📗يک عاشقانهي آرام
من هرگز نميگويم در هيچ لحظهاي از اين سفرِ دشوار، گرفتار نااميدي نبايد شد من ميگويم: به اميد بازگرديم، قبل از اينکه نااميدي، نابودمان کند
✍نادر ابراهيمي
#معرفی_کتاب
#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
@tahere_sadat_maleki
📔چهل نامه ي کوتاه به همسرم
مخواه که هردو يک آواز را بپسنديم، يک ساز را، يک کتاب را، يک طعم را، يک رنگ را و يک شيوه نگاه کردن را مخواه که انتخابمان يکي باشد، سليقه مان يکي، و رويامان يکي. همسفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معناي شبيه بودن و شبيه شدن نيست. و شبيه شدن، دال برکمال نيست. بلکه دليل توقف است.
✍نادر ابراهيمي
#معرفی_کتاب
#نادر_ابراهیمی
#چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
@tahere_sadat_maleki
بسمالله
#سختِ_شیرین
#مادرِ_شصت_دقیقه_ای
#برسد_به_دست_مادران_سرزمینم
شده ساعت دو نیمه شب بخواهید موهایتان را از لای دست و پای کسی جمع کنید؟ یا با ضربهای توی کمرتان از خواب بپّرید؟ یا طوری بیدار شوید که انگار یک نفر دستهایتان را بسته و دوتا تیر به شقیقهتان زده طوری که نتوانید هیچ حرکتی داشته باشید؟
بعد به زحمت خود را بیرون بکشید و بایستید بالای تختخواب و ببینید که فقط یک مستطیل یک در دو سهمتان از تخت بوده که آن هم به لطف بلند شدنتان از دست رفته است و فکر کنید که در چه موقعیتی بودهاید. بعد یادتان بیاید که دیشب برای بچهها قصه خواندهاید و از اتاقشان بیرون آمدهاید. حالا باید کورمال بالش به دست بروید خودتان را جمع کنید و به زور جا بدهید روی تخت بچهها.
اصلاً خواب و تختخواب را ول کنید. به این فکر کنید که یکدفعه از آسمان یک مهمان سرزده از راه برسد، در خانه را بزند و بیاید تو و شما برای اینکه آبروداری کنید، بدوید اینطرف و آنطرف و هِی سرخ و سفید شوید و خرت و پرتهای وسط هال را هُل بدهید توی اولین سوراخ سُنبهای که میبینید و در دلتان به باعث و بانیاش بد و بیراه بگویید و سهسوته خانه را برق بیاندازید.
بگذارید از یک موقعیت دیگر بگویم. تصور کنید کودکتان سرماخوردگی دارد، شما برایش سوپ پختهاید و او نمیخورد. چقدر عذاب وجدان میگیرید که کاش به جای سوپ آش یا فرنی پخته بودم؟
این تازه یک موقعیت کوچک از عذاب وجدان ماست. ما مادرها با عذاب وجدان زندگی میکنیم و نفس میکشیم. مدام خودخوری میکنیم که: «کاش برایش فلان لباس را خریده بودم، کاش فلان غذا را پخته بودم، کاش فلان حرف را زده بودم و کاش و کاش و کاش »
اگر وقتی مطالب بالا را خواندید لبخندی نشست گوشهی لبتان و پیش خودتان گفتید: «عههه! این منم که...» باید بدانید شما تنها نیستید.
چند روز است کتاب «مادر شصت دقیقهای» را خواندهام. نویسندهی کتاب آقای راب پارسونز است توی ینگه دنیا!
آقای پارسونز با مادران پیرامون خودش مصاحبه کرده و این کتاب را نوشته.
وقتی کتاب را خواندم، آرام شدم. اینکه انسان بداند که در موقعیتهای سخت تنها نیست و همه شبیه به هماند، حس خوبی پیدا میکند. توی کتاب مادرهایی شبیه به خودم پیدا کردم و تجربههایشان را گوشوارهی گوشم کردم.
یک جایی توی کتاب نوشته بود: «سومین توهم آن بود که کودکی همیشگی است. من باور داشتم که وقتی به بچههایم میگویم «بعداً» و یا «هفته بعد آن را انجام میدهیم» همیشه یک «بعد» ی وجود خواهد داشت. اما زمانی میرسد که آنها دیگر کاری به ما نداشته باشند. آنها همچنان ما را دوست خواهند داشت، اما اگر فکر کنیم که فرصتهای داستان گفتن و بازی کردن با هم را تا ابد خواهیم داشت، در واقع خودمان را دست انداختهایم.»
حقیقت این است که مادری یک کار سختِ شیرین است.
میدانم روزی میرسد که خانه مرتب است، هیچ سر و صدایی نیست، شبها آرام میخوابم، دیگر کسی اصرار نمیکند تا برایش قصه بگویم، دیگر کسی نمیترسد و از خواب بیدارم نمیکند!
و میدانم یک روز دلم برای این روزها تنگ میشود...
بریده کتاب:
من یک مادرم. من مادر کاملی نیستم. مدتهاست که یاد گرفتهام کامل بودن، بیش از حدّ تحمل است. من فقط یک مادرم. مادری هستم با استعدادها، امیدها و خواستههایی که ارتباطی با دو فرزندم ندارند. اما بدون تردید تنها در قلمرو مادری است که میتوانید شادترین خندهها و عمیقترین اندوه مرا پیدا کنید. در آنجاست که میتوانید بزرگترین غرور و ماندگارترین ترسهایم را کشف کنید.
#معرفی_کتاب
✍️ طاهره سادات ملکی
@tahere_sadat_maleki
#قلب،خاک خوبی دارد.
در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس میدهد.
اگر ذرهیی #نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد.
و اگر دانهیی از #محبت نشاندی، خرمنها برخواهی داشت...
#نادر_ابراهیمی
#کتاب_ابن_مشغله
#معرفی_کتاب
#بریده_کتاب
@tahere_sadat_maleki
عشق در لحظه پدید میآید،
دوست داشتن، در امتداد زمان،
عشق معیارها را در هم میریزد،
دوست داشتن بر پایه معیارها بنا میشود،
عشق ناگهان و ناخواسته شعله میکشد،
دوست داشتن از شناخت و خواستن سرچشمه میگیرد،
عشق قانون نمیشناسد،
دوست داشتن اوج احترام به مجموعهای از قوانین عاطفی است،
عشق فوران میکند،
دوستداشتن جاری میشود،
عشق ویران کردن خویشتن است،
دوست داشتن ساختنی عظیم!
#معرفی_کتاب
#آتش_بدون_دود
#نادر_ابراهیمی
@tahere_sadat_maleki
عشق دقّالباب نمیکند،
مودب نیست،
حرفشنو نیست،
درسخوانده نیست،
درویش نیست،
حسابگر نیست،
سربهزیر نیست،
مطیع نیست،
عشق دیوار را باور نمیکند،
کوه را باور نمیکند،
گرداب را باور نمیکند،
زخمِ دهان بازکرده را باور نمیکند،
مرگ را باور نمیکند….
#آتش_بدون_دود
#نادر_ابراهیمی
#معرفی_کتاب
@tahere_sadat_maleki
چرا این کتاب را تا امروز نخوانده بودم؟
چطور میشود آدم هم آسمان باشد، هم دریا،هم آتش و هم باران؟
حاج قاسمی که حالا من میشناسم وقت محبت به فرزندان شهدا دریا میشود، وقت صحبت با خدا و اهل بیت(سلام الله علیهم) باران میشود، توی جبهه و میدان آتش میشود، به وقت سعه صدر و برخورد با مردم هم آسمان میشود.
بعد از خواندن کتاب با خودم گفتم چطور یک آدم میتواند همهی اینها باشد و با همهی اینها از دنیا برود؟
و بعد یاد جملهی نادر ابراهیمی افتادم که گفت:
«و عَجب حلاوتی دارد مرگ،
اگر انسان در راه آرمانی معتبر بمیرد...»
و اِنّا انشاءالله بکم لاحقون
#حاج_قاسم
#معرفی_کتاب
@tahere_sadat_maleki