eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
568 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
در آسمان مدینه ستاره باران بود ستاره بود و همه کوچه ها چراغان بود خدا دو نور خودش را رسانده بود بهم عجیب نیست اگر شهر نور افشان بود ملائکه همگی آمدند روی زمین از ازدحام ملک شهر راه بندان بود فرشته ها هم از آن سفره شام میخوردند ولیمه علی و فاطمه فراوان بود شبی که صاحب مجلس خود پیمبر بود چه مجلسی! که در آن جبرئیل مهمان بود چه افتخار بزرگی نصیب ایران شد عنان مرکب زهرا به دست سلمان بود در آسمان و زمین شور و جشن و همهمه است شب عروسی و عقد علی و فاطمه است شب عروسی و عقد دو دُرّ ناب خداست همه مخارج این جشن با حساب خداست اگر که هردو جهان خواستگار زهرا بود علی میان همه اول انتخاب خداست برای دادن پاسخ اگر تامل کرد رسول منتظر دیدن جواب خداست سزات مهریه فاطمه، علی باشد برای اینکه علی مظهر کتاب خداست ظهور فاطمه را هیچکس نخواهد دید چرا که نزد علی هست و در حجاب خداست کسی که باعث رنج علی و فاطمه شد همیشه مستحق آتش عذاب خداست به پیشگاه خدا مصطفی ستایش کرد به فاطمه چقدر از علی سفارش کرد از این به بعد تو همخانه علی هستی علیست شمع و تو پروانه علی هستی نبی سپرد به دست وصی نگینش را از این به بعد تو دردانه علی هستی اگر که ساقی کوثر علی شده، کوثر... تویی و صاحب میخانه علی هستی بخاطر تو علی روزیش دوچندان شد تو رزق و روزی روزانه علی هستی اگر که شان تو برتر نباشد از حیدر بدون شک که تو هم شانه علی هستی فرشته آمد و قرآن به دورشان چرخاند خدای عزوجل نیز عقدشان را خواند خدیجه نیست کنارش که مادرش باشد شب عروسی او پیش دخترش باشد خدیجه نیست که یاری کند پیمبر را خدیجه نیست که همراه همسرش باشد چه روسری و لباس عروسیش ساده است خدیجه نیست به فکر گل سرش باشد کنار چادر او میکشد به روی زمین خدیجه نیست نگهدار معجرش باشد چقدر جای خدیجه مقابلش خالیست کنار سفره عقدش برابرش باشد خدیجه نیست برایش حنا درست کند برای شام عروسی غذا درست کند @shia_poem
یا رب اگرچه قهر تو باشد سزای ما پاسخ بده دوباره به یا ربنای ما تنبیه کن که گریه ما را در آوری جوری بزن بلند شود ناله های ما ما دست از صدا زدنت پس نمی‌کشیم حتی بدت بیاید اگر از صدای ما یارب! چه حیف از تو که ما بنده‌ات شدیم اما چه خوب شد که تو هستی خدای ما ما توبه می‌کنیم و به تو قول می‌دهیم اصلا ولی حساب نکن بر وفای ما کوچک شمرده‌ایم گناه کبیره را چون عفو تو بزرگتر است از خطای ما هرگز به پای عفو تو جرمی نمی‌رسد هرچه گناه هم بنویسند پای ما ما مدعی شدیم جهنم نمی‌رویم راضی نشو خراب شود ادعای ما روزی که دوستان همه با ما غریبه‌اند تنها امید ما تویی ای آشنای ما یارب! اگر که آل علی را نداشتیم نزد تو مستجاب نمی‌شد دعای ما ماندم چه حکمت است مهیا نمی‌شود اسبابِ رفتنِ سفر کربلای ما ما کم گذاشتیم برای تو یا حسین اما نشد تو کم بگذاری برای ما خدمتگزار خوب نبودیم یا حسین خدمتگزار خوب نیاری به جای ما یا رب به حق فاطمه با مژده ظهور پایان بده به غصه بی‌انتهای ما @shia_poem
