eitaa logo
فروشگاه کتاب جان
5.5هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
389 ویدیو
61 فایل
🔷️مرکز توزیع کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📚پاتوقی برای دیدن، خواندن و خریدن کتاب های خوب وابسته به مرکز کتاب جان/ فروش فقط به صورت غیر حضوری ارتباط با مدیر: @milad_m25
مشاهده در ایتا
دانلود
📚کتاب ناقوس ها به صدا درمی آیند رمانی است درباره امام علی علیه السلام 152صفحه|قیمت : 8000تومان توضیحات بیشتر و خرید : 👇👇👇 http://yon.ir/yTXuu 🌸6000 تومان بن هدیه ویژه خرید اولی ها با کوپن welcome97 @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📚کتاب ناقوس ها به صدا درمی آیند #کتاب_ناقوس_ها_به_صدا_درمی_آیند رمانی است درباره امام علی علیه السل
📚کتاب ناقوس ها به صدا درمی آیند 152صفحه| 8000تومان توضیحات بیشتر و خرید : 👇👇👇 http://yon.ir/yTXuu .................................................................................... «ناقوسها به صدا درمی آیند» داستان دلدادگی یک کشیش مسیحی است که در مسکو زندگی می کند. او کتاب ها و آثار خطی و قدیمی بسیاری دارد و به این کار عشق می ورزد. وقتی یک نسخه قدیمی از مردی تاجیک به دست او می رسد، علاقه مند می شود که کتاب را از او بخرد، اما مرد تاجیک به دست کسانی که دنبال این کتاب ارزشمند هستند، کشته می شود و از اینجا به بعد، کشیش روسی پا در مسیری می گذارد که به شناخت امام متقین، امیرالمومنین، علی (ع) منتهی می شود. @sn_shop
🔆 با کتابِ خوب، میتوان پرواز کرد... #کتاب_بخوانیم @sn_shop
📗 کتاب « من زنده ام » روایت آزاده سرافراز خانم معصومه آباد از اسارت در زندانهای رژیم صدام کتاب من زنده ام را به مرور باهم ورق میزنیم #من_زنده_ام #فصل_اول #قسمت_سیزدهم_و_چهاردهم👇👇👇
🌷من زنده ام🌷 راستش بیشتر کتک خوردیم چون غافلگیر شده بودیم. احمد که فکر می کرد پشت یک کامیون نشسته، متوجه دعوا نشده بود و با سرعت کالسکه را می راند اما یکی از آنها یک سنگ برداشت و سر احمد را نشانه گرفت. یکباره احمد متوجه شد ما دو تا خونین و مالین گوشه ای افتاده ایم و آنها هم به سمت خودش می دوند. چند نفری افتادند به جان احمد و آخر کار کفش و کیف ما را هم به عنوان کالای تزئینی برداشتند و رفتند . من فیلم های گانگستری را دیده بودم. اما آن صحنه از آن فیلم ها دیدنی تر بود. آن روز به چشم دیدم که چطور چند بچه می توانند راهزن شوند. کاروان کوچک ما با تنها وسیله نقلیه مان که کالسکه ی حمید بود مورد دستبرد واقع شد. یکی از آنها کالسکه را از دست احمد کشید و فرار کرد. حمید توی کالسکه بود و ما با همه ی درماندگی می دویدیم تا اورا پس بگیریم. گرچه خیلی از ما دور شده بودند و امیدی نداشتیم که به آنها برسیم اما چیزی نگذشت که حمید را مثل یک بقچه از کالسکه بلند کرده و روی زمین پرت کردند و با کالسکه ای که سبک تر شده بود با سرعت هرچه تمام تر دویدند و دور شدند. آنها کالسکه را میخواستند، حمید به دردشان نمی خورد. از اینکه حمید را رها کردند خوشحال شدیم. او را در بغل گرفتم و با لباسهای پاره و خاکی در حالی که از بینی و دهان علی خون می آمد و لب من هم شکافته بود به سمت خانه ی آبجی فاطمه دویدیم. فاطمه و عبدالله با دیدن قیافه ی ما چهارتا وحشت زده شدند. عبدالله به سرعت ما را به بیمارستان رساند. سر احمد و لب من چند بخیه خورد و سه تا از دندان های شیری علی هم افتاد. سر و صورتمان را شست و شو دادیم و به خانه برگشتیم. با تلخی تاثیر این خاطره در روحم به استقبال مقطع دیگری از زندگی ام رفتم. بعد از اتمام دبستان ، وارد دوره ی تازه ای از زندگی ام شده بودم. در آستانه ی ورود به دوران ناشناخته ای که باید آرام آرام با کودکی هایم خداحافظی می کردم. مادرها زوردتر از هر کسی تغییرات روحی و جسمی دخترانشان را می بینند و می فهمند و حس می کنند. از اینرو، مادرم برای بزرگ شدن و قد کشیدن من تلاش می کرد تا زودتر مرا با الگوهای زنانه آشنا کند. اصرار داشت روزهای بلند تابستان به کاری و هنری مشغول باشم. به همین جهت من و زری و مادرم به ارایشگاه نغمه خانم رفتیم. او یکی از اتاق های خانه اش را به آرایشگاه تبدیل کرده بود. مادرم ما را به نغمه خانم سپرد و قرار شد آرایشگری را چنان یاد بگیریم که دیگه نیازی به ننه بندانداز نباشد. نغمه خانم می بایست درطول تابستان هفته ای سه روز و هر روز دو ساعت تمام فنون آرایشگری را به من و زری آموزش دهد. جلسه ی اول کارآموزی من و زری با آموزش مقدمات آرایشگری آغاز شد اما برای من و زری که وارد یک دنیای جدید شده بودیم همه ی شکل ها و حرف ها عجیب و جذاب بود. در آرایشگاه نغمه خانم کسی بیکار نبود. شاگردهای نغمه خانم هر کدام به کاری مشغول و مشتری ها نیز هر کدام درگیر بزک کردن خودشان بودند. یکی مو صاف می کرد، آن یکی مو فر می کرد. خلاصه هیچ کس زشت از در خانه ی نغمه خانم بیرون نمی رفت. مثل شعبده بازها که یک دستمال داخل کلاه میانداختد و یک خرگوش بیرون می آوردند، آدم هایی که وارد می شدند با یک رنگ و چهره می آمدند و موقع رفتن به یک شکل دیگر از خانه ی نغمه خانم خارج می شدن، همه قشنگ و راضی بیرون می رفتند. هنوز نیم ساعت به پایان کلاس آرایشگری مانده بود که در آرایشگاه محکم کوبیده شد; طوری که نغمه خانم با ترس و عصبانیت از جا پرید و در حالی که رنگ بر چهره اش نمانده بود گفت: اوه چه خبرده، مگه سر آوردین؟ مگه این خونه صاحب نداره؟ در حالی که زیر لب غرولند می کرد برای باز کردن در به بیرون رفت. در که باز شد فریاد رحیم و رحمان و محمد را شنیدم که با داد و فریاد به نغمه خانم می گفتند: حالا هنر قحطه که هنوز پا نگرفته بیاد فوت و فن بزک کردنو یاد بگیره؟ با شنیدن صدای آنها ، موهای تنم سیخ شد. ادامه دارد...
🌷من زنده ام🌷 دویدم بیرون ببینم چه خبراست که بادیدن من با عصبانیت گفتند: کی گفته پاتو اینجا بذاری؟ خواستم بگویم با زری آمده ام اما رحیم نگذاشت حرفم تمام شود و با غیظ گفت: صاحب زری کس دیگه ایه ولی زری هم بی خود کرده اومده اینجا. در آن لحظه فکر کردم، عجب جایی آمده اییم . مگر اینجا کجاست که اینقدر زود خبرش پیچیده و برادرهایم را تا این حد عصبانی کرده و پشت در خانه ی نغمه خانم کشانده. در همین فکر بودم که زری محکم به بازوی من کوبید و فهمیدم دیگر وقت رفتن است. با وجود تلاش نغمه خانم چیزی یاد نگرفته; بار و بندیلمان را جمع کردیم و از آرایشگاه بیرون رفتیم. وای ، چه می دیدم! همه ی برادرها بیرون ایستاده بودند. فقط ترکه دستشان نبود. گویی گناه بزرگی مرتکب شده بودم. پا را که داخل خانه گذاشتیم سر و صدا بالا گرفت : بگو ببینم چندتا دختر دوازده ساله و هم سن و سال شما اونجا بود؟ کی به تو گفته بری آرایشگری یاد بگیری؟ مادر بیچاره ام که نمی دانست با بردن من به آرایشگاه چه آشوبی در خانه راه می افتد مات و مبهوت به پسرها نگاه می کرد. بنده ی خدا که فکر می کرد با این کارش می تواند از من یک خانم تمام عیار و هنر مند بسازد با قیافه ی حق به جانب گفت: دختر باید از هر انگشتش یه هنر بباره ، بالاخره باید یه چیزی یاد بگیره که به درد در و همسایه ها هم بخوره! رحمان گفت: بله ، ولی قبل از اینکه دستش توی صورت تو و خاله توران و همسایه ها بره اول توی صورت خودش می ره... رحیم با تعجب و عصبانیت گفت : ننه چشم مون روشن، یعنی می خوای جای ننه بندانداز رو بگیره؟ بالاخره بعد از کلی جروبحث به مادرم قبولاندند که مرا برای یادگیری هنری دیگر به جایی دیگر بفرستد. قرار شد از فردای آن روز به خانه ی خانم دروانسیان بروم تا از او خیاطی یاد بگیرم. از فردا باز هم، من و زری هم مسیر بودیم اما با اختلاف دو تا خانه. او به آرایشگاه نغمه خانم می رفت و من کلاس خیاطی خانم دروانسیان می رفتم. کلاس خیاطی هیجان و تازگی کلاس آرایشگری را نداشت و ساعت به ساعت یک مشتری با قیافه و اطوار عجیب و غریب وارد و خارج نمی شد. برعکس مشتری های نغمه خانم که همه جوان و زیبا بودند یا اگه هم زشت بودند زیبا می شدند، مشتری های خانم دروانسیان زنان میانسال و خسته ای بودند که تحملاشان در همان لحظه ی ورود سخت و ملال آور بود. خانم دروانسیان با لهجه ی ارمنی تلاش می کرد شمرده شمرده خیاطی را به زبان فارسی به ما تفهیم کند. من و بقیه کارآموزها دور یک میز می نشستیم و هر کسی از دری سخن می گفت و برش می زد و می دوخت و تن پوشی ابتدایی را ردیف می کرد و همه به به و چه چه می گفتند. این هنر هم دلپسندم نبود. حضور در جمع بی قرارم می کرد. خانم دروانیسان که متوجه بی قراری و بی حوصلگی من شده بود بعد از کلاس مرا با بچه هایش آشنا کرد. دوتا بچه ی تمیز و اتو کشیده به نام هنریک و هراچیک. هراچیک دختری زیبا با شکل و شمایلی سوای ما بود. با بچه هایی آشنا شدم که اسم هایی متفاوت از اسم هایی که می شناختم داشتند. ابتدا فکر می کردم آنها خارجی هستند. هیچ وجه مشترکی به لحاظ زبانی، دینی و فرهنگی بین ما نبود. اما تفاوت ها همیشه جذابند. تفاوت ها لزوما باعث جدایی نیستند و گاهی باعث رشد می شوند. ما در یک شهر زندگی می کردیم اما سبک زندگی مان متفاوت بود. فاصله ی خانه ما تا خانه ی دروانسیان آنقدر کم بود که من آن مسیر را پیاده می رفتم . هراچیک با وجود فراهم بودن همه ی شرایط، در درس ریاضی تجدید شده بود و این بهانه ی خوبی شد برای دوستی ما و فرار از کلاس ملال آور خیاطی. هنریک هم از همان اول صبح با پدرش از منزل بیرون می رفت. انها در کار نجاری استاد بودند. حالا دیگر هر روز به عشق هراچیک به خانه آنها میرفتم و خانم با سبک و سلیقه ی خاصی از من پذیرایی می کرد. هر روز با کیک ها و شیرینی های قشنگ و خوشمزه و میوه های چیده شده در ظرف های زیبا در ساعات مختلف به سراغ ما می آمد و با نگاهی مهربان و لبخندی شیرین می گفت ((خدای من ! فسفر تمام کردید، به مغزتان فشار نیاورید)) ،لبخندی به لب های من و هراچیک هدیه می کرد. . ادامه دارد...
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب من زنده ام 🔹 روایت آزاده سرافراز خانم معصومه آباد از اسارت در زندانهای رژیم صدام 638 صفحه| 18000 تومان 🔺🔺توضیحات بیشتر و خرید: http://yon.ir/0K32k http://yon.ir/0K32k 6000 تومان تخفیف برای خرید اولی ها از سایت با کوپن welcome97 👥 @sn_shop
📚کتاب علی از زبان علی کتاب #علی_از_زبان_علی سرچشمه‌ای زلال و دارای مصارف گوناگون معرفتی است. 624صفحه|قیمت : 35000تومان توضیحات بیشتر و خرید :👇👇👇 http://yon.ir/JRMHx
فروشگاه کتاب جان
📚کتاب علی از زبان علی کتاب #علی_از_زبان_علی سرچشمه‌ای زلال و دارای مصارف گوناگون معرفتی است. 624صف
📚کتاب علی از زبان علی 624صفحه|قیمت : 35000تومان 🌸6000 تومان بن هدیه ویژه خرید اولی ها با کوپن welcome97 جهت خریدن کتاب علی از زبان علی 70درصد تخفیف پستی ویژه همه خریداران عزیز. ....................................................‌‌.....................................‌‌‌‌‌ کتاب علی از زبان علی علیه السلام نوشته محمد محمدیان توسط انتشارات معارف چاپ شده است. کتاب علی از زبان علی علیه السلام کتابی ارزشمند است که زندگی امیرالمومنین را از زبان خود ایشان نقل می کند. همانگونه که در توضیح جلد کتاب نوشته، این کتاب زندگی و زمانه امیرالمومنین از زبان خودش است. زبان کتاب بسیار روان، ساده و جذاب است. کتاب در 10 فصل و 624 صفحه چاپ شده است. فصول کتاب علی از زبان علی علیه السلام عبارتند از دوران مکه، دوران مدینه، دوران خلفا، دوران خلافت امیرالمومنین، دوران جنگ جمل، دوران جنگ صفین، دوران حکمیت، دوران جنگ نهروان، دوران غارت ها و دوران شهادت. خرید و مطالعه این کتاب به همه عزیزان توصیه می شود. توضیحات بیشتر و خرید :👇👇👇 http://yon.ir/JRMHx 👥 @sn_shop
کتاب علی از زبان علی علیرضا پناهیان: اگر دست جوان به این کتاب برسد... ویژه 8 شهریور عید سعید غدیر خم 624صفحه| 35000 تومان توضیحات بیشتر و خرید👇👇 http://yon.ir/JRMHx 👥 @sn_shop
اینکه آدم بی تفاوت نباشد، مهم است. حالا هر چه که از دستش بر بیاید. شاید توانش، گفتن به بقیه باشد. وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ کسانی که چیزی، برای صدقه و کمک پیدا نمیکنند؛ مگر آن که آخرین تلاش خود را کنند. (آیه۷۹ سوره توبه) 👥 @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب من زنده ام 🔹 روایت آزاده سرافراز خانم معصومه آباد از اسارت در زندانهای رژیم صدام 638 صفحه|
شهید #محسن_حججی در حال کتابخوانی و بحث وتبادل نظر با اعضاء گروهش در خصوص کتاب #من_زنده ام 👥 @sn_shop
قدرتمندان و اقوامی بودند که، اثری از آنها نیست، جز اسمی لا به لای تاریخ. کتابها را ورق بزنی، شاید اسم و نشانی ببینی. از ما چه خواهد ماند؟ ... جَعَلْناهُم أحادٖیثَ ... ... [مانند] داستان قرارشان دادیم ... (آیه ۴۴ سوره مومنون) 👥 @sn_shop
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب کابوس در بیداری 🔺 روایتی از حج خونین سال 66 💯 چاپ اول|768 صفحه|40000تومان توضیحات بیشتر و خرید👇 http://yon.ir/x1AR5 🎁 6000 تومان بن هدیه با کوپن welcome97 🎁 70 درصد تخفیف پستی
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب کابوس در بیداری 🔺 روایتی از حج خونین سال 66 💯 چاپ اول|768 صفحه|40000تومان توضیحات بیشتر و
👆👆👆 "روایتی از حج خونین سال 66" 🔰 این کتاب  به دو بخش تقسیم می‌شود: 🔺 بخش اول آن به کشف ریشه‌ها و زمینه‌های واقعه حج خونین پرداخته است. از تاثیر انقلاب اسلامی بر حوادث منطقه گرفته تا فضایی که برگزاری مراسم «برائت از مشرکین» در حج ایجاد کرد و پیامد‌های آن و مسائلی که بعد از حادثه به وجود آمد، مانند تاثیر این واقعه خونین بر جنگ تحمیلی و زدن کشتی‌ها در خلیج فارس که متعاقب آن ناو‌های نیروی دریایی آمریکا به خلیج فارس می‌آیند و در ماه‌های پایانی جنگ هواپیمای مسافربری ایران را هدف قرار می‌دهند.  🔸 در این کتاب به نقش شخصی به نام «اولریش بگنر» که یک یهودی آلمانی است و فرمانده میدانی نیروهای آل‌سعود در آن روز بوده است، پرداخته‌ شده است. وی بنیانگذار و فرمانده نیروهای ضد شورش عربستان و از دو سال پیش از آن در عربستان مستقر بوده است. وی سال‌ها سابقه فعالیت در پلیس ضد شورش آلمان غربی را داشت، در اسرائیل دوره‌ دیده‌ بود و در آمریکا نیروی «دلتا» را که در واقعه طبس به ایران حمله می‌کند راه‌اندازی کرد و در آن واقعه نیز فرد موثری بود. 🔺 در  بخش  دوم کتاب به تاریخ شفاهی باقی مانده از حادثه پرداخته شده است . از مصاحبه‌های شاهدان عینی گرفته تا گزارش‌های رسانه‌ها درباره آن حادثه، مصاحبه‌های متعددی هم با مسئولین مربوطه  گرفته شده که در کتاب آمده است. 👇 قطع: رقعی نوع جلد: شومیز نوبت چاپ:اول / زمستان 1396 تعداد صفحات: 768 صفحه قیمت پشت جلد: 40000تومان 🎁 6000 تومان بن هدیه با کوپن welcome97 🎁 70 درصد تخفیف ارسال پستی خرید کتاب کابوس در بیداری👇👇 http://yon.ir/x1AR5 http://yon.ir/x1AR5 👥 @sn_shop
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
📗کتاب الف لام خمینی 🔺زندگی نامه امام روح الله موسوی خمینی(ره) 1157 صفحه| 60000 تومان 🔰توضیحات بیشتر و خرید👇 http://yon.ir/eDcTz 🎁6000 تومان تخفیف با کوپن welcome97 🎁70 درصد تخفیف پستی
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب یادت باشد 🖇 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید قیمت: 14000تومان توضیحات بیشتر و خرید👇 http://yon.ir/WHWlp 🌸 6000تومان بن هدیه برای خرید اولی ها 👥 @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب یادت باشد 🖇 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید قیمت: 14000تومان توضیحات
...👆👆 شهید حمید سیاهکالی مرادی را می‌توان شهید پاییزی مدافعان حرم معرفی کرد چرا که در پاییز سال 1389 عازم سفر کربلا شد؛ در پاییز سال 91 عقد؛ در پاییز سال 92 ازدواج کرد و سرانجام در چهارم آذرماه سال 1394 در سن 26 سالگی در حین انجام ماموریت مستشاری در سوریه به شهادت رسید. مزار این شهید در گلزار شهدای قزوین قرار دارد. 👥 @sn_shop
📚 کتاب سلام بر ابراهیم ۱ زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی 256صفحه|قیمت :9500 تومان توضیحات بیشتر و خرید :👇👇👇 http://yon.ir/k4mlj
فروشگاه کتاب جان
📚 کتاب سلام بر ابراهیم ۱ زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی 256صفحه|قیمت :9500
📚 کتاب سلام بر ابراهیم ۱ زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی 256صفحه|قیمت :9500 تومان 🌸6000 تومان بن هدیه ویژه خرید اولی ها با کوپن welcome97 جهت خریدن کتاب سلام بر ابراهیم ۱ توضیحات بیشتر و خرید :👇👇👇 http://yon.ir/k4mlj ........................................‌...........................‌‌.......‌.......‌‌‌‌‌‌‌..‌..‌ پهلوانی شجاع ، مداحی دلسوخته ، چه معلمی فداکار،کشتی گیری قهرمان،رفیقی دلسوز ، فرماندهی پر تلاش، استاد تهذیب نفس و انسانی عاشق خدا و ... همه این صفات را که جمع کنید ، نام زیبای ابراهیم هادی نمایان می شود. سال 55 در مسابقات قهرمانی کشتی آزاد تهران به فینال 74 کیلو رسید. ابراهیم در اوج آمادگی بود. اما آنقدر ضعیف کشتی گرفت تا حرفش برنده شود. جایزه نقدی بود.فهمیده بود حریفش به این مبلغ احتیاج دارد. عملیات مطلع الفجر بود. ابراهیم شجاعانه به سمت دشمن اذان صبح گفت.قلب های آنان را به لرزه درآورد.هجده نفر خودشان را تسلیم کردند. آنها به سپاه اسلام پیوستند.همه آنها در شلمچه به شهادت رسیدند. او بنده خالص خدا بود .عارف بزرگ میرزا اسماعیل دولابی از ابراهیم خواسته بودکه نصیحتش کند. یکی از شهدا به او پیغام داده بود که : شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت زهرا (س)در برزخ هستند.برای همیشه آرزو می کرد گمنام باشد.خدا هم دعایش را مستجاب نمود. او سالهاست در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور. @sn_shop
خبرنگارانی که عشق را معنی کردند روز خبرنگار را به همه خبرنگاران عزیز تبریک عرض می نمائیم. 👥 @sn_shop
📚 کتاب سلام بر ابراهیم 2 ادامه زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار #شهید_ابراهیم_هادی 236 صفحه|قیمت : 9500 تومان توضیحات بیشتر و خرید :👇👇👇 http://yon.ir/WBMzY 🌸6000 تومان بن هدیه ویژه خرید اولی ها با کوپن welcome97 جهت خرید این کتاب. @sn_shop
چشم‌ حرف‌ها دارد. پیام محبت و خشم، خیانت و عفت، حسرتِ نداشتن، درخواست عدالت، گلایه از ظلم‌ و ... خیلی‌ها هم توجه نکنند، خدا حواسش به چشم‌ها و گوشش به حرف آن‌هاست. لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ چشم‌ها او را نمی‌بینند، ولی او همه‌ی چشم‌ها را می‌بیند. (آیه ۱۰۳ سوره انعام) 👥 @sn_shop
📚 #کتاب_هنر_اهل_بیت_علیهم_السلام سیری در باورهای رزمندگان دفاع مقدس کتاب موردعلاقه شهید #محسن_حججی نویسنده : سید حسن منتظرین 432صفحه|قیمت:25000تومان برگزیده کتاب سال دفاع مقدس توضیحات بیشتر و خرید:👇👇👇 http://yon.ir/xRyRa 🌸6000 تومان بن هدیه ویژه خرید اولی ها با کوپن welcome97 جهت خریدن کتاب #هنر_اهل_بیت_علیهم_السلام 70درصد تخفیف پستی ویژه همه خریداران عزیز. 👥 @sn_shop