eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
10.4هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹 " #نقدی_بر_قانون_جذب " بخش سوم 🔷 در مورد قانون جذب یه نکته ای رو باید توجه کرد.
🌸🌷🌹🌺🌸🌷🌹🌺. 🌸🌷🌹🌸🌷🌸 🌸🌷🌹🌺 🌸🌺🌷 " " بخش چهارم 🔶 خداوند متعال هر انسانی رو آزاد آفرید تا در طی اتفاقات زندگی خودش و با هدایت هایی که از طرف خدا براش میرسه، رشد کنه و مناسبش رو پیدا کنه. 👈 و از اونجایی که انسان بی نهایت طلب هست، دوست داره که به "بالاترین لذت ها" برسه و اگه به بالاترین لذت ها نرسه افسرده و بی روح خواهد شد. آدم نباید به حداقل راضی بشه. 💢 شروع بدبختی های یک انسان زمانی هست که اسیر لذت های و بشه 🔴 عالم هستی هم چنین فردی که به حداقل ها راضی شده رو نخواهد بخشید و باهاش برخورد خواهد کرد جهنم چیه؟ یعنی عالم هستی دیگه تحمل موجودی که به حداقل ها راضی شده رو نداره.🔥🔥🔥 چنین انسانی مثل یک زباله باید بازیافت بشه و جهنم مکان بازیافت زباله های انسانیست... ای انسان... 💞 خدا تو رو برای بی نهایت لذت خلق کرد... برای اینکه تو خییییییلی لذت ببری اصلا از خود خدا لذت ببری...💥🌺 ولی تو چرا به لذت های کم قانع شدی؟ چرا نخواستی که خیلی لذت ببری؟😒 ✅ تمام اتفاقات عالم رو خدا طوری طراحی کرده که تو بتونی با کمک و ، از برخی لذت های سطحی به نام عبور کنی و به لذت های برتر برسی. ولی تو با عجله رفتی سراغ همون لذت های سطحی و کم! 💢 خدا از چه کسی بدش میاد؟ فقط از کسی که به لذت کم قانع بشه. ⭕️ میگه ای بیچاره... من همه عالم رو خلق کردم فقط برای اینکه تو بتونی از لذت های سطحی عبور کنی تا به لذت های برتر برسی ولی تو تا دیدی یه جایی یه ذره لذت ریخته سریع رفتی تجربش کنی؟ 🔴 و مهم ترین کاری که تمدن غرب و صهیونیست ها با انسان ها میکنن اینه که اون ها رو به لذت های سطحی و کم قانع میکنند... هیچ خیانتی بالاتر از این نمیشه.... 💢 چرا بالاترین آمارهای افسردگی و خودکشی در کشورهای به ظاهر پیشرفته هست؟ 🚨 چون انسانی که مجبورش کردن سرش توی آخور دنیا باشه و اصلا فکر لذت های برتر هم به سرش نزنه، این انسان به آخر خط خواهد رسید... 🚨 پول و خونه و ماشین و .... اینا نمیتونه فطرت بی نهایت انسان رو سیراب کنه. ⭕️ در واقع صهیونیست ها هر جامعه ای رو بخوان بدبخت کنن اول اون ها رو "به کم قانع میکنن". 💢 وقتی ملتی به کم قانع شد کم کم تبدیل به "برده های همیشه بدهکار صهیونیست ها" میشه و حتی به همون لذت های کم هم دیگه نخواهد رسید... دقیقا کاری که غربگراها که نوکران صهیونیست ها هستن با مردم ما کردن... نتیجه چی شد؟ آیا رونق اقتصادی شد؟ ⭕️ خیر. اوضاع اقتصادی خیلی بدتر شد. عالم هستی متنفر هست از چنین آدم هایی، چنین مردمی که به کم قانع شدند... تو در سال 57 قرار بود که تمام دنیا رو از شر صهیونیست ها پاک کنی. 🌷 امام تو گفته بود: باید از صفحه روزگار حذف بشه... تو با خودت چیکار کردی؟😒 کی تو رو فریبت داد که به کم قانع بشی؟ ⭕️ میدونی که تو هر ضربه ای به اسرائیل بزنی، هزاران کیلومتر حتی به همون لذت های دنیایی هم بیشتر نزدیک میشی؟ به آبادانی و انواع لذت های دنیایی بیشتر میرسی؟ 🚧 نوچه هاشون در فتنه 88 فریاد زدن که نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران! یعنی چی؟ 👈 یعنی ما نباید به سایر مظلومین جهان کاری داشته باشیم و سرمون توی کاسه خودمون باشه تا بیشتر بخوریم! 😒 ⭕️ غربگراها با همین شعار سر کار اومدن و گفتن که ما کاری به بقیه نداریم، فقط برای خودمون پول خرج میکنیم و کاری میکنیم که مردم حتی به 45 تومن یارانه هم نیازی نداشته باشن! ⭕️ اگه کسی به کم قانع بشه حتی همون کم رو هم از دست خواهد داد ✅ ولی اگه کسی به کم قانع نشه، هم لذت های مادی و هم لذت های معنوی رو در نهایت خودش خواهد برد. حتی از همین شهوت هم بیشترین لذت رو میبره. 🔥 و چه کسانی در کشور ما تلاش کردن که مردم ما رو به لذت های حداقلی و سطحی قانع کنن؟ مروجین فرهنگ هایی مثل قانون جذب.... 🔷 و تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.... ✍ 🌷🌸🌹🌷🌸🌹🌸 🌷🌸🌷🌹🌷 🌺🌹🌷🌸 🌷🌸 🌷@saritanhamasir
🌸🌷🌹🌺🌸🌷🌹🌺 🌸🌷🌹🌸🌷🌸 🌸🌷🌹🌺 🌸🌺🌷 🌷🌸 ✍ برای 40 آیت الله حق شناس یه جمله ای دارن که میفرمایند: ✅ مقام مراقبه این است که بدانیم، در حضور و محضرِ کسی هستیم، که حتی نسبت به تصورات و خطوراتِ ذهنی ما هم آگاه است.... یه شخصی از پیامبر اکرم سوال کرد: یا رسول الله معنی آیه الله علیم بذات الصدور چیه؟ ✳️ حضرت فرمود: یعنی خداوند متعال به تصوراتی که در ذهن شما پیدا میشه هم آگاه هست. - حاج آقا یعنی اگه فکر گناه کنیم خدا میدونه؟😥 بله دیگه! هر موقع فکر گناه هم به سرت زد 👌 زود استغفار کن. بگو خدایا غلط کردم...😓 اینجوری میتونی ذهنت رو کنترل کنی تاسراغ قسمت های بعدی گناه نره. 💮 جالبه گاهی وقتا خداوند متعال آدم رو میترسونه بعد میگه نترس... - خب خدایا خودت داری ما رو میترسونی با این امتحانات و مقدراتی که داری بعد میگی نترس؟! 😣 - خب همینه دیگه! من میترسونم ولی تو نترس... قرآن میفرماید: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ 🔴 ما از شما امتحان میگیریم. اولین امتحان هم ترس هست... 🔴اکثر اتفاقات بد همش ترسه! هیچی دیگه نیست. خداوند متعال میخواد کنترل ذهنت رو ببره بالا. 🔮 بیشترین چیزی که انسان ها باهاش امتحان میشن ... یعنی ذهنت رو کنترل کن که نترسی. 💢 میدونید هر یک از ما در طول زندگیمون چقدر ضرر کردیم فقط به خاطر ترس های بیجا؟ 😒 چقدر کردیم به خاطر ؟ چقدر از موفقیت ها رو از دست دادیم به خاطر ترس های غلط..؟ خب بندازش دور این ترس رو... ذهنت رو کنترل کن! 🌺 آیت الله حق شناس عبارات قشنگی در این زمینه دارن. مثلا میفرمایند: خیال معصیت که می‌کنید، همه‌ی اینها در حضور و محضرِ پروردگار است. بعد میفرماید: ذهنت رو به سمتِ معصیت نبر.... بعد میفرماید: یک چشم زدن، غافل از آن ماه نباشید شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید... غفلت نکن... مراقبت از ذهن این جنبه های عاشقانه رو هم داره... ✅ ممکنه خیلی جاها آدم مورد عنایت امام زمان ارواحنا فداه قرار بگیره ولی متوجه نباشه... 💞 توی یه جلسه روضه نشستی و اقا بهت یه نگاه میکنه و دلت میره پیش حضرت... بعد حواست به یه چیز دیگه پرت میشه... بعد ها با خودت مرور میکنی و میبینی ای دل غافل... اون لحظه چرا آخه حواس من پرت شد..!😓 خب عزیزم کلا مراقب باش حواست پرت نشه. 🌷توی کربلا هم اصحاب سید الشهدا در اوج درگیری ها و سختی ها خم به ابرو نمی آوردن و در روایت هست که صورت نورانی امام حسین علیه السلام مرتب پر نشاط تر میشد. ✅کسی که همش متوجه خدا باشه دیگه براش سختی مفهومی نداره. اصلا نمیبینه سختی ها رو. او توجهش یه جای دیگه هست... مراقب ذهنش هست که به این طرف و اون طرف حواسش پرت نشه... بذارید یه داستان دیگه هم از آقای حق شناس بگم. 🔵 یه آقای بزرگواری بعد از 30 سال خدمت آیت الله حق شناس رسیدن. بعد گفت: آقای حق شناس، سلام . شما یادتون میاد؟ من مکاسب رو پیش شما خوندم توی حوزه و .. 💢 خب این موقع ها آدم میگه: عه! چه جالب! کجا؟ چه خبرا و....😍 🔶 آقای حق شناس گفته بودن: بله. حالا ذکرت رو بگو... ولش کن... یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشید... اون بنده خدا مونده بود که بقیه خاطرات رو چجوری بگه!😊 نمیخواد بگی. مشغول باش.. ذکر خدا رو بگو و لذت ببر... وقتی آدم یه مقدار روی ذهن خودش کنترل داشته باشه و به مولای خودش فکر کنه 💞اونوقت تازه حس میکنه که وارد یه دنیای قشنگ و لذت بخش شده... تازه احساس میکنه به آغوش مادر اصلی خودش برگشته.. 🌺 آخر لذت اونجاست.... جاهای دیگه دنبال لذت نگرد... یاعلی.. 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 🌷🌸🌹🌷🌸🌹🌸 🌷🌸🌷🌹🌷 🌺🌹🌷🌸 🌷🌸 🌷@saritanhamasir
🔴اکثر اتفاقات بد همش ترسه! هیچی دیگه نیست. خداوند متعال میخواد کنترل ذهنت رو ببره بالا. 🔮 بیشترین چیزی که انسان ها باهاش امتحان میشن ... یعنی ذهنت رو کنترل کن که نترسی. 💢 میدونید هر یک از ما در طول زندگیمون چقدر ضرر کردیم فقط به خاطر ترس های بیجا؟ 😒 چقدر کردیم به خاطر ؟ چقدر از موفقیت ها رو از دست دادیم به خاطر ترس های غلط..؟ خب بندازش دور این ترس رو... ذهنت رو کنترل کن!
💌 💞ما خدا را مهربان نمی دانیم🌹 💖__________🌸_________💖 👌ما آنقدرکه به رحمت خدا نیازمندیم به آن اعتقاد نداریم؛ وآنقدرکه تمنا داریم خدا با ما مهربان باشد؛ خدا را مهربان نمی دانیم.❌ ---> شایدبه همین دلیل کمتر به دعا و مناجات می‌پردازیم. 💫چون درخواست مهربانی از کسی که مهربان نیست انسان را خسته می کند. و باعث ما از رحمت خدا هستند.❤️✅ ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
🌱 41 ✔️ شما هر چیزی رو خواستین تکامل بدید و اصلاح کنید ، باید اول قیمتش رو بدونید. ✅ اگه میخواین خودتون رو درست کنید، اول باید معتقد بشید که: "من قیمتی هستم" 🔹همینجا یه بحث تربیتی بکنیم: 👈 پدر و مادری که هی بزنن تو سر بچه شون، اون بچه هیچی نمیشه...⛔️ هر کاری میکنید"بچتون رو تحقیر نکنید"❌ ✅ مدام بهش بگید: تو شاهزاده ای ☺️ ✔️ بذار عزّتمند باشه ⭕️ کسی که ارزش نداشته باشه خیلی ببخشید هر غلطی انجام میده! 🔞 🔶 در روایت داره رو کی انجام میده؟ 👈کسی که پیشِ خودش خوار و هست🚫 🏴 @saritanhamasir
🔹صبر کن ببینم...! کی با تو این کار رو کرد؟ ✔️ چرا پا روی هوای نفست نذاشتی و بی خیالِ "لذّت های مسخره و زشتِ " نشدی؟؟ ➖ چرا به خودت رحم نکردی؟؟ 🚷چرا آرامشِ خودت رو از بین بردی...
🔸 میخوای جبران کنی؟ 🌺 برو "درِ خونۀ خدا" و طلبِ بخشش کن... ✔️ فقط "طلبِ بخشش" هست که میتونه بلاهایی که سر خودمون آوردیم رو کنه. 💞 "فقط خداوند مهربان" هست که خطاهای ما رو جبران میکنه... ✔️ ازش بخواه تو رو از "هیجاناتِ کاذبِ " بی نیاز و دور کنه.... 🔷🌷✅➖💖
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ salehe_keshavarz ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 با تمام دستپاچگی که در مصاحبه داشتم و در کمال ناباوری شدم. مادرم خبر قبولی را بهم داد و از ادب آقای پشت تلفن کلی تعریف کرد. باید در هفته سه روز برای انجام کارهای دفتری به شرکت می رفتم . اولین روز کاریم مادرم هم با من آمد و کلی کرد و من بدون توجه به عمق حرفهایش فقط با سر تأیید می کردم. کارم در شرکت ساده بود . حقوق کمی داشتم اما برای من بود. از آنجایی که روابط عمومی خوبی داشتم خیلی سریع با بقیه ی کارمندان شرکت که همگی خانم بودند ارتباط برقرار کردم. همه چیز بر وفق مرادم بود به جز یک مورد و آن هم روبرو شدن با بود. کلا از طرز نگاه و رفتاری که داشت خوشم نمی آمد. سرد و مغرور به نظرم می رسید کم حرف بود و شاید بشه گفت کمی منزوی ... در بحث ها و صحبت های خودمانی شرکت نمی کرد . از هر اتاقی که می گذشت صدای خنده ی خانمها می شد . یک مرد قد بلند و لاغر اندام ، رنگ پوست او ‌سبزه بود با موهایی پر کلاغی که چندین تار موی سفید روی شقیقه اش نمایان بود . اما انصافا متبحر بود و و هوای کارمندانش را داشت ، برای همین هم کارمندانش با احترام خاصی که توأم با کمی ترس باشد با او‌ رفتار می کردند . اما من در کنارش احساس نمی کردم . کم کم رفتارش با من متغییر شد ... حدودا سه ماه از کار کردنم در شرکت می گذشت ، دیگر دستش کاملا برایم رو شده بود ، مسعود به من داشت. از رفتار گرم و مهربانش از نوع نگاهش از خیره شدن های یواشکی توجه کردنهای افراطی از لحن حرف زدنش کاملا این علاقه هویدا بود . حتی خانمها هم شده بودند ، در میان حرفهایشان گاهی تیکه می انداختند و می گفتند روزهایی که در شرکت نیستم مسعود عصبی و بهانه گیر است . با همه ی این اوصافی که می گذشت اما من از خودم خبر داشتم ، هیچ‌ به او نداشتم ، در فرهنگ ما مردی که خانمها را به اسم کوچکشان صدا می زند و به راحتی و با صدای بلند تذکر بدهد و یا گاهی کند و تیکه بیندازد مرد مقبولی نبود. مرد باید مثل پدرم می بود ... آقا و متین ... هفته آخر اسفند بود در یک روز برفی و سرد مثل همیشه سر وقت به شرکت رسیدم ، در بسته بود ، زنگ زدم و در کمال تعجب مسعود در را برویم باز کرد ، او با لبخند و اما هر دو دستپاچه سلام علیک کردیم . با تعجب گفت : مگه نمی دونستی امروز شرکت تعطیله ؟ _ نه ... متوجه نشدم _ می خوام شرکتو جمع و جور کنم که تو تعطیلات عید نقاشی بشه . _ به سلامتی ان شاالله ... پس با اجازتون ... _ حالا که تا اینجا اومدی بیا یه کمکی به ما کن ، خانم اسفندیاری هم حضور دارند ؛ کارگرها هم یکی دو ساعت دیگه می رسند. نمی دانم چرا پذیرفتم . رفتم داخل و مشغول کار شدم . هر چی که شد همون روز افتاد ... هیچ وقت به یک پسر نامحرم اینهمه نزدیک نشده بودم پسری که هر حرکتش نشانه ی علاقه و توجه بود . تا آخر وقت با هم کار کردیم انقدر محبت کرد که یخ من هم کم کم آب شد . نمی دانم چرا آن روز به شوخیهایش می خندیدم ، خیلی حرف نمی زد اما آن روز به نظرم جذاب و خنده دار می آمد . من می خندیدم و او گل از گلش می شکفت . ته دلم برای همین خنده هایم احساس داشتم . وقت نماز یک گوشه ی شرکت قامت بستم ، از رکعت دوم سنگینی نگاهش را احساس کردم ، دیگر از نمازم چیزی نفهمیدم... افتاده بود. مسعود از حصار سختی که به دورم تنیده بودم رد شده و مرا جذب محبت خودش کرده بود . °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• شیرین وقتی که این جملات را می گفت برق عجیبی در نگاهش بود. کنجکاو بودم که از بقیه ی ماجرا سر در بیاورم . می دانستم اگر این رابطه به ازدواج ختم شده باشد چالشهای فراوانی همراه خود خواهد داشت ... ... ✍صالحه کشاورز معتمدی ═══••••••○○✿ @saritanhamasir
🚥 اگه آدم به تک تکِ گناهان نگاه کنه میبینه که اولین کاری که گناه با انسان میکنه اینه که آرامش رو ازش میگیره🔥 🔹چرا انقدر تاکید میشه روی اینکه آدم سمتِ نره؟❓ 🌺 برای این هست که خداوند مهربان خیلی براش مهمه که شما آرامشت بهم نریزه. 👌
🔹آدم باید مدام مراقب باشه که شیطان و هوای نفس، آرامشش رو بهم نریزن. چه زمانی اتفاق میافته؟؟🔥🔞 👈 عمدتاً زمانی که آدم آرامشِ خودش رو به هر دلیلی از دست بده.
بچه هایی که توی همچین خانواده هایی تربیت میشن هیچوقت فاسد و هرزه نخواهند شد. 👆این بچه ها "طعمِ شیرین یه زندگی خوب" رو چشیدن، دیگه نیازی نمیبینن که بخوان بیرون از خونه دنبالِ هیجاناتِ باشن... 😌✔️ "" بهترین و مهمترین عاملِ تربیتِ فرزندان، رفتارِ درستِ پدر و مادر نسبت به همدیگه هست."" 🌺❤️✅
✨﷽✨ 🌷حاج آقا قــــــــــرائتی: 👈تــیر یعنی چه؟ تیر سه شعبه یعنی همین گناهانی که ما در کوچه و خیابان انجام میدهیم. یڪ شعبه اش این است که خودمان ڪرده ایم ،یڪ شعبه اش این است که دیگران را به گناه انداختیم یڪ شعبه هم امام زمان عـج است ڪه نشانه گـــــرفتیم! ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
🔴اکثر اتفاقات بد همش ترسه! هیچی دیگه نیست. خداوند متعال میخواد کنترل ذهنت رو ببره بالا. 🔮 بیشترین چیزی که انسان ها باهاش امتحان میشن ... یعنی ذهنت رو کنترل کن که نترسی. 💢 میدونید هر یک از ما در طول زندگیمون چقدر ضرر کردیم فقط به خاطر ترس های بیجا؟ 😒 چقدر کردیم به خاطر ؟ چقدر از موفقیت ها رو از دست دادیم به خاطر ترس های غلط..؟ خب بندازش دور این ترس رو... ذهنت رو کنترل کن! 🌺 آیت الله حق شناس عبارات قشنگی در این زمینه دارن. مثلا میفرمایند: خیال معصیت که می‌کنید، همه‌ی اینها در حضور و محضرِ پروردگار است. بعد میفرماید: ذهنت رو به سمتِ معصیت نبر.... بعد میفرماید: یک چشم زدن، غافل از آن ماه نباشید شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید... غفلت نکن... مراقبت از ذهن این جنبه های عاشقانه رو هم داره... ✅ ممکنه خیلی جاها آدم مورد عنایت امام زمان ارواحنا فداه قرار بگیره ولی متوجه نباشه... 💞 توی یه جلسه روضه نشستی و اقا بهت یه نگاه میکنه و دلت میره پیش حضرت... بعد حواست به یه چیز دیگه پرت میشه... بعد ها با خودت مرور میکنی و میبینی ای دل غافل... اون لحظه چرا آخه حواس من پرت شد..!😓 خب عزیزم کلا مراقب باش حواست پرت نشه.
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#کنترل_ذهن برای تقرب 48 #درس_چهل_وهشتم " #نقدی_بر_قانون_جذب " بخش سوم 🔷 در مورد قانون جذب یه نکته
برای تقرب 49 " " بخش چهارم 🔶 خداوند متعال هر انسانی رو آزاد آفرید تا در طی اتفاقات زندگی خودش و با هدایت هایی که از طرف خدا براش میرسه، رشد کنه و مناسبش رو پیدا کنه. 👈 و از اونجایی که انسان بی نهایت طلب هست، دوست داره که به "بالاترین لذت ها" برسه و اگه به بالاترین لذت ها نرسه افسرده و بی روح خواهد شد. آدم نباید به حداقل راضی بشه. 💢 شروع بدبختی های یک انسان زمانی هست که اسیر لذت های و بشه 🔴 عالم هستی هم چنین فردی که به حداقل ها راضی شده رو نخواهد بخشید و باهاش برخورد خواهد کرد جهنم چیه؟ یعنی عالم هستی دیگه تحمل موجودی که به حداقل ها راضی شده رو نداره.🔥🔥🔥 چنین انسانی مثل یک زباله باید بازیافت بشه و جهنم مکان بازیافت زباله های انسانیست... ای انسان... 💞 خدا تو رو برای بی نهایت لذت خلق کرد... برای اینکه تو خییییییلی لذت ببری اصلا از خود خدا لذت ببری...💥🌺 ولی تو چرا به لذت های کم قانع شدی؟ چرا نخواستی که خیلی لذت ببری؟😒 ✅ تمام اتفاقات عالم رو خدا طوری طراحی کرده که تو بتونی با کمک و ، از برخی لذت های سطحی به نام عبور کنی و به لذت های برتر برسی. ولی تو با عجله رفتی سراغ همون لذت های سطحی و کم!
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ salehe_keshavarz ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_دوم
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ @salehe_keshavarz ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 با تمام دستپاچگی که در مصاحبه داشتم و در کمال ناباوری شدم. مادرم خبر قبولی را بهم داد و از ادب آقای پشت تلفن کلی تعریف کرد. باید در هفته سه روز برای انجام کارهای دفتری به شرکت می رفتم . اولین روز کاریم مادرم هم با من آمد و کلی کرد و من بدون توجه به عمق حرفهایش فقط با سر تأیید می کردم. کارم در شرکت ساده بود . حقوق کمی داشتم اما برای من بود. از آنجایی که روابط عمومی خوبی داشتم خیلی سریع با بقیه ی کارمندان شرکت که همگی خانم بودند ارتباط برقرار کردم. همه چیز بر وفق مرادم بود به جز یک مورد و آن هم روبرو شدن با بود. کلا از طرز نگاه و رفتاری که داشت خوشم نمی آمد. سرد و مغرور به نظرم می رسید کم حرف بود و شاید بشه گفت کمی منزوی ... در بحث ها و صحبت های خودمانی شرکت نمی کرد . از هر اتاقی که می گذشت صدای خنده ی خانمها می شد . یک مرد قد بلند و لاغر اندام ، رنگ پوست او ‌سبزه بود با موهایی پر کلاغی که چندین تار موی سفید روی شقیقه اش نمایان بود . اما انصافا متبحر بود و و هوای کارمندانش را داشت ، برای همین هم کارمندانش با احترام خاصی که توأم با کمی ترس باشد با او‌ رفتار می کردند . اما من در کنارش احساس نمی کردم . کم کم رفتارش با من متغییر شد ... حدودا سه ماه از کار کردنم در شرکت می گذشت ، دیگر دستش کاملا برایم رو شده بود ، مسعود به من داشت. از رفتار گرم و مهربانش از نوع نگاهش از خیره شدن های یواشکی توجه کردنهای افراطی از لحن حرف زدنش کاملا این علاقه هویدا بود . حتی خانمها هم شده بودند ، در میان حرفهایشان گاهی تیکه می انداختند و می گفتند روزهایی که در شرکت نیستم مسعود عصبی و بهانه گیر است . با همه ی این اوصافی که می گذشت اما من از خودم خبر داشتم ، هیچ‌ به او نداشتم ، در فرهنگ ما مردی که خانمها را به اسم کوچکشان صدا می زند و به راحتی و با صدای بلند تذکر بدهد و یا گاهی کند و تیکه بیندازد مرد مقبولی نبود. مرد باید مثل پدرم می بود ... آقا و متین ... هفته آخر اسفند بود در یک روز برفی و سرد مثل همیشه سر وقت به شرکت رسیدم ، در بسته بود ، زنگ زدم و در کمال تعجب مسعود در را برویم باز کرد ، او با لبخند و اما هر دو دستپاچه سلام علیک کردیم . با تعجب گفت : مگه نمی دونستی امروز شرکت تعطیله ؟ _ نه ... متوجه نشدم _ می خوام شرکتو جمع و جور کنم که تو تعطیلات عید نقاشی بشه . _ به سلامتی ان شاالله ... پس با اجازتون ... _ حالا که تا اینجا اومدی بیا یه کمکی به ما کن ، خانم اسفندیاری هم حضور دارند ؛ کارگرها هم یکی دو ساعت دیگه می رسند. نمی دانم چرا پذیرفتم . رفتم داخل و مشغول کار شدم . هر چی که شد همون روز افتاد ... هیچ وقت به یک پسر نامحرم اینهمه نزدیک نشده بودم پسری که هر حرکتش نشانه ی علاقه و توجه بود . تا آخر وقت با هم کار کردیم انقدر محبت کرد که یخ من هم کم کم آب شد . نمی دانم چرا آن روز به شوخیهایش می خندیدم ، خیلی حرف نمی زد اما آن روز به نظرم جذاب و خنده دار می آمد . من می خندیدم و او گل از گلش می شکفت . ته دلم برای همین خنده هایم احساس داشتم . وقت نماز یک گوشه ی شرکت قامت بستم ، از رکعت دوم سنگینی نگاهش را احساس کردم ، دیگر از نمازم چیزی نفهمیدم... افتاده بود. مسعود از حصار سختی که به دورم تنیده بودم رد شده و مرا جذب محبت خودش کرده بود . °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• شیرین وقتی که این جملات را می گفت برق عجیبی در نگاهش بود. کنجکاو بودم که از بقیه ی ماجرا سر در بیاورم . می دانستم اگر این رابطه به ازدواج ختم شده باشد چالشهای فراوانی همراه خود خواهد داشت ... ... ✍صالحه کشاورز معتمدی 📤( انتشار بدون لینک کامل کانال جایز است ) ═══••••••○○✿ @saritanhamasir
🔹صبر کن ببینم...! کی با تو این کار رو کرد؟ ✔️ چرا پا روی هوای نفست نذاشتی و بی خیالِ "لذّت های مسخره و زشتِ " نشدی؟؟ ➖ چرا به خودت رحم نکردی؟؟ 🚷چرا آرامشِ خودت رو از بین بردی...
🔸 میخوای جبران کنی؟ 🌺 برو "درِ خونۀ خدا" و طلبِ بخشش کن... ✔️ فقط "طلبِ بخشش" هست که میتونه بلاهایی که سر خودمون آوردیم رو کنه. 💞 "فقط خداوند مهربان" هست که خطاهای ما رو جبران میکنه... ✔️ ازش بخواه تو رو از "هیجاناتِ کاذبِ " بی نیاز و دور کنه.... 🔷🌷✅➖💖 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🇮🇷 شما هم اگر بی تفاوت و بی دغدغه نیستید با کانال تنها مسیر آرامش همراه شوید 👇 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
🚥 اگه آدم به تک تکِ گناهان نگاه کنه میبینه که اولین کاری که گناه با انسان میکنه اینه که آرامش رو ازش میگیره🔥 🔹چرا انقدر تاکید میشه روی اینکه آدم سمتِ نره؟❓ 🌺 برای این هست که خداوند مهربان خیلی براش مهمه که شما آرامشت بهم نریزه. 👌
🔹آدم باید مدام مراقب باشه که شیطان و هوای نفس، آرامشش رو بهم نریزن. چه زمانی اتفاق میافته؟؟🔥🔞 👈 عمدتاً زمانی که آدم آرامشِ خودش رو به هر دلیلی از دست بده. 🔸 مثلاً در روایاتِ ما چرا آنقدر مذمّت شده؟ ✅ برای اینکه "حسادت، آرامشِ انسان رو از بین میبره". ⭕️ کسی که حسادت میکنه، همیشه عصبی هست و خودخوری میکنه و ناراحته از اینکه رقیبش از اون بالاتره!😒 🔴 این آدم اگه خودش رو درمان نکنه، ممکنه حتی دچارِ بیماریهای جسمی فراوانی هم بشه.
بچه هایی که توی همچین خانواده هایی تربیت میشن هیچوقت فاسد و هرزه نخواهند شد. 👆این بچه ها "طعمِ شیرین یه زندگی خوب" رو چشیدن، دیگه نیازی نمیبینن که بخوان بیرون از خونه دنبالِ هیجاناتِ باشن... 😌✔️ "" بهترین و مهمترین عاملِ تربیتِ فرزندان، رفتارِ درستِ پدر و مادر نسبت به همدیگه هست."" 🌺❤️✅
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_دوم #شیرین_دختر_دهه_ی_شصت اول دهه ی 60 در یک
🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 با تمام دستپاچگی که در مصاحبه داشتم و در کمال ناباوری شدم. مادرم خبر قبولی را بهم داد و از ادب آقای پشت تلفن کلی تعریف کرد. باید در هفته سه روز برای انجام کارهای دفتری به شرکت می رفتم . اولین روز کاریم مادرم هم با من آمد و کلی کرد و من بدون توجه به عمق حرفهایش فقط با سر تأیید می کردم. کارم در شرکت ساده بود . حقوق کمی داشتم اما برای من بود. از آنجایی که روابط عمومی خوبی داشتم خیلی سریع با بقیه ی کارمندان شرکت که همگی خانم بودند ارتباط برقرار کردم. همه چیز بر وفق مرادم بود به جز یک مورد و آن هم روبرو شدن با بود. کلا از طرز نگاه و رفتاری که داشت خوشم نمی آمد. سرد و مغرور به نظرم می رسید کم حرف بود و شاید بشه گفت کمی منزوی ... در بحث ها و صحبت های خودمانی شرکت نمی کرد . از هر اتاقی که می گذشت صدای خنده ی خانمها می شد . یک مرد قد بلند و لاغر اندام ، رنگ پوست او ‌سبزه بود با موهایی پر کلاغی که چندین تار موی سفید روی شقیقه اش نمایان بود . اما انصافا متبحر بود و و هوای کارمندانش را داشت ، برای همین هم کارمندانش با احترام خاصی که توأم با کمی ترس باشد با او‌ رفتار می کردند . اما من در کنارش احساس نمی کردم . کم کم رفتارش با من متغییر شد ... حدودا سه ماه از کار کردنم در شرکت می گذشت ، دیگر دستش کاملا برایم رو شده بود ، مسعود به من داشت. از رفتار گرم و مهربانش از نوع نگاهش از خیره شدن های یواشکی توجه کردنهای افراطی از لحن حرف زدنش کاملا این علاقه هویدا بود . حتی خانمها هم شده بودند ، در میان حرفهایشان گاهی تیکه می انداختند و می گفتند روزهایی که در شرکت نیستم مسعود عصبی و بهانه گیر است . با همه ی این اوصافی که می گذشت اما من از خودم خبر داشتم ، هیچ‌ به او نداشتم ، در فرهنگ ما مردی که خانمها را به اسم کوچکشان صدا می زند و به راحتی و با صدای بلند تذکر بدهد و یا گاهی کند و تیکه بیندازد مرد مقبولی نبود. مرد باید مثل پدرم می بود ... آقا و متین ... هفته آخر اسفند بود در یک روز برفی و سرد مثل همیشه سر وقت به شرکت رسیدم ، در بسته بود ، زنگ زدم و در کمال تعجب مسعود در را برویم باز کرد ، او با لبخند و اما هر دو دستپاچه سلام علیک کردیم . با تعجب گفت : مگه نمی دونستی امروز شرکت تعطیله ؟ _ نه ... متوجه نشدم _ می خوام شرکتو جمع و جور کنم که تو تعطیلات عید نقاشی بشه . _ به سلامتی ان شاالله ... پس با اجازتون ... _ حالا که تا اینجا اومدی بیا یه کمکی به ما کن ، خانم اسفندیاری هم حضور دارند ؛ کارگرها هم یکی دو ساعت دیگه می رسند. نمی دانم چرا پذیرفتم . رفتم داخل و مشغول کار شدم . هر چی که شد همون روز افتاد ... هیچ وقت به یک پسر نامحرم اینهمه نزدیک نشده بودم پسری که هر حرکتش نشانه ی علاقه و توجه بود . تا آخر وقت با هم کار کردیم انقدر محبت کرد که یخ من هم کم کم آب شد . نمی دانم چرا آن روز به شوخیهایش می خندیدم ، خیلی حرف نمی زد اما آن روز به نظرم جذاب و خنده دار می آمد . من می خندیدم و او گل از گلش می شکفت . ته دلم برای همین خنده هایم احساس داشتم . وقت نماز یک گوشه ی شرکت قامت بستم ، از رکعت دوم سنگینی نگاهش را احساس کردم ، دیگر از نمازم چیزی نفهمیدم... افتاده بود. مسعود از حصار سختی که به دورم تنیده بودم رد شده و مرا جذب محبت خودش کرده بود . °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• شیرین وقتی که این جملات را می گفت برق عجیبی در نگاهش بود. کنجکاو بودم که از بقیه ی ماجرا سر در بیاورم . می دانستم اگر این رابطه به ازدواج ختم شده باشد چالشهای فراوانی همراه خود خواهد داشت ... ... ✍صالحه کشاورز معتمدی ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🇮🇷 شما هم اگر بی تفاوت و بی دغدغه نیستید با کانال تنها مسیر آرامش همراه شوید 👇 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این صدای شیطان است! شما هم تو ذهنتون می‌شنوید این صدا رو؟ بعد که پاک شدیم مراقب اولین گناه باشیم ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🇮🇷 شما هم اگر بی تفاوت و بی دغدغه نیستید با کانال تنها مسیر آرامش همراه شوید 👇 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
🔴اکثر اتفاقات بد همش ترسه! هیچی دیگه نیست. خداوند متعال میخواد کنترل ذهنت رو ببره بالا. 🔮 بیشترین چیزی که انسان ها باهاش امتحان میشن ... یعنی ذهنت رو کنترل کن که نترسی. 💢 میدونید هر یک از ما در طول زندگیمون چقدر ضرر کردیم فقط به خاطر ترس های بیجا؟ 😒 چقدر کردیم به خاطر ؟ چقدر از موفقیت ها رو از دست دادیم به خاطر ترس های غلط..؟ خب بندازش دور این ترس رو... ذهنت رو کنترل کن! 🌺 آیت الله حق شناس عبارات قشنگی در این زمینه دارن. مثلا میفرمایند: خیال معصیت که می‌کنید، همه‌ی اینها در حضور و محضرِ پروردگار است. بعد میفرماید: ذهنت رو به سمتِ معصیت نبر.... بعد میفرماید: یک چشم زدن، غافل از آن ماه نباشید شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید... غفلت نکن... مراقبت از ذهن این جنبه های عاشقانه رو هم داره... ✅ ممکنه خیلی جاها آدم مورد عنایت امام زمان ارواحنا فداه قرار بگیره ولی متوجه نباشه... 💞 توی یه جلسه روضه نشستی و اقا بهت یه نگاه میکنه و دلت میره پیش حضرت... بعد حواست به یه چیز دیگه پرت میشه... بعد ها با خودت مرور میکنی و میبینی ای دل غافل... اون لحظه چرا آخه حواس من پرت شد..!😓 خب عزیزم کلا مراقب باش حواست پرت نشه.
جاے شھید اسدی خالے ڪه.... رفیقش میگفت: یه شب تو خواب دیدمش بهم گفت به بچه ها بگو حتی سمت هم نروند اینجا خیلی گیر میدهند.. 🌷 🌷پنج صلوات هدیه‌ به‌ ارواح‌طیبه‌شهدا اَللّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم امروزمون رو مزین میکنیم به نام و یادِ شهیدِعزیز 🌷🕊 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh