eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
61 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
📷تصویر حیاط مدرسه مروی کوچک 📜 سند مربوط به سال ۱۳۱۲ش قبل از تعطیلی مدرسه مروی توسط حکومت رضاشاه ✍ نام حیاط کوچکی در ضلع جنوب غربی است که تعدادی حجره دارد و در گذشته براساس وقفنامه، حساب و کتاب دخل و خرج آن با مروی بزرگ متفاوت بوده است. در اسناد مالی برجای مانده مدرسه مروی، از دوران قاجار و پهلوی، اسامی تعدادی از مدرّسان این مدرسه کوچک دیده می‌شود که از جمله آنها می‌توان به حکیم میرزا علی‌محمد جولستانی، شیخ عبدالنبی نوری، شیخ علی‌محمد طالقانی، شیخ کاظم کنی و... اشاره کرد. در برخی منابع به تحصیل شخصیت‌هایی چون در زمان قاجار و حاج شیخ یحیی نوری در دوره متأخر در مروی کوچک اشاره شده است. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
آیت الله سید عبدالله ضیائی‌نیا، در قم از شاگردان آیت‌الله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بود و پس از هجرت به تهران در به تحصیل خود ادامه داد. 🔸وى در این باره مى نویسد: «من نیز دروس آیات عظام: خوانسارى، غروى رشتى - که شاید در علم اصول بى نظیر بود -، آقا میرزا هاشم آملى و آقا باقر آشتیانى را فراگرفته و در سمت مدرسى داشتم و نیز به دعوت آیت الله خوانسارى در جلسه استفتاى معظم له حضور مى‌یافتم». دکتر ضیائی‌نیا از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۱ ش، به امامت جماعت نازى آباد تهران مشغول شد و از دوستان و همکاران نزدیک آیت الله کاشانى در مبارزه علیه طاغوت بود. 🔹ایشان بعد از اخذ اجازات اجتهاد و مدرک دکترا، به امر مراجع تقلید، تهران را به قصد توطن در گیلان ترک کرد و در آستانه اشرفیه رحل اقامت افکند و در مدت ۱۷ سال، یعنى از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ ش، به امامت جماعت مسجد جامع و مدیریت حوزه علمیه جلالیه آستانه اشرفیه مشغول گردید. 🔸مبارزات سیاسی وی به گونه‌ای بود که یک سال قبل از انقلاب ممنوع المنبر شد و چند ماه قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، منزلش به دست عوامل ساواک به آتش کشیده شد که بر اثر آن، بسیارى از نوشته ها، کتب و تقریرات درسى مربوط به حوزه و دانشگاهش از بین رفت. او بعد از پیروزى انقلاب اسلامى به عنوان نماینده مردم گیلان در مجلس خبرگان قانون اساسی حضور یافت و به تهران رفته، پس از چندى هم در قم مقیم شد. ▪️ آیت الله ضیائی‌نیا، در شام شهادت امام حسین (ع)، ۲۳ مرداد ۱۳۶۸ درگذشت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
✍ یکی از خصوصیات حضور دانشجویان متدین و انقلابی در این مدرسه در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب جهت تحصیل معارف اسلامی و دروس فلسفه بود. بر این اساس کلاس‌های حکمت و فلسفه شهید آیت‌الله مرتضی مطهری محل فعالیت این دسته از دانشجویان بود. از دانش آموزان مدرسه علوی شخصیتی بود که علاوه بر استفاده از محضر مرحوم علامه طباطبایی در فلسفه نیز در درس استاد مطهری حاضر می‌شد. این کلاس‌ها ابتدا در مدرسه مروی و پس از محدودیت‌های حکومت پهلوی، در مدرسه عالی سپهسالار (شهید مطهری) برگزار می‌شد. از همسر شهید مطهری نقل شده است که «استاد شهید فقط از دو شاگردش تعریف می‌کرد و به آن دو امید فراوان داشت که شاید در دروس فلسفی و فقهی ستارگانی در جهان اسلام باشند که یکی از آنها شهید قندی بود.» شهید قندی در دوره تحصیل دکتری در رشته مهندسی برق و الکترونیک در آمریکا از موسسین انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا بود. دکتر قندی پس از پیروزی انقلاب از طرف شورای انقلاب و همچنین در دولت شهید رجایی به وزارت پست تلگراف و تلفن منصوب شد. بارها گفته بود که اگر بر حسب وظیفه شرعی و احساس مسئولیت نبود بارها از این کار دست کشیده به دنبال دروس فقهی و فلسفی در حوزه می‌رفتم. 🥀دکتر محمود قندی در ۷ تیر ۱۳۶۰ همراه با آیت‌الله بهشتی در بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید. 📚شاگرد اول، زندگی و مبارزات شهید دکتر محمود قندی ص۱۲ _ ۱۴ 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
وزیر عدلیه دوره رضاشاه که در راستای ایجاد دستگاه قضایی نوین، محاکم شرع علما را تعطیل کرد و جمعی از جوانان تحصیل کرده در دانشگاه‌های اروپا در رشته‌های حقوق را به کار گرفت و نام عدلیه را «دادگستری دنیاپسند» گذاشته بود، پس از چندی که از دستیابی به اهداف خود ناکام ماند، دست نیاز به سوی دراز کرد تا عدلیه را از وضع به وجود آمده نجات دهد. برخی از علما خواسته او را به کلی رد کردند و برخی هم بهانه‌های مالی گذاشتند. 📚اعظام قدسی در خاطرات خود ج۲ ص۲۰۰ از قول علی‌اکبر داور می‌نویسد: «ما عدلیه را ساختیم با جوانان تحصیل کرده، ولی در عمل لنگ ماندیم و هر قدر از این وزارتخانه و آن وزارتخانه اشخاص را انتقال دادم باز هم درست نمی‌آمد؛ بالاخره ناچار شدیم باز رفتیم به سراغ همان کهنه‌ها که در مدارس صدر و دارالشفا و سال‌ها برای تحصیل حصیر پاره می‌کردند. ولی با یک تفاوت که آن وقت هر کدام به ماهی پنجاه شصت تومان و فوقش صد تومان قانع بودند و در نهایت علاقه و ایمان کار می‌کردند، حالا که به سراغشان رفته و به کار دعوتشان می‌کردیم می‌گفتند: همان حقوقی که به سایرین می‌دهید برای ما هم منظور بدارید و الا نمی‌پذیریم. البته ناگزیر از قبول بودم برای اینکه چیزی نمانده بود که چرخ‌های از کار باز ماند.» 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💠 مستند مروری بر تاریخ که به نحوی مروری بر تاریخ دویست ساله معاصر است. سه‌شنبه ۳۱ مرداد، ساعت ۲۲ جمعه ۳ شهریور ساعت۱۶ از شبکه مستند 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
آیت الله که به دلیل تولدش در روز وفات شیخ مرتضی انصاری مرتضی نامیده شد، بعد از پدرش میرزا محمد حسن آشتیانی تولیت مدرسه علمیه مروی را عهده‌دار شد و این در حالیست که تولیت این مدرسه باید برعهده اعلم علمای تهران باشد. با وجود شخصیت‌های برتری در تهران در آن مقطع تاریخی همچون آیت الله نوری، طبیعتاً نباید تولیت نباید به شیخ مرتضی آشتیانی می‌رسید. در درگیری‌های مشروطه نیز از سوی دربار، تولیت مدرسه مروی از وی گرفته شد و به واگذار گردید که وضع را از آن هم وخیم‌تر کرد. گرچه برخی پژوهشگران کارنامه درخشانی برای شیخ مرتضی آشتیانی در آن مقطع قائل نیستند، اما از اسناد به دست می‌آید که وضعیت در زمان تولیت آیت الله آشتیانی از نظم خوبی برخوردار بوده است. بعد از و چندی پس از کودتای ۱۲۹۹ و به قدرت رسیدن ، گویا از تلخ کامی حوادث سیاسی، تهران را ترک و به مشهد مقدس هجرت کرد. در سال ۱۳۱۳ شمسی به اجبار حکومت در تهران و در جوار حضرت عبدالعظیم (ع) ساکن شد. با سقوط رضاخان در ۱۳۲۰ از حصر رهایی یافت و به عتبات عالیات و سپس مشهد مقدس رفت و سرانجام در ۲۸ آبان ۱۳۲۵ دار فانی را وداع گفت. 📚صاحب گنجینه دانشمندان در جلد ۷ صفحه ۹۶مکاشفه‌ قابل توجهی از آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی نقل کرده که نشان دهنده جایگاه معنوی وی است. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
💡ظرفیت جمعی حوزه تهران کجاست؟! با تأمل بخوانید:👇👇 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡ظرفیت جمعی حوزه تهران کجاست؟! با تأمل بخوانید: ✍ در چند راهپیمایی اخیر تهران، چیزی که توجهم را جلب کرد، کمی حضور روحانیون بود؛ به ندرت چشمم به روحانیون می‌افتاد و این از آن جهت برایم قابل توجه است که مسئولین حوزه تهران تعداد طلاب و روحانیون تهران را بیش از ۱۲ هزار نفر می‌دانند! آنچه در اینباره به ذهن می‌رسد و نگارنده پیش از این نیز چندبار از آن سخن گفته آن است که « خود را از دست داده است.» حتی اگر مدیریت حوزه تهران فراخوانی برای تجمع طلاب و اساتید در یک مکان مثل بدهد، باز هم ظرفیت جمعی حوزه تهران به میدان نمی‌آید. در تحلیل این امر باید گفت: مدارس حوزه تهران از دیرباز هویتی مستقل و جدا از هم داشتند که هریک با محوریت یک عالم و مجتهد تراز اول اداره می‌شد و ائتلاف و ارتباط این طیف از علما، مجموعه حوزه تهران را به صورت یک واحد درمی‌آورد.‌ به علاوه ارتباطات مردمی این عالم در محله فعالیت دینی خود، ظرفیت مردمی را هم به میدان می‌آورد و به عبارتی مجتهد محله، از یک سو حلقه وصل مردم و حوزه، و از سوی دیگر بخشی از حوزه با بخشی دیگر می‌شد. ایجاد مرکز مدیریت حوزه گرچه در یک‌پارچه ساختن برنامه آموزشی مدارس، حمایت از مدارس و نظارت بر آن سودمند است، اما در کنش‌های اجتماعی و سیاسی طلاب و اساتید، بیرون از ساختار مدارس چندان مؤثر نیست. اینجاست که می‌بینیم نیرویی معنوی فراتر از نیروی سازمانی باید به یکپارچه ساختن حوزه تهران بپردازد. در گذشته‌ی حوزه تهران، در حوادث سیاسی و اجتماعی، یک نفر از علمای تراز اول تهران شخصا اعلامیه می‌داد و بر در و دیوار مدارس و مساجد نصب می‌شد. یا چند نفر از علما که با هم پیوند داشتند، اعلامیه‌ای واحد با چند امضا صادر می‌کردند. گاهی نیز در امور کلان‌تر برخی از فضلای فعال حوزه با یک متن اعلامیه به نزد ده‌ها نفر از علمای تهران می‌رفتند و با جلب موافقت ایشان، اعلامیه‌های واحد با امضاهای بسیار منتشر می‌کردند که ظرفیت جمعی حوزه تهران را برمی‌انگیخت. راقم این سطور چنین گمان دارد که اگر امروز نیز از ظرفیت فرد فرد علمای تراز اول تهران در رویدادهای اجتماعی و سیاسی استفاده شود، برکات بسیاری در برانگیختن ظرفیت جمعی حوزه تهران خواهد داشت. اینکه مدیریت حوزه علمیه تهران با استفاده از جایگاه سازمانی مرکز از عموم طلاب و اساتید تهران برای حضور در یک راهپیمایی ارزشمند دعوت کند، بسیار پسندیده و قابل ستایش است، اما متأسفانه توفیق چندانی حاصل نمی‌کند. ولی چنانچه جمعی از علمای تهران هریک جداگانه یا یکپارچه از جامعه پیرامونی خود برای این حضور دعوت کنند، ضریب نفوذ آن را افزایش می‌دهد. این همان استفاده از ظرفیت عمومی در حرکت‌های سیاسی است. در گذشته، تشکل‌های خودجوشی در حوزه تهران و در سطوح مختلف علما، اساتید و طلاب وجود داشت که در عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نقش‌آفرینی می‌کردند. اما با شکل‌گیری سازمانها و نهادهای حوزوی، در عین نظام‌مند شدن فعالیتها، ظرفیتهای خودجوش حوزه که قدرت، نفوذ و دامنه تأثیر بیشتری دارد خاموش شد و بسیاری از علمای برجسته تهران یا محدود به مسجد و مَدرس خود شده یا پس از ورود به سن کهولت، گوشه‌نشین کنج خانه خود شده‌اند. امروز به جد نیازمند احیای تشکل‌های خودجوش حوزوی در کنار استفاده از ظرفیت اجتماعی علمای تراز اول تهران، حتی همان بزرگان سالخورده وخانه‌نشین هستیم و نهادهای حوزوی باید در صدد زنده کردن این ظرفیت‌ها باشند. 🕌 https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
🍃خاطره جالب استاد علی دوانی از جشن ولادت حضرت زهرا (س) در : 🔹«شبی به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا در جشن مفصلی بود. تمام صحن مدرسه مملو از طلاب و علما و کسبه و تجار بود. زن‌های محله هم در پشت‌بام مدرسه اجتماع کرده بودند. منبری در کنار حوض مدرسه بود و مداحان مداحی می‌کردند. در آخر، حاج از وعاظ مشهور قدیمی تهران که می‌گفتند آقای فلسفی روش او را دنبال می‌کرده، در پلۀ دوم منبر ایستاده، شروع به سخنرانی کرد. در اثنای سخنرانی او، بهلول که در تهران معروف بود، با قیافۀ خاص خود، بلند قد، سرخ و سفید و چشمانی ریز، با شارب پرپشت، کلاه بوقی بلندی بر سر و قبایی پشمی به تن، با ریشی پرپشت و موی آشفته برخاست و مدتی دور حوض چرخید. چند بار به او گفتند بنشین، ولی او ننشست. حاج میرزا عبدالله هم گفت بنشین که در این هوای سرد به حوض می‌افتی، اما بهلول گوش نکرد و به قدری چرخید تا یک دفعه افتاد توی حوض. مجلس به‌هم خورد و صدای بگیرید بگیرید، بهلول خفه شد، از هر جا به گوش می‌رسید. خود بهلول هم که یا شنا بلد نبود، یا تعمد داشت، توی آب غَلت می‌خورد و کمک می‌طلبید. حاج میرزا عبدالله ناچار از منبر پایین آمد و درحالی‌که تف و لعنت به بهلول نثار می‌کرد، از مدرسه خارج شد. می‌گفتند بهلول از منبری‌ها و بعضی از رجال، حق و حساب می‌گیرد.» 📚 ص۱۶۷ ---------------------------------- ▫️روزگاری، درب مدارس علمیه تهران به روی همه مردم از مرد و زن باز بود. آفات و برکاتی داشت، اما نفعش بیش از ضررش بود. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
📷از راست نفر دوم: سید محمدباقر حجتی، سید هاشم رسولی محلاتی، آیت‌الله مرتضی مطهری، استاد علی دوانی...
✍ روایت آیت‌الله دکتر سید محمدباقر حجتی مازندرانی از تدریس آیت الله مطهری در مدرسه مروی: «[در حدود سال ۱۳۳۳ش] برای نخستین‌بار با سیمای متفکر و اندیشمند استاد علامه شهید آیت‌الله مطهری، قدس‌الله‌سره‌الشریف، در صحن تهران آشنا شدم، آنگاه که ایشان سرگرم پیچیدن عمامه بود و برای این کار، یک سر عمامه را خود به دست گرفته، سر دیگر آن در دست یکی از طلاب قرار داشت، یکی از دوستان به من گفت: "ایشان آقای مطهری هستند." ... هنوز همۀ طلاب مدرسۀ مروی، آن‌گونه که اندر خور و بایسته می‌نمود، این گوهر گرانبها را شناسایی نکرده بودند. مدتی بر این دیدار گذشته بود که استاد بزرگوار طی این مدت، آمدوشدی به مدرسۀ مروی داشتند. اما دیری نپایید که به‌تدریج طلاب شیفتۀ علم و دانش، گم‌گشتۀ خویش را بازیافتند و درخواست‌هایی برای تدریس حکمت و فلسفه به سوی ایشان سرازیر شد. ... استاد ارزشمند ما به‌هنگام تدریس، گاهی آن‌چنان غرق در تفکر و هیجان می‌شدند که حتیٰ سرمای شدید یا گرمای سخت فضای جلسۀ درس را احساس نمی‌کردند؛ ... استاد در تمام فصول، در حجره‌ای تدریس می‌فرمودند که نه به‌هنگام شدت حرارت ایام گرما، وسیلۀ خنک‌کننده‌ای در آن وجود داشت، و نه به‌هنگام سوز سرمای پاییز و زمستان، وسیله‌ای برای گرم کردن فضای جلسۀ درس، در آن فراهم دیده شده بود. طلاب مدرسه به‌هنگام سوز سرما، با چراغ خوراک‌پزی، محیط حجرۀ خود را تا حدی تحمل‌پذیر می‌ساختند، اما در مجلس درس استاد نه تنها در سرمای شدید بخاری وجود نداشت، هیچ وسیلۀ متداول دیگر برای ایجاد حرارت، هرگز در آن به چشم نمی‌خورد. مع‌ذلک، در ایام شدت سرما درِ حجره به‌هنگام تدریس باز بود و استاد عزیز ما هنگام تدریس آن‌چنان در بیان مطلب از خود علاقه و حرارت نشان می‌دادند که ما در حین درس، آنگاه که گوش به آواز سخن و افاضات ایشان بودیم، سرمای محیط پیرامون خود را احساس نمی‌کردیم... در طول مدت قریب به ده، دوازده سال که در مدرسۀ مروی از محضر فیاض استاد بسیار ارجمندمان در حکمت و فلسفۀ اسلامی بهره می‌جستیم، هرگز سخنی که حاکی از خودستایی باشد، از ایشان نشنیدم و به‌رغم مایه‌های فراوان و سرشار علمی، آن‌چنان فروتنانه و بی‌ریا سرگرم بحث می‌شدند که همۀ حاضران و ناظران مجلس درس خود را مجذوب خویش می‌ساختند. ... مدت بسیار زیادی، ساعات تدریس استاد عبارت از طلوع فجر تا مدتی پس از طلوع آفتاب بود. استاد بزرگوار در آن روزگار، ساکن خیابان آبشار، در خیابان ری بودند. چندین ماه یا سالهایی از خیابان آبشار، از منزل خود، با پای پیاده، قبل از طلوع فجر به راه می‌افتادند و حوالی طلوع فجر، بر مدرسۀ مروی درمی‌آمدند و نماز دوگانۀ بامدادان را در حجرۀ مدرسه برگزار می‌کردند، و با نوشیدن چای که دوست بزرگوارمان، حجت‌الاسلام محمدرضا توکلی که در این حجره بیتوته می‌کردند، برای ایشان تهیه می‌دیدند و در آن لحظات پربرکت، تدریس استاد در پرتو روشنایی چراغ آغاز می‌شد. تا آنگاه که نور چراغ، نوبت خود را به پرتو نور آفتاب می‌سپرد، ساعات و لحظاتی پس از طلوع خورشید، این درس تا حدود ساعت 8 صبح ادامه می‌یافت. برای ما عجیب می‌نمود که استاد قبل از طلوع فجر این همه راه را پیاده درمی‌نوردیده و در مدرسه حضور به هم می‌رساندند، و ما برای شرکت در درسی که در کنار ما آماده بود، آن هم در چنان ساعاتی، احساس دشواری می‌کردیم. اما استاد از ما برای تدریس، آن هم پس از خستگی راه، شاداب‌تر به‌نظر می‌رسیدند. حتیٰ حجره‌ای که من در آن به سر می‌بردم، دیواربه‌دیوار و مجاور حجره‌ای بود که استاد گرانمایۀ ما در آن تدریس می‌فرمودند. این نکته را فراموش کردم که استاد به مناسبت‌های مختلفی، آرا و نظریات حضرت امام(ره) را با تعبیر "استاد ما، حاج آقا روح‌الله، چنین فرمودند" گزارش می‌کردند و بسیار اتفاق می‌افتاد نظریات حضرت امام(ره) را به منزلۀ گشایندۀ مشکل و حل اعضال و اشکال به میان می‌آوردند.» 📚 «با استاد علامه آیت‌الله شهید مرتضی مطهری»، سید محمدباقر حجتی، در: فصلنامۀ تحقیقات علوم قرآن و حدیث، بهار 1383ش، شمارۀ 1، صص 174 ـ 180. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
📷 از چپ، نفر دوم: شیخ آقابزرگ تهرانی، حاج شیخ ابوالفضل خراسانی، آیت‌الله سید احمد طالقانی، جلال آل احمد (در کنار پدر) ✍ خاندان آل احمد خاندانی عالم‌خیز و اصالتا طالقانی هستند و در گذشته عمدتا حوالی بازار پاچنار سکونت داشتند. طبق سنت خانوادگی، تحصیلات خود را در و نزد که اصالتا طالقانی بود و استاد خانواده آل احمد به شمار می‌آمد آغاز کرد. پدر و برادر جلال هم، خود در مروی تحصیل کرده بودند. جلال که علاقه‌ای به دروس حوزوی نداشت، بدون اطلاع پدرش به رفت و در کنار دروس طلبگی، به فراگیری علوم جدید پرداخت. چندی بعد جلال را برای تحصیل علوم دینی به نجف فرستادند اما او هرچه به محیط حوزه نزدیک می‌شد از دینداری فاصله می‌گرفت. با این حال زمینه‌هایی چون تربیت عمیق خانوادگی و انس با عالمانی اهل معنا از او حراست کرد و باعث بازگشت او شد. 🔻آیت‌الله از علمای تهران بود و در زمان ، چون دعوت حکومت پهلوی مبنی بر دایر نمودن محضر شرعی را نپذیرفت، محکمه شرعی‌اش را بستند و مسجد را هم از او گرفتند. این فشارها موجب پریشان حالی وی گردید و در رابطه او با فرزندانش جلال و هم تأثیر منفی گذاشت. 🔹 مرحوم دایی مادر جلال آل احمد بوده است. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
#مجتهد_مهاجر آیت‌الله محمد جعفری اراکی در ادامه بخوانید 👇 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
🔹مجتهد مهاجر، آیت‌الله جعفری اراکی 💡چند روزی از درگذشت اراکی می‌گذرد. او را مجتهد مهاجر نامیده‌ام چراکه در زندگی سه بار هجرت کردند: ✓سال ۱۳۲۵ هجرت از اراک به قم برای تحصیل؛ ✓سال ۱۳۳۱ هجرت از قم به نجف برای تکمیل تحصیل که تا سال ۱۳۶۵ یعنی ۳۴ سال ادامه یافت؛ ✓۱۳۶۵ هجرت به تهران که تا پایان عمر شریف یعنی ۳۸ سال طول کشید. ایشان که ۱۲ سال پیش از تبعید امام خمینی به نجف در این حوزه مستقر شده بود، از ابتدای استقبال از امام در کاظمین تا استقبال در نجف و شکل‌گیری نماز جماعت امام در مسجد شیخ انصاری، به سهم خود نقش بسزایی در تثبیت و تقویت امام در طول ۱۴ سال در حوزه نجف داشت. پس از سالها مجاهدت علمی وقتی سال ۶۵ به تهران آمد، ابتدا قصد ماندن نداشت، اما شرایط به‌گونه‌ دیگری رقم خورد: «بنده بنا نداشتم که در تهران بمانم و قصدم این بود یا در قم و یا در مشهد مستقر شوم ولی پس از حضور ما در تهران دوستان دیگر اجازه خروج ما از تهران را ندادند... مرحوم آقای مهدوی کنی یکی از دفعات که به ملاقات بنده آمدند گفتند که امام خمینی مدیریت تهران را به بنده سپرده است و فرموده‌اند که طلبه‌های فعلی صلاحیت حضور در این مدرسه را ندارند و همه آنها را مرخص کنید و نظرشان این بود که پس از بازسازی این مدرسه، طلاب جدیدی را که از نظر کیفی در سطح خوبی باشند جذب کنید. آقای مهدوی کنی در ادامه گفت که بنده تمامی این اقدامات را انجام داده‌ام ولی استاد خوبی برای آموزش این طلاب نداریم! از آنجا که بنده بنایی برای ماندن در تهران نداشتم هرچه آقای مهدوی اصرار کرد قبول نکردم. برخی دیگر از علمای تهران نیز آقای مهدوی را تشویق کردند که دست از اصرار برای ماندن بنده برندارد. تا اینکه بنده به مشهد مشرف شدم و در آنجا استخاره کردم... پس از زیارت حرم امام رضا(ع) بالای سر آن حضرت روبروی ضریح نشستم و استخاره با قرآن انجام دادم و نتیجه استخاره این بود که در تهران ماندنی شوم.... وقتی که آمدیم تهران مرحوم آیت الله محمدرضا گلپایگانی فرزند خود را برای صحبت با بنده فرستاد و از ما درخواست کرد که به قم برویم ولی جریان را برای ایشان تعریف و عذرخواهی کردیم...» حیات پاک آیت‌الله جعفری اراکی، راقم این سطور به یاد این آیه شریفه می‌اندازد: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوٓا أُولَٰٓئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ» انفال/۷۴ 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
۱. آشنایی با آیت‌الله کاشانی 🔹آیت‌الله مستجابی: «در آن ایام [که در بودم]، مقابل مدرسۀ مروی یک مغازۀ خیاطی بود که فردی به نام آقای مهدی در آن مشغول کار بود. با آقای مهدی آشنایی پیدا کرده بودم. روزی ایشان به من گفت: شما نمی‌خواهید آیت‌الله کاشانی را ببینید؟ گفتم: اتفاقاً خیلی مشتاق دیدار ایشانم. گفت: پس آماده باش به دیدارش برویم... به‌اتفاق به محلۀ پامنار، منزل حضرت آیت‌الله کاشانی، طاب‌ثراه، رفتیم. به منزل ایشان که رسیدیم، مشغول تدریس خارج مکاسب بودند. بیان شیوای آیت‌الله کاشانی اشتیاقم را برای بهره‌مندی از محضرشان دوچندان کرد. سراپا گوش شدم و از محضر درسشان استفاده کردم و بعد به معرفی خود پرداختم. ایشان بسیار با گرمی از من استقبال کردند و این اولین ملاقاتم با معظمٌ‌له بود. ارتباط من با آیت‌الله کاشانی با رفت‌وآمدهای پی‌درپی موجب شد در ردیف افراد سیاسی قرار بگیرم. بزرگان لشکری و کشوری به خدمتشان می‌آمدند و در همین ملاقات‌ها بود که بنده نیز با آنان آشنایی پیدا می‌کردم و از مباحث اخلاقی و دروس حوزوی ایشان هم بهرۀ وافی می‌بردم.» 📚 خاطرات آیت‌الله مستجابی، ج 1، ص 74 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran