو هستند امامان و شهیدان مفتون‌ تو هستند رسولان اولوالعزم با آمدنت ولوله افتاد در آن دشت این شیر چه شیری‌ست که راهی شده با عزم ای شهد لب خشک تو سوغات سمرقند جولانگه یل‌ها شده با رزم تو خوارزم دستان تو راهی شده، راهی شده تا عرش چشمان تو ساقی شده، ساقی شده در بزم از قامت سرو تو به هم ریخت قوافی وصف تو نگنجید در آشفتگی نظم رؤیای تو تعبیر شده حضرت ساقی آیات تو تفسیر شده حضرت ساقی @shia_poem
جهان عشق مرید مرام عباس است ادب همیشه در عالم به نام عباس است طبیب درد تمام مذاهب عالم کبوترانه شفا جلد بام عباس است شنیده از لب مولای خود به نفسی انت چه جمله بهتر از این در مقام عباس است قیامت از همه سرها سر است بی تردید بهشت باغچه ای زیر گام عباس است "خدا به طالع او مهر پادشاهی زد" هرانکسی که غلام غلام عباس است قیام کرده به پایش قیامت کبری قسم به عشق قیامت قیام عباس است کسی ندیده کنار حسین بنشیند مطیع محض امامت پیام عباس است فراز کعبه بلندای خطبه اش فرمود که طوف بیت به گرد امام عباس است دوباره سائل هر ساله امده بر در و مستمند جواب سلام عباس است @shia_poem
اواز عشق بی تو صدایی نداشته ست قبل از تو عشق راه به جایی نداشته ست جان ادب بدون تو نایی نداشته ست، دنیای بی تو هیچ صفایی نداشته ست با تو طلوع عشق و ادب را رقم زدند غم را ز قلب های محبان قلم زدند نام تو اولین قسم پاک عالم است ایمان تو شبیه قدم هات محکم است در حسرت لبان تو لبهای زمزم است از تو هرانچه می شنوم باز هم کم است نامت ز کودکی به لب ما ترانه بود عباس عشق بود علم ها بهانه بود ای سر به زیر پیش تو والا مقام ها ای مقتدای قاطبه ی با مرام ها بالاست پرچم تو کنار امام ها لال اند در مقابل مدحت کلام ها در راه عشق چیره به بی حاصلی شدیم گفتیم یا حسین و ابوفاضلی شدیم در شرق و غرب حضرت مشگل گشا تویی در شهر درد کوچه ی باب الشفا تویی ایینه ی تمام قد مرتضی تویی تفسیر عبد صالح بی ادعا تویی ما شیعه ایم و کار جهان شد به کام ما در هر نماز سمت تو باشد سلام ما در مهد نور شهره به قرص قمر شدی در دلبری ز اهل هنر با هنر شدی هر جا نبرد بود تو مرد خطر شدی ضرب المثل برای دل پر جگر شدی مصداق با شکوه ابالفضل می شود پژواک لفظ کوه ابالفضل می شود جای تو هست در دل تقدیر کربلا با تو حماسی است مزامیر کربلا زیبا تر است با تو تصاویر کربلا کعبه ست زیر سایه ی تأثیر کربلا محشر که دست های تو باب شفاعت است سینه زن تو را چه خیال از قیامت است دست کریم خسته ی بخشش نمیشود وقت عطا معطل خواهش نمی شود عباس جز به نور ستایش نمی شود فضلش به صد کتاب نگارش نمیشود چرخیده کارها ز طفیل کریم ها عباس بوده مرشد خیل کریم ها ای سایه سار عالمیان پرچم شما ای تکیه گاه پیر و جوان پرچم شما بالاست تا ابد به جهان پرچم شما راه بهشت داده نشان پرچم شما زائر رسید صحن تو و رستگار شد شهر بهشت در حرمت اشکار شد این دست ها که رو به ضریحت دراز شد از روزگار سفله ی دون بی نیاز شد نامت کلید بود و در بسته باز شد عباس گفتم و همه جا چاره ساز شد یا کاشف الکروب ببین دل شکسته ایم تنها به استان شما چشم بسته ایم سوگند بر خروش فرات و خجالتت بر چشم های خون زده ی پر جراحتت بر گریه ی حسین زمان شهادتت مبهوت مانده کرببلا از حمایتت روح القدس به خامه ی خامم نگاه کرد مدحت دوباره حال مرا رو به راه کرد @shia_poem
گر بشود موقع عطای ابالفضل اهل کرم می شود گدای ابالفضل جذب خودش کرده و ربوده دلم را چهره جذاب و دلربای ابالفضل حاجت خود را گرفته است یقینا نذرکند هرکسی برای ابالفضل زندگی او همه فدای حسین است زندگی ما همه فدای ابالفضل جمله به جمله فقط حسین حسین است متن تمامی خطبه های ابالفضل روی زمین هرچه رد پای حسین است پشت سرش هست رد پای ابالفضل مطمئنم که شریک داغ حسین است گریه کند هر که در عزای ابالفضل روح مناجات ماست حضرت عباس قبله حاجات ماست حضرت عباس مانده ام آخر چه بوده ارزش جانش؟ خواست فدایش شود امام زمانش هیچ زمانی نشد "یکش" بشود "دو" شرک خفی هم نیامده به زبانش رزق ابالفضل نیز رزق حسین است نیست جدا از حسین سفره نانش چهار برادر فدائیان حسین اند پشت حسین است با تمام توانش حرف بدی هر که زد به بچه زهرا(س) بچه ام‌البنین(س) نداد امانش تا که ابالفضل در کنار حسین است زینب کبری(س) نمی‌شود نگرانش سایه عباس هست بر سر زینب هست مدافع برای معجر زینب در همه عمر بی قرار حسین است زندگی‌اش تحت اختیار حسین است ماه بنی‌هاشم است اگر چه ابالفضل جذب حسین است و در مدار حسین است بهر دفاع از حسین سینه سپر کرد سینه عباس پاسدار حسین است جان حسین از کسی گزند نبیند تا که ابالفضل در کنار حسین است تیغ حسین است هر دو دست ابالفضل دست ابالفضل ذوالفقار حسین است لحظه جان دادنش کنار شریعه دل نگران، چشم انتظار حسین است آه! ابالفضل بین علقمه افتاد بر روی دامان پاک فاطمه(س) افتاد @shia_poem
گرچه سرگرمِ کسب و کارش بود نان خورِ رزق کار و بارش بود او که با عالمِ خودش می‌ساخت روز و شب با غمِ خودش می‌ساخت آری این مرد ، ارمنی بود و داستانش شنیدنی بود و سر او گرمِ کارگاهش بود گرچه او معتقد به راهش بود سالها هرچه او به دست آورد خرج بیماری عزیزش کرد سرِ شب تا به خانه بر می‌گشت دردهایش شبانه بر می‌گشت غرق اندوهِ همسرش بود و پسرش بین بسترش بود و چشم را رود نیل می‌بیند  پسرش را علیل می‌بیند نه دگر ناز می‌کند این گُل نه زبان باز می‌کند این گُل پسری ناتوان  گفتن داشت پسرش آرزوی رفتن داشت به امیدش چه روز و شبها رفت هر طرف بر درِ مطب‌ها رفت به مریضش فقط حواسش بود خواهشش بود التماسش بود ولی افسوس غم عذابش کرد رفت بر هر دری جوابش کرد ناگهان بغصِ سالها وا شد چشمهایش هجومِ دریا شد هق هقِ بی امان امانش بُرد عاقبت دردها توانش بُرد مدِّ چشمش به آسمان می‌خورد شانه‌هایش فقط تکان می‌خورد کاش با هیچ کس چنین نشود مردی اینقدر شرمگین نشود چه جوابی به همسرش بدهد؟ چه امیدی به دخترش بدهد؟ گفت با زخمِ این جگر چه کنم گفت با خود که بی پسر چه کنم خویش را کنج خانه‌اش حِس کرد دستی آنجا به شانه‌اش حِس کرد یک نفر گفت غم اگر سخت است گرچه بیماریِ پسر سخت است غم اگر سخت تر ز الماس است کارِ عالم به دست عباس است هرکه از درد بود جان به لبش دست خالی نرفته از مطبش گفت با او که کو کجا بریم؟ گفت باید به کربلا برویم نام او جانِ تازه‌اش بخشید تازه جان بر جنازه‌اش بخشید بار خود را گرفت بر دوشش پسرش بود بینِ آغوشش ناگهان بی اراده راهی شد همره خانواده راهی شد رفت...با آه و اشک ، کرببلا رفت میدانِ مشک کرببلا چه هوایی در آن غروبی داشت سر به آن دربهای چوبی داشت همه با احترام می‌رفتند همه غرق سلام می‌رفتند گرچه او خواهشی فراوان داشت حس آرامشی فراوان داشت نذرهایش شنیدنی بودو ارمنی بود و دیدنی بودو بِین زوارِ بی قرارِ ضریح با پسر رفت تا کنارِ ضریح یک نفر الدخیل می‌گوید یک نفر یا کفیل می‌گوید یابنَ حبل‌ُالمتین کسی می‌گفت یا‌بنَ ام‌ُالبنین کسی می‌گفت با مریض و علیل آنجا رفت تا ضریحِ بلندِ آقا رفت تا که می‌خواست شرح حال کند قبل از آنیکه او سوال کند پسرش را که دید غوغا کرد پسرش حرف زد زبان وا کرد در کنار ضریح جایش بود باورش نیست روی پایش بود  یک مسیحی دوباره درمان شد ارمنی آمد و مسلمان شد محترم رفت و محترم برگشت ساعتی بعد  از حرم برگشت  رفت تا خانه‌ی پُر از یاسش رفت او با امیرعباسش ۹۷/۰۱/۳۱ @shia_poem
درهم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته بس که چشمش وا شده ابروش خم برداشته از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه این کمان آرشی را از عجم برداشته این صدا اصلاً صدای گریه ی یک طفل نیست در حسینیه کسی انگار دم برداشته من که باور می کنم این طفل وقت بازی اش ماه را از آسمان ها دست کم برداشته من که باور می کنم این طفل از روز نخست گفته یا مولا و در خانه قدم بر داشته حلقه های اشک در چشمان بی تاب علی پرده ها از راز دستان قلم برداشته دست از قنداق وا کرده ست یعنی یا حسین از همین امشب ابالفضلت علم بر داشته تا حسین بن علی برداشته قنداقه را نعره ی «آقا فدایت می شوم» برداشته از همین امشب به یاد سوز لب های حسین مشک چشمان ابالفضلیش نم برداشته تازه امشب هر کسی کرب و بلا را خواسته از سر خوان ابالفضلیش کم بر داشته این یل بی دست وقت نوکری در کربلا دست بر سینه شدن را از حرم برداشته @shia_poem
هر چند که ماهیِ سیاهم غم نیست، که در پناه ماهم حق است که دارد این همه مست ماهی که دل از حسین برده ست بنگر قمرا ! که بی‌قراریم داریم تو را و غم نداریم ای بارگه ادب، اباالفضل! ای ساقی تشنه لب، اباالفضل! دنیا به سراب بسته ما را بی دست، بگیر دست ما را دست تو گره گشای ما شد چون در بغل حسین وا شد حیدر نسبی، علی تباری تو وارث برق ذوالفقاری سقا و برادر حسینی دلداده و دلبر حسینی ای کارگشای ارمنی‌ها! درگاهِ دعای ارمنی‌ها! ای دست گره گشا، اباالفضل! مدیون توایم، یا اباالفضل! @shia_poem
دوچشمت چشمه ی آب حیات است دو دستت سفره دار کائنات است اگرچه آسمان این قدر بالاست ولی باید بگویم خاک پات است به درگاهت زدم دست توسل چرا که درگهت بابُ النجات است نفوذ دیده ات تا عمق جان ها و نور رویت از انوار ذات است تو تشنه بودی و آبی نخوردی عطشناک لبت آب فرات است دوباره از وفایت یاد کردم دلم را با تو من آباد کردم تو شیر بیشه ای تو بچه شیری تو در جنگاوری ات بی نظیری امیروشاه این عالم حسین است تو هم بر او برادر هم وزیری تو کوه سرفراز و استواری ولی در پیش زینب سر به زیری تو سر تا پا علیِ مرتضایی تو دوم نسخه ی شاه غدیری چه میگردد که ای بی دست امشب دو دست خالی ما را بگیری اسیر بند تو هستم اباالفضل ارادتمند تو هستم اباالفضل ز هر زیبا رخی زیبایی آقا منم مجنون و تو لیلایی آقا تو ای ماه بنی هاشم همیشه در اوج آسمان پیدایی آقا فنون رزم تو همتا ندارد شبیه مرتضی یکتایی آقا دو دست تو ضریح حاجت ماست گدایی مرا معنایی آقا اگر چه مشک تو آبی ندارد بدون مشک هم سقایی آقا قسم خوردم که پای تو بمانم همیشه هر کجا از تو بخوانم تو ساقی و خمار باده ات من تو اوجی و زمین افتاده ات من میان هر رکوع و هر سجودت دعاگوی نخ سجاده ات من نشستم بر دو راهی نگاهت شدم گوشه نشین جاده ات من تو جای خود-همه هستی من-تو غلام ِهر غلام ِساده ات من مریدت هستم ای سرتابه پاعشق دلم را بردی و دلداده ات من همینکه طعم مستی را چشیدم به زیر پرچم تو قد کشیدم تو در کرب وبلا طوفان نمودی تو اول شعر غیرت را سرودی تو قبل ماجرای کربلا هم نشان دادی که خیلی با وجودی چه میگویم؟ چرا اصلا نوشتم؟ تو بالاتر ز هر حدّ و حدودی دخیل سبز مادرها رها بود اگر که باب حاجت ها نبودی چه میبینم چرا بر خاک هستی؟ گمانم پای زهرا در سجودی اگر چه تیرها بر پیکر توست ولی خوش باش زهرا مادر توست @shia_poem