eitaa logo
طرز طنز
63 دنبال‌کننده
131 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📖در آموزش شیوه‌ی تذکر به اناث😉 به‌به، ای خانم قشنگ و ملوس! که قدم می‌زنی به مثل عروس ای که در پیش آینه با تاپ کرده‌ای یک دو ساعتی میک‌آپ روی اجزای صورتت یک‌یک ریمل و سایه و رژ و پنکک شده‌ای -چشم خواهری- خوشگل می‌بری از بزرگ و کوچک، دل می‌شود بند عفت از این ناز چون کمربندِ سبز تهران، باز نگو اصلاً که «ذاتاً این مدلم» خودم این‌کاره‌ام، عزیز دلم! من که این‌قدر خویشتن‌دارم باز دیوانه می‌شوم دارم که اگر موجبات ننگی، تو پس چرا این‌قدر قشنگی تو؟ خواهرم! توی این بریز و بپاش تا حدودی به فکر ما هم باش پیش خود فکر کن که مرد غریب گر ببیند تو را به این ترتیب از لبش آب راه می‌افتد طفلکی در گناه می‌افتد من خودم بی‌خیال دنیاشم نه که منظور من، خودم باشم مشکل از سوی جوجه‌کفترهاست غصه‌ام معضل جوان‌ترهاست که به یک جلوه‌ی زن از مریخ خل و دیوانه می‌شوند از بیخ رشته را می‌کنند هی پنبه بس که ناواردند و بی‌جنبه ما که داریم خانه‌ای دربست تازه، ویلای دوستان هم هست غالباً عصرها همانجایم هفته‌ای یک دو روز تنهایم... الغرض، این از این... همین دیگر روسری را جلو بکش، خواهر! 📎📎📎 منبع: (یک بغل کاکتوس.امیدمهدی‌نژاد.صفحه۱۲۹-۱۳۰) @tarzetanz
📚قسمتی از کتاب نظریه‌ی طنز✍ بخش اول✏️ ... ما در کاربرد واژه‌ی طنز با دو مسئله روبه‌رو هستیم، اول گسترش معنای طنز و فراتر رفتن آن از معنای اولیه یعنی ساتیر و دوم به‌کار رفتن آن به‌جای بسیاری از واژه‌ها یا مفاهیم، تا جایی که دیگر از هیچ واژه‌ای به غیر از طنز استفاده نمی‌کنیم. جالب است بدانید که به این دو نکته‌ی بسیار مهم، فقط طنزپردازان توجه کرده‌اند محققان حتی اشاره‌ای به این موضوع -در کتاب‌ها و یا مقالات- نکرده‌اند. مسئله‌ی اول یعنی گسترش معنای طنز را پزشکزاد چنین مطرح می‌کند: 🔹 [...]معنی و مفهوم طنز بین ما و غربی‌ها متفاوت است[...] با وجود اصطلاح شدن طنز در مقابل Satire یا طنز غربی، تصوری که امروز خواننده‌ی فارسی زبان از طنز دارد با مشخصات طنز غربی نمی‌خواند. ما غالباً بين لطیفه و فکاهه، یا به قول فرنگی‌ها جوک، که هدفی جز خنداندن ندارد، و طنز که خنده در آن وسیله است نه هدف، فرقی نمی‌گذاریم. از طرفی، در طنز غربی خنده، مسئله‌ی سبک و شیوه است. می‌تواند باشد می‌تواند نباشد. در صورتی که برای ما، به علت درهم آمیختگی مفهوم طنز با لطيفه و فکاهه در ذهن‌مان، طنزی که ما را نخنداند طنز نیست. (پزشکزاد، ۳۸:۱۳۸۱) 🔹 البته ما با ایشان درباره‌ی خلط معنای طنز صرفاً با فكاهه و لطیفه هم‌داستان نیستیم و براساس آنچه پیش‌تر درباره‌ی هزل گفتیم، فکر می‌کنیم که طنز با واژگان دیگر به‌ غیر از این دو واژه نیز آمیزش معنایی یا هم‌پوشانی داشته و دارد... @tarzetanz
📚قسمتی از کتاب نظریه‌ی طنز✍ بخش دوم✏️✏️ و مسئله‌ی دوم یا، چنان‌که در عنوان این بحث نوشتیم، طنز به جای همه‌چیز را خانم رؤیا صدر از طنزپردازان خوش‌نام و اهل تحقیق در این عرصه، این‌گونه توضیح داده‌اند: 🔹 مورد دیگر به‌کارگیری عبارت طنز، در عنوان، دیباچه و فصل‌های گوناگون کتاب است. در این میان، منظور از طنز جز در موارد مشخص نه مفهوم تخصصی آن، که گونه‌های مختلف شوخ طبعی است. این امر مصطلح است و نگارنده نیز چاره‌ای جز به‌کارگیری نداشت و تا زمانی که دوستان فرهنگستانی و غیر فرهنگستانی واژه‌ای در نظر نگیرند که تمامی گونه‌های شوخ‌طبعی اعم از هزل، هجو، طنز یا غیره را شامل شود، طنز محکوم است که یک تنه بار تمامی این عناوین را به تنهایی بر دوش کشد، همان‌طور که هم اکنون در همه‌جا بر دوش می‌کشد. (صدر،۱۲:۱۳۸۱) 🔹 جالب است که ایشان به این کاربرد فراگیر طنز عنایت کرده‌اند، اما پنداشتند که می‌باید یا می‌توان واژه‌ی دیگری که همه‌ی گونه‌های شوخ‌طبعی را شامل شود، یافت و جایگزین طنز کرد! وقتی طنز چنین کارکردی دارد، تغییر آن با واژه‌ای دیگر چه سودی خواهد داشت؟ یا به حل چه مشکلی کمک خواهد کرد؟ علاوه بر این، قطعاً هیچ واژه‌ای به تنهایی نمی‌تواند شامل انواع و اقسام خود باشد، مگر آن‌که این انواع با واژه‌هایی دیگر از هم تفکیک شود یا به‌جای یک واژه از چندین واژه‌ی متفاوت استفاده شود، آن‌گونه که مثلاً در زبان و ادبیات انگلیسی مرسوم است. 🖇🖇🖇 منبع: (نظریه‌ی طنز. نیما تجبّر. صفحه۶۲-۶۳) @tarzetanz
📜طنز پرخاشگر ناصرخسرو😆 ... در قبل گفتیم در دیوان شعرایی چون سیف فرغانی و ناصرخسرو از خنده و شوخی نشانی نمی‌یابیم. البته ناصرخسرو مطایباتی هم دارد که زهر تلخ انتقاد از جنبه‌ی شوخی آن کاسته است و بیشتر منطبق با همان روحیه معترض و پرخاشگر اوست: 🔸 شافعی گفت که: شطرنج مباح هست مدام کج مبازید که جز راست نفرمود امام بوحنیفه به از او گوید در باب شراب که: ز جوشیده بخور تا نبود بر تو حرام حنبلی گفت که: گر آن‌که به غم درمانی! پسته‌ی بنگ تناول کن و سرخوش بخرام گر کنی پیروی مفتی چارم مالک او هم از بهر تو تجویز کند وطیِ غلام بنگ و می می‌خور و بد می‌کن و می‌باز قمار! که مسلمانی از این چار امام است تمام! 🔗🔗🔗 منبع: (تلخند. مهدی برهانی. صفحه۲۲-۲۳) @tarzetanz
https://t.me/adabvahekmat کانال ادب و حکمت شامل مطالب و نکات خواندنی و آموزنده است.
https://t.me/hazliatvahajviat کانال هزلیات، هجویات و مطایبات شامل اشعار و حکایات خواندنی است.
📖در مذمت مرده‌پرستی‌ها!✍ ... زِهی حالت خوب صاحب‌سخن که مرگش بِه از زندگانی بود! 📎📎📎 منبع: (چنته.محمدعلی مجاهدی.صفحه۷۷) @tarzetanz
📝زیرشلواری👖 یادش بخیر آن روزها با زیرشلواری می‌رفت آدم هرکجا با زیرشلواری از بوق سگ تا چله‌ی گربه همه بودند دنبال یک لقمه غذا با زیرشلواری بودند دائم پیش هم اما نمی‌کردند یک لحظه دست از پا خطا با زیرشلواری بابای من الله‌اکبر را که می‌گفتند می‌رفت مسجد بی‌ریا با زیرشلواری در خانه پیش بچه‌ها شلوار می‌پوشید می‌رفت بیرون ناقلا با زیرشلواری روی شکم می‌بست اول‌ها ولی الان سُر می‌خورد از پای بابا زیرشلواری گویند باباطاهر عریان شبی در خواب در کوچه دید ابلیس را با زیرشلواری یک لحظه مانند گذشته غیرتش گل کرد «شبگردی آن هم بی‌حیا با زیرشلواری» آن وقت حرفی زد که شیطان با کنایه گفت بی زیرشلواری و یا با زیرشلواری مرد حسابی زیرشلواری اگر بد بود آدم چرا شد آشنا با زیرشلواری دیگر گذشت آن دوره که از ترس می‌کردند در خانه هم مردم شنا با زیرشلواری الان که دیگر گورخر حتی بلانسبت شد قاطی جنس دوپا با زیرشلواری بد نیست گاهی ول شود آدم همین‌طوری توی خیابان منتها با زیرشلواری این هم خودش یک نوع نافرمانی ملی‌ست از هر سه تا آدم دوتا با زیرشلواری اجرای زنده روی سن با زیرپیراهن تنظیم تصویر و صدا با زیرشلواری آزادی مردی زبانم لال زندانی یا مرگ بیماری رها با زیرشلواری حتی شنیدم عده‌ای در سرزمینی دور دارند قصد کودتا با زیرشلواری حل شده تمام مشکل مردم فقط مانده این مشکل ما و شما با زیرشلواری تازه تو که اصلاً همین را هم نپوشیدی ایراد می‌گیری به ما با زیرشلواری شیطان سپس ساکت شد اما شیخ از نو گفت این وقت شب حالا کجا با زیرشلواری 🔗🔗🔗 منبع: (خرتناق. رحیم رسولی. صفحه ۱۵-۱۸) @tarzetanz
📖پروتوگل😷 من فقط به حرف ملیحه گوش میدهم بگوید بمیر می‌میرم، نمیر نمی‌میرم در عمرم یکبار فقط به حرف ملیحه گوش ندادم آن هم در دوره‌ی پروتکل گفت: ماسک بزن، دوتا دوتا زدم ۲۰ثانیه صابون بزن، ۲۰دقیقه زدم تا گفت دو متر فاصله را رعایت کن گفتم تو بگو دو میلیمتر؟ 📎📎📎 (رادیاتور. اکبر اکسیر. صفحه۲۵) 🔸🔸🔸 📖کلاغ‌نیوز📢 قدیم‌ترها از ویروس میروس خبری نبود میکروب، هم‌بازی ما بود مردم، راحت زندگی می‌کردند و خیلی راحت می‌مردند لا اله الا الله تمام! این روزها ویروس غوغا می‌کند نیمی را سهل‌انگاری ما می‌کشد نیمی را خبرگزاری‌ها!... 📎📎📎 (رادیاتور. اکبر اکسیر. صفحه۲۶) 🔸🔸🔸 📖عوامل😎 عامل کرونا، خفاش و پنگولین عامل آلودگی هوا، مازوت عامل قطعی برق، استخراج بیت‌کوین عامل سیل و آب‌گرفتگی، ابر و باد و مه و خورشید و فلک عامل زلزله، سلبریتی‌ها و هلال‌احمر عامل گرانی، تحریم و احتکار و شایعه خلاصه ما عامل تمام بدبختی‌ها را می‌شناسیم اما بدبیاری همچنان ادامه دارد! 📎📎📎 (رادیاتور. اکبر اکسیر. صفحه۶۶) @tarzetanz
📚طنز و طنزینه✍ بخش اول✏️ ... به این ترتیب، مبنای طنزینه بر تضاد و تناقض و ابهام و ایهام استوار است. چنان‌که در نقد ادبی معاصر در اروپا، گاه اصطلاح آیرونی برای هر نوع ابهام با تناقضی بکار برده می‌شود، حال آنکه به سبب دقت در نقد، اینها را باید از ابزارهای طنزینه دانست و نه عین آن. مثلاً ironie d' history (irony of history) که در ایران به «طنز تاريخ» ترجمه شده، مبنایش بر تضاد و تناقض است و بر چیزی اطلاق می‌شود که شخصیت یا جنبشی تاریخی در پی هدف‌هایی -معمولاً هدف‌هایی که از نظر خواننده و شنونده و در تئاتر از نظر بیننده شایسته و دلپذیر نیست- سخت می‌کوشد و احیاناً از بی‌انصافی و دُژکاری نیز پرهیز نمی‌کند. با این‌همه، در پایان کار رشته‌هایش پنبه می‌شود و گاه نتایج جنبی و پیش‌بینی نشده‌ی همان دُژکاری‌ها کارش را دگرگون می‌کند و خلاف آرزوهایش را به بار می‌آورد. irony of fate نیز، که به «طنز سرنوشت» ترجمه شده، نزدیک به طنزینه‌ی تاریخ است: یکی نقش بازی کند روزگار که بنشاندت پیش آموزگار 🔹 هزار نقش برآرد زمانه و نبود یکی چنان که در آیینه‌ی تصور ماست و این اشاره‌ای به تضاد بین پیش‌بینی و واقعیت دارد، و به فریب‌کاری یا طنزینه‌ی روزگار که همان تاریخ یا سرنوشت است. طنزینه هم، مانند طنز، ممکن است در اشاره و کنایه و عبارت و مثل و لطیفه و حکایت کوتاهی بیان شود یا همه‌ی یک داستان یا بخش بزرگی از آن را فراگیرد. صورت دوم را می‌توان به قیاس با «طنزنامه» -که در فصل اول تعريف شد- «طنزینه نامه» خواند و مورد اول را «طنزينه‌ی لفظی» نامید. مولوی می‌گوید: آن یکی پرسید شتر را که هی از کجا می‌آیی ای اقبال پی؟ گفت از حمام گرم کوی تو گفت خود پیداست از زانوی تو @tarzetanz
📚طنز و طنزینه✍ بخش دوم✏️✏️ که نمونه‌ای از طنزينه‌ی لفظی است و تناقض را ناگهان در مصرع آخر نشان می‌دهد، اما به نحوی که کاملاً آشکار نیست و کشف آن نیاز به اندک تأملی درباره‌ی ویژگی‌های زانوی شتر دارد و همین آن را فرحناک می‌کند و تاثیری طنز‌آمیز از آن به جا می‌گذارد. ضمناً، این ابیات نمونه‌ای از طنزینه‌ی تمثیلی-در قیاس با طنز تمثیلی- نیز هست، چون گفت‌وگو با شتر رمزی برای بیان نکته‌ای کلی و انتزاعی است. بهترین طنزینه نامه‌ی ادبیات قدیم فارسی «داستان رستم و سهراب» است که بعداً به آن خواهیم پرداخت‌. 🔹 تمسخر نوعی طنزینه‌ی لفظی یا نزدیک به آن است، زیرا اشاره به تضاد بین ظاهر و باطن یا واقعیت و ادعا دارد. نمونه‌ی عالی آن از سعدی: آن‌که چون پسته دیدمش همه مغز پوست بر پوست بود همچو پیاز پارسایانِ روی در مخلوق پشت بر قبله می‌کنند نماز مصرع آخر، با جزیی تأملی که برای کشف معنای آن لازم است، این تمسخر را به طنزينه‌ی لفظی نزدیک می‌کند. اما بیشتر الفاظ و عبارات مسخره‌آميز، حتی در ادبیات، ظرافت طنزینه را ندارند. 🖇🖇🖇 منبع: (طنز و طنزینه هدایت. همایون کاتوزیان. صفحه۸۴-۸۵) @tarzetanz