شهادت می دهم حبل المتین عین الیقین هستی صراط مستقیم حقی و یعسوب دین هستی شهادت می دهم دست خدا در آستین هستی شهادت می دهم مولا امیرالمومنین هستی علی! حکم ولی اللهی‌ات در عرش امضا شد خدا دستور داد و مصطفی مأمور اجرا شد تمام عمر بودی گوش به فرمان پیغمبر پیمبر جان تو بود و تو بودی جان پیغمبر هزاران بار رفتی که شوی قربان پیغمبر خدا مدح تو را گفته است در قرآن پیغمبر خدا در شأن و مدح تو هزاران آیه نازل کرد "علی بین نماز انگشتری تقدیم سائل کرد" علی! چشم خدا هستی و یک لحظه نخوابیدی علی! خشم خدا هستی و از ظالم نترسیدی شهادت می دهم اول خدا را تو پرستیدی خودت گفتی خدا را با دو چشم خویش می دیدی شهادت می دهم اول تو سجده بر خدا کردی نخستین مرد بودی که به احمد اقتدا کردی شهادت داد هرکس به ولای تو مسلمان است ولای تو نشان قطعی تکمیل ایمان است کسی که از محبینت نباشد عبد شیطان است علی حب تو شرط لازم عفو گناهان است خدا هرگز نمی بخشد بدون تو گناهی را بدون تو نمی بیند کسی عفو الهی را قسیم النار و الجنه تو هستی ساقی کوثر ولی الله اعظم هستی و داماد پیغمبر نداری هیچ همتایی به جز صدیقه اطهر علی ابن ابیطالب امیر المومنین حیدر نه این حرف پیمبر نیست این حکم خداوند است امیرالمؤمنینی به علی تنها برازنده است به احمد وحی آمد که علی مولا الموالی شد چه وحیی بود جبرائیل هم حالی به حالی شد امیرالمومنین حیدر شد و اوضاع عالی شد هر آنچه بود در مشت خدا امروز خالی شد علی تصویر شفاف خدا در صفحه دنیاست علی مولا علی مولا علی مولا علی مولاست امام جن و انسان است علی بن ابی طالب به روز حشر میزان است علی بن ابی طالب پناه بی پناهان است علی بن ابی طالب ولی امر و سلطان است علی بن ابی طالب به گوشم میرسد امروز از هر سو "علیٌ حق" ملائک ذکر میگویند" علیٌ هو علیٌ حق" علی عالی اعلا، یل حق، حیدر کرار علی شمشیر اسلام است بر فرق سر کفار کسی جرات ندارد که بجنگد با تو در پیکار علی مولاالموالی و علیٌ قاهر القهار امام العارفین خیر الوصیین منتهی الآمال بگو حیدر مدد ذکر علیٌ افضل الاعمال @shia_poem
چگونه موی سرت را به خون خضاب ببینم؟ سر تو را وسط مجلس شراب ببینم! بنا نبود بخواهد کسی مرا به کنیزی! بنا نبود که من اینهمه عذاب ببینم چگونه عمه خود را که کوه حجب و حیا بود میان قافله با کمترین حجاب ببینم؟ اگر عموی عزیزم هنوز بود کنارم نمی‌گذاشت که یک ذره اضطراب ببینم منی که یاد گرفتم شبیه فاطمه باشم بگو چگونه به دست علی طناب ببینم؟ چقدر با لب تشنه در آن کویر دویدم نداشت جای تعجب اگر سراب ببینم شنیده‌ام به تو یک قطره آب نیز ندادند برایت آب میارم اگر که آب ببینم گلایه می‌کنم این حق من نبود پدر جان تن بدون سرت را در آفتاب ببینم اگر که زودتر از این تو را به خواب ندیدم برای اینکه نخوابیده‌ام که خواب ببینم دلم برای نشستن به روی پای تو تنگ است دوباره کاش از آن لحظه‌های ناب ببینم خدا کند که دوباره علی اصغرمان را بدون واهمه بر دامن رباب ببینم @shia_poem
چه کرده‌اند پدر چهره کریم تو را؟ خدا هلاک کند قاتل لئیم تو را وخامت خودم از یاد رفت تا دیدم میان معرکه وضعیت وخیم تو را چگونه باز شده پای شعله در حرمت؟ نمی‌شناخت مگر حرمت حریم تو را؟ پدر! مشام من از بوی دود پر شده است ببخش اگر که نفهمیده‌ام شمیم تو را نبود اگر نظر تو به قلب کوچک من نداشت طاقت درک غم عظیم تو را ای آن کسی که نوازشگر یتیمانی! کسی نبود نوازش کند یتیم تو را نشان گذاشته‌ام در مسیر با خونم که خلق گم نکند راه مستقیم تو را @shia_poem
نشسته‌اند دو عالیجناب در خیمه دو هم مسیر دو تا هم رکاب در خیمه بجز حسین که در خیمه دید زینب را ندیده چشم کسی آفتاب در خیمه شب وصال حسین و خدا است، پس امشب خدا هم آمده با این حساب در خیمه همه به فکر نماز و دعا و قرآن‌اند چقدر ریخته امشب ثواب در خیمه صدای العطش کودکان بلند شده دو قطره نیز نمانده است آب در خیمه بخاطر علی اصغر همه زنان حرم نشسته‌اند به دور رباب در خیمه هنوز سایه عباس هست بر سرشان کسی ندارد اگر اضطراب در خیمه برادران و عموزاده‌هات بیداراند رقیه جان برو راحت بخواب در خیمه غروب روز دهم وای بر دل زینب میان همهمه و التهاب در خیمه مخدرات حرم بین شعله می‌مانند برای خاطر حفظ حجاب در خیمه #@shia_poem
چه کرده‌اند پدر چهره کریم تو را؟ خدا هلاک کند قاتل لئیم تو را وخامت خودم از یاد رفت تا دیدم میان معرکه وضعیت وخیم تو را چگونه باز شده پای شعله در حرمت؟ نمی‌شناخت مگر حرمت حریم تو را؟ پدر! مشام من از بوی دود پر شده است ببخش اگر که نفهمیده‌ام شمیم تو را نبود اگر نظر تو به قلب کوچک من نداشت طاقت درک غم عظیم تو را ای آن کسی که نوازشگر یتیمانی! کسی نبود نوازش کند یتیم تو را نشان گذاشته‌ام در مسیر با خونم که خلق گم نکند راه مستقیم تو را @shia_poem
بدون زحمت اگر سوی سامرا رفتیم نتیجه زحمات مدافع حرم است... @shia_poem
با عروساش بین گذر نشسته رو چادرش خاک چقدر نشسته چند ماهه که بچه‌هاشو ندیده چند ماهه اینجا بی‌خبر نشسته خبر دادن بهش بشیر اومده اومده اما سر به زیر اومده منتظر یه کاروان امیر بود ولی یه کاروان اسیر اومده همه امیدش دیگه ناامید شد خبر دادن که عباسش شهید شد نمی‌دونم که از بشیر چی شنید روزگارش سیاه، موهاش سفید شد تلخی راهو واسشون عسل کرد مشکل بی‌مادریشونو حل کرد ام بنین اومد توی کاروان دخترای فاطمه رو بغل کرد روزای خوب تموم شدوشب رسید کاسه صبر همه برلب رسید چیزی نمونده بود بمیره زینب ام بنین به داد زینب رسید نوحه می‌خونه واسه دردونه‌هاش مرهم داغ زینبه شونه‌هاش عمهء سادات می‌زنه رو سرش ام بنین میزنه رو گونه‌هاش رقیه برنگشته به مدینه سراغشو می‌گیره از سکینه میگن که زجر رقیه رو کتک زد الهی زجر ببینه خیر نبینه مشک رباب از علقمه برنگشت امید آخر همه برنگشت با گریه گفت عروس ام‌البنین... چرا عروس فاطمه برنگشت؟ بچه‌ها تشنه بودن آب ندادن به خواهش هیشکی جواب ندادن نامردا بعد غارت خیمه‌ها گهواره رو دست رباب ندادن ماه تو آسمونشو گرفتن جونِ عزیزِ جونشو گرفتن بیخودی نیست ام بنین پیر شده یه روزه چهار جوونشو گرفتن چارتا مزار کشیده روی زمین تنها نشسته بدون همنشین به هرکی می‌رسه با گریه می‌گه... لا تدعونی ویک ام‌البنین @shia_poem
مظهر خیر النسا تا روز محشر فاطمه است آسیه، مریم، خدیجه خوب و بهتر فاطمه است فاطمه حتی طهارت را طهارت می‌دهد آب با اینکه مطهر هست اطهر فاطمه است او تجلی می‌کند گهگاه در احساس‌ها مهربانیِ میان طفل و مادر فاطمه است چهارده معصوم رهبر در میان مردم‌اند در میان چهارده معصوم رهبر فاطمه است هر کجا که رفت پیغمبر به زهرا بازگشت این به آن معنی است که اصل پیمبر فاطمه است اولین و آخرین هم شأن زهرا مرتضی است اولین و آخرین هم شأن حیدر فاطمه است باید از دست علی از فاطمه روزی گرفت ساقی کوثر علی و حوض کوثر فاطمه است قبل خلقِ خلق بوده خلقت نورانی‌اش جلوه کرده در جهان با صورت انسانی‌اش افتخاری نیست بالاتر برای جبرئیل فاطمه نازل شده از بال‌های جبرئیل از همان بدو تولد با خدا محشور بود رزق زهرا بین آغوش خدیجه نور بود نزد پیغمبر مقدم بوده او بر کارها مصطفی بوسید دست دخترش را بارها فاطمه سرّ خدا در سینه پیغمبر است عکس وجه الله در آیینه پیغمبر است روشنایی بخش جنت هست نور فاطمه ذکر تسبیح خدا؛ نان تنور فاطمه قبل هرکس فاطمه پا می‌گذارد در بهشت وا شود درهای جنت با حضور فاطمه قدسیان خدمتگزار دختر پیغمبر اند صد ملک هستند مامور امور فاطمه عقل کل زهراست و هرچه به جز او جهل کل فهم عالم هست از فهم و شعور فاطمه در قیامت کور خواهد شد تمام چشم‌ها آن زمانی که شود وقت عبور فاطمه الگوی صاحب زمان زهراست در عصر ظهور آن زمان پس می‌شود عصر ظهور فاطمه نیست غیر از فاطمه سنگ صبور مرتضی نیست غیر از مرتضی سنگ صبور فاطمه کوه شد پشت امیرالمومنینش ایستاد پایه اسلام شد تا اصل دینش ایستاد خطبه‌های فاطمه فصل الخطاب مردم است فاطمه چشم انتظار انقلاب مردم است در تمام لحظه ها بوده کنار مرتضی خطبه هایش هست مثل ذوالفقار مرتضی یک تنه از حق مولایش حمایت کرده است هر چه را که داشته خرج ولایت کرده است شعله های فتنه نمرود را خاموش کرد هر چه مولایش به او فرمود زهرا گوش کرد فاطمه در کام دشمن فتنه ها را زهر کرد با تمام فتنه‌گرها تا قیامت قهر کرد. هر کسی در جبهه زهرا است پس همراه ماست سوریه مانند خوزستان و کرمانشاه ماست راه زهرا شاهراه روشن پیروزی است راه مردانی شبیه مهدی نوروزی است @shia_poem
سه ساله بودم مادرم رو کشتن چند سال بعدش پدرم رو کشتن داغ اینا هنوز روی دلم بود برادر بزرگترم رو کشتن برادر بزرگترم حسن بود یعنی که سایه سرم حسن بود یادم میاد هرجا میخواستم برم مراقب دور و برم حسن بود ابر غمم، گریه میبارم فقط از کوچیکیم غم میشمارم فقط بعد علی و حسن و فاطمه حالا دیگه حسینو دارم فقط گفته بودم خودم هواشو دارم هوای خاک قدماشو دارم خیلی باید بهش حواسم باشه آخه فقط همین داداشو دارم اون آسمونه و منم زمینم به زیر سایه حسین میشینم جزو شروط ازدواجم بوده روزی دوبار حسینمو ببینم خورشید تووی آسمون زینب تموم دلگرمی جون زینب هرکی که مارو میشناسه میدونه فقط با تو زنده میمونه زینب اینهمه سال گذشت بلا ندیدم من خودمو از تو جدا ندیدم اینهمه سال گذشت ولی هیچ روزی شبیه روز عاشورا ندیدم یادم میاد خدا خدا میکردم واسه سلامتیت دعا میکردم کاشکی میشد میومدم توو گودال تیرارو از تنت جدا میکردم پناه عالم بی پناه افتاده روی زمینیه قرص ماه افتاده دلم میخواست میمردم و نبینم.. برادرم توو قتلگاه افتاده توو شام و کوفه ناسزا شنیدم از اون روزا سختی زیاد کشیدم گذشته از تموم این سختیا دو ساله که صورتتو ندیدم @shia_poem
از کودکی خود به برادر نیاز داشت با بودن حسین چه دیگر نیاز داشت؟ از التماس های دعای برادرش پیدا است که حسین به خواهر نیاز داشت آماده کرده است پسر های خویش را هر وقت که حسین به لشگر نیاز داشت در قتلگاه خواست بماند ولی نشد بعد از حسین قافله رهبر نیاز داشت حتی کفن برای رقیه نداشتند در آن خرابه سخت به معجر نیاز داشت پیراهن برادر خود را رها نکرد او به حسین تا دم آخر نیاز داشت ای کاش بود فاطمه او را بغل کند در این دو سال سخت به مادر نیاز داشت @shia_poem