فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
✘ راز این مادر، دنیا رو زیر و رو کرد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢رفیق حواست هست ی روزی این دهن هامون همه پر از خاک میشه ...
فقط یادت باشه حسرت حسین گفتن روی دلت نمونه ...💔
🌿بلند بگو مظلوم حسین ✋
#شب_جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢ابرو داری کن واسه این گدایی که دلش شکسته
🔹20آذر ماه 1402سالروز تکاور شهید مدافع وطن امین افشاری پور متولد سال1368 شهر کرمان، پرسنل یگان تکاوری ۱۱۴ بم حدود ساعت ۲۲:۳۰ ،در حال گشت زنی در محورهای فرعی و مواصلاتی ریگان بود که با یک دستگاه خودرو از قاچاقیان و اشرار مسلح درگیر شده و به شهادت می رسند.
💢قدیمی ها این تقدیر نامه خوب یادشون هست
#قدیمی
#خاطرات
🌷تقدیر نامه شهید اردشیر رشیدی
🔹شهید اردشیر رشیدی
فرزند احمدخان
متولد 1341/03/15
محل تولد : کرمانشاه
تاریخ شهادت : 1373/09/20
محل شهادت : منطقه ازگله جوانرود
🔹شهید مدافع وطن اردشیر رشیدی در تاریخ20 آذر ماه ۱۳۷۳ در منطقه شیخ صالح جوانرود در حین انجام ماموریت به شهادت می رسد.
🌺شادی روح شهید والامقام صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊قدرت شهدا
🌹دایورت شماره حاج حسین یکتا به حاج حسین کاجی
✅حتما ببینید
#شهیدانه
💢خواستیم با حرفهایمان، راه شهدا را ادامه دهیم اما دیدیم راه شهدا رفتنی است نه گفتنی.
🔹این زندان دنیا، این گناهانِ بیشمارمان
آخر لنگ میکند پای رفتن را..!
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
#قدیمی
#خاطرات
🔻شهیدمحمود غیاثی در پنجم اسفندماه سال 1338در شهر یزد به دنیا آمد. محمودتحصیلات ابتدایی خود را در دبستان صدیق و دورهي متوسطه را در دبیرستان امیرکبیر گذراند.
🔻آن بزرگوار، بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و نیز اخذ مدرک دیپلم، برای خدمت به اسلام و مملکت خود عازم خدمت سربازی شد. آن رزم آور شجاع بعد از 8 ماه خدمت، عاقبت در صبح روز 21آذر ماه سال 1359، هنگامی که در سنگر به نماز ایستاده بود، توسط مزدوران به شهادت رسید.
🔻پیکر آن شهید که در سقّز (کردستان) خون پاکش را نثار راه حق نمود، در روز 23 آذر یـعنی دو روز بـعد از شـهادتش روی دست مردم شهیدپرور یزد تشیيع و در گلزار شهدای خلدبرین به خاک سپرده شد.
🌷انتشار تصاویر قدیمی شهید به مناسبت سالگرد شهادت ...شادی روحش صلوات
و من یقین دارم
که آخر روزی
دوست داشتنِ تو
عاقبت به خیرم میکند
#قدیمی
#خاطرات
🔻شهيد اكبر واحدی در سال 1338 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد، دوران ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان را در تهران سپری كرد. در دوره ي تحصيلاتش هميشه شاگرد كوشا و نمونه اي بود. بعد از به اتمام رساندن دوران دبيرستان در دانشگاه اصفهان به تحصيل در رشته فيزیک مشغول شد كه بعد از دوسال با آغاز انقلاب فرهنگی با فعاليت در كميته به جبهه رفت و در سن 21 سالگی شربت شهادت را نوشید.
🔻شهید واحدی در مورخه نوزدهم آذر ماه سال پنجاه و نه در اوایل حمله نیروهای دشمن مزدور بعثی به جنوب کشور در نبرد با کافران بعث و در راه دفاع از خاک و آرمان های ایران اسلامی به شهادت رسید.
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۲۴ آذر ۱۴۰۲
میلادی: Friday - 15 December 2023
قمری: الجمعة، 1 جماد ثاني 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️12 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️19 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️28 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
▪️29 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
#حدیث
🔹امام صادق عليه السلام؛
🔹 إيَّاكُمْ وَ مُجَالَسَةَ اَلْمُلُوكِ وَ أَبْنَاءِ اَلدُّنْيَا فَفِي ذَلِكَ ذَهَابُ دِينِكُمْ وَ يُعْقِبُكُمْ نِفَاقاً وَ ذَلِكَ دَاءٌ دَوِيٌّ لاَ شِفَاءَ لَهُ وَ يُورِثُ قَسَاوَةَ اَلْقَلْبِ وَ يَسْلُبُكُمُ اَلْخُشُوعَ وَ عَلَيْكَ بِالْأَشْكَالِ مِنَ اَلنَّاسِ وَ اَلْأَوْسَاطِ مِنَ اَلنَّاسِ فَعِنْدَهُمْ تَجِدُونَ مَعَادِنَ اَلْجَوْهَرِ
🔸از همنشينى با شهرياران و دنيا پرستان بپرهيزيد كه اين كار دين شما را مى برد و نفاق و دورويى مى آورد و اين دردى سخت و بى درمان است، سنگدلى به بار مى آورد و فروتنى را مى زدايد، با مردمان همتاى خود و افراد متوسط [جامعه] همنشينى كنيد چرا که این قشر معادن گوهرهای گوناگون انسانیّت هستند.
📗بحار الأنوار ج72 ص367
••❀•❀🕊🍃🇮🇷🍃🕊❀•❀••
💢شهیدی ک فقط یک شب نماز شب نخواند🌱
✍محمد رضا به نماز اول وقت اهمیت فراوانی میداد و قرآن کریم را بسیار تلاوت میکرد؛ همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداخت. صدای گریههایش بعضا موجب بیدار شدن دیگران میشد. 🌱این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت...
فقط یک شب نماز شب او ترک شد و آن زمانی بود که شیمیایی شده بود و تب بالای ۴۰ درجه داشت و ما او را به بیمارستان صدوقی بردیم و این در حالی بود که خودش اصلا متوجه نشده بود که به بیمارستان رفته ایم.
تنها آن شب، نماز شب نخواند وگرنه در همه حال، حتی زمانی که دستش و پایش در گچ بود؛ نماز شب را می خواند و اشک می ریخت و از خواندن این نماز ها لذت می برد.
🎙راوی :مادر شهید
#شهیدمحمدرضا_تورجیزاده...🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسم تو میبارد از نفس باران
سلام فاطمیه...🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های
#شهیدمحمدهادی_ذوالفقاری...🌷🕊
شادی روح پاک شهیدان صلوات
نماز سکوی پرواز 05.mp3
3.33M
#نماز 5
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣دنبال چی می گردی؟
قدرت، آرامش، یقین، شادی....
يه نماز حقیقی، همه اينا رو می تونه بهت بده!
👈فقط باید یاد بگیری؛
يه نماز حقیقی بخونی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢امان از آخرین بار ها
🔹#عاشقانه_های_شهدای شهید امین افشاری پور
🔻شهید مدافع وطن امین افشاری پور متولد سال1368 شهر کرمان، پرسنل یگان تکاوری ۱۱۴ بم حدود ساعت ۲۲:۳۰ ،در حال گشت زنی در محورهای فرعی و مواصلاتی ریگان بود که با یک دستگاه خودرو از قاچاقیان و اشرار مسلح درگیر شده و به شهادت می رسند.
#همسرانه
#همسر_شهید
💢سخت ترین شب زندگی
🔹حدودا ساعت 7شب بود که امین جان تماس گرفت باهم صحبت کردیم حالش یکم گرفته بود گفتم امین چیزی شده از کسی ناراحتی گفت: نه گفتم از من ناراحتی گفت:نه من از تو و زندگیمون راضی ام مراقب خودت و بچه هامون باش من میرم ماموریت هر زمان که کارم تمام شد تماس میگیرم ...
🔻دلشوره عجیبی سراغم آمده بود صد آیه قرآن خواندم تا صبح ذکر گفتم ولی انگار سرنوشت من و فرزندانم از قبل رقم خورده بود تا اینکه ساعت 6صبح خبر شهادت همسرم شنیدم ....
شهید امین افشاری پور
تاریخ شهادت : 1397/09/20
درگیری با اشرار مسلح -ریگان بم
#همسرانه
#همسر_شهید
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗مردی در آینه💗 قسمت2 قهوه رو برداشتم و رفتم بيرون ..افسرپشت ميز زل زده بود بهم ..
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان #مردی_در_آینه💗
قسمت3
مشاهدات اولین صحنه جنايت .... نوجوانی با موهای نیمه ژوليده ... قد، حدوداً 188 ... شلوار جین آبی پر رنگ تیشرت ليمويی ... پیراهن چارخانه سبز و آبی غرق خون ... و رد خونی كه روی زمین كشيده
شده بود ...
دستكش ها رو دستم كردم و رفتم بالای سر جنازه ... هنوز دل و روده ام بهم می ریخت ... و دیدن جنازه غرق خون حالم رو بدتر میكرد ... چند دقيقه بعد، دوباره حالم بهم خورد ...
دیگه بدتر از این نمی شد ... جلوی همه ... بالای سر جنازه ...
افسر پلیسی كه چند قدمی مون ايستاده بود ... با حالت تمسخرآمیزی بهم تيكه انداخت.
بهت نمی خورد تازه كار باشی ... خوبه توی این سن اميدت به آينده رو از دست ندادی و به پليس
ملحق شدی ...
اوبران با ناراحتی بهم نگاه كرد ... دیگه تحمل تمسخر اونها رو نداشتم ... برگشتم بالای سر جنازه ...
چند تا از ناخن های دستش بر اثر سائیدگی روی زمین شكسته ... از حالتش مشخصه تا آخرین لحظه
برای دفاع از خودش جنگيده 🥺... و توی آخرین لحظات هم برای درخواست كمك، روی زمین خودش رو
كشيده ... اما به خاطر ضربات و شدت خونریزی نتونسته خودش رو به جايی برسونه ... كسی اون رو
ندیده یا نخواسته ببينه ...
احتمال داره عضو گروه گنگ یا فروش مواد دبيرستانی باشه بین... گنگ ها زیادی درگیری پیش میاد...
سرم رو آوردم بالا و محكم توی چشمهاش نگاه كردم ... وقت، وقت انتقام بود ...
اینجاست كه تفاوت بین یه كارآگاه تازه كار واحد جنايی با یه پلیس گشت كهنه كار مشخص ميشه ...
حتی پلیس تازه كاری مثل من می دونه وقتی درگیری توی يه دبیرستان پیش میاد... اولین انگشت اتهام میره سمت گنگ های دبیرستانی ... پس یه مواد فروش كه تيپ لباس پوشيدنش عین بچه های عادی
سالم و درس خونه ... روی ساعدش از این مدل خالكوبی ها نمی كنه ... كه از 100 متری مثل آژیر قرمز برای پلیس ها جلب توجه كنه این... خالكوبی هر چی هست ... مال زندگی قبلی این بچه است ...
بدون اینکه به حالتش توجه كنم ... از جا بلند شدم و بین جمعيتی كه جمع شده بودن، چشم چرخوندم ...
اوبران اومد سمتم ...
دنبال كی می گردی ...
اینجا نیست...
كی...
مكث كردم و برگشتم سمتش ...
- همین الان به تمام پليس هايی كه اينجان بگو سریع كل دبيرستان رو ... دنبال یه دختر با رژ بنفش تیره بگردن ... تمام گوشه كنارها رو ... زیر زمین ... انباری یا هر گوشه كناری رو ...
محكم توی چشم هاش نگاه كردم ...
اگه خودش قاتل نباشه ... آخرین كس هست که غیر از قاتل ... مقتول رو زنده ديده ...
به تازگی وارد 31 سالگی شده بودم
نوع طرح خالکوبی روی ساعد مقتول، مخصوص گنگ های دبیرستانی و خيابانی بود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗مردی در آینه💗
قسمت 4
پیدا کردن یه آدم ... اونم از روی رنگ رژش ... توی دبیرستان به این بزرگی بی فایده است ... عین پیدا کردن یه قطره آب وسط دریاست ...
با بی حوصلگی چرخیدم سمتش ... هنوز سرم گیج بود و دل و روده ام بهم می پیچید ...
یه بار گفتم تکرارشم نمی کنم ... بهانه هم قبول نمی کنم ...
و رفتم سمت دفتر دبیرستان ... معاون مدیر اونجا بود اما اثری از خودش نبود ... یعنی قتل یه دانش آموز دبیرستانی توی ساعت درسی، از نظر مدیر چیز مهمی نبود...
یا چیزی اون دانش آموز رو از بقیه مستثنی می کرد...
معاون پشت سرم راه افتاده بود ...
کارآگاه مندیپ ... اگه به چیزی یا کمکی نیاز دارید من در خدمت شمام ...
محکم توی صورتش نگاه کردم ... حالت چهره اش تمام نظریاتم رو تقویت می کرد ... چرا مدیر اینجا نیست...
بدون اینکه بهش توجه کنم در رو باز کردم و رفتم داخل ... منشی از جاش بلند شد و اومد سمتم ... اما قبل از اینکه چیزی بگه ... من وسط اتاق مدیر ایستاده بودم ...
محکم و با حالتی کاملاً تهاجمی اولین حمله رو شروع کردم...
چه کسی پای تلفنه ... که صحبت باهاش از قتل یه دانش آموز توی ساعت درسی ... توی مدرسه ای که تو مدیرش هستی مهمتره واست مهم نیست... یا به هر دلیلی از مرگ اون دانش آموز خوشحالی...
خشکش زد ... هنوز تلفن توی دستش بود ...
چند قدم جلوتر رفتم ... حالا دیگه دقیقاً جلوی میزش ایستاده بودم ... کمی خم شدم و هر دو دستم رو گذاشتم روی میز ... و محکم توی چشم هاش زل زدم ...
ازت پرسیدم کی پشت خطه...
فریاد دومم بی نتیجه بود ... سریع به خودش اومد و تلفن رو گذاشت ...
شما همیشه و با همه اینطور پرخاشگر برخورد می کنید...
از جاش بلند شد و رفت سمت در ... و در رو پشت سر منشیش بست ...
یادم نمیاد جواب سؤالم رو گرفته باشم...
چند لحظه صبر کرد ... سعی می کرد به خودش و شرایط مسلط بشه ... اما چه نیازی به این کار داشت...
تلفن فوری و شخصی بود ...
و اگه قصد دارید این بار سوأل کنید چه کار شخصی ای می تونه از پیگیری یه قتل توی دبیرستان من مهم تر باشه ... باید یادآوری کنم برای پاسخ به چنین سؤال هایی و سرکشی توی امور شخصی من و دبیرستانم ... باید دلیلی داشته باشید که این سؤال ها با تحقیق درباره قتل رابطه داره ... که در این صورت، لازم می دونم یه تماس شخصی دیگه بگیرم ... البته این بار با وکیلم... دلیلی وجود داره که تماس های کاری من به این قتل مربوط باشه...
ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@tashahadat313