دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
سلام... الان که داخل خونیم بیایم بابچه های فامیل یه گروه بزنیم براینکه ویروس کرونانمیتونیم بریم پیشش
ولی حواسمون باشه که نه خیلی خشک بشه نه خیلی ساده بگیرینش✨
رفقا
بیائین سال ۹۹، پناه و تکیه گاهممون امام زمانمون باشه. تا به اهدافمون برسیم. تا آرامش داشته باشیم. تا سربازی کنیم.
#تبادل_ساعتی 🍃
{ساعت ۱۵ تا ۱۷ ⏰}
جهت تبادل به آیدی زیر اطلاع بدین...🌱
@Ammar_83
#احڪام🍀
+ چرا زن نمےتواند قاضے شود؟
_ خداوند زن را موجودے عاطفے و بسیار باگذشت آفریده تا بتواند نسلے پاڪ تربیت ڪند.
این احساسات و عاطفہ در قضاوت خطرناڪ است زیرا قاضے با افرادے برخورد دارد ڪہ با تظاهر سعے در بےگناه جلوه دادن خود دارد.
علاوه بر این قضاوت حقے نیست ڪہ از زن سلب شده باشد و زن توان وکیل شدن و بسیارے امور دیگر را دارد!
شیخ محسن قرائتے
j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
☘
🍃
🌱
دو روز از عید گذشتہ،
اما هنوز اون حسے ڪہ هر عید بہمون دست میده رو احساس نڪردیم:(
ولے از حق نگذریم، حرفاے #آقا تا حد زیادے آروممون ڪرد:)
انشاءاللہ ڪشورمون خودش رو بہ ساحل آرامش میرسونہ...
فقط همراهے و همدلے من و تو لازمہ!
#مامےتوانیم
یاعلے!
j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
#پارت_13
#واقعیت_درمانی✨
+معلوم هست کجایی؟چرا گوشیت خاموشه مردم از نگرانی
-دلیلی نمیبینم بخوای نگران خواهر من بشی!
+کمیل تویی داداش؟کوثر کجاست نگرانش شدم
-گفتم که هیچ دلیلی نداره بخوای نگران خواهر من شی علی نمیخواستم بی احترامی کنم بهت ولی دوست دارم یه دفه ی دیگه مزاحم کوثر شی ولله یه بلایی سرت میارم که روزی صدبار ارزوی مرگ کنی!
+تو دیگه چرا کمیل تو که میدونی من چقدر خواهرت و دوست دارم
-کی و گول میزنی علی؟تو خودتم خوب میدونی که کوثر و دوست نداری و سر لج بازی با دوست دخترت قبلیت میخوای با کوثر ازدواج کنی!دیگه بهش زنگ نمیزنی فهمیدی
این و گفت و تلفن و قطع کرد جفتمون از شدت عصبانیت نفس نفس میزدیم سرم و بین دستام گرفته بودم مامان برای شام صدامون کرد و سعی کردم خیلی عادی باشم تا مامان متوجه نشه
**
امروز قرار بود زینب و خانواده ش بیان خونه ی ما ساعت 12ونیم کارم تو مکتب تموم شد و سریع رفتم سمت خونه ولی مثل اینکه اونا زودتر از من رسیده بودن وارد خونه شدم همه به احترامم بلند شدن و با زینب و مامانش روبوسی کردم چیزی که ناراحتم کرد این بود که محمد تو جمع نبود😔
عذرخواهی کردم و رفتم تو اتاقم تا لباسام و عوض کنم ااااای خدا چرا محمد نیومده پس😞 من و بگو چقد خوشحال بودم گفتم میبینمش خیلی زود لباسام و عوض کردم چادرم و سرم کردم و از اتاقم رفتم بیرون هم زمان صدای در دستشویی اومد محمد بود تا دیدمش سرم و انداختم پایین و سلام کردم خیلی شکه شده بودم اونم مثل من یهو شک شد ولی سریع به خودش اومد و سلام کرد
+سلام خوش اومدین
-سلام متشکرم
+بفرمایید خواهش می کنم
-شما بفرمایید
+اختیار دارید شما مهمانید بفرمایید
ناچار سرش و تکون و داد و زودتر رفت چقد دلم برای صداش تنگ شده بود....
مثل همیشه سربه زیر و متین😍
رفتم تو اشپزخونه که ببینم مامان کار داره یانه سینی چای و بهم داد و گفت ببرم براشون منم با ذووووووق سینی و گرفتم و بردم وقتی به کمیل تعارف کردن با صدای زنونه خیلی اروم گفت
+چایی عروسیت مادر
زیر لب کوفتی نثارش کردم و نشستم
#پارت_14
#واقعیت_درمانی✨
باز دوباره قرار شد که این دوتا برن باهم خرف بزنن خدا بخیر کنهههههههه😑 رفت تا دوساعت دیگه از شدت بیکاری به روبه رو خیره شده بودم که با سوال مامان گوشام تیز شد
+محمد اقا تو مکتب مشغولن؟
-اره امروز و گفتیم نره بیاد همراهمون
+پس با کوثر خانم ما همکارن
-کوثر جان شماهم مکتبی پس؟
+بله
محمد ازم پرسید
+میشه بپرسم چه درسی اموزش میدید؟
-ادبیات
+جسارت نباشه میشه بدونم چطوری به بچه ها آموزش میدید؟ چون از سال دیگه من هم باید ادبیات اموزش بدم
روش تدریسم و توضیح دادم و براش چندتا کتاب اوردم درمورد تدریس بهتر تشکر کرد و شروع کرد به خوندنشون
مامان گفت برم کمیل و زینب و صدا کنم بیان ناهار....
صداشون کردم اومدن بیرون سفره رو پهن کردیم وسط ناهار بودیم که صدای زنگ در اومد در و رفتم در و باز کنم دیدم علیه🤦🏼♀🤦🏼♀
اومد تو و بی توجه به نگاه پراز تعجب من سلام کرد و بدون تعارف اومد داخل
+عهه خاله جون مهمون داشتید ببخشید بد موقع مزاحم شدم
-نه خواهش می کنم خاله خیر باشه؟
+راستش اومدم دنبال کوثر جان بریم باهم دور بزنیم
نگاهم افتاد به محمد سرش و انداخته بود پایین و دستاش مشت شده بود
این دفه کمیل جوابش و داد
+پسرخاله جان ما که باهم حرفامون زدیم
-ولی اخه...
+اخه نداره بیا فلن ناهار بخور بعدا باهم حرف میزنیم
اوایل قبول نکرد ولی مامان خیلی اصرارش کرد و موند😑
#ادامه_داره
نویسنده:ث.ن
@shohaadaa80
یا اباصالح✋🏽
تو آن نگین انگشترے بعثتےکہبرخاتم انبیا مےدرخشد.روزے آفتاب امامت تو، شب تاریک جهان را به نور ظهورتروشن خواهد کرد.
که فرمود : اولنا محمد و اوسطنا محمد و آخرنا *م ح م د* و کلنا محمد🌱
°•حُسن ختام قصه نابِ نبوّتی•°
#مبعث پیامبر اکرم بر وارث آخرین فرستاده الهےو بر همه محبین حضرتش مبارک ..
@shohaadaa80
من نمڪ گیر تو و اولاد و اجداد توام🍃♥️
#اشهد_ان_محمد_رسول_الله.....💛
هم اکنون سخنرانی عیدانه رهبری
از شبکه یک صدا و سیما در حال پخش میباشد
سال خود را با رهنمود های رهبری آغاز کنیم
✅ صحبت های امروز رهبر انقلاب بسیار عالی و فشرده و دقیق و راهبردی بود.
به نظرم باید خیلی موشکافانه و دقیق بهش بپردازیم.
محورهای سخنان آقا رو در چند پیام بفرستیدتا آماده انتشار کنیم.👏
هدایت شده از KHAMENEI.IR
990103_ سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب.mp3
11.9M
🎙 بشنوید | صوت کامل سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب.
۱۳۹۹/۱/۳
💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از دلنامه
من از خزان به بهار از عطش به آب رسیدم
من از سیاهترین شب به آفتاب رسیدم ...!
◇| @delname_313
#سوال_جواب ⁉️
#شبهه
💢آیا روایت زیر صحیح است و به استناد آن می توانیم در عزاداری امام حسین(ع) صورت را بخراشیم یا با سیلی کبود کنیم یا گریبان خود را بدریم؟
امام صادق سلام الله علیه: فاطمیات (زنان فاطمی) برای حسین بن علی(صلوات الله علیه) گریبان هایشان را چاک داده و بر صورت هایشان لطمه زدند و بر فردی مثل حسین (صلوات الله علیه) باید بر صورتها لطمه زد و گریبان ها چاک کرد.
Ⓜ️منبع: ?تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج۸، ص: ۳۲۵ ?روضه المتقین (ط – القدیمه)، ج۸، ص: ۶۸ ?وسائل الشیعه، ج۲۲، ص: ۴۰۲ ?الوافی، ج۲۵، ص: ۵۷۲ ?ملاذ الأخیار، ج۱۴، ص: ۱۱
✅پاسخ:
1️⃣ این روایت را نخستین بار شیخ طوسی(ره) متوفای ۴۶۰هـ در کتاب تهذیب الاحکام با چند واسطه از امام صادق ع نقل کرده اند. در بین این واسطه ها حداقل درباره وثاقت دو نفر از آنها اطلاعی در دست نیست و دربارهی وثاقت سومی هم بین علمای رجال شیعه اختلاف وجود دارد.
در واقع شیخ طوسی(ره) این روایتی را از فردی که معلوم نیست معتبر نقل کرده که او نیز به نوبه خود از فردی دیگر که اعتبارش معلوم نیست و او از فرد سومی که وثاقتش معلوم نیست شنیده که امام صادق (ع) چنین فرموده اند. بنابراین سند این روایت ضعیف است و نمی توان با قاطعیت ادعا کرد که امام(ع) چنین فرموده اند.
2️⃣ بعد از آنکه شیخ طوسی (ره) این روایت را نقل کرده اند نویسندگان قرنهای بعدی مثل شیخ حر عاملی(قرن ۱۲) در وسائل الشیعه و دیگران نیز همان را تکرار کرده اند. بنابراین این حدیث منتسب به ائمه(ع) تنها یک روایت است که نخست توسط شیخ نقل شده و بعدها دیگران از او اقتباس کرده اند.
3️⃣ اگر متن کامل روایت را ملاحظه کنیم خواهیم دید که در بخش نخست روایت آمده که گریبان دریدن و سیلی به صورت زدن تنها در عزای پدر و مادر و برادر و بستگان (نسبی) – بجز فرزند – جایز است وگرنه کفاره دارد. این حکم شرعی در رساله های توضیح المسائل نیز آمده است. بنابراین اینکه زنان فاطمی برای امام حسین (ع) چنین عزاداری کرده باشند می تواند از این باب باشد که آنها بستگان نزدیک حضرت سیدالشهدا(س) یعنی خواهران و دختران و برادرزاده های حضرت بودند.
در هر حال باید “متن کامل روایت” ارائه شود نه اینکه یک بخش از روایت را برش دهیم و عجولانه نشر کنیم. اینکه امام(ع) فرموده باشند: سزاوار است برای عزای حسین (ع) گریبان دریده شود و … نیز می تواند ناظر به زنان خاندان سیدالشهدا(س) باشد و معلوم نیست عمومیت داشته باشد.
4️⃣روایت دیگری داریم که خراشیدن صورت را نهی میکند؛ شیخ مفید در الارشاد روایتی نقل کرده که می گوید امام حسین(ع) سفارش کرده بود که حضرت زینب(س) در عزای ایشان گریبان ندرد و به صورتش سیلی نزند:
« یا اُخَیَّه … لَا تَشُقِّی عَلَیَ جَیْباً وَ لَا تَخْمَشِی عَلَیَّ وَجْها »
خواهر عزیزم! … (در عزاداری) برای من گریبانت را پاره مکن و صورتت را خراش مده!
Ⓜ️منبع: شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۴
همچنین در لهوف ابن طاوس آمده که حضرت زینب (س) قبل از عاشورا وقتی ماجرای خواب امام حسین(ع) را شنیدند سیلی به صورت زدند امام حسین (ع) در واکنش به این اقدام فرمودند: “ما را (با این کار) دشمن شاد نکن”
Ⓜ️منبع: اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: ۹۰
5️⃣ حتی اگر فرض بگیریم که سیلی زدن به صورت و گریبان دریدن دربارهی امام حسین(ع) برای همه مردم جایز است، باز هم باید به شرایط زمان و مکان توجه کرد زیرا گاهی کاری جایز است اما بخاطر شرایط خاص رسانهای و تبلیغاتی و اینکه بهانه به دست رسانه های وهابی داده نشود ناگزیریم از شیوه های بهتری که به جای آن وجود دارد استفاده کنیم. این همانند آنست که مسلمانها در زمان پیامبر(ص) از کلمه «راعنا» استفاده می کردند که جایز بود ولی وقتی همین کلمه به ابزاری به دست یهودیان برای تمسخر مسلمانها تبدیل شد دستور الهی آمد که به جای «راعنا» از کلمه «انظرنا» استفاده شود که همان معنا را می رساند ولی قابلیت سوء استفاده ندارد. در همین خصوص به ترجمه و تفسیر آیه ۱۰۴ سوره بقره رجوع شود.
بنابراین، حدیثی که مورد استناد برخی برای مجاز دانستن خراشیدن صورت و لطمه زنی در هنگام عزاداری امام حسین (ع) قرار گرفته است به تنهایی قابل اتکا نیست.
و در پایان، ما در بررسی این حدیث، به فتوای آن دسته از مراجع عالیقدر تقلید که لطمه زنی را جایز نمی دانند تکیه کرده ایم زیرا آنها را اعلم می دانیم.
j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
🌸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ🌸
🎉رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)به حضرت علی (علیه السلام) فرمود : هر کس بر من صلوات بفرستد شفاعت من بر او واجب می شود🎉
سلام و عرض ادب
و تبریک عید مبعث به تمام اعضای گرامی
🔻ختم #صلوات_دسته_جمعی بزرگ امروز به مناسبت عید مبعث
🌹مهلت ارسال: از امروز تا فردا 24 شب فرصت دارید 🌹
هرکسی تمایل داشت در ختم #صلوات_دسته_جمعی شرکت کنه فقط تعداد صلوات را به آیدی زیر اعلام کنه
🎉 @khadem_shohadaaa 🎉
🎊برقامت دلربای احمد صلوات🎊
🎊برطاق دو ابروی محمد صلوات🎊
🎊بر وارث مصطفی امام برحق🎊
🎊آن مصلح کل، ولی سرمد صلوات🎊
گاهی اوقات تنهاپناه ات میشه این خانواده
#السلامعلیڪیااباعبدالله♥️
#پارت_15
#واقعیت_درمانی✨
ناهار و خوردیم و مردا نشستن مشغول حرف زدن و ماعم رفتیم تو اشپزخونه زینب اومد کنارم و گفت
+مبارک باشه عزیزم نامزدین
-نه زینب جان اومدن خواستگاری منم جواب منفی دادم ولی مثل اینکه ول کن نیستن
+ای بابا
نفسم و پر حرص دادم بیرون و به پیشنهاد زینب رفتیم تو حیاط رو تاب نشستیم
-زینب یه سوال؟
+جانم
-تو کمیل و دوست داری؟؟؟
+نه اینکه عاشقش بوده باشم نه ولی همیشه از شخصیتش خوشم میومده!!کمیل یه پسر ایده اله نه خیلی مذهبی خشکه نه خیلی پسره بی حیاییه
-ینی قبل کمیل نشده کسی و دوست داشته باشی؟
+نه اصلا تو چی علی و دوست داری
-علی همیشه برا من مثل کمیل بوده و نمیتونم به یه چشم دیگه نگاش کنم
+خانواده ت مشکل ندارن که تو جواب منفی دادی؟
-نه دستم و باز گذاشتن
+خداروشکر امیدوارم خوشبخت شی
مشغول حرف زدن بودیم که علی اومد تو حیاط این ینی داشت می رفت فک کنم مارو ندید شایدم نخواست ببینه سرش و انداخت پایین رفت
عصر به پیشنهاد رفتیم بیرون یه دوری زدیم میتونم بگم بهترین لحظات.زندگیم بود و تنها ارزوم این بود که این عشق یک طرفه نباشه😔
نماز مغرب و خوندن و رفتن قرار شد دفه ی بعد برای مشخص کردن تاریخ عقد و عروسی بریم😍
اخرشب کمیل رو مبل نشسته و بود سرش تو گوشیش بود رفتم کنارش
+به علی چیزی گفتی؟
-چطور؟
+بدون خدافظی رفت تعجب کردم
-یه جوری باهاش حرف زدم که دیگه طرفت نیاد
+واااای مرسی داداش😍
خیلییی خوشحال بودم از اینکه کابوس علی برای همیشه تموم شده بود
**
اخرین جلسه ی خواستگاری رو رفتیم و قرار شد برای عقدشون بریم حرم شب مشهد موندیم من رفتم تو اتاق زینب مامان بابا و کمیلم تو اتاق مهمان اصلن خوابم نمی برد ذهنم خیلی درگیر بود زینب و صدا کردم و فهمیدم خوابش برده
#پارت_16
#واقعیت_درمانی✨
اتاق محمد کنار اتاق زینب بود از اتاقش صدای قران میومد سرم و چسبوندم به دیوار صدای خودش بود با قرائت قران می خوند چشمام و بستم و به صدای خوندنش گوش دادم و واقعا لذت بردم خیلییی قشنگ می خوند 10 دقیقه بعد قران خوندنش تموم شد و منم که حسابی اروم شده بودم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد
صبح به زور تهدیدای زینب از خواب بیدار شدم و رفتیم خرید اون دوتا جلو میرفتن و منم خیلییییی غریبانه پشتشون راه میرفتم تا عصر که خریداشون تموم شد نرفتیم خونه بعدم که خسته و کوفته رسیدیم خونه انقد خسته شده بودم که بدون خوردن شام خوابم برد روز بعد برگشتیم زهرا سادات زنگ زد و باهام قرار گذاشتیم صداش گرفته بود خیلی نگرانش شدم وقتی رسیدیم مامان بابا و کمیل در خونه پیاده کردم و رفتم دنبال سادات اومد توماشین نشست از تعجب زدم تو صورتم
+خاک توسرم سادات چی شدع؟
-با بغض گفت بریم یه جای دیگه
ماشین و روشن کردم و راه افتادیم تو یه کوچه خلوت نگه داشتم
+چی شده
-به مهدی پیام دادم گفتم دست از سرم برداره بعدم بلاکش کردم فکر کردم دست از سرم برداشته ولی چند روز بعد...
#ادامه_داره
نویسند:ث.ن
@shohaadaa80