🔘ولایت و وَلایت(۲)
اولیاءالله به دلیل وَلایت و تقرّب به حقّ تعالی، مَظهر و مُعرّف حقّ تعالی هستند و پس از آنها، عبادالرّحمان، به دلیل وَلایت و تقرّب به اولیاءالله، مَظهر و معرّف اهل حقّ و لاجرم، با پذیرش وِلایت اولیاءالله شایستة بهشت میشوند.
▫️در مقابل، عبادالشّیطان، به دلیل ترک وَلایت و تقرّب اولیاءالله، مَظهر و معرّف اهل دوزخ و شایستة دوزخند.
▫️ماحصل قول و فعل هر گروه، لاجرم به دلیل نسبتی که با اولیاءالله یا اولیاءالشّیطان یافته رنگ و بوی بهشت یا دوزخ یافته است.
▫️پیش از آنکه آدمی، در پس پردة مرگ و در قیامت کبری بهشتی یا دوزخی شود، در عالم دنیا، خود در گسترة وَلایتورزی و تقرّب به حقیقت بهشت یا جهنّم (اولیاءالله و اولیاءالشّیطان)، قول و فعل خود را مَظهر بهشت و دوزخ، در دو وجه جزیی و کلّی (فرهنگی و تمدّنی) میسازد.
▫️سیر و سفر در جادّة دعوت همة انبیا و اوصیای الهی و کتب آسمانی، دعوت به پذیرش وِلایت ولیّالله و گردن نهادن به اوامر و نواهی ایشان است؛
▫️امّا در طول تاریخ، انسان، هماره وَلایت طاغوت و پذیرش سیاست و خواجگی طاغوت را بر وَلایت و وِلایت اولیای الهی ترجیح داده و خود را هر لحظه، به اسفل درکات دوزخی نزدیکتر ساخته است.
▫️حضرت امام صادق(ع) فرمودند:
🔹«گرفتاری مردم زیاد است، اگر آنها را دعوت کنیم، نمیپذیرند و اگر رها کنیم، جز به وسیلة ما هدایت نمییابند.»
▫️انسان، مهاجری است که در جستوجو و شناسایی حجّت و ولیّ حقّ، به راه میافتد تا از مسیر آن و گردن نهادن به وِلایت و سیاست و خواجگی او در دنیا و آخرت، بهشت را تجربه کند.
▫️در بیان روایات حضرات معصومان:، این امر، یعنی معرفت ولیّالله و شناخت جایگاه و کمالات ایشان برای مردم، سخت و غیرقابل قبول میآید و از آن سرباز میزنند.
امام علی(ع) میفرمایند:
🔹«إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌٌ لَايَحْتَمِلُهُ إِلَّا عَبْد ...؛
▫️معرفت و شناسایی ما، کاری بسیار صعب و مستعصب است که پذیرای آن نیست، جز مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده باشد و نگهدارندة احادیث ما نیست، مگر سینهها و خردهایی که امانتپذیر و پابرجایند... .»
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘در جستوجوی نقشة كلّی الهی در خلقت هستی
این پرسش هماره با انسان بوده كه، آیا نظام خلقت از ابتدا، مبتنی بر طرحی معیّن و با رویكرد به مقصدی معلوم بنا شده است؟ یا آنكه بدون طرحی كلّی و هدفی غایی آغاز شده و پس از آن و تا به امروز، سیر رخدادها، حوادث و وقایع، سلسلة حیات بر كرة خاك را پیش برده است؟
▫️آیا میتوان فرض نمود که از ابتدا، خلقت هستی براساس طرحی معیّن و رویكرد به مقصد معیّنی آغاز شده است؛ امّا پس از گذار از مراحلی، دیگر این سیر حوادث و وقایع بوده که به همه چیز شکل داده، سمت و سوی آن را تعریف کرده و در نهایت، بودن در عرصة هستی را ترسیم نموده است.
▫️فرض سومی هم در كار میتوان وارد كرد: نظام خلقت بر مبنای طرحی معیّن و با رویكرد به مقصدی معلوم، بنا شده و همچنان نیز مرحله به مرحله و به قولی صحنه به صحنه و سكانس به سكانس پیش میرود.
▫️فرض اوّل؛ یعنی فقدان هرگونه طرح، نقشة معلوم و مقصدی نهایی برای خلق هستی، نفیکنندة ابتناء و استقرار هستی بر پایة علم و آگاهی خالق هستی است؛
▫️در حالیکه طیّ همة قرون، از سوی علمای مسلمان و دانشمندان غیرمسلمان، تحقیقات بسیاری دربارة این امر، یعنی پیوستگی غیرقابل تردید علم و حکمت خالق هستی در خلق، صورت گرفته و رسایل بسیاری در این باره منتشر شده است.
▫️جملة صاحبان خرد با مشاهدة قانونمندی دقیق، نظم پیچیده و هماهنگی بین همة اجزای خرد و کلان موجودات منتشر در آسمان و زمین، دربارة ابتنای هستی بر علم و آگاهی مطلق خالق هستی، اعتراف آوردهاند.
▫️ به اتّکای همین اعتراف محقّقانه و اثبات پشتیبانی علم و حکمت مطلق خداوند در خلق هستی، اهل حکمت و علم فرض اوّل، یعنی فقدان هرگونه طرح و نقشة معلوم و مقصد نهایی در خلق عالم را نفی میکنند؛ بلکه این امر را نفیکنندة صفات و اسمای كمالی خداوند، همچون «اسم علیم، حكیم و مدبّر» میشناسند.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘حکمت، پایة خلقت(۱)
در «قرآن کریم» از ذات پاك حضرت خداوندی جلّ و علا، به عنوان حكیم یاد شده است و واژة حكمه بیست بار در این کتاب مقدّس ذكر و هدف از ارسال انبیا نیز تعلیم حكمت بیان شده است. حكمت، مبیّن «معرفت و علم و آگاهی» است و حکمت، خود مانع و بازدارندة حكیم از انجام عمل بیهوده و عبث است.
▫️حكیم از اسماء الحسنی است و در قرآن نود و هفت مرتبه تكرار شده، که در نود و یک مرتبه از آن، به عنوان صفت خداوند سبحان یاد شده است.
▫️نزد اهل لغت، حكیم، مشتقّ از «حكم» در اصل، به معنای منع و بازداشتن است، برای اصلاح. حکمت نیز به حق رسیدن با علم و عقل است. پس حکمت خدای تعالی، شناسایی اشیا و ایجاد آنها از سوی اوست برنهایت استواری. در بسیاری آیات، اسم حكیم همراه با اسم علیم و عزیز آمده است.
▫️آگاهی دربارة استواری فعل حضرت حق و منضم بودن آن با علم و استحكام، مجال ورود سؤال و مؤاخذه را برطرف میسازد؛ چنانكه در آیة مباركة «لایُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ» آمده است که هیچكس نمیتواند بر كار او خرده بگیرد؛ ولی در كار آنها [سایرین] جای سؤال و ایراد هست.
▫️«قرآن کریم» در گفتوگو از حكمت خلقت نیز به صراحت، عبث و بیهودگی را نفی و میفرماید:
🔹«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لاتُرْجَعُون؛
آیا گمان كردید كه ما شما را عبث آفریدهایم و به سوی ما باز نمیگردید؟»
▫️چنانكه حضرات معصومان: نیز خلقت هستی بر مبنای بیهودگی و فقدان طرحی معیّن را نفی میكنند.
▫️در همین باره، امام حسن مجتبی(ع) میفرمایند:
🔹خداوند شما را بیهوده و بدون غرض نیافریده و شما را آزاد و رها نكرده است، لحظات آخر عمر هریك، معیّن و ثابت است. نیازمندیها و روزی هركس سهمیه بندی و تقسیم شده است تا آنكه موقعیت و منزلت شعور و درك اشخاص شناخته شود.»
