#امام_حسین_علیه_السلام
#روز_عاشورا
#گودال
(روضه مکشوف /با حال معنوی مناسب مطالعه شود )
گودال قتلگاه روضه باز
نیمه جان بود و پشتِ مركبِ خود
بوسه ای سنگ ، بر جبینش زد
نوبت تیر ِحرمله شده بود
آه، از پشت زین زمینش زد
ناله ای میرسد به هركس كه
به تنش تیغ میكشد... نزنید
مادرش چنگ میزند به رخش
دخترش جیغ میشكد... نزنید
نوبت یك حرامزاده شد و
نوك سر نیزه اش به سینه نشست
وزن خود را به روی نیزه نهاد
آنقدر تكیه داد نیزه شكست
داس هایی بلند را میدید
بین دستِ جماعتی خوشحال
از سرِ شیب پیكری را ، وای
میكشیدند تا ته گودال
تبر و داس و دشنه و شمشیر
با تنی خُرد جور می آیند
تا بدوزند بر زمین ، از راه
نیزه های قطور می آیند
شمر دستش پُر است و با پایش
بدنش را به پشت میچرخاند
نیزه ای را حرامزاده زد و
نیزه را بین مشت میچرخاند
این وسط چندتا حرامزاده
بدنی ریز ریز میكردند
با لباسی كه از تنش كَندند
تیغشان را تمیز میكردند
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#گودال
#غزل
تنها شدی و لشکر خونخوار می رسد
بوی سقیفه و در و دیوار می رسد
از زخم های سوخته ی بی شماره ات
حسی شبیه لحظه ی مسمار می رسد
با مادرم بگو که دختر پرده نشین تو
از کربلا به کوچه و بازار می رسد
***
ای یادگار مادر پهلو شکسته ام
من بی دفاع، خسته کنارت نشسته ام
هستند قاتلان تو همخون دوّمی
ای کشته ی جنایت ملعون دوّمی
گودال سرخ پر شده از عطر سیب تو
رفته به نیزه صورت شیب الخضیب تو
از موی تو نشانه در انگشت شمر بود
دیدم محاسن تو که در مشت شمر بود
این زلف را که خاک بر آن لانه کرده است
یادش به خیر مادرمان شانه کرده است
از تو لب و سر و دهن از داغ سرخ شد
از من تنم به ضربه ی شلاق سرخ شد
از من زمان غارتمان سر شکسته اند
از تو به نعل تازه چه پیکر شکسته اند
بس تیر و نیزه ای که به جسمت شکسته اند
ذبح تو را همه به تماشا نشسته اند
ناچار می شوم که رهایت کنم حسین
فکری برای خیمه و غارت کنم حسین
از من سر تو فاصله دارد چه ها کنم
با کینه ای که حرمله دارد چه ها کنم
آیا به خواهر تو اسیری روا بود؟
با لشکری که بد دهن و بی حیا بود
ای وای من زمان خداحافظی شده
ای پاره تن زمان خداحافظی شده
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#گودال
#غزل
هیچ کس ازروی جسمش نیزه ها رابر نداشت
دور تا دورش نگاه انداخت ، یک یاور نداشت
خواهرش در آن شلوغی ها چطور آمد ندید
خواست برخیزد ز جا ، اما رَمَق دیگر نداشت
گرچه او را قبل گودال از نفس انداختند
شاه جانی در تنش بعد از علی اکبر نداشت
مادرش با چادرش او را در آغوشش گرفت
تا تنش عریان نماند چاره ای دیگر نداشت
روی نیزه هم نگاهش از حرم غافل نشد
آنچه را می دید با چشمان خود باور نداشت
خواهرش تا دید سر تا پا به غارت رفته گفت:
کاش دست کم عزیزم دستت انگشتر نداشت
پادشاهان تاجدارند، ای بمیرم شاه ما
تاج بر سر داشت؟ نه، حتی به پیکر سر نداشت
بر زمین خدالتریب افتاد جانِ بوتراب
لااقل ای کاش قاتل کینه ازخیبرنداشت
تا شنیدم از اسارت آرزو کردم به دل
کاش ،شاه کربلا در کربلا دختر نداشت...
#کار_گروه_العتبه
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#شام_غریبان
#غزل
هر قدر خوردم کتک یک لحظه چشمم تر نشد
هیچکس مانند من با غم مصمم تر نشد
تکههای خیمهها را جای معجر میبرم
بیش از این چیزی برای ما فراهمتر نشد
بچهها در بوتهها و دختران در شعلهها
چشمِ نامردان ولی یک لحظه از غم تر نشد
خیمهها غارت شدند و گوشها پاره ولی
یورشِ این قوم بر طفلان تو کمتر نشد
باز آتش بهتر از نامحرمانِ وحشی است
مثل آتش هیچکس اینقدر محرمتر نشد
بی تعادل بودنِ تو کار دستم میدهد
هرچه میکردند سر بر نیزه محکمتر نشد
تا نیافتی بازهم بر نیزهات کوبیدنت
هیچ دردی مثل این پیشم مجسمتر نشد
روی نیزه نیست عباسم سرش آویخته
خواستم بوسم گلویش ساقهاش خمتر نشد
زیر پای این قبایل چند ساعت بودهای
اکبرت هم از تو حتی نامنظمتر نشد
نه لباسی داری و نه سر نه حلقی نه تنی
هیچکس مانند تو اینقدر مبهمتر نشد
خوب شد قبل هجوم اسب سر را بردهاند
خوب شد این سر از اینکه هست درهمتر نشد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#شام_غریبان
#غزل
ای تشنه ای که شرح غمت در بیان نبود
مارا به سخت جانی خود این گمان نبود
ناراحتم زیاد نماندم کنار تو
شمر آمد و برای نشستن زمان نبود
هر ناقه ای به غربت من گریه کرده است
مانند من غریب دراین کاروان نبود
ای کاش در رکوع عقیق از تو میگرفت
ای کاش بین قافله ای ساربان نبود
ماندم چرا به زور کشیدند از تنت
آخر لباس کهنه ی تو که گران نبود
گفتم به آفتاب نتابد روی تنت
شرمنده ام که روی تنت سایبان نبود
با لشگری برای سرت جنگ کرده ام
پس حق بده اگر که به جسمم توان نبود
دیروز شش برادر کرار داشتم
امروز دور خواهر تو جز سنان نبود
آغوش من که هست چرا مانده ای به خاک
جای تن تو برروی ریگ روان نبود
لعنت به این سفر که بدون تو میروم
تنها شدن که حق من نیمه جان نبود
باد صبا ببر به نجف روضه مرا
روضه بخوان که دخت علی در امان نبود
ما رسممان شهادت و از جان گذشتن است
اما دگر اسیر شدن رسممان نبود
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_یازدهم
#شام_غریبان
#دوبیتی
همین امروز اکبر داشتم حیف
همین امروز اصغر داشتم حیف
ندارم طاقتِ نامحرما رو
که من هفتا برادر داشتم حیف
کمانیتر از این خواهر نمیشُد
حریفِ گریهی مادر نمیشُد
میببخشی خواهرت زیرِ کتک بود
گلوت از این مرتبتر نمیشُد
کنارِ ناقههای بی جهازم
میخندن بر من و سوز و گدازم
جنازترو نمی شناختم ولی تو
دارم میرم بیا تشیع جنازم
رُباب این تیر دنیاتو گرفته
سکینه شمر باباتو گرفته
کنارِ ناقهی عریان سنانه
ببین عباس کی جاتو گرفته
رُباب است دلی پرتاب مهتاب
نتاب امشب به روی آب مهتاب
نزار موی یتیما رو ببینند
نتاب امشب به ما مهتاب مهتاب
زدن از پیش رو از پشت ای داد
زدن با سیلی و با مشت ای داد
جدا از پیکرت اصلا نمی شه
حرامی دخترت رو کشت ای داد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
#عاشورا
#شام_غریبان
#مثنوی
**روضه از زبان بقیت الله الاعظم
من روضه خوان ِ غربت ِ آقای عالمم
بی تابِ سربریدة ماهِ محرمم
با گریه هر غروب من از حال می روم
با هر فرازِ ناحیه گودال می روم
صبح وغروب ،ندبه کنان گریه می کنم
این روضه را به مادرمان هدیه می کنم
برنیزه تکیه داد وز جایش بلند شد
دردش گرفته بود صدایش بلند شد
فرمود: زنده ام به کجا حمله می کنید
نامردها به خیمه چرا حمله می کنید
کارِ مرا تمام نکرده کجا ؟سنان!!!!
اینجا کنارِ لشگری از گرگ ها بمان
با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح
با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح
اینجا به بعد ضربه زدن ها شروع شد
اینجا به بعد شیون زنها شروع شد
دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای
بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای
دنبالِ ذوالجناح هراسان وبی پناه
با عمه آمدند به بالای قتلگاه
جدِ مرا محاصره کردند یک سپاه
دیدم چگونه عمه ما می کند نگاه
هرکس رسید نیزة خود را شکست ورفت
یک استخوان ز سینة آقا شکست و رفت
یک عده بر تمام تنش سنگ می زدند
یک عده بر لباسِ تنش چنگ می زدند
در آن میانه حرمتِ آئینه ها شکست
وقتی که شمر آمد وبر سینه اش نشست
از دستِ او محاسنِ جدم رها نشد
هرچه کشید خنجرِ خود، سر جدا نشد
تا که زرویِ پیکرِ بی سر بلند شد
فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد
اینجا به بعد گریة من رنگِ خون شود
گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود
اینجا به بعد زخمِ دلِ ما نمک زدند
باور کنید عمة مارا کتک زدند
راه فرار از حرم آنروز بسته شد
با چوبّ نیزه پهلوی زنها شکسته شد
آن شب زنانِ سوخته یاور نداشتند
آن شب بنات فاطمه معجر نداشتند
#قاسم_نعمتى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
آرشیو #اشعار_محرم و صفر
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#اول_مجلسی
#شب_اول_محرم
#شب_دوم_محرم
#شب_سوم_محرم
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#شب_ششم_محرم
#شب_هفتم_محرم
#شب_هشتم_محرم
#تاسوعا
#عاشورا
#شام_غریبان
#اشعار_محرم
#دودمه
#کوفه
#اسارت
#شام
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
May 11
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
#اشعار_محرم
#غزل
آسمان ! فانوس..،روشنگر نخواهد شد..،نگرد
شام تار بی کسی ها سر نخواهد
شد..،نگرد
ابرها را خشکسالِ دوری از او سر بُرید
جز به خون،دامان صحرا تر نخواهد شد..،نگرد
تا سحر پروانه را دنبال کن..،پِی میبری
سوختن را هیچکس از برنخواهد شد..،نگرد
دیدهی "یعقوب" و دستان "زلیخا" شاهدند
جامه ای پیراهن دلبر نخواهد شد..،نگرد
بانیِ پروازِ در معراج ها "اشک" است..،"اشک"
غیر گریه هیچ "بالی" ، "پر" نخواهد شد..،نگرد
دست فرزند گُنَهکار خودش را هم گرفت
مثل زهرا هیچ کس مادر نخواهد نشد..،نگرد
نوکریِ آل حیدر اوج قُرب بندگی است
دُورِ آن که قنبر حیدر نخواهد شد نگرد
رزق ما از سفرهی بابای عالم می رسد
با کسی که سائل این در نخواهد شد نگرد
این دلم تنگاست..،تنگ دیدن صحن نجف
هیچ دیداری از این بهتر نخواهد شد..،نگرد
عاقبت لات محل بیرقکش عباس شد...
طِیِّب ما نیز جز نوکر نخواهد شد..،نگرد!
مثل اکبر چندتا عضوش نشد پیدا...،حسین!
این تنپاشیده " آبور" نخواهد شد..،نگرد
قد عباس تو از قنداقه هم کوچک تر است
ساقی ات اندازه ی اصغر نخواهد شد..،نگرد
▪️
▪️
غیرتِبالانشین!دلواپس زینب مباش
بین کوفه قحطی معجر نخواهد شد..،نگرد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#اشعار_محرم
#غزل
بنای سوختن امشب اگر نداشته باشد
چه بهتر است که پروانه پر نداشته باشد
نه سرزنش نکنید..،این دلی که سوخته شاید
به غیر آه کشیدن هنر نداشته باشد
هنوز آب نخورده است خاک خشک دل من
بعید نیست درختم ثمر نداشته باشد
به وضع دَرهم یعقوب شهر خُرده نگیرید
نمی شود که ز یوسف خبر نداشته باشد
خدا نیاورد آنکه ز چشم یار بیفتیم
خدا کند که ز ما دست بر نداشته باشد
هزار نافله خواندن به هیچ کار نیاید
اگر به بندگی ما نظر نداشته باشد
شبانه بر سر و سینه زدن چه فایده دارد
ضرر نموده کسی که "سحر" نداشته باشد
چه خاک بر سر خود می کند کسی که سحرگاه
به قدر بال مگس چشم تر نداشته باشد
فقط اجازه بده پیش خانه ات بنشینیم
بد است شاه، گدا ،پُشتِ در نداشته باشد
مرا بغل کن و با بوسه غرق عاطفه ام کن
شبیه آن پسری که پدر نداشته باشد
چقدر ندبه بخوانیم و اَیْنَ اَیْنَ بگوییم
روا نبود دعاها اثر نداشته باشد
تو را به حنجره خشک حسینِ فاطمه برگرد
بیا که شیعه دِگر خونجگر نداشته باشد
▪️
▪️
کفن قبول..،ولی..،لعنت خدا به تو ای شِمر...
بنا نبود که این تشنه سر نداشته باشد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#اشعار_محرم
#غزل
آن کف پایی که راهش به بیابان خورده باشد
فیضِ آن این است که خار مغیلان خورده باشد
"اَلبِلاءُ لِلوِلا"..،یعنی پری که در مسیر است
بیشتر باید یقیناً، تیر شیطان خورده باشد
پای "یوسف" چون "زلیخا" آبرو دادن ملاک است
هرچه هم غم در فراقش "پیر کنعان" خورده باشد
سنجش میزان عاشق بودن دیوانه..،"زخم" است
کاش پیشانی ما هم سنگِ طفلان خورده باشد
گاه به بُن بست خوردن..،حِکمت طِیِّ طریق است
رام شد آن سیل که به آببندان خورده باشد
"اشک" ، روح گریهکُن را به تعالی می رساند
آن نهالی سبز خواهد شد که باران خورده باشد
از محالات است که روزی اشکش قطع گردد
چشم آن گریهکُنی که نور قرآن خورده باشد
قدر آغوش پُر از مهر پدر را درک کرده
کودکی که سوزِ سرمایِ زمستان خورده باشد
کاش..،"آغازِ بهارِ شیعه"..،روزی باز گردی
کاش برگِ غیبت تو مُهر پایان خورده باشد
می شود که مَحرم دردت شوم با هر بهانه؟!
مثل خرمایی که زهرا داده..،سلمان خورده باشد
بشکند دستی که غیر درب این خانه دراز است
جُون شد هرکس ز دست جدِّ تو نان خورده باشد
دستگیری کُن از آن نوکر که پای نامه ی آن
مُهر اربابی همانند "حسینجان" خورده باشد
▪️
▪️
بی حیایی نیزه ای در دست در گودال می رفت
وای اگر آن نیزه را آقای عطشان خورده باشد...
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem