eitaa logo
• تَــــࢪنّـمـــــــات • 🌿|•°
4هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
563 ویدیو
15 فایل
حرفٌ في گلبٍ "ھ.." 🌿 "جَهادٌ حتی الشَّهادة" جنگلِ‌حالِ احوالاتِ‌ فکرِشیخِ‌ترنّمات لي مع أللهِ حالةٌ .. هامَ قَلبي إلى سيّد الشُهداء.. کلبه‌مون؛ @taranom_pm کپی: آزاد. آقایِ‌تنها.. @Tarannomat_admin کتابخوان‌مون؛ @book_eat
مشاهده در ایتا
دانلود
ما چگونه می توانیم با شما هم‌دردی کنیم در حالیکه در خانه و محل کار و خیابان ها در رفت و آمدیم ؟ درست است که روحِ‌مان در فکر شماست و قلب های ما برای شما با هر تپش‌ش اشکی برای چشم می‌سازد اما حس عادی شدن این حال، ما را می‌ترساند. ما با قلب و زبانِ‌ دعا میگوییم به فکر‌شما هستیم اما این کافی نیست .. صبر ما لب‌ریز شده ، گویی دستانمان در کربلای شما قطع شده ، گویی گلوی‌ما را بغضی مثل علی اصغر بریده ، گویی خیمه‌ی نیمه‌شب‌ های‌مان خراب شده، اما این زخم ها نشانه ی خوبی است ، چون خدا نیت های ما را درکنار تلاش های‌مان میبیند،راه ها بسته است اما ما در تلاشیم تا راهی باز شود و در آسمان شما نفس کشیدن را آزاد کنیم .. ما برای شما تجمع می‌کنیم ؛ دعا میکنیم ؛ اخبار شما را پیگیری میکنیم ، بدن های‌مان را درکنار افکارمان ورزیده می‌کنیم ، ما در حال تمرین برای یک نبرد هستیم .. سلاحِ نیمه شب های‌مان شده حزن و بکاء ، اما باز شرمنده ایم و باز ما نمی‌توانیم حسِ اضطراب قلوب شما را بچشیم ، روح‌مان با اشک به شما نزدیک می‌شود اما حال شما را نداریم ، در این میان نسیمی حس و حالِ ترس‌های‌تان و اقتدارتان‌را برای‌مان می‌آورد ، اضطراب شما رامیگیریم و بی‌قرار می‌شویم و با اشک و لبخند استقبال می‌کنیم و ما به دنبال یک مأمن آرام میگردیم اینجاست که تازه شما را می‌فهمیم اما این نسیم دائمی نیست، می‌رود ما دلمان برای حس‌های شما باز تنگ می‌شود چون این درد هاست که مارا منظم می‌کند برای تکالیف بزرگ و شما تکه‌ی اصلی تکالیف ما هستید .. آن نسیمِ غم های شما ما را برای خدا زیباتر می‌کند ..
•دموعي من حزنك و حزنك تتدفق على الأرض حتى تصل رائحتها إلى آذان العالم وتستيقظ الروح المستقلة المسؤولة عن البحث عن الحقيقة• •اشک‌های من از غم و اندوه و غصه‌‌های‌تو بر زمین جاری می‌شود تا عطر آن گوش های دنیا را فراگیرد و بیدارگرِ ارواحِ مستقلِ مسئولیت پذیرِ جستجوگرِ حقیقت باشد•
باران بوی کوچه‌های شهر‌ش را کاهگلی کرده بود.. سیبِ لبنان، از رایحه‌ی دل‌نشین آن دیوار‌های گلیِ‌نمِ‌باران دیده،سرخ شده بود.. این غزل را از بارانِ چشم‌هایِ زیتونیِ همسایه‌اش فهمید‌ه بودم ..
تشخیص حق از حق‌نما را بصیرت می‌نامند و آنجایی که می‌دانی واقعا حق چیست ولی دلت‌ باحق‌نماست و برای دفاع از مظلوم‌یت حق ، به‌ بهانه‌‌های اشتباه یا برداشت غلط از آموزه‌های دین، متوسل می‌شوی به سکوت و حق لِه می‌شود ، آن‌جا تو را چه می‌شود نامید .. !
‌ روح وادیِ عمیقی است که ساختارش با ظلم سازگاری ندارد .. ! مگر آنکه آن را اسیر کنید تا بتوانید در برابر ظلم‌ها ساکت‌ش کنید .. !
بخشی از جهانِ قلب‌ها را جراحتی عمیق برداشته ، اینکه هنوز روح‌های متصل به هم درکی از این زخم و درد ندارند ، نشان از این است که ارتباطی روحی‌ و قلبی از کار افتاده است و بیداری به خواب رفته است .. ! هنوز نتوانسته‌ایم کاری کنیم که افراد خودشان را از بیرون ببینند .. ! بدون هیچ وابستگی به خودشان ، بررسی کنند خطِ‌های مسیری که تا به ایجاد حال الآن‌شان رسیده را و شاید این مقدمه‌ای شود برای آنکه از خویش‌ را بنگرند، شاید اینگونه بشود به دردهای مشترک رسید و از آن حس‌های مشترک و رفتارهای مشترک ایجاد کرد .. ! حال بخشی از اسلام خوب نیست .. !
من همان کسی هستم که دائماً از لطافت‌های ناشناخته‌ی قلب‌م نسبت به تو شگفت زده می شدم ..! برای من سخت بود که با ظلم‌ی عجیب و بی سابقه رو برو شوم ، اما تو مرا برای آغوش کشیدن‌ش آماده می‌کردی بی‌آنکه بدانم .. ! این شاید عمیق‌ترین حضور شماست برای من .. !
_ در آغوش چشم‌هایِ مردمان، گرمایی برای تنهاییِ‌مان نیست .. !