▫️فقدان علم و آگاهی ما از حكمت فعل و خلقت حضرت حق، دلیل بر فقدان حكمت و علم نزد خداوند و ابتناء و استقرار عالم هستی بر حکمت بر آن نیست؛ چنانكه در صبحگاه آفرینش، آنگاه كه خداوند ارادة خلق حضرت آدم(ع) نمود، در اعتراض یا سؤال ملائك مقرّب كه خطاب به خداوند گفتند:
🔹«قالُوا أَتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك؛
گفتند: آیا كسی را در آن قرار میدهی كه فساد كند در زمین و خونریزی كند، در حالیكه ما تسبیحگو و حمد كنندة توایم و تو را تقدیس میكنیم.»
▫️خداوند متعال فرمود:
🔹«إِنِّی أَعْلَمُ ما لاتَعْلَمُون؛
من چیزی میدانم كه شما از آن بیخبرید.»
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
حکمت، پایة خلقت(۲)
آیات و روایات با حكیمانه دانستن مقصد و مقصود از خلق هستی، مراتب و وجوهی از حكمت و راز خلقت را بیان كردهاند؛ چنانكه در «آیة 2 از سورة ملك» آمده است:
▫️«الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ...؛
خداوند حیات و مرگ را آفرید تا بیازماید چه كسی عمل زیباتر دارد.»
▫️و در «سورة ذاریات، آیة 56» آمده است:
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛
جنّ و انس را نیافریدم، جز برای آنكه مرا بپرستند.»
▫️محمّدبن عمارة روایت میكند: از امام جعفرصادق(ع) ميپرسیدم:
«لِمَ خلقالله الخلق؛
چرا خداوند خلق را خلق كرد؟»
حضرت پاسخ دادند:
▫️«خداوند بزرگ و بلند مرتبه، انسانها را بیهوده خلق نكرده و آنها را به حال خود رها نساخته است؛ بلكه ایشان را آفرید تا قدرت خود را به معرض نمایش بگذارد و انسانها را به اطاعت و عبادت خود موظّف گرداند تا سزاوار رحمت و عنایت او گردند.
▫️خداوند انسان را به دلیل كسب منفعت یا دور ساختن ضرر و خسارت نیافریده است؛ بلكه انسان را آفریده است تا او را به منفعت و نعمت و رحمت ابدی و اخروی درآورد.»
▫️به قول مولوی:
من نكردم امر تا سودی كنم بلكه تا بر بندگان جودی كنم
من نگردم پاك از تسبیحشان پاك هم ایشان شوند و درفشان
▫️صرفنظر از همة دریافتها و مطالعات انسانی دربارة موجودات و منافع موجود در هر یک از مخلوقات، جملة آیات و روایات یاد شده نیز مؤیّد وجود حكمت و انگیزة متعالی خداوند برای خلقت عالم و آدم است و همچنین مؤیّد این امر است که حکمتی غایی و مقصدی نهایی نیز برای این امر، یعنی خلقت هستی، قابل شناسایی است كه میتواند سایر منافع و حكمتهای دوم و سوم و ... را ذیل خود پوشش دهد.
▫️هریک از انسانها، به نسبت علم، آگاهی و تجربه، به وجهی از منافع و حکمتهای خلق موجودات (حکمت جزیی در خلق موجودات) پی میبرد. بیتردید، این دریافتها بیانگر همة حکمت و همة منافع موجود در خلق آفریدهها نیست.
▫️چه بسا كه تحقّق وجهی و مرتبهای از اهداف خلقت، منوط به تحقّق وجهی مهمتر و رفیعتر باشد كه چنانچه اوّلی حادث نشود، سایر اهداف مهمتر نیز محقّق نمیشود.
▫️مسافرانی كه در یك اتومبیل، راه درازی را تا رسیدن به شهری دور تجربه میكنند، اگرچه در طیّ راه از آب و هوای تمیز و مناظر دلپذیر بهره میبرند و چه بسا خوراكی محلّی و سالم را نیز در روستایی بین راه تناول كنند؛
▫️لیكن حكمت اصلی سفر آنها، رسیدن به آن مقصد غایی است و سایر بهرهمندیها در مسیر آن و ذیل آن تعریف میشود.
از اینجاست که میتوان گفت: عقلاً و نقلاً، محال است كه این دستگاه بزرگ هستی از سوی خالقی حكیم و مدبّر و علیم، به عبث و بدون پشتوانة حكمتی متعال و درخور شأن ذات مقدّس ربوبی، پای به عرصة وجود و هستی گذاشته باشد.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘هدایت ضروری خلقت حکیمانه
قدرت و اختیار وسیع دو طایفة مهم و مؤثّر در میان موجودات، یعنی «جنّ و انس»، اگرچه باعث دخل و تصرّفات بسیاری، خلاف خواست و حکمت خداوند، در زمین و در امور جزیی شده، امّا این حد از تغییر و تصرّف به هیچ وجه ناظر بر تغییر و تصرّف در کلّ منظومة هستی و تغییر جهت کلّی از مسیر مقدّر شدة توسط خالق حکیم نیست.
▫️ برآیند نهایی، به دلیل غالب بودن قدرت خداوند و منحصر نبودن توانایی و میدان عمل در دست جنّ و انس، به سوی اراده و مشیّت آن خالق علیم و حکیم و تقدیر سیر میکند.
▫️وقتی از صراط (به معنی راه) و هدایت سخن به میان میآید، الزاماً مبدأ و مقصدی هم در كار وارد میشود. نمیتوان از مبدأ و مقصد گفت، امّا از راه و نقشة راهنما نگفت یا بر عكس. در تمامی قرآن از صراط، هدایت، مقصد، مبدأ و حتّی نقشه و بلد راه، سخن به میان آمده است.
▫️پرواضح است كه مخلوق، به دلیل عدم اشراف و احاطه بر خالق قادر، به درك منظور خالق از خلقت و مقصد و ماوایی كه در امر خلقت، لحاظ كرده و مسیری كه از آن باید بگذرد، نخواهد بود.
▫️ این امر محال است و به آن میماند که تصویری نقّاشی شده قادر به درک انگیزه یا منظور نقّاش خود باشد. از دیگر سو، از لطف خداوند نیز به دور است كه بدون آگاهی دادن از مخلوق بیعلم خود بخواهد که درست در همان مسیری گام بزند كه خالق معلوم كرده و به سوی مقصد موردنظر او برود؛
▫️الّا آنكه پیشتر برایش از همة امور و مقاصد سخن گفته باشد و به مدد بَلَد راهنمایی، او را در كشف راه و نحوة رفتنی دلالت كرده باشد.
وقتی فرعون از حضرت موسی(ع) میپرسد: خدای شما كیست؟ حضرت میفرماید:
🔹«قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطی كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی؛
پروردگار ما كسی است كه به هر موجودی، آنچه را که لازمة آفرینش او بود، عطا كرده و او را به مقصد ویژهای هدایت كرد.»
▫️در عبارت آسمانی ثُمَّ هَدی، وجود ملزومات هدایت، یعنی نقشة راه، بلد و عقل، مستتر و در تقدیر است.
تردیدی نباید كرد كه این هدایت، مستمرّاً و در طول حیات مخلوقات جاری بوده و الزاماً، ملزوماتش نیز، یعنی قوّة عاقله (در جنّ و انس)، بلد راه و نقشة مسیر نیز موجود و جاری است؛ زیرا، از محالات عقلی است و از حكمت و عدالت خداوندی نیز به دور است كه طریق هدایت و ملزوماتش در دورهای برای عدّهای از مردم مهیّا باشد و در دورهای دیگر، این نعمت منقطع شود.
▫️به همان صورت كه امر سؤال و جواب محتوم و عامّ قبر و قیامت برای كلّ انسانها و اجنّه در تمامی مراحل خلقت، از روز نخست تا روز قیامت اتّفاق میافتد، شرط عقل و پسند اهل حکمت است که برای همگان امكان هدایت موجود باشد .
▫️وگرنه نمیتوان كسی را بازخواست كرد و دربارة امری از او پرسید كه برایش هیچ مجال و امكانی برای تشخیص و انتخاب وجود نداشته باشد.
▫️هدایت هر موجودی، مناسب «خلقت»، «وسعت وجودی» و «استعداد» اوست؛ چنانکه هدایت نباتات و حیوانات به واسطة هدایت الهامی و فطری صورت میگیرد و دربارة انسان، علاوه بر آن هدایت فطری، هدایت تكوینی و تشریعی نیز مقرّر شده است.
▫️این هدایت به دلیل وجود اختیار، حركت اختیاری و مأموریت مقدّر شده برای انسان و جنّ، به آنها ارزانی داشته شده است.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘رهنما و بلد در طیّ طریق
این مطلب مورد پذیرش عقل است كه مخلوق نابلد، برای سیر در مسیری كه خالق آن را ترسیم كرده و او را به سوی مقصد غایی میخواند، الزاماً، به بلدی و راهنمایی نیازمند است كه او را دستگیری و هدایت کند و در همان حال، آن رهنما، تمامی حكمت آن خالق را بداند و مشرف بر مسیر بوده و مقصد غایی را به خوبی بشناسد.
▫️از مطالعة آیات معلوم میشود كه این گمارده یا بلد خداوند كه جامة هدایتگری بر تن كرده، ناگزیر باید حائز شرایط زیر باشد:
🔹1. صاحب مقام عصمت باشد از سهو و نسیان و خطا تا خلق تابع و پیرو را در جادّة ضلالت یا باتلاق شبهات گرفتار نیاورد.
از عبارت «لاینال عهدی الظالمین» برای امام استفاده شده است؛ یعنی، امام میبایست به دور از هرگونه ظلم (اعمّ از ظلم به خدا، به خود یا یكی از سایر آفریدههای خدا) باشد. قرآن کریم می فرماید:
«و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیاموزد و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید: از دو قائم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمیرسد.»
🔹2. صاحب مقام صبر باشد. در «سورة سجده» دربارة صبر امام هدایتگر آمده است:
و چون شكیبایی كردند و به آیات ما یقین داشتند، آنان را پیشوایانی قرار دادیم كه به فرمان ما (مردم را) هدایت میكردند.»
🔹3. صاحب مقام یقین باشد؛ چنانكه در آیة یادشده، آمد. یقین، درجة بلندی از كشف باطن و حقایق جهان است و نوعی آگاهی یقینی از اعمال و آنچه در دلهای مردم میگذرد.
دربارة مقام امامت حضرت ابراهیم(ع) میخوانیم:
🔹4. صاحب اذن هدایتگری باشد. ائمّه:، وظیفة هدایت جامعه به سوی اهداف و مقاصد الهی را دارند. این وظیفه الزاماً باید از سوی خالق هستی و آگاه به مسیر و مقصد، به آنان اعطا شده باشد؛ چنانكه در آیات «قرآن کریم» آمده است.
و ما قرار دادیم از میان آنها امامانی كه به امر ما هدایت میكنند.»
🔹5. صاحب مقام واسطگی فیض الهی باشد. امام بر حق، واسطة فیض الهی در امور مختلف برای مردم است.
در غیر این صورت، بشر پی به گوهر مقصود نمیبرد؛ بلكه در اوّلین گام به مغاك ضلالت نیز درمیغلتد.
▫️از مجموع مطالب، برداشت میشود كه فرض یله و رها شدن زنجیرة «خلقت و هدایت» و سپرده شدن امور به دست تندباد حوادث و هواجس محال عقلی است و این واقعه، مغایر با شأن خالق حكیم و در جهت مخالف با حكمت حضرت خداوندی در طرّاحی خلقت هستی و هدایت و حراست آفریدههایش از آن است.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘راز دشمنی غرب با اسلام ومسلمانان
▫️موج شرق گرایی درغرب ، در دوران جدید
📚#کلاماستاد/#رازدشمنی
@tarikh_farda
🔘تصرّف، شأن ولی!
موضوع ولایت و دامنة اختیارات و تصرّف ولیّ، پذیرفتة فطرت و به عبارتی ذاتی وجود بشر است. در تمام ادوار و در میان تمامی انسانها این موضوع پذیرفته و تجربه شده است.
▫️ میتوان گفت عموم خلایق جنّی و اِنسی در امور جزیی و روزمرّه، با موضوع ولایت و ولیّ سر و كار دارند.
در مناسبات فردی و جمعی، همة انسانها برای رفع حوائج خود به متخصّصان و صاحبان فنون مراجعه میکنند؛ چنانکه همگی مراجعه به پزشك در وقت بیماری، مكانیك در وقت خرابی اتومبیل، خیّاط برای دوخت لباس و امثال اینها دارند و منكر وجود قدرت، تخصّص و صلاحیت در پزشك و مكانیك و خیّاط و بنّا نمیشوند.
▫️همین صفات موجود در آن اشخاص، از روی عقل، ما را مكلّف میكند كه به آنها، حقّ تصرّف و امر و نهی بدهیم و در برابرشان از خود سلب اختیار كنیم.
▫️میزان نزدیكی و قرب هریك از این اشخاص به منشأ علم و تجربه در موضوع مخصوص به خودشان، میزان ولایت و میزان تصرّف و اختیار آنها را معلوم میكند.
▫️بیشك، میزان دخالت و تصرّف پزشك متخصّص در جسم ما، بیشتر از میزان تصرّف پزشك عمومی در معالجه و مداوای ماست. از همینجاست كه هرچه امور پیچیدهتر، حیاتیتر و سرنوشتسازتر باشند، الزاماً به سراغ داناترین متخصّص مجرّب میرویم.
▫️ممكن است شخصی برای تعمیرات جزیی منزلش، به سراغ كارگری نشسته در كنار خیابان برود؛ امّا همان شخص به هیچ روی برای ساخت و ساز یك بنای بزرگ، ضرورت مراجعه به شركتی متخصّص یا مهندسی مجرّب و عالم را منكر نمیشود؛
▫️به همین ترتیب نیز ضرورتاً با سلب حیثیت و اختیار از خود، تمامی اختیار و انتخاب و تصرّف در امور خرد و كلان آن بنا را هم به آن شركت و گروه مهندسیاش وا میگذاریم و صدها كارگر بنّا و نقّاش و لولهكش و گچكار و دیگران را هم زیر نظر و چتر ولایت و سرپرستی آن شركت مهندسی در كار وارد میسازیم.
▫️هرچه میزان تخصّص و صفات مورد نیاز برای امر ساختمانسازی بالاتر رود، ضرورتاً به دنبال شركتی و مهندسی میگردیم كه جامع جمیع صفات و تخصّصها باشد تا به تمامی، از عهدة كار برآید.
▫️وقتی در امر دنیوی و ظاهری حیات كه دایرة تأثیراتش محدود است تا این اندازه دقّت میكنیم و هزاران رشتة تخصّصی را افتتاح كرده و در نتیجه، ولایت و سرپرستی هزاران نفر را در تك تك امور جزیی حیات محدود این جهانی و شخصیمان گردن مینهیم، چگونه است كه دربارة امر مهم و سرنوشتساز و كلّی دنیوی و اخرویمان، منكر موضوع ولایت و حقّ تصرّف ولیّ میشویم؟
▫️«وِلایت»، به معنی سلطنت، ملكداری و حقّ دخل و تصرّف، ناظر بر وجود قدرت، تدبیر و علم در ولیّ است و والی، كسی است كه در جمیع اشیا تصرّف میكند.
▫️این وِلایت، به طور مطلق مخصوص ذات اقدس احدیّت است كه به طور مطلق، علیم، حكیم، سمیع، بصیر، مدبّر و ... است. اوست كه سلطنت بیچون و چرا، امارت بیقید و شرط و نظارت كامل بر جمیع موجودات و مخلوقات پیدا و ناپیدا را از ازل تا به ابد داراست.
🔹«هُنالِكَ الْوَلایَةُ لِلهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْبا؛
فرمانروایی تنها از آن خدای بر حق است و اوست كه پاداشش بهتر و فرجام او نیكوتر است.»
▫️از همینروست كه جملة آفریدهها در برابرش، فقیر، ضعیف، ذلیل، مسكین، جاهل، عبد و محتاجند. حیات و مماتشان در گرو ارادة اوست و همة حقّ تدبیرگری، امر و نهی، روزیرسانی، هدایت، نظارت و پرسش و پاسخ دربارة مخلوقات به طور مطلق، از آن اوست. جملگی تسلیم او هستند و اقرارکننده به وحدانیّتش كه:
که یكی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الّا هو
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘موجودات حامل صفات الهیاند
هریك از موجودات، از آنجا كه مخلوق خالقی هستد كه تمامی صفات كمالی را به طور مطلق در خود دارد و جملة صفات هم ذاتی وجود اوست، صفاتی از حضرت باری تعالی را با خود دارند؛ چنانکه برخی موجودات صاحب صفت هیبتند و برخی صاحب صفت قدرت، برخی وفاداری و برخی ...
در برخی موجودات، یك صفت به ودیعت نهاده شده و برخی دیگر چندین صفت را حائز شدهاند.
▫️هر موجودی سهمی از صفات كمالی، چون قدرت، شجاعت، علم و هزاران صفت دیگر را دارا هستند و البتّه میزان این صفات و قدر آنها یكسان نیست. اوصاف، درجاتی دارند؛ از كمترین تا بیشترین. بنابراین هر موجودی كه سهمی از یك صفت را دارا باشد، فراتر از او، موجودی هست كه همان صفت را در قدر و اندازة بیشتر دارد؛ به استناد این آیة كریمه:
🔹«فَوْقَ كُلِّ ذی عِلْمٍ عَلیم؛
برتر از هر صاحب علمی، عالمی است.»
▫️چنانكه برتر از هر صاحب قدرتی، قدرتمندی است و برتر از هر زیبایی، زیباتری هست و برتر از هر شریفی، در میان موجودات مخلوق، شریفتری نیز هست. از اینرو است كه عرض شد اوصاف منتشر در میان مخلوقات، الزاماً دارای درجاتی میباشند.
▫️از این حیث، این پذیرفتة فطرت و عقل است كه در سلسلة مراتب اوصاف، از كمترین تا بیشترین قدر و اندازه، میتوان به جستوجوی موجودی پرداخت كه حائز بالاترین درجه از این صفات در میان موجودات باشد.
▫️هرچه قدر میزان صفت كمالی یا جمیع صفات كمالی در موجودی بیشتر باشد، آن موجود مقرّبتر و نزدیكتر به صاحب اصلی جملة صفات، به طور مطلق، یعنی حضرت ربّ الارباب، خداوند متعال است و به همین نسبت، هرچه میزان تقرّب و نزدیكی در صفات كمالی بیشتر باشد، آن موجود صاحب ولایت بیشتری نسبت به دیگران است و الزاماً استحقاق قدرت تصرّف و سلطنت بیشتری نیز دارد.
▫️به همین ترتیب است كه صاحب عالیترین درجه از صفات كمالی، یعنی: عالمترین، باوفاترین، سخیّترین، قویترین، شریفترین، رئوفترین، عاقلترین، مدبّرترین و ... شخص در میان موجودات ممكن، كه صاحب جمیع فضایل و صفات كمالی باشد، افضل و مقدّمترین در داشتن ولایت و قدرت تصرّف و سلطنت بر سایر موجودات نیز هست. این موجود شریف، به عنوان بزرگترین و عظیمترین آیت الهی شناخته میشود.
▫️آنكه ولایت شیطان را پذیرفته، در واقع قرب و نزدیكی به شیطان در كسب صفات و رذایل شیطانی را پذیرفته است. در چنین وقتی، گاه انسان چنان به شیطان نزدیك و با او، به وحدت میرسد كه هیچ فاصلهای میان او و شیطان نمیماند و هیج منفذی برای نفوذ دیگری.
▫️ولایت الهی، حركت در مسیر نظام توحیدی حق و ولایت شیطانی، حركت در مسیر باطل و در ضدّیت با آن است. در ولایت الهی، حقِّ ولی، بالذات و مطلق است و گسترة ولایتش چنان فراگیر و شامل است كه در محاقّ ولایت حقّ قرار میگیرد.
🔹«آیا نمیدانستی كه حكومت آسمانها و زمین از آن خداست؟ و جز خدا، ولیّ و یاوری برای شما نیست.»
▫️در مقابل ولایت الهی، هر آنچه كه انسان را از گسترة این نظام رحمانی دور كند و در بند گمراهی و ضلالت آورد، عرصة ولایت شیطان خواهد بود.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda