مـن یقیین دارم شـهادت
را شــما عـــشاق درک کردید...
نه مایی کہ شـهادت
فقـط ورد زبـانمان است
و بسـ...😔
الــهی
زندگـیمان را شـهادت گـونه قرار ده...
#شهدای_رضوی
#سالگرد_شهادت_حسن_قاسمی_دانا🌹🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
شهید حاج قاسم پیش از سفر به سوریه در سفر به قم و زیارت حضرت معصومه(س)
گفته بودند :
🔹اگر شهید شدم انگشترم را به همراه خودم دفن کنید زیرا به دلیل قرائت همه نمازهای من و تبرک حرم های مطهر ائمه و دیگر مکان های مقدس که به همراهم بوده ارزش معنوی بسیار بالایی برای من دارد.
🔹در یکی از ماموریتهای اعزامی به غرب کشور از حاج قاسم سوال کردم که اگر به شما پست و مقام بالاتری پیشنهاد کنند چه تصمیمی خواهید گرفت؟
گفت: فرماندهی نیروی قدس سپاه آخرین مسئولیت من است.
روحت شاد سردار دلها
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
سالگرد شهادت برادرانی که با هم و در آغوش هم آسمانی شدند 🌹. تاریخ شهادت 1361/2/19 محل شهادت عملیات بیت المقدس شلمچه 🌹 شادی روح شهدا صلوات🌹
🌹فرازی از وصیتنامه شهید غلامحسین عطیفه 🌹خدایا تو را چگونه سپاس گویم که زندگیم را در زمانی قرار دادی که شاهد پیاده شدن حکومت اسلامی باشم و مقداری از عمر ناچیزم را در زیر سایه اسلام ورهبری امام و مرگم را شهادت در راه حق قرار دادی وتو را شکر می گویم که سعادت جهاد در راه خودت را که از درهای بهشت است نصیبم کردی تا به ندای امام لبیک گویم ودر کنار مجاهدان فی سبیل الله باشم خدمتگذار باشم خدایا خاضعانه از تو می خواهم که در لحظات آخرهم از لغزشها مصونم داری ومرا لحظه ای به خودم وا مگذاری وبه من توفیق شناخت خودت را عطا کنی...🌹شادی روح شهدا صلوات 🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
❣روزے رسد ڪہ يڪ حرمے را بنا ڪنیم
💐 تا تَحٺِ قُبہ #حسنـےاٺ دعــا ڪنیم
❣با اولين سـلام بہ درب ورودےاٺ
💐 ذڪر دخول درب #حـرم را نــوا ڪنیم
#جــانم_حسـن(ع)
#خادمامامحسـنم🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم
بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#شهيدى_كه_واسطهی_ازدواج_دو_نفر_شد...
🌷يه جوون طلبه اى رفت خواستگارى، جوابش ڪردن، دلش مى گيره از طریق یڪى از دوستاش مى ره خادم الشهدا مى شه. نمى دونم چطورى اما با یه شهیدى به نام عبدالرحمان رحمانیان جهرمى آشناش مى كنن. بهش می گن این شهید حاجت مى ده. [این مال جنوب ڪشوره، اون مال غرب ڪشور!] تو دلش با این شهید عبدالرحمان نجوا مى كنه. خوش به حال ڪسایى ڪه متوسل به شهدا مى شن، شهدایى ڪه خدا فرمود: دیه شون من خدا هستم...
🌷بعد ڪه برمى گرده دختره نظرش عوض مى شه. پسره مى گه من یه طلبه ى ساده هستم فقط تو این دو هفته رفتم راهیان نور، خادم الشهدا شدم، یه خورده آفتاب سوخته شدم برگشتم. هیچ امڪاناتى به مالم اضافه نشده است. چى شد ڪه تو به ازدواج با من راضى شدى؟!!
🌷دختره با گريه مى گه: چند شب پیش، یه جوان خوش سیما و نورانى، با لباس خاڪى به خوابم اومد. گفت: "من شهید عبدالرحمان رحمانیان هستم. اهل جهرمم، گلزار شهداى رضوان خاک هستم. يكى از خدام ما به من رو زده و به من متوسل شده است. من عبدالرحمان زندگیتون رو تضمین مى كنم." من امروز به حرمت حرف شهید راضى مى شم ڪه با من ازدواج ڪنی...
🌹خاطره اى به ياد شهيد عبدالرحمان رحمانيان جهرمى
🔴 شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. [امام خمينى (ره)]
❌❌ بخواهيم از شهدا....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#عراقی_سر_پران!!
🌷اولین عملیاتی بود که شرکت می کردم. بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی ها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس شده بودم. ساکت و بی صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی می خزید جلو می رفتیم.
🌷جایی نشستیم. یک موقع دیدم یک نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس می زند. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سر پران است. تا دست طرف رفت بالا معطل نکردم با قنداق سلاحم محکم کوبیدم توی پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم. لحظاتی بعد عملیات شروع شد....
🌷روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهان مان گفت: «دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست کدام شیر پاک خورده ای به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه بیمارستان شده.» از ترس صدایش را در نیاوردم که آن شیر پاک خورده من بوده ام!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#هر_روز_با_شهدا
#اثر_دعا_بر_شهيد_همت!!
🌷مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش. ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. رنگش عوض شد و سکوت کرد....
🌷گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می خواستیم از جاده ای رد شویم که مین گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟ خندیدم. با خنده گفت: تو نمی گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده ای؟ بگذر از من!
🌹خاطره اى به ياد سردار خيبر فرمانده ى شهيد محمدابراهيم همت
📚 كتاب "به مجنون گفتم زنـده بمان" كتاب سوم، ص ٥٤
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
....#جهان_آرا_بود.
🌷اولين بار بود سپاه مى آمدم. ديدم خيلى از بچه هايى كه مى شناسم، آنجا هستند. بيشترشان رفيق هاى سيد على، داداشم بودند. غلام من را ديد. پرسيد: «تو اومده اى اينجا چى كار؟»از اين كه توى جمع به اين شلوغى، يكى من را تحويل گرفت، خيلى ذوق كردم. گفتم: «اومدم ببينم چه خبره؟ چه كارى از دست ما بر مى آد؟»
🌷صحبت مى كرديم كه يكى از ساختمان آمد بيرون. غلام دست او را گرفت. كشيد طرف من كه معرفيش بكند. گفت: «اين مثل برادرت، سيد عليه.» بلند قد بود. قيافه اش براى من خيلى جذاب بود. نگاهى بهم كرد و گفت: «بارك اللّه». «بارك اللّه» اش را تا آخر عمر از يادم نمى رود. خيلى خوشم آمد. رفت طرف چند نفر و مشغول صحبت شدند. بس كه حواسم بهش بود، غلام را گم كردم. خيلى دلم مى خواست بشناسمش. چند روز توى مسجد جامع ديدمش. صداش مى كردند محمد. جهان آرا بود.
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد سيدمحمد جهان آرا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهاردهم
💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش میخواست که جسم تقریباً بیجانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقهام را رها کرد، روی زمین افتادم.
گونهام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بیسر #مدافعان شهر ناامیدانه نگاه میکردم که دوباره سرم آتش گرفت.
💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!»
پلکهایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگهای گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت.
💠 عدنان با یک دست موهای مرا میکشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجههای دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریدهاش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم میلرزید.
در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط #عشق حیدر میتوانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست #داعش به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای #اذان صبح در گوش جانم نشست.
💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا میگشت و با اینکه خانه ما از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) فاصله زیادی داشت، میشنیدم بانگ اذان از مأذنههای آنجا پخش میشود.
هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمیرسید و حالا حس میکردم همه شهر #مقام حضرت شده و بهخدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر میشنیدم.
💠 در تاریکی هنگام #سحر، گنبد سفید مقام مثل ماه میدرخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس میکردم تا نجاتم دهد که صدای مردانهای در گوشم شکست.
با دستهایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم میداد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس میزدم.
💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس میکردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم.
عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت.
💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم میکردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی میتوانست حرارت اینهمه #وحشت را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم.
صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم میرسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال میزد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت.
💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید میخواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد.
صدایم هنوز از ترس میتپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که #آرامشش از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!»
💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.»
دل حیدر در سینه من میتپید و به روشنی احساسم را میفهمید و من هم میخواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غمهایم را پشت یک #عاشقانه پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!»
💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!»
اشکی که تا زیر چانهام رسیده بود پاک کردم و با همین چانهای که هنوز از ترس میلرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟»
💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم #جهاد اومده مردم دارن ثبت نام میکنن، نمیدونم عملیات کِی شروع میشه.»
و من میترسیدم تا آغاز عملیات #کابوسم تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمیرفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#شهید نشوی، لاجرم خواهی مــُرد...
ولی تو پیش قدم شدی و در آغوش کشیدی
مرگ ِ #سرخ را ...
و شــــدی مصـــداق،
" إِنِّیَّ أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ "
#شهید_صابر_السعیدی
#شهیدمدافع_حرم_ازکشور_عراق
#سالگرد_شهادت🌹🌹🌹🌹🌹
#محل_شهادت_خانطومان
💢ارسالی از خواهرشهید
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹اثرخون
🔹 کلیپ #روایت_سلیمانی برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی حاج قاسم سلیمانی هست
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🖇❣
#شـهـیدانہ
بـآبـآیتــ
همـآڹ بـآبآے خـوب قصّہ هاسـت.✨🌜
ڪـہ پـرواز کـرد🥀
آرامشــش سہـم مـأ شـد🌱
و طعنـہ هـا🗯
نصیـب بچـہ های بآبآ شــُد💔
کوثرخانوم نـازدانہ #شهیدمحمودرضابیضائی
#شبتون_شهدایی🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
⚘﷽⚘
صبح
یعنی بهانه ے یک سلام
به تُو
تا صبحم با سلامِ تُو
بخیر شود . . .
شهید نظر میکند به وجه الله
از آن زمانے که نگاهم
به نگاه تو گره خورد
تمام آرزویم
این شده است که
کاش میشد دنیا را از قاب
چشم هاے تو دید
همان چشم هایے که
غیر از خدا را ندید .
#شهیـدحسینحریری🌷
#صبحتونمتبرکبهلبخندشهـدا
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امانتی مردم
▫️وقتی حاج قاسم به وسط محاصره داعش رفت!
کلیپ #روایت_سلیمانی برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی حاج قاسم سلیمانی عزیز...
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
دعوا
سـَرِ
سـربنـدِ
یا فاطمہ بود....♥️🕊
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرارمان این نبود 😔
☘ مینویسم تا یادم نرود
تمام اقتدار میهنم را از از شما دارم
به یاد همه شهدای عزیزمون
شهدا شرمنده ایم
شهدای گمنام
شهیدان دستمان را بگیرید
یاد شهدا با ذکر صلوات
☘🕊
🕊
☘🕊
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷🌷🌷✨✨✨🌷🌷🌷
❤️ شهید 《 #حسین_مشتاقی 》 متولد ۲ اردیبهشت ماه ۱۳۶۴ در شهرستان #نکا می باشد.
💫🦋🕊
🌟 حسین مشتاقی از جمیع نیروهای یگان ویژه صابرین بود که برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب ( س )
عازم سوریه شد ، که در اردیبهشت ۹۵ و همزمان با عید مبعث حضرت رسول در منطقه خان طومان سوریه طی یک در گیری شدید به همراه دیگر همرزمانش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🍃پس از گذشت حدود دو ماه از شهادتش و شناسایی پیکرش توسط آزمایش DNA ، در تاریخ ۱ تیر ۱۳۹۵ همزمان با سالروز میلاد امام حسن مجتبی ( ع ) در گلزار شهدای نکاه به خاک سپرده شد..
🌼🌾🌼
🌱 از شهید حسینمستاقی دو فرزند دو قلو به نام های 《 امیر مهدی و نازنین زهرا 》 به یادگار مانده است.
🥀🌟 روحش شاد 🌟🥀
شادی روحش فاتحه ای قرائت شود
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
بچهی مشهد ...
فرزند دوم خانواده بود ،
متولد شهریور ٦۳
شوخ و مهربان و ...
در نانوایی پدرش کار میکرد
دوستانش میگفتند:
حدود چند ماه تلاش کرده بود
تا مسئولان لشکر فاطمیون
قبول کنند و اعزامش کنند ...
همان روزهای اول ،
او را مسئول تک تیراندازها کردند
شهید صدرزاده (دوستش) میگفت:
خیلی برای بچه هایش کار میکرد ،
مثل مـادر بود برایشان ،
صبح تا شب خدمت میکرد به بچهها
فروردین ۹۳ اعزام شد به سوریه (حلب)
و ۲۲ روز بعد هم ...
داوطلب شدند ساختمان۳ را که
سقوط کرده بود، پاکسازی و آزاد کنند
حسن و مصطفی (شهید صدرزاده)
و ٦ نیروی داوطلب ... شدند ۸ نفر ...
حسن گفت : ۸ نفریم ،
اسم عملیات هم باشد امامرضا (؏)
همه با فریاد یاعلیبنموسیالرضا (؏)
ریختند داخل ساختمان و
پاکسازی را شروع کردند
دشمن با زبان عربی میپرسید
شما که هستید؟
حسن فریاد میزد :
نحن شیعه علی بنابیطالب (؏)
نحن ابناء فاطمهالزهراء (س)
خیلی شجاعانه جنگید و ...
وقتی رفت تا نارنجکها را بیندازد
سمتِ دشمن ، تیر خورد ...
فردایش هم در بیمارستان پر کشید ...
#شـهید_مدافع_حرم
#حسن_قاسمی_دانا
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷🌷🌷✨✨✨🌷🌷🌷
#شهید 《#سید_رضا_طاهر》 متولد دهم دی ماه سال ۱۳۶۴ در شهرستان #بابل می باشد.
🌟 در تاریخ ۱۴ فروردین ۹۵ ساعت ۱۰ شب با او تماس گرفتند و به او خبر دادند که تا ساعت ۱ صبح برای رفتن به ماموریت ، خود را به محل کارش برساند.
ایشان از نیروهای یگان ویژه صابرین بود ، که برای دفاع از حرم حضرت زینب ( س ) عازم سوریه شد.
🦋🕊💫
🌸 از سفر دوم شان به سوریه ۳۳ روز گذشته بود که در پنج شنبه ۱۶ اردیبهشت ماه ۹۵ ، مصادف با مبعث پیامبر ، به دلیل درگیری سنگینی که در زمانآتش بس در منطقه خان طومان صورت گرفت به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🌱 از شهید سید رضا طاهر یک فرزند پسر به نام سید محمد به یادگار مانده است.
🌟🥀 روحش شاد 🌟🥀
نثار روحش فاتحه ای قرائت کنید.🌺
🌷✨🍃✨🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷🌷🌷✨✨✨🌷🌷🌷
🌺شهید 《#حسن_رجائی_فر 》 متولد ۴ تیر ماه ۱۳۵۴ می باشد.
🦋🕊💫
🌺 شهید حسن رجایی فر ، ششمین شهید مدافع حرم شهرستان بابل ، و یکی از ۱۳ شهید خان طومان سوریه است ، که برای دفاع از حرم عازم سوریه شد و پیکرش در معرکه نبرد در خاک غربت جا مانده است.
🌱 از این شهید بزرگوار دو فرزند پسر به نام های 《محمد و امیر سجاد》 و یک فرزند دختر به نام 《 مهدیه》 به یادگار مانده است.
🥀🌟 روحش شاد 🌟🥀
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷🌷🌷✨✨✨🌷🌷🌷
🌺 《شهید #رضا_حاجی_زاده 》 متولد ۶ دی ماه ۱۳۶۶ اهل شهرستان آمل می باشد.
🦋🕊💫
🌺 ایشان هم از گروه یگان ویژه صابرین بود که برای دفاع از حرمِ حضرت زینب ( س ) عازم سوریه شد.
شهید حاجی زاده از شهدای لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا به همراه ۱۲ تن دیگر از یارانش در روز ۱۷ اردیبهشت ماه سال ۹۵ در خان طومان در معرکه نبرد جا ماند و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🌱 از این شهید بزرگوار یک دختر فاطمه حلما و یک فرزند پسر محمد طاها به یادگار مانده است.
🥀✨ روحش شاد ✨🥀
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313