eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
561 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
تو یکسره در چشم لشکر بودی و من نه چون صاحب خلخال و زیور بودی و من نه فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می زد از چند صورت مثل مادر بودی و من نه ما هر دو از بازار شامی‌ها گذر کردیم با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه در معرض چشم حرامی بوده‌ایم اما آن لحظه تو محتاج معجر بودی و من نه حاجت گرفتی در خرابه من دلم میسوخت آنشب تو درآغوش یک سر بودی و من نه @shia_poem
با ذکر یا حسین تو دل دم گرفته است. در عرش سینه خیمه ی ماتم گرفته است. آتش به خون دل زده ققنوس دیده ها. از روضه هات بال و پر غم گرفته است. چشم از شب شهادت تو رزق و روزی. خود را برای ماه محرم گرفته است. از آه آتشین تو در پای روضه ها. از سنگ روضه خوان تو شبنم گرفته است. باد از نفس نفس زدنت بین گریه ات. موج عزا به دامن پرچم گرفته است. بشکن سکوت بغض گلو را عزیز جان. بر منبرت جلوس کن و روضه ای بخوان. با سیر در میان مقاتل، و روضه ها. ما را فدای عشق حسین کن در این منا. تا غرق اشتیاق حسین دق نکرده ایم. همراه خود ببر دل ما را به کربلا. واکن گره ز روضه ی گودال قتله گاه. از ناله ی غریب زنی بین خنده ها. قرآن به لحن روضه، بخوان آیه های کهف. هم ناله باش قاری قرآن نیزه را. با پای دل ببر دل ما را در این سفر. بر روی خار غصه و غم شام پر بلا. بی شک شنیده از دم روضه، پیام تو. دنیا طنین ناله ی الشام و شام تو. در نفخ روضه کار تو با غم دمیدن است. با گریه تا نهایت غصه رسیدن است. قربان حج کودکی ات ای سفیر عشق. هر روضه ات منای به قربان رسیدن است. سعی صفا و مروه ی حجت به روی خار. از کربلا به شام، پیاده دویدن است. دیدی جواب قاری قرآن به شهر شام. با چوب خیزران ز لبش بوسه چیدن است. دیدی که ظرف جان پر از زخم عمه ات. بین خرابه لب پره شوق پریدن است. جسمت مدینه بود و دلت مرغ کربلا. ای آخرین شهید محرم به روضه ها. @shia_poem
مردی از خانوادهٔ خورشید امتداد غم امام شهید         انعکاس صدای عاشوراست روضه های غروب های مناست مرد سجاده، مرد نافله ها مرد شب زنده دار قافله ها مردی از جنس آیه تطهیر خستگی های بردن زنجیر هم سفر با ستارهٔ غم هاست «کربلا زاده» محرّم هاست هم نژاد امام بی کفنان دومین مرد کاروان زنان راه طی کردهٔ بیابان ها قدم زخمی مغیلان ها یاد خون طپندهٔ گودال خنده های زنندهٔ گودال زخم بال و پر کبوترها پا به پای اسارت سرها غیرت دست بسته محمل شاهد التماس دخترها کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا هم رکاب صدای حنجرها برگ سبزی است با نشانهٔ سرخ کودک زیر تازیانهٔ سرخ طفل رفته، خمیده برگشته باغ گل رفته چیده برگشته آفتاب کمی غروب شده ست گل یاس بنفشه کوب شده ست آشنای صدای سلسله هاست سوزش ناگهان آبله هاست او که آیینهٔ محرم بود گریه هایش به رنگ ماتم بود از ستاره گرفته تا شبنم از بنفشه گرفته تا مریم همه محو صدای او هستند پای مرثیه های او هستند @shia_poem
گرچه با این دردِ جانکاهش تبسم کرده بود فاطمه با دیدن او دست و پا گُم کرده بود زهرها با هم تفاوت داشتند اما بگو... این چه زهری بود که جمسمش تورم کرده بود آنقدر پیچید در خود سوخت از آهش زمین گوئیا در سینه‌اش آتش طلاطم کرده بود زهر از یکسو و داغ کربلا از یک طرف آب با آتش به قتلِ او تفاهم کرده بود عمه‌اش را دید و خواند از خیمه‌های سوخته مادرش را دید ه یادِ داغ هیزم کرده  بود دید گرد محرمانش حلقه‌ی نامحرمان دید طفلی را که راهِ خیمه را گُم کرده بود سرخ شد چشمش  گمانم آهِ آخر را کشید دختران شعله‌ور را که تجسم کرده بود یادِ زنجیر و طناب و خارِ راه و سنگِ بام یادِ شام و نان خشک  و لطف مردم کرده بود وقت غسلش دید فرزندش جراحات تنش خیزران از بس که بر پشتش ترحم کرده بود.... @shia_poem
🔻 و 🔻 ▫️ ▫️ 🥀 امام باقر عليه‌السلام: 🥀 اِنّ الحُسَيْنَ صاحِبَ كَربَلا قُتِلَ مَظْلوما، مَكروبا عَطْشانا، لَهفانا فآلَىاللّه ُ عَزَّوَجلّ عَلى نَفْسِهِ اَن لا ياتيَهُ لَهفانٌ و لا مَكروبٌ و لا مُذنِبٌ و لا مَغمومٌ و لاعَطشانٌ و لا مَنْ بِهِ عاهَةٌ ثُمَّ دَعا عِندَهُ و تَقَرَّبَ بِالحُسَيْنِ بنِ عَلىٍّ عليه السلام اِلَى اللّه ِ عَزَّوَجَلَّإلاّ نَفَّسَ اللّه ُ كُرْبَتَهُ وَ اَعطاهُ مَسأَلَتَهُ و غَفَرَ ذَنْبَهُ وَ مَدَّ فى عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فى رِزقِهِفَاعتَبِروا يا اُولِى الاَبْصار؛ 🥀 حسين، بزرگ مرد كربلا، مظلوم و رنجيده خاطر و لب تشنه و مصيبت زده به شهادت رسيد. پس خداوند، به ذات خود، قسم ياد كرد كه هيچ مصيبت زده و رنجيده خاطر و گنهكار و اندوهناك و تشنه‌اى، و هيچ بَلا ديده‌اى به خدا روى نمی‌آورد و نزد قبر حسين عليه‌السلام دعا نمى‌كند و آن حضرت را به درگاه خدا شفيع نمى‌سازد، مگر اين كه خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده مى‌كند و گناهش را مى‌بخشد و عمرش را طولانى و روزى‌اش را گسترده مى‌سازد. پس اى اهل بينش، درس بگيريد! 📕 بحارالأنوار، جلد ۱۰۱، صفحه ۴۶
دست بر سینه رو به این خانه.. ایستاده گدای پرچانه السلام علیک حضرت شمع و علیک السلام پروانه عاقلان فیض گریه میگیرند از نمِ گریه های دیوانه جان من پیشکش برای شما پس دلم را بگیر بیعانه حکمتش چیست قوم اربابان.. با گدا میشوند هم شانه صاحب روزه دار ما انداخت بهر ما سفره های شاهانه ای بزرگ بدون صحن و حرم که مزارت شده ست ویرانه دل خود را مدینه ات کردیم حرمی ساختیم جانانه کاش میشد حیاط صحن تو را.. آب و جارو کنیم روزانه ایمن از حادثات شوم شدم.. خادم باقرالعلوم شدم.. ناله را از جگر رها می‌کرد آسمان هم عزا عزا می‌کرد چشمهایش که تارشد از درد مادرش را فقط صدا می‌کرد با همان صورت ورم کرده.. سجده بر درگه خدا می‌کرد تشنه بود و به آب کار نداشت زخم را با نمک دوا می‌کرد یادگار غروب عاشورا یاد روز دهم چه ها می‌کرد داد میزد حسین وای حسین حجره را داشت کربلا می‌کرد جد من زیر زخم های عمیق.. خویش را سخت جابه‌جا می‌کرد جامه اش را کسی به تن می‌کرد چکمه اش را کسی به پا می‌کرد کاش یک مرد بود قاتل را.. از روی سینه اش جدا می‌کرد ناله فاطمه به گوش رسید شمر اما مگر اِبا میکرد؟! نه کسی بیخیال خیمه شد و.. نه کسی از زنان حیا میکرد پای این روضه آه باید مرد.. دختر بوتراب سیلی خورد @shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ۱۴ روز تا عید غدیر پیروان غدیر؛ به کودکان محبت می‌کنند… 🔹 📚 حب الأطفال فاني فطرتهم
زین روزگار، خون‌جگرم، سخت خون‌جگر من شِکوه دارم از همه، وز خویش، بیش‌تر ای دل، شفیعِ آخرتِ مایی، الغیاث دنیا کرشمه‌های زلیخاست، الحذر! پیراهنی ز گریه به تن کن، دلِ عزیز! هم بویی از مشاهده سوی پدر، ببَر کی می‌شود که دیدهٔ یعقوب وا شود؟ کی می‌رسد که یوسفِ دل، آید از سفر؟ آه و دریغ و درد که دنیای کوچکم تکرارِ دردِ دل شد و تکرارِ دردِ سر با خستگی، هزار شبِ خسته‌ام گذشت وایِ من از هزار شبِ خستۀ دگر آخر کجای این شبِ محتوم، زندگی‌ست؟ هر روزمان هَبا شد و هر شاممان هدر در دل، مرا چقدر نماز است بی‌‌حضور در کف، مرا چقدر قنوت است بی‌‌اثر ای دل، چقدر دور شدی، دور از خودت تو بی ‌خبر ز مرگی و مرگ از تو بی ‌خبر یک ‌شب درآ به خانه‌ام ای مرگِ مهربان یک ‌شب مرا به خلوتِ جادویی‌ات بِبَر باید قضا کنم همۀ عمرِ خویش را من از قضا هنوز گرفتارم آن قَدَر، کز هیچ کس امیدِ رهایی ز کار نیست جز مالکِ قضا و به جز صاحبِ قَدَر سنگی به سنگ خورد و سراپا شراره شد دل، شعله‌ور نگشت ز بوسیدنِ «حَجَر» سی شب به گردِ «حِجر» نشستم به التماس سی شب تمام، دیدۀ دل، باز تا سحر امّا دریغ از آن که بلورین شود دلم سنگین‌تر از همیشه، دلِ گنگ و کور و کر پای برهنه، باز، دل از دست می‌‌دهم وقتی هوای کعبه مرا اوفتد به‌سر شاید هنوز نیمه دلی دارم از جنون شاید هنوز نیمه غمی دارم از پدر آه ای ستاره‌ای که نمی‌مانی از درخش آه ای پرنده‌ای که نمی‌مانی از سفر زآن پیش‌تر که قافلۀ حاجیان رسند یک شب مرا به خلوتِ «اُمّ‌القرا» ببر هر کس بر آن سر است که سوغاتی آورد سوغات، سوی کعبه کسی می‌برد مگر؟ آری، به کعبه باید سوغاتی‌ای برم دل می‌برم به کعبه و در دست او تبر... یارب به حقّ سیّد و سالارِ انبیا یارب به حقّ هر چه نبی تا ابو‌البشر یارب به حقّ آیۀ «وَالشَّمس وَ الضُّحی» یارب به حقّ سورۀ «اَلنَّجم» و «الْقَمَر» دل، سدّ راهِ من شده، من، سدّ راهِ دل من را دگر، دگر کن و دل را دگر، دگر! @shia_poem
از غم هجران جانسوزش پریشان‌خاطریم طائر کوی بقیع و تربت بی‌زائریم مثل زهرا در غمش رخت عزا پوشیده‌ایم مثل صادق ما عزادار امامِ باقریم... @shia_poem
ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر کربلا بود برای تو مِنایی دیکر کوفه تا شام، تو را سعی‌وصفایی دیگر در غریبان، تو غریب الغربایی دیگر غربتت را نسرودم منِ شاعر آری راستی تو چقَدَر شاعر و ذاکر داری؟! شده آزرده تو را از عمل ما، خاطر بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر گرچه محتاج‌ترینیم به قال الباقر همه‌ی سال پی یک شب تقویم توأیم ما فقط مرثیه‌خوان شب ترحیم توأیم دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا؟ گاهگاهی که رسیدیم، نماندیم چرا؟ پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا؟ باقرالعلم! ز علم تو نخواندیم چرا؟ بگذر از ما که برای تو مؤثر نشدیم نه که بی صحن و رواقی تو، مسافر نشدیم کودکی‌های تو در اوج مصیبت طی شد کودکی‌های تو همراه شهادت طی شد پای آن خیمه که می‌رفت به غارت طی شد زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد طی شده کودکی‌ات گوشه‌ی بین الحرمین گه در آغوش پدر، گاه در آغوش حسین کربلا جلوه‌ی غم بود برایت مادام کربلا کشت تو را، کشت تو را بدتر شام کربلا بود و حسین و تو و سجاد، تمام کربلا بود و امام بن امام بن امام من تو را یک تنه یک کرببلا می‌بینم من تو را در همه‌ی مرثیه‌ها می‌بینم داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو روضه‌خوان باش خودت، روضه‌ی او را تو بگو پرده بردار، بیا راز مگو را تو بگو بوسه‌ی تیغ به رگ‌های گلو را تو بگو تو بنا بود بمانی به امامت برسی روضه‌خوان باشی و هر شب به شهادت برسی @shia_poem
🗳 رأی دادن کافی نیست، همدیگر را به رأی دادن تواصی کنید... 🔹آیت‌الله حائری شیرازی‌: بعضی فکر می‌کنند همین‌که در انتخابات شرکت کردند، رسالتشان انجام شده است. قرآن خلاف این را می‌گوید. چرا؟ چون قرآن می‌گوید: «ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». می‌گوید ایمان و عمل صالح، انسان را از خسران نجات می‌دهد، اما نه به تنهایی! 🔹رأی دادن، مثل ایمان و عمل صالح است. اما «تواصوا بالحق» هم لازم است. رأی دادن لازم است، اما کافی نیست. 🔹اگر کسی خانوادۀ خودش را توصیه به شرکت در انتخابات نکند، همسایه‌های خودش را توصیه نکند، دوستان خودش را توصیه نکند و برای این کار تبلیغ نکند، طبق آیه قرآن از جملۀ زیانکاران است. 🔹هم آن کسی که شرکت نکند و هم آن کسی که شرکت بکند و تبلیغ نکند، زیانکار هستند.