#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#ترکیب_بند
همی گویم و گفتهام بارها
بوَد کیشِ من مهر دلدارها
پرستش به مستی است در کیش مهر
بُرونند زین جرعه هشیارها
اگر عقل آید به میدان عشق
کشد کارش آخر به انکارها
خوشا مثل سلمان مسلمان شدن
خوشا جذبه ی حالِ تمّارها
من و جبرئیل و تو دیوانهایم
علی کرده بسیار از این کارها
من امشب خماریِ او میکشم
صدو ده نفس ذکر هو میکشم
اگر تیشهها بُت تراشیدهاند
اگه کعبه را هم پرستیدهاند
اگر آسمانها زمین خوردهاند
اگر مهر و خورشید تابیدهاند
اگر تاکِ انگورها پختهاند
اگر جامها مِی تراویدهاند
اگر بیتها دل به آتش زدند
اگر شعرها شعله پاشیدهاند
دليلش فقط اين بُود يك كلام
خدا را به رویِ علی ديدهاند
غدیر است و جام از سبو میکشم
صد و ده نفس ذکر هو میکشم
خطاب آمد از عشق پیمان بگیر
و این دستها را به دامان بگیر
کویرِ ترک خورده را اَبر باش
از این خاکِ خُشکیده باران بگیر
بمان یک به یک حاجیان را بخوان
از این جمع کامل گریبان بگیر
تلاوت کن "الْیومَ اَکْمَلْت" را
وَ بیعت برای سُلیمان بگیر
به دستِ علی دستِ خود را بده
به منبر بگو یا علی جان بگیر
از این بِرکه آبِ وضو میکشم
صد و ده نفس ذکر هو میکشم
اگر تیغِ تو سایه گستر شود
همان ابتدا کار یکسر شود
غلط گفتم آقا ندارد نیاز
که تیغ شما خرج لشکر شود
سرِ سركشان خاكِ راه شما
به یک ضربهی مالک اشتر شود
محال است جمع تمام سپاه
که با قنبر تو برابر شود
خدا دوست دارد تماشا کند
کمی ذوالفقارِ علی تَر شود
به تیغ محبت گلو میکشم
صد و ده نفس ذکر هو میکشم
تو را از رسولان سر آورده است
تو را شورِ شورآور آوردهاند
تصدق بفرما به پیغمبران
برای تو انگشتر آوردهاند
به دنبال نامت همه شاعران
فقط واژهی محشر آوردهاند
نه که عَمرو عاصان پس اُفتادهاند
تمام دلیران سر آوردهاند
زمان فرار از دمِ تیغ توست
که شلوار خود را در آوردهاند
دلم را پِی اَت کو به کو میکشم
صد و ده نفس ذکر هو میکشم
نگهدار ما را برایِ خودت
فقط بینِ مهمان سرای خودت
مرا آینه کُن به دردی خورم
در آغوشِ ایوان طلای خودت
برای پدر مادرم کافی است
نخی ، ریشهای از عبای خودت
اگر پا گذارم به جا پایِ تو
مرا میبَری تا خدای خودت
مرا میبرد گوشهای از بقیع
فقط ردِ پا ردِ پای خودت
غبار نجف را به رو ميكشم
صد و ده نفس ذکر هو میکشم
علی ابتدا و علی انتهاست
علی مصطفی و علی مرتضاست
علی اول است و علی آخر است
علی در حضور و علی در خَفاست
علی در معارج علی بر بُراق
علی اِنَما...و علی وَالضُحی است
علی با حق است علی بر حق است
علی کعبه است و علی در حَراست
علی نیست آن و علی نیست این
علی نه جدا و علی نه خداست
علی را بگو هرچه گویی کم است
که زهرا علی و علی فاطمه است
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
گرکسی خواست که سوغات سفر بر دارد
رطب از شهر نجف مزه ی دیگر دارد
آنکه یکبار نجف آمده ایوان طلا
چند فصلی زحرم خاطره در سر دارد
بعد از آن مستی دیدار ضریحت آقا
سر عشاق تو سرگیجه مکرر دارد
من ندیدم اگرم هست بگو رو بكند
هرکه از نام علی واژه ی بهتر دارد
کعبه با آن همه بالا و بلندی آخر
باید از شوق حضور تو ترک بر دارد
جبرییل آمده حیرت زده در لیلِ مبیت
نبی در بسترش البته برادر دارد
بعد الحمد فقط زمزمه شد اعطینا
خیر بسیار همین چشمه ی کوثر دارد
اوکه بی حب علی رفته پی پیغمبر
بی خبر مانده که شهر نبوی در دارد
#دانیال_شلیبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#قصیده
مرا غدیر نه برکه، که بیکران دریاست
علی نه فاتح خیبر،که فاتح دلهاست
مرا غدیر نه برکه، که خم جوشان است
علی نه ساقی کوثر،که کوثر عظماست
مرا غدیر نه یک برگ سرد تاریخ است
علی نه شافع محشر، که محشر کبراست
مرا غدیر حریم وصال محبوب است
علی نه همسر زهرا که کیمیای ولاست
مرا غدیر بود پایگاه دانش و دین
علی نه کاتب قرآن که آیت عظماست
مرا غدیر نه یک واژه در دل تاریخ
که جان پناه همه رهروان راه خداست
مرا غدیر نه یک روز اختلاف افکن
که همچو چشمه ی مبعث زلال وحدت زاست
مرا غدیر ندای بلند آزادی است
علی نه حامی بوذر که روح صدق و صفاست
مرا علی نبود خلقتی خدا گونه
چو غالیان نسرایم که مالک دو سراست
اگر نه عالم و عادل مرا نمی شاید
ستایمش که علی عالی و علی اعلاست
بخوان ز سوره انعام علت درجات
علی ز علم و عمل بر جهانیان مولاست
مگوکه مولد او کعبه شد که می گویم
به هر مکان که علی هست کعبه خود آنجاست
هر آن که دم زند از عشق آن ولی والا
علی صفت اگرش نیست، کار غرق خطاست
بخوان تو نامه مولا به مالک اشتر
که طرز فکر علی از خطوط آن پیداست
ببین که در دل آن رادمرد بی همتا
به یاد قسط و عدالت چه محشری بر پاست
بکوش رنگ علی گیری و صفات علی
هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست
به سالروز امامت به جشن عید غدیر
که اشک شوق به چشمان عاشقان پیداست
گل (امید) به لب ها نشاندم و گفتم
خوشا دلی که در آن مُهر مهر میر ولاست
#مصطفی_باد_کوبه_ای_هزاوه_ای
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#چارپاره
قسم به نام کسی کز عدم خدایی کرد
همان قدیم که قدمت به این جهان دارد
حدوث عالم از آن دست اتفاقات است
که بعد خلق علی ارزش بیان دارد
علی همان که خدا هست و نیست مثل خدا
علی همان که بشر هست و نیست مثل بشر
علی همان که اگر یک خودی نشان بدهد
ز بندگی خدا می کنیم صرف نظر
علی همان که اَجَلّ است شٲنَش از توصیف
علی همان که خدا توی خلقتش مانده
علی همان که پس از مرگ کافران گفتند:
مگر خلیفه ی چارم نماز می خوانده؟
به سجده ای دل محراب را گلستان کرد
به جای خون سرش داشت لاله می رویید
اگر نماز همان است که شما خواندید
علی نماز نمی خواند،راست می گویید!
دلیل مرگ علی تیغ ابن ملجم نیست
بلای جان علی داغ بودن میخ است
اگر حسن پسرش را کنار بگذاریم
علی غریب ترین مرد طول تاریخ است
چگونه خانه نشین شد به جرم سن کمش؟
کسی که از همه حیث از تمام خلق سر است
دلیل می آوردم اگر که کفر نبود
خدا فقط دو سه سال از علی بزرگ تر است!
اگر عبادت شرط است،پینه ی زانوش
اگر عدالت شرط است،ماجرای عقیل
اگر ملاک به بازوست،قلعه ی خیبر
اگر نسب همه چیز است، خانواده اصیل!
اگرچه بغض خودش را غلاف کرد و نشست
اگرچه دست به شمشیر قتل عام نکرد
سکوت کردن حیدر دروغ تاریخ است
به احترام محمد فقط قیام نکرد
مگر به زور هم از خلق می شود دل برد؟
کدام ترس؟ که ما جذب یک نگاه شدیم
عَجَم مسلمان می شد مگر به دست کسی؟
علی اشاره به ما کرد سر به راه شدیم
بیا مخاطب این شعر باش و با من باش
بخند تا که ببینم تو را ثواب کنم
تو را که کیسه به دوش شب یتیمانی
اجازه می دهی آیا پدر خطاب کنم؟
بریده بودم و راه نجات گم شده بود
که روزگار، حدیثِ تو در میان انداخت
پدر،حیا کردم جای دیگری بروم
که غیرِ تو به کسی رو نمیتوان انداخت!
هر آن که طاقت دوریت در توان دارد
غم فراق تو را در دلش نهان دارد
مگر کسی که تو را دیده عاشقت نشده
وجود خارجی اصلا در این جهان دارد؟
اگر ز حسرت دیدار روی پیغمبر
شکست دندانش را صحابه ی قَرَنی
به شوق دیدن روی تو خودکشی کردم
مگر خود تو نگفتی فمن یَمُت یَرَنی؟
فراتر از همه ی مرزها و مذهب ها
بشر به انسانیت همیشه مشتاق است
صدای عدل تو باب نجات خیلی هاست
یکی ز مُستَمِعان تو جُرج جُرداق است
به مجلسی سر شب یک دو جرعه مِی دادی
دم سحر نشده غرق در بِحارت شد
به من بگو که چه کردی صَدوق عاشق شد؟
به من بگو که امینی کجا دچارت شد؟
نه اینکه وقت گرفتاری از تو یاد کنم
که سال هاست علی در پناه نام تو ام
رفاقت من و تو یادگار یک عمر است
و خوش به حال من از بچگی غلام تو ام
#شایان_مصلح
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#ترکیب_بند
آتش گرفت هرکه مِی از این سَبو کشید
دیوانه شد هر آنکه ننوشید و بو کشید
مدحِ تو را نمیشود آسان سرود و گفت
باید که دست یکسره از آبرو کشید
آئینهای گرفته خدا در مقابلش
فرمود یاعلی و تو را مو به مو کشید
خود را که دید عینِ خودش را ظهور داد
یک یا علی و یکصدوده بار هو کشید
ما را رها نمیکند آن قوسِ اَبروان
باید که تیغِ اَبروی تو بر گلو کشید
ای شاه بیتِ عشق وزیری مبارکت
بسم اله ای امیر امیری مبارکت
ما باختیم پیش تو دارو ندار باز
ما را نوشتهاند از اول قُمار باز
دستِ حسن حسین و اباالفضل تیغِ توست
این خانوادهاند همه ذوالفقار باز
وقتی که چرخ میزند این تیغ رحم کن
خورشید را که در نرود از مدار باز
پیداست از حرارتِ لا سیف گفتنش
جبریل دیده است کمی تار و مار باز
چشم شماست جامع الاضدادِ اهلبیت
وقت سلام رحمت و وقت شکار باز
تا پیش چشم فاطمه حیدر بلند شد
روحی لک الفدایِ پیمبر بلند شد
نقش تو بود و تیشهی پیکر تراشها
یاد تو بود در سَرِ مرمر تراشها
با در تمامِ قلعه زِ جایش بلند شد
دستِ تو بود و حیرتِ خیبر تراشها
حجاج در طواف تو حلاج میشوند
قربانیان خانهی تو سر تراشها
مولا تویی به بیعتِ بیعت شکن چه کار
مولا تویی به رغم...سه سرور تراشها
بر چشم اَبرویت چقدر خوش نشسته است
انگار دادهاند به خنجر تراشها
از هرچه دیدهام حرمت آشناتر است
ایوان طلایِ شاه نجف دلرباتر است
از ابرِ خشک لطفِ تو باران در آوَرَد
چشمت چقدر جان دهد و جان در آوَرَد
تو آمدی به جلوه که پروردگار هم
خود را چنین به قامتِ انسان در آوَرَد
دست تو کافی است به خرمای تازهای
از بت پرست حضرتِ سلمان در آوَرَد
ما با علی علی همهی عمر زندهایم
ما را به رقص ذکرِ علی جان در آوَرَد
عباس مثل کیست که اصلا نیاز نیست
تیغ از غلاف در دل میدان در آوَرَد
رحمت به مادرم که به ما گفت یاعلی
یا مظهرالعجائب و یا مرتضا علی
ما را بهار ساختهای زَمهَریر نه
ما را بهشت کردهای اما کویر نه
ما کعبه را بدونِ علی سنگ دیدهایم
این کعبه است قبله ، ولی بی امیر نه
روزِ تولد و همه ی عیدهایمان
شاید زِ یادمان رَوَد اما غدیر نه
وقتی گدا رسید و به این خانه حلقه زد
برگشت از سرایِ تو اما فقیر نه
از آب هم مضایقه کردند در منا
سیراب دیو و دَد همه...طفلِ صغیر نه
این خانواده بیش و کمش فرق میکند
*اصلا حسین جنس غمش فرق می کند*
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#قصیده
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو
خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو
تو را خواندند بیهمتا و رقصیدند در آتش
علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی اینچنینی تو
زبان شاعرانت میشوم، میپرسم از خالق:
چگونه آفریدت؟ کاینچنین شورآفرینی تو
گواهی میدهد خاتم، که خاتمبخشِ عشّاقی
الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگینی تو
من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم:
علیِ آسمانها اوست، اعلای زمینی تو
تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم
امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟ امینی تو؟
من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر
گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو
فقط بر «لافتی الا علی» باید پناه آورد
چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو
در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی
فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو
چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد
اگر استاد پیکار یل امالبنینی تو
امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود
که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو
تو را با دستهای بسته میبردند و میپرسم:
دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟
فراریهای خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما
بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو
چه حکمتهاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل!
که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو
.
«یمین» را میشمارم، تا صد و ده میرسم، یعنی:
که معنای یمین، مولای اصحابالیمینی تو
تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی
صراطالمستقیمی تو، امامالمتّقینی تو
قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت
امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو
تو شیر حق، تو کراری، ولیالله و قهاری
درِ علم نبی و نفس ختمالمرسلینی تو
یداللهی و سیفالله، روحالله و سرّالله
امیناللهی و یعسوبی و حبلالمتینی تو
معالحقی و وجهالله، نورالله و عینالله
چه میماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو
همه یک سو، تویی ساقی، تو در عینالبقا، باقی
علی! عینالحیاتی تو، علی! عینالیقینی تو
خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟
چرا اینگونه شاها! با گدایان مینشینی تو؟
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مسمط_مخمس
به سمت او گشوده ام پنجرۀ خیال را
که محوِ آسمان کند منِ شکسته بال را
اگر دمی نشان دهد شکوهِ آن جمال را
طلوعِ بی بدیل را،عروجِ بی مثال را
به عالمی نمی دهم خاطرۀ وصال را
خوشا به حال آن کسی که پیر را شناخته
میانِ ظلمتِ جهان مسیر را شناخته
از آستانِ چشمِ او غدیر را شناخته
کسی که ذره ای فقط امیر را شناخته
شناخته بدون شک خدایِ ذوالجلال را
به من نگاه می کند و آفتاب می شوم
اگر چه در حضور او زِ شرم آب می شوم
هنوز غرقِ ظلمتم که نورِ ناب می شوم
همین که مست بادۀ ابوتراب می شوم
به شور در می آورم زبانِ شعرِ لال را
همین که میخورد گره به چشم او نگاه ها
فرار می کنند از برابرش سپاه ها
ولی مجال می دهد به خیلِ روسیاه ها
منم منم که سال ها،منم منم ماه ها
به شوق او شمرده ام گذشتِ ماه و سال را
دل از زمین بریده و به عشقِ او هوایی ام
دو روز کاظمینی ام،سه روز کربلایی ام
اگر چه ساکن قمم،گدایِ سامرایی ام
در تب و تابِ مشهدم،مردَدَم کجایی ام
چگونه بازگو کنم جوابِ این سوال را
من از بقیع غربتش به آسمان رسیده ام
صفا و مروه دیده ام،گردِ حرم دویده ام
هیچ کجا برایِ من که از همه بریده ام
مثلِ نجف نمی شود که بارها چشیده ام
در آستانِ قدسی اش بادۀ لایزال را
خوشا به عشقِ رویِ او مجاورِ حرم شدن
در آستانِ نور با فرشته هم قدم شدن
دم از حسینِ او زدن،جنابِ محتشم شدن
به احترامِ زینبش تا دمِ مرگ خم شدن
و تا همیشه داشتن حُبِ علی و آل را
مسافرِ نجف چرا بهشت آرزو کند؟
نادِعلی بخواند و به سمتِ قبله رو کند
خوشا به حال آنکه با امیر گفتگو کند
به شوقِ او بگرید و از آبِ آن وضو کند
که گریه مست میکند عارفِ اهل حال را
مدام در حریمِ او چه مستدام می شود
به دیدگانِ اهلِ دل خواب حرام می شود
در این حرم که حجتِ خدا تمام می شود
غلام شاه می شود،شاه غلام می شود
و باد می پراکند نسیمِ اعتدال را
بدونِ اشکِ جاری اش چشمه روان نمی شود
بی نفحاتَ ش عالم پیر جوان نمی شود
بهشت بی ولای او نصیبمان نمی شود
بدون نام عالی اش اذان،اذان نمی شود
کاش دوباره یک نفر صدا کند بلال را
چه کرده است اشک او که نیل کم می آورد
بت شکنی که پیش او خلیل کم می آورد
از آتشِ عدالتش عقیل کم می آورد
برای ادعایِ خود دلیل کم می آورد
مگر علی ندا دهد حی علی الحَلال را
خوشا سرود «لافَتی» به لحن ذوالفقاری اش
تمامِ رشته کوه ها محو بزرگواری اش
لباس وصله می زند به جبرِ اختیاری اش
آدم و نوح مفتخر به حسنِ همجواری اش
فدایِ آن پیمبری که یافت این کمال را
کعبه قیام می کند فقط به احترام او
وا شده دفترِ ازل بعد خدا به نام او
بویِ بهشت می وزد زِ وادی السلام او
به کائنات می رسد فیضِ علی الدوام او
همین که وصل می کند حلقۀ اتصال را
در نفسِ یتیم ها رایحۀ تبسمی
گم است در تو کهکشان ولی تو در خدا گمی
در دلِ خاک هستی و در آسمان هفتمی
دمی به عرش می روی،دمی میان مردمی
ای دو دمت شکافته دایرۀ محال را
نیست به جز ولای او راه نجات دیگری
شکر که بعدِ مرگمان هست حیات دیگری
و باز جلوه میکند با جلواتِ دیگری
که در بهشتِ محضرش با کلماتِ دیگری
وقفِ رخِ علی کنم شعر خجسته فال را
از آیه هایِ روشن و نشانه هایِ مستَتَر
پس از «بحارِ مجلسی» و «الغدیر» معتبر
به «شیخ حرّ عاملی» و هرچه کیمیا اثر
به محضر «مفید»ها رسیده ایم تا مگر ...
«شیخ صدوق» وا کند پنجرۀ «خصال» را
من آن یتیم کوفی ام که بی توام یتیم تر
از حسن و حسین تو ندیده ام کریم تر
از ازل عاشقِ توام نه از ازل،قدیم تر
کجاست جاده ای از این طریق مستقیم تر؟
رها کنید بعد از این حدیثِ خط و خال را
بی نظر تو هیچ کس اهل نظر نمی شود
دل شکسته ات از این شکسته تر نمی شود
شفاعت تو شامل آن دو نفر نمی شود
بی همگان به سر شود،بی تو به سر نمی شود
بی تو که می بری فقط از دلمان مَلال را
اگر نبود نام تو ستاره ای نداشتم
برای طبعِ سوخته شراره ای نداشتم
برای شعر جرأت دوباره ای نداشتم
ببخش جز سرودن از تو چاره ای نداشتم
به آن امید آمدم که این زبان حال را ...
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مدح
#غزل
مصداقِ قرآنِ خدایی در فضائل
مولای ما حقّا تویی انسانِ کامل
علم و عمل در ساغرِ جانِ تو جاریست
آیینه ی ذاتِ خدا نیکو خصائل
هم این تو را بس که امیرِ هل اتائی
انگشتری را در رکوع بخشی به سائل
نهج البلاغه صورتِ قرآنِ ثانی
تبیانِ حق روشنگریِ حقّ و باطل
تو جامعِ اضداد و اوصافِ کمالی
دنیایی از دنیایی از دنیا فضائل
ذکرِ قنوتم یا امیرالمومنین است
چون نامِ تو اعجازی از حلِ مسائل
تندیسِ عشقت ریشه دارد در دلِ من
هر غصه می گردد سر از نامِ تو زایل
مدح و ثنا گویت خداوندِ جلیل است
جانم به قربانِ امامِ عدل و عادل
مرغِ سعادت بر سرِ ما سایه افکن
شاها شود بر حالِ ما لطفِ تو شامل
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مدح
#غزل
چشمه ی فیاضِ خدایی علی (ع)
آینه ی قبله نمایی علی (ع)
معنیِ قرآن همه در قلبِ توست
معنیِ قرآنِ خدایی علی
پادشه هان در قدمت خاکِ ره
صاحبِ کرسیِِّ ولایی علی
مظهرِ لطف و کرمِ کردگار
آخرِ هر لطف و صفایی علی
خضرِ نبی از لبِ تو آب خورد
منشاءِ هر آبِ بقایی علی
خاکِ رهت سجده گهِ عاشقان
بر افقِ عرش همایی علی
نامِ تو در معرفتِ بندگی ست
ای که تو الگوی وفایی علی
قبله ی ما قبله ی تکریمِ توست
عافیتِ هر دو سرایی علی
زنده شوَم بارِ دِگر گر به من
گوشه ی چشمی بنمایی علی
ای که تویی جلوه ی پروردگار
وارثِ انوارِ خدایی علی
بر منِ درمانده عنایت نما
شافیِ آن روزِ جزایی علی!
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مدح
#غزل
قلبی که در هوای تو گشته است بیقرار
با پای دل رسیده به خلوت سرای یار
جایی ندیده بهتر از این روی خود زمین
جایی ندیده بهتر از این روز و روزگار
عشاق هرکدام طریقی گزیده اند
مالک میان معرکه میثم به روی دار
از لیلة المبیت گرفته است تا احد
جان کرده ای فدای پیمبر هزار بار
خمس و نماز و روزه و حج و زکات نه
از خاک بوسی تو گرفتیم اعتبار
عاشق میان صحن تو دشمن میان رزم
گفتند از نگاه تو لایمکن الفرار
خالق شبیه حضرت حیدر نیاوَرَد
دنیا اگر شبیه علی داشتی بیار
ما را یکی از این دو کمان میکشد یقین
یا ابروی هلالی تو یا که ذوالفقار
سر رفته است حوصله ی سربدارها
جاری است خون میان رگ ما چو آبشار
تا در کنار مهدی تو جان فدا کنیم
گرم است پشت کعبه به آن کوه استوار
#محمدرضا_نادعلیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مدح
#غزل
نشانه ی ولایت از ریشه ی یقین است
این گفته ی خدا بر محمدِ امین است
پیمبرِ الهی، در حجهًُ الوداع گفت
منصوبِ این خلافت، امیرِ مؤمنین است
این آخرین پیام است از جانبِ خداوند
حُسنِ ختامِ آیات تکمیلِ باغِ دین است
باشد وصیتِ من، ای حاضرین و غایب
حیدر به جایِ احمد، همواره جانشین است
هر کس که من ولی ام، ز بعدِ من علی است
هُمامِ شاهِ شوکت مولای متقین است
در نزدتان سپارم، این ثِقل اکبرم را
چون عزّت دو عالم، از برکتِ همین است
قرآن فروغِ جان و، عترت چو اهلِ بیتم
تا نزدِ حوضِ کوثر در نزدتان امین است
محراب و منبرِ من، این نور انور من
شایسته ے مقام خورشیدِ عالمین است
بر فاطمه مبارک، این جلوه ی امامت
در نسل کوثرِ او، این حجت مبین است
در هلهله ملائک، از آسمانِ بالا
این شور و شادمانی، از عرش تا زمین است
این تسبیح امامت، تا عرصه ی قیامت
از ریشه ی علیُ و آلِ طاهرین است
بر مؤمنین مبارک پیوند این ولایت
نا محرمان بدانند این حقٌِ شاهِ دین است
نامِ غدیر مُهریست بر تارکِ امامت
هر آن که کرده بیعت پاداشِ او برین است
ای شیعیان امروز بر گردِ هم نشینید
هیجدهم ذیحجه اعیاد مسلمین است
حور و ملَک به یکسر این نغمه می نوازند
مولا علیِ اعلا امامِ اولین است!
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مدح
#مثنوی
صاحبِ لوح و قلمی یا علی
مظهرِ جود و کرمی یا علی
واسطه ی فیضِ خدا بر زمین
بعدِ پیمبر خلفِ اولین
ساقیِ میخانه ی جامِ غدیر
حکمِ بلا فصلِ نبی را بگیر
چشمه ی خوش نوش گوارا تویی
برکه ی جاری و مُهنٌا تویی
شهرتِ نامِ تو همان حیدر است
کیست که نامش ز همه بهتر است؟
وارث و میراثِ نبوٌت تویی
میوه ی پُر بارِ امامت تویی
نورِ نبی از رخِ تو آشکار
شاخه گلِ حضرتِ پروردگار
باغِ ولایت ز تو معنا شود
قطره ز اکرامِ تو دریا شود
نورِ بهشت از رخ زیبای توست
چشمِ خدا غرق تماشای توست
زینتِ محراب و مصلٌا علی
رهبرِ ما عالی اعلا علی
کام تو شیرین بَود از زمزمت
کعبه شکافد ز سرِ مقدمت
کعبه همان سینه ی اعجاز توست
دامن او خانه ی آغازِ توست
کعبه سر از نام تو زیبنده شد
از سرِ الطاف تو فرخنده شد
تا که خدا نامِ علیت نهفت
کعبه به آوازه ی عزّت شکفت
ای که تویی تحفه ی عیدِ غدیر
نامِ تو در تاجِ امامت امیر
رازِ تو معنای ولایت بوَد
حکمِ نبی از تو اجابت بوَد
مشعلِ تابان هدایت تویی
در دو جهان مایه ی عزّت تویی
عالم ما سر به سلامت بوَد
کیست که کتمانِ مقامت بود؟
خلقِ جهان را سبب و علتی
سنگِ بنایِ همه ی خلقتی
بر سر ما مائده ی رحمتی
روزِ جزا شافی این امتی!
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem