eitaa logo
صبح حسینی
475 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
 اگر چه زخمی ام امّا کبوترم بابا  در آسمان نگاه تو می پرم بابا  چقدر ناز مرا می کشیدی و حالا  تو ناز می کنی و من که می خرم بابا  زبان گشا و بگو آن چه را که می پرسم  بگو عزیز دلم از برادرم بابا  بگو که حلق علی را چگونه پاشیدند  بگو برای من از او که خواهرم بابا  فدایت ای سر خونین دو چشم را وا کن  ببین زمانه چه آورده بر سرم بابا  ببین هجوم خزان را به گلشن رویم  گلم ولی به خدا زرد و پرپرم بابا  اگر چه لاغرم امّا عجیب خوشحالم  برای پر زدن امشب سبک ترم بابا  بیا ز خاک خرابه به آسمان بپریم  اگر چه زخمی ام امّا کبوترم بابا  (سید محمد جوادی)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بابا بیا دور و برم را نگاه کن  ویرانه ای که گشته حرم را نگاه کن  گرمی شانه های تو یادم نرفته است  سنگی که هست زیر سرم را نگاه کن  امشب بیا زیارت مادر، نه دخترت  از او رخ کـبـودتـرم را نگـاه کـن  من وارث شکسته ترین بازویم پدر  بر بازوی سه ساله، ورم را نگاه کن  گویا تنم به زیر سم اسب رفته است  در هم شکسته بال و پرم را نگاه کن  من مثل تو ز داغ برادر شکسته ام  خم گشته است این کمرم را نگاه کن  محشر شده که کودک تو پیر گشته است  یک سر سفید، موی سرم را نگاه کن  چوب یزید را به سرش خُرد می کنم  چون صبح می شود اثرم را نگاه کن  (جواد حیدری)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آخر خودت بگو چقدر ربنا کنم؟  باچشمهای خیس خدا یاخدا کنم؟  وقتی که بی کسی به سراغ تو آمده  در خیمه ام نشینم و دائم دعا کنم  درد غریبی تو به جانم شرر زده  این درد را بگو که چگونه دوا کنم؟  پنجاه سال از تو خجالت کشیده ام  وقتش رسیده دین خودم را ادا کنم  خواهر بلاکش غم و درد برادر است  باید برای تو دو سپر دست و پا کنم  امروز اگر برای تو از این دو نگذرم  فردا چگونه رو به سوی مصطفی کنم؟!  شاگرد مادرم که برای امام سوخت  وقتش رسیده است به او اقتدا کنم..  روح و روان من جگرم را قبول کن  لطفی نما دو تاج سرم را قبول کن..  سربازهای خواهرت آماده اند اخا  بنگر چگونه پای تو افتاده اند اخا  هرچند کوچکند ولی مرد جنگی اند  هرچند کوچک اند علی زاده اند اخا  در اضطراب رد شدن از جانب تواند  از دیشب است که سر سجاده اند اخا..  از من اسیر عشق شدن ارث برده اند  هستند چون اسیر تو آزاده اند اخا..  وسع کم مرا به بزرگی خود ببخش  این دو برای پیشکشی مانده اند اخا  دیگر نگو دو خوشه انگور زینب اند  دیگر رسیده اند دگر باده اند اخا  ایراد سن و سال نگیر از دو غنچه ام  وقتی قسم به فاطمه ات داده اند اخا  رحمی نما به سوز دل و گریه هایشان  دار و ندار من پدری کن برایشان..  دارند میروند تو حسرت نکش فقط  جانم فدات بار مصیبت نکش فقط  نذر من است پای تو ارباً ترین شوند  از نیزه دار و حرمله منت نکش فقط  حالا که دِین من به تو قدری ادا شده..  حرفی وسط ز عمق جنایت نکش فقط  آرام باش بر سر بالینشان حسین  تو پای از رکاب به سرعت نکش فقط  من راضیم دو شاخه گلم را نیاوری  با کام تشنه اینهمه زحمت نکش فقط  درخیمه مانده ام که نبینی غم مرا  آقای خوب من تو خجالت نکش فقط  مردی نمانده غصه نخور زینبت که هست  جانم فدات ناله غربت نکش فقط  مویم سفید شد به تماشای عشق تو  من مادر شهید شدم پای عشق تو..  (سید پوریا هاشمی)  علیهماالسلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
چه وداعی چقدر جانسوز است  کربلا کرب والبکاء شده است  مادری پشت پرده ی خیمه  دست بر دامن دعا شده است    گریه های حرم سؤالی شد  راستی بانوی قبیله کجاست  شیرِ مردانِ زینب کبری ....  ...کمی آهسته ؛پس عقیله کجاست    سخت از پیله خیمه دل کندید  بال پروازتان تَقَلّا کرد  نام زهرا گره گشاتان شد  قسم عشق کار خود را کرد    گرگهای گرسنه ی این دشت  در کمینند با خبر باشید  این خلیفه پرستهای حریص  لاله چینند با خبر باشید    نوه ی مرتضی شدن جُرم است  خونتان را حلال می بینند  تازه اسلام نابتان را هم  زیر تیغ سؤال میگیرند    شعله های نفاق این مردم  از سقیفه زبانه میگیرد  جان زهرا به فکر خود باشید  پهلو ها را نشانه می گیرند    خونِ دل روزی علی کردند  پشت پا می زنند این مردم  کوفه را با مدینه فرقی نیست  بی هوا میزنند این مردم    کوچه وا میکنند با حیله  کینه فتوای لاله کوبی داد  تجربه گفت:اولین کوچه...  ....در مدینه جواب خوبی داد    راستی،سمت حرمله نروید  شرح این درد، مو به مو مانده  به خدا حیف چشمهای شماست  چند تیری برای او مانده  (وحید قاسمی)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گلهای اهل بیت به گلزار می رسند  موعودیان به موعد دیدار می رسند  اینجا زمان وصل چه نزدیک حس شود  دلدادگان  وصل به دلدار می رسند  این حاجیان که نیمه شب از کعبه آمدند  آخر همه به کوچه و بازار می رسند  این کاروان به قافله سالاریِ حسین  دارند با امیر و علمدار می رسند  گاهی دم از شریعه و گودال می زنند  گاهی به تلّ خاکی و هموار می رسند  ناگاه با برادر خود گفت خواهری  این نخل ها به دیدۀ من تار می رسند  این باغهای کوفه چرا نیزه داده اند  این میوه ها چه زود سرِ بار می رسند  یک دختر جلیله به بابا خطاب کرد  این نامه ها که از در  و دیوار می رسند  آن هیجده هزار نفر که نوشته اند  آقا بیا، کجا به تو ای یار می رسند  یک مادری به نغمه لالایی اش سرود  حتماً به داد کودک گهوار می رسند  ناگه سه ساله بر سرِ دوش عمو گریست  این خارها به پای من انگار می رسند  حالا حسین یک یکشان را جواب داد  اینجا به هم حقایق و اسرار می رسند  اینجا زمین قاضریه، دشت کربلاست  جایی که تیرهای هدف دار می رسند  اینجا به غیر نیزه تعارف نمی کنند  از شام و کوفه لشگر جرار می رسند  سر نیزه ها به پیکر من بوسه می زنند  شمشیرهای تشنه و قدار می رسند  ذبح عظیم پیش تماشای زینب است  شمر و سنان به قهقهه این بار می رسند  حلق علی و قلب من و سینة یتیم  این نقطه ها به حرمله انگار می رسند  اینجا ترحمی به یتیمان نمی شود  زیور فروش های تبه کار می رسند  سرهایتان به سنگ، همه آشنا شود  بس هدیه ها که از در و دیوار می رسند  جمعی برای بردن خلخال و گوشوار  جمعی برای غارت گهوار می رسند  محمود ژولیده http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
روزی صنوبر بودم و حالا دگر بیدم رعشه گرفته دست هایم بس که لرزیدم گر چه کدر کرده است دستی روی ماهم را اما به شب‌های خرابه باز تابیدم دل داشتم من هم چرا آنگونه رفتی تو با خود نگفتی دختر خود را نبوسیدم؟! کار من از گریه گذشته وضعیت این است… خندید یک دختر به من، من نیز خندیدم مُردم ولی هرگز به روی خود نیاوردم از تو چه پنهان من سرت را زیر پا دیدم عمه خدا خیرش دهد خیلی مراقب بود. عمه حواسش بود آن روزی که ترسیدم .. حتی غلامان می‌شناسندم به چهره، آه در کوچه برده فروشان بس که چرخیدم مانند هم روز و شبم تار است این مدت با گریه از جا پاشدم با درد خوابیدم سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند  صبوری اش جگر کوه را بلرزاند  در التهاب وداعی که بازگشت نداشت  زمین حادثه را دور سر بگرداند  بغل کند پسرش را زلال و آینه وار  درون کالبدش عشق را بتاباند  غرور نبض زند از نوک سرانگشتی  که میل سرمه به پلک پسر بلغزاند  سلام ای زن نستوه! هاله ی اندوه!  چگونه شعر کنار تو پر بیفشاند؟  چگونه واژه به تقدیس تو برآید، تا  به بیکرانه ی دنیا تو را بهماند؟  کدام واژه تو را سرکشد عزیز دلم  که هرم داغ تو آن واژه را نسوزاند؟  رسیده است برادر، ز خیمه بیرون آی!  نمی تواند از این درد، سر بچرخاند  گرفته روی دو دستش ستاره های تو را  و دشمن آمده تا کف زند، بشوراند  نسیم حلقه زده لای زلف خون آلود  که باز کاکل داماد را برقصاند  چه سخت بود زنی اشک را بخشکاند!  صبوری اش جگر کوه را بلرزاند  (پروانه نجاتی)  علیهم‌السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دستش به دست زینب و میخواست جان دهد  میخواست پیش عمه عمو را صدا زند  می دید آمده ببرد سهم خویش را  بیگانه ای که زخم بر آن آشنا زند  سنگی رسید بوسه به پیشانی اش دهد  دستی رسیده چنگ به سمت عبا زند  در بین ازدحام حرامی و نیزه دار  درمانده بود حرمله تيرش کجا زند  از بس که جا نبود در انبوه زخمها  تیغی زتن کشیده و تیغی به جا زند  پا میزنند راه نفس بند آوردند  پر میکنند تا که کمی دست و پا زند  خون از شکاف وا شده فواره میزند  وقتی ز پشت نیزه کسی بی هوا زند  طاقت نداشت تا که ببیند چه میشود  طاقت نداشت تا که بماند صدا زند  طاقت نداشت تا که...صدای پدر رسید  پر باز كرد پر بسوي مجتبي زند  دستش کشید و هرچه توان داشت میدوید  تیغی ولی رسید که آن دست را زند  (حسن لطفی)  علیه‌السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
Voice 008_sd.m4a
6.27M
روضه علیه السلام با نوای
شش ماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود  از هوش‌ رفته‌ یا كه‌ به‌ ناز آرمیده‌ بود  چشمان‌ خود گشود و ز گهواره‌ زد برون‌  هل‌ من‌ معین‌ غربت‌ بابا شنیده‌ بود  او محسن‌ است‌ یا كه‌ از او در نیابت‌ است‌  خاكستری‌ كه‌ حاصل‌ عمر شهیده‌ بود  لب‌ تشنه‌ بود از عطش‌ غربت‌ پدر  آمد ولی‌ به‌ جان‌، غم‌ بابا خریده‌ بود  یك‌ لحظه‌ هم‌ درنگ‌ نكرد خصم‌ خیره‌ سر  انگار تا به‌ حال‌ سپیدی‌ ندیده‌ بود  تیر سه‌ شعبه‌ای‌ كه‌ زد از جنس‌ میخ‌ در  از گوش‌ تا به‌ گوش‌ علی‌ را دریده‌ بود  باور نداشتند، علی‌، دست‌ و پا زند  هجم‌ سه‌ شعبه‌ چون‌ نفسش‌ را بریده‌ بود  آیا شتاب‌ تیر كمك‌ كرد یا حسین‌  خود تیر را ز حنجره‌ بیرون‌ كشیده‌ بود  (احسان‌ محسنی‌فرد)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
با خداحافظی اش سیل حرم را می برد راه می رفت و همه چشم ترم را می برد نفسش ارثیه ی فاطمه امّا چه کنم دست غم نور چراغ سحرم را می برد سنگها در تپش آمدنش بی صبرند زیر باران همه ی بال و پرم را می برد یک عمود آمد و با تاب و تب بی رحمش ماه پیشانی آن تاج سرم را می برد سر آن نیزه که از پهلوی او بیرون زد تا دل کینه ی لشگر پسرم را می برد تا که افتاد زمین، جرأت هر شمشیری قطعه ای از قطعات جگرم را می برد چیده ام روی عبا هستی خود را، دنیا باد می آمد و عطر ثمرم را می برد علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مرثیه علی اکبر علیه السلام .m4a
8.41M
علیه السلام ( خداحافظی اش سیل حرم را می برد... ) با نوای