فروشگاه صریر
🔺️جهاد مقدس دفاع مقدس در بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مدظله العالی) 📚 انتشارات انقلاب اسلا
#دفاع_مقدس یکی از درخشانترین و مهمترین بخشهای #تاریخ انقلاب اسلامی و داستان حماسی پرشکوه مقاومت ملّت بزرگ #ایران است که با وجود خسارات آن، مشحون از درس #ایستادگی، #مقاومت، #ایثار، #عزت و #استقلال است و تجربیّات گرانبهایی در حوزههای مختلف برای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران بر جای نهاده و الگویی برای ایستادگىِ درسآموز مبارزات ملّتهای آزاده علیه #استکبار_جهانی به شمار میرود.
جنگ هشتساله از بزرگترین افتخارات ملّت ایران و تجلّیگاه ایستادگی و فداکاری عمومی بینظیر مردم در همهی ادوار تاریخ کشور است؛ به گونهای که چراغی راهنما برای آیندههای نزدیک و دور مدیریت راهبردی و کلان کشور تلقّی میگردد.
#آیت_الله_العظمی_خامنهای (مدّظلّهالعالی) از اوّلین ساعات آغاز #جنگ_تحمیلی به عنوان نمایندهی #حضرت_امام_خمینی (قدّسسرّه) در #شورای_عالی_دفاع در این #جهاد_عظیم نقش مؤثّری داشتند و در همان روزهای اوّل جنگ، عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شدند و در بین رزمندگان حضور یافتند و چشم امین و بازوی توانمند امام در #جهاد_مقدس ملّت قهرمان ایران بودند. مسئولیّتهای توأمان معظّمٌلّه در شورایعالی دفاع، امامت نماز جمعهی تهران و ریاست کمیسیون دفاع مجلس شورای اسلامی در سال اوّل جنگ و سپس در مقام #ریاست_جمهوری و ریاست شورایعالی دفاع و ریاست شورایعالی پشتیبانی جنگ و تمشیت امور ارتش و سپاه، این امکان را به ایشان میداد که نگاهی جامع نسبت به مسائل کشور و دفاع مقدّس داشته باشند؛ لذا بیانات #مقام_معظم_رهبری (مدّظلّهالعالی) در خصوص هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حاوی نکات و محورهای مهمّی در این خصوص میباشد.
رهبر معظّم انقلاب اسلامی پس از دوران دفاع مقدّس تاکنون نیز همواره در بیانات متعدّد، نسبت به اهمّیّت آن دوران و لزوم تبیین و ترویج #معارف و ارزشهای این واقعهی عظیم تأکید فرمودهاند. برای تدوین این کتاب، رهنمودها و تدابیر مقام معظّم رهبری و فرماندهی معظّم کلّ قوا(مدّظلّهالعالی) در خصوص ابعاد و موضوعات مختلف مرتبط با دفاع مقدّس که طیّ سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۹۹ بیان فرمودهاند، مورد بررسی و بهرهبرداری قرار گرفته، و مطالب آن در ده فصل به شرح زیر دستهبندی شده است:
فصل اوّل: مبانی و کلّیّات #جهاد و #دفاع
فصل دوّم: چرایی طمع دشمنان در تحمیل #جنگ علیه ملّت ایران
فصل سوّم: نقش تدیّن، معنویّت و #مبانی_دینی در پیروزی دفاع مقدّس
فصل چهارم: نقش مردم و اقشار مختلف مردمی در #دفاع_مقدّس
فصل پنجم: نقش ارگانها و نهادهای مختلف در دفاع مقدّس
فصل ششم: نقش دولتها و سازمانهای بینالمللی در #جنگ_تحمیلی
فصل هفتم: درسها، عبرتها و #دستاوردهای_دفاع_مقدس
فصل هشتم: الزامات مرتبط با دفاع مقدّس
فصل نهم: #خاطرات
فصل دهم: برخی شهدای شاخص دفاع مقدّس
ارائه طرح اولیهی این کتاب و استخراج فیش ها، توسط آقای #امین_حجازی و تنظیم متن و بازخوانی این اثر بر عهده #حجت_الاسلام_مهدی_مطهری بوده است.
@shop_sarir
فروشگاه صریر
🔺️لیلی ۱۰۰۳ ✍ نوشتهی زینب امامی نیا 📚 انتشارات حماسه یاران 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir
این اثر تلاش دارد #تاریخ #انقلاب_اسلامی را از زبان شاهدان عینی روایت کند؛ شاهدانی که در دل ماجراهای گوناگون بودهاند و قرار گرفتن آنها در این مسیر تلخی و شیرینی بسیاری را به همراه داشته است. کتاب #لیلی_1003 به کوشش #زینب_امامی_نیا نوشته شده است. کتاب روایتی است از روزگار زنی که در #رژیم_پهلوی زخمهای التیام نایافتنی بر تن زندگیاش نشانده؛ روایتی از روزهای تلخ و دردناک فروردین و خرداد سال ۱۳۴۲. در این داستان از زنانی روایت شده است که دست در دست هم جان دهها نفر از مردان و زنانی را که قرار است در دام #ساواک گرفتار شوند، نجات میدهند و به آغوش خانواده برمیگردانند.
🔹️بخشی از متن کتاب لیلی ۱۰۰۳
همون روزا هم خیلی معروف بود. مردم بهخصوص #زندانیای_سیاسی از احمدی هم میترسیدن. رو دست تمام شکنجهگرای #اسرائیلی زده بود. منیره از شدت هیجان بیآنکه متوجه باشد نخهای فرش را یکییکی میکَند و روی زمین میانداخت.
- از #اسرائیل برگرده، گفته میرم سراغ لیلی.
- لیلی؟
رنگ از روی زینبسادات پرید. با چشم غرهی مادر، منیره حرفش را عوض کرد.
- اینا رو توی یه پرونده خوندم که همیشه و همه جا ازش حرف میزد و بیشتر وقتا با خودش اینور و اونور میبرد. منم فضولیم گل کرد و یه شب که خواب بود، رفتم سراغش. روش نوشته بود لیلی ۱۰۰۳.
- ۱۰۰۳؟!
- ۱۰۰۳، اسم خودشه. با این کد تو ساواک میشناختنش. اصلا به اسم و فامیلش کار نداشتن. تلفن رو که برمیداشت میگفت ۱۰۰۳. بعد شروع میکرد به یه زبون دیگه حرف زدن. سر در نمیآوردم.
زینبســـادات شوکه شده بود. ســـرد، مثـــل تکهای یـــخ. بیروح، بیجان، چیزی برای گفتن نداشت. قلبش سنگین شده بود. نفسش بالا نمیآمد. منیره شانههایش را مالید. زینب چند نفس کوتاه کشید و بعد نفس بلندی کشید. حیاط، حوض، منیره و مادرش دور سرش میچرخیدند. دوباره نفس عمیقی کشید و برای چند ثانیه چشمانش را بست. بیآنکه دهان باز کند، زیر لب چیزی خواند. احساس میکرد پشتش خالیتر شده است. با اینکه از گرمی هوا خیس عرق شده بود، میلرزید و دندانهایش به هم میخورد. برای اینکه منیره و مادرش متوجه حالش نشوند، دندانهایش را محکم به هم فشار داده و انگشتانش را مشت کرده بود. لبخند کمرنگی زد و ....
@shop_sarir