eitaa logo
- هَم‌قرار'🏴
1هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
544 ویدیو
29 فایل
• ﷽ ‌ ما آدمی‌زادهاۍ محتاطیم امّا در دل ڪورهٔ آتش، در میانهٔ برافروختگی‌های شعلھ .. #مائده_عالی‌نژاد ــ ـ همقرار وقف مولا'عج ست‌، قَرارِ ما مماتُ حیات، خَرجِ مولا. شهادت نزدیک است... ‌پُل ارتباطی: @Khadem_eshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️📚❤️📚 📚❤️📚 ❤️📚 📚 💥بـہ‌نـام‌نقش‌بندِ‌آفـرینـشــ🍃 ‌ ❤️ نویسنـده: ☺️ تو حال روحی خوبی نبودم.. بد حالی بود این حالِ دلم.. فشار و ضعف، پاهام رو سست کرده بود الان چند ساعت میشد تو اتاقِ عملم و جـراحی تنها امیـد زندگیم به عهـده من بود به عهده ی دڪتـر "رها پارسا" نمیدونم چطور سعـی کردم وانمود کنم چیزیم نیست، دم نزنم که منم شکستم،منم ناراحتم.. دلم میخواست پشت درِ انتظار بشینم و از بندبند انگشتای دستم برای صلوات و دعا استفاده میکردم، راهروی بیمارستان رو متر میکردم و نمازِ شـفا میخوندم.. برای کسی که بابای بچه هام بود.. همه ی کسم بود مثل همه ی چشم انتظارای پشت در اتاق عمل! ولی الان ارشـد دکترای بیمارستان بهم دستور داده بود و اجرای این عمل رو بعهده من گذاشته بود چطور چنین بےرحمی؟ چطور چنین ریسکی؟! الان جونش دستِ من بود! جونِ " حامدم " دست من بود! من " رهـا " بودم قوی و محکم اما دلتنگے رهام نکرده بود! ..... سرش بدجـور ضربـه خورده بود خون نباید به مغزش میرسید اینکارو کنم یه بخیه میمونه فقط.. خدااایااا با ساعد دستم که دستکشِ سفیدش خون آلود شده بود، عرقِ پیشونیمو پاک کردم و از پرستار چاقوی تیز و مخصوص رو گرفتم.. دکتـر حسینی که مجرب تراز من بود متوجـه ی حالم شده بود ولی سکوت رو انتخاب کرد! چشامو برای یه لحظه روی هم فشار دادم و محکم تر از چندلحظه قبل ادامه دادم این ادامه دادن ذره ذره رنجورترم میکرد! فقط دڪتر حسینی و دکتر مرادی میدونستن که اینی که زیر عملِ اونم به دست من،همسرمه! وضعیتش وخیم بود +خانوم دکتر،خانوم دکتر ضربانِ بیمار -۴۰ ،نبضش کنده ،فشار خونش به شدت بالاست -فوری ،دستگاه شوک.. نمیدونستم چطور گفتم "فوری،دستگاه شوک.." دیگ رها اون رها نبود بلند شو تنها کسم بلندشو چشماتو باز کن بزار ضربان قلبتو حس کنم خدااا اشکام همونجـا از گوشه ی چشام سر میخوردن رو گونه هام دیگه برام فرقی نمیکرد کسی میدونه یا نه بلند شو "مهراد و راحیلِتو" تنها نزار بی بابا نکن یتیمشون نکن دستگاه شوک رو کنار انداختم و دوتادستامو گذاشتم رو سینه هاش.. 💌] .. |ڪپے بـدونـ ـ ذڪر نامِ نـ ـویـسنـ ـده و بدونِ اجـ ـازهـ ـ مــوردِ رضـ ـایـ ـت نمےبــاشـــد♨️☺️| 💚💕💚💕💚💕💚💕💚💕 ✨ @tasmim_ashqane ✨ 💕💚💕💚💕💚💕💚💕💚
{💔} در تاریڪے شب سڪوت دݪـم رآ بشڪن!✨ این شبــِ🌙 بےستـاره چه خـوشـ ـ است بـ ـه تاریکے|🌚| باز در وهـم سیـه پوشے شب💫 عزادارِ ڪدام ستاره ے بےنور است!⚡️ ✏️] @tAsmiM_ashqanE 🍃
- هَم‌قرار'🏴
💓💛💓 💛💓 💓 #جوهرعشق [دݪنـوشتـه هاے منــ💗] {هیـاهوے دنیـا❣} نمےدانم چه بگویـم و چـه بنویسم در این ش
[✏️] در قیـل و قاