eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
200 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 🌹 🌹 🌹 🌹 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 اول ترم بود که تصمیم گرفتند ما را به اصفهان ببرند... به قول بچه ها سابقه نداشت تا به حال بخواهند اصفهان ببرند... بعد از چند روز برنامه فشرده و جلسه ، یک شب مسئول فرهنگی مان گفتند : شاید نرویم خیلی شکست انگار باید اول تا بشوی اجازه گرفتم و گفتم می‌خواهم چند خطی برای بخوانم السلام ای سوخته السلام ای حلقه آویخته سلام بر ای صحیفه ای لوح زرین ای معنای ، آن زمان که آفتاب سوخته ات را بر نهادی مهرت بوی می داد و بوی نینوا که کدامین پیامت را به می رساند . بغض عجیبی داشتیم انگار فقط منتظر یک جمله دیگر بودیم که همه ی بچه ها گریه کنند . بر روی تصویرتان روی دیوار های شهر غفلت پاشیدیم و پوستر نصب کرده ایم . دل نوشته ام که تمام شد بعد از مدتی مسئولان با رفتن به موافقت کردند . و بالاخره قبول کردند که ما به آنها برویم . 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 از 🇮🇷🌹🕊🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 @shohadasafadasht97
🥀🌹🌴🕊🌴🌹🥀 مردم رفتند ماهم می رویم را به جان امام نگذارید یاد امام جبهه و از خاطره ها محو شود یاد کردن , دین به خون سرخی ست که در راه حفظ و و و استقلال و آزادی ما بر این خاک پرور ریخته شده است . را به کلامی ، به نوائی ، به خاطره ای، به تصویری ، به شعر و زمزمه ای یاد کنیم . 🥀🌹🌴🕊🌴🕊🌴🌹🥀
🌴🕊🥀🌹🥀🕊🌴 🌹پدر صورت پسرش را بوسید و گفت : تا کِی میخوای بری جبهه؟ 🌹پسر با خنده گفت: قول میدم دفعه‌ی آخرم باشه... 🌹پدر گفت: قول دادیا...! 🌹و پسر سرِ قولش موند ... 🌹رفت و جان داد و دیگه نیومد ... 🌴🕊🥀🌹🥀🕊🌴
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹 می گفت چشمان به راهـے است کہ ازخود به یادگار گذاشته اند، اما ما بـه است که با آنان رو برو خواهیم شد . ..... تا که نباشیم 🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹 eitaa.com/shohadasafadasht
اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است: "نرخ رفتن به سوريه چند است؟ قدر دل كندن از دو فرزند است" آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش می‌گذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که می‌زدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده" گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام می‌شود" باور کنید الان هم با اینکه پسرم شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، می‌دانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده... مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع نائل آمد... شادی روحش کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
خاطرات یک سرباز عراقی یه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم . آوردنش سنگر من. خیلی سن و سال بود. بهش گفتم: « مگه سن توی ایران سال تمام نیست؟ سرش را تکان داد . گفتم: « تو که هنوز سالت نشده! » بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما شده و سن رو کم کرده؟ » جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن گفت: « سن پایین نیومده ، سن پایین اومده.» کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
🥀💐🕊🌷🕊💐🥀 یک ساعت قبل از اینکه اعزام بشود، مادرم با من تماس گرفت و گفت که دارد به می رود، همان لحظه اشک از چشمانم جاری شد و فوراً خودم را به منزل پدرم رساندم. تا با خداحافظی کنم . ما خیلی و می‌کردیم اما واقعاً بود و به‌سوی رفت. راوی : شادی روح و 🥀💐🕊🌷🕊💐🥀 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🥀🕊🌹 مردم رفتند ماهم می رویم را به جان امام نگذارید یاد امام جبهه و خاطره ها محو شود کردن , ادای دین خون سرخی ست که در راه دین و ناموس و شرف واستقلال و آزادی ما این خاک پرور ریخته شده است را به کلامی به نوائی به خاطره ای به تصویری شعر و زمزمه ای یاد شادی روح و 🥀🍀🍃🕊🍃🍀🥀 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت .eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🥀🕊🌹 مردم رفتند ما هم می رویم؛ را به خدا نگذارید یاد امام، جبهه ها و ، خاطره ها محو شود. کردن ؛ ادای دین خون سرخی است که در راه دین و ناموس و شرف و استقلال و آزادی ما، این خاک پرور ریخته شده است. را به کلامی، به نوائی به خاطره ای، به تصویری، شعر و زمزمه ای یاد کنیم. شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بازی است مگر؟ جگر می خواهد! به بهانه ی دلتنگی،به دلایل ؛ سلام! سلامی به وسعت و به بزرگی راستش نوشتن از که کار ما نیست، جسارتاً با کلمات می کنیم تا عرض داشته باشیم خدمت شمایی که از برای ما گذشتید ، تا ما نباشیم از کوچک ترین برایتان بگذریم! را دیدیم، ولی عمل کردیم و چه ساده از کنارش رد شدیم و چشممان را به مردم دوختیم و را به راحتی آب خوردن سر کشیدیم. از حفظ زمزمه کردیم ما صف اول بودیم ، از آخر مجلس را چیدند و هربار پرپر شدن دلاورانمان بودیم و از ماجرا با دست مشت شده شعار دادیم! از کوچه خیابان های شده به شریفتان عبور کردیم که یادمان باشد این که در کوچه پس کوچه ها قدم می زنیم ، صدقه ی مبارک شماست و باز را مانند کبک در برف بردیم و هرکسی زبانش به هر به شما و راهتان و پیروانتان باز شد به بهانه ای می کنیم تا بلکه خجالت بکشد کردیم! آری ما چنین آور مدعی ادامه دهندگان راه شماییم و چقدر که مدام ! کاش اگر نیستیم نما نباشیم! التماس تفکر... شادی روح و
🌴🥀🕊🌹🕊🌴 🌹پدر صورت پسرش را بوسید و گفت : تا کِی میخوای بری جبهه؟ 🌹پسر با خنده گفت: قول میدم دفعه‌ی آخرم باشه... 🌹پدر گفت: قول دادیا...! 🌹و پسر سرِ قولش موند ... 🌹رفت و جان داد و دیگه نیومد ... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
خاطرات یک سرباز عراقی یه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم . آوردنش سنگر من. خیلی سن و سال بود. بهش گفتم: « مگه سن توی ایران سال تمام نیست؟ سرش را تکان داد . گفتم: « تو که هنوز سالت نشده! » بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما شده و سن رو کم کرده؟ » جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن گفت: « سن پایین نیومده ، سن پایین اومده.» کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است: "نرخ رفتن به سوريه چند است؟ قدر دل كندن از دو فرزند است" آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش می‌گذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که می‌زدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده" گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام می‌شود" باور کنید الان هم با اینکه پسرم شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، می‌دانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده... مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در /۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع نائل آمد... شادی روحش کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
🌺🍀🌸🌼🌸🍀🌺 سخت دلتنگ و غریبم... جرعه ای امن یجیبم... خدایی ... طاقت ماندن ندارم... چه تنها مانده ام بر خاک... شما رفتید تا چالاک... مرا رها کردید و رفتید... به مبتلا کردید و رفتید... شما رفتید و من اینجا ... ز فیض مردن بی نصیبم.... !!! ای ناز شصتت !!! تأسی کن مرا دستت ... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🥀🕊🌹 مردم رفتند ما هم می رویم را به جان امام عصر (عج) نگذارید جبهه و از خاطره ها محو شود. کردن ، ادای دین به خون سرخی است که در راه دین و ناموس و شرف و استقلال و آزادی ما بر این خاک پرور ریخته شده است. را به کلامی، به نوائی، به خاطره ای، به تصویری، به شعر و زمزمه ای یاد کنیم. شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐 شب عروسی هنگام برگشتن از اتلیه ، آقا به من گفتند اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمانها ، اول برویم خانه خودمان و را با هم بخوانیم ، یک دو نفره و این هم در حالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان می زدند که چرا نمی آیید ، مهمانها منتظرند، من هم گفتم قبول ، فقط آنها با شما ایشان هم گفتند مشکلی موبایلم را برای یک ساعت می گذارم روی صدا تا متوجه نشویم. بعد با هم به پر از مهر و رفتیم و بعد از نماز به پیشنهاد ایشان یک عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم و بنای زندگیمان را با بنا کردیم و به عقیده من این زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم و من شب بیشتر به اخلاص و معنویت پی بردم و خواندن کار همیشگی بود . و شام با تمام وجودشان می خواندند و سفارششان هم به من همین بود که هیچ موقع خواندن را فراموش نکن که من هرچه دارم از همین است ، حتی از هم که تماس می گرفتند مرتب این موضوع را یادآوری می کردند . کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بازی است مگر؟ جگر می خواهد! به بهانه ی دلتنگی، به دلایل ؛ سلام! سلامی به وسعت و به بزرگی راستش نوشتن از که کار ما نیست، جسارتاً با کلمات می کنیم تا عرض داشته باشیم خدمت شمایی که از برای ما گذشتید ، تا ما نباشیم از کوچک ترین برایتان بگذریم! را دیدیم، ولی عمل کردیم و چه ساده از کنارش رد شدیم و چشممان را به مردم دوختیم و را به راحتی آب خوردن سر کشیدیم. از حفظ زمزمه کردیم ما صف اول بودیم ، از آخر مجلس را چیدند و هربار پرپر شدن دلاورانمان بودیم و از ماجرا با دست مشت شده شعار دادیم! از کوچه خیابان‌های به عبور کردیم که یادمان باشد این که در کوچه پس کوچه ها قدم می زنیم ، صدقه‌ی مبارک شماست و باز را مانند کبک در برف بردیم و هرکسی زبانش به هر به شما و راهتان و پیروانتان باز شد به بهانه‌ای می‌کنیم تا بلکه خجالت بکشد ! آری ما چنین مدعی ادامه دهندگان راه شماییم و چقدر که مدام ! کاش اگر نیستیم نباشیم! التماس تفکر... شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌴🥀🕊🌹🕊🌴 🌹پدر صورت پسرش را بوسید و گفت : تا کِی میخوای بری جبهه؟ 🌹پسر با خنده گفت: قول میدم دفعه‌ی آخرم باشه... 🌹پدر گفت: قول دادیا...! 🌹و پسر سرِ قولش موند ... 🌹رفت و جان داد و دیگه نیومد ... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است: "نرخ رفتن به سوريه چند است؟ قدر دل كندن از دو فرزند است" آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش می‌گذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که می‌زدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده" گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام می‌شود" باور کنید الان هم با اینکه پسرم شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، می‌دانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده... مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع نائل آمد... شادی روحش کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
خاطرات یک سرباز عراقی یه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم . آوردنش سنگر من. خیلی سن و سال بود. بهش گفتم: « مگه سن توی ایران سال تمام نیست؟ سرش را تکان داد. گفتم: «تو که هنوز سالت نشده! » بعد هم مسخره‌اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ، کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما شده و سن رو کم کرده؟ » جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن گفت: «سن پایین نیومده، سن پایین اومده». کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🥀🕊🌹 مردم رفتند ما هم می رویم را به جان امام عصر (عج) نگذارید جبهه و از خاطره ها محو شود. کردن ، ادای دین به خون سرخی است که در راه دین و ناموس و شرف و استقلال و آزادی ما بر این خاک پرور ریخته شده است. را به کلامی، به نوائی، به خاطره‌ای، به تصویری، به شعر و زمزمه‌ای یاد کنیم. شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐 شب عروسی هنگام برگشتن از اتلیه، آقا به من گفتند اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمانها، اول برویم خانه خودمان و را با هم بخوانیم، یک دو نفره و این هم در حالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان می زدند که چرا نمی آیید، مهمانها منتظرند، من هم گفتم قبول، فقط آنها با شما ایشان هم گفتند مشکلی موبایلم را برای یک ساعت می گذارم روی صدا تا متوجه نشویم. بعد با هم به پر از مهر و رفتیم و بعد از نماز به پیشنهاد ایشان یک عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم و بنای زندگیمان را با بنا کردیم و به عقیده من این زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم و من شب بیشتر به اخلاص و معنویت پی بردم و خواندن کار همیشگی بود. و شام با تمام وجودشان می خواندند و سفارششان هم به من همین بود که هیچ موقع خواندن را فراموش نکن که من هرچه دارم از همین است، حتی از هم که تماس می گرفتند مرتب این موضوع را یادآوری می کردند. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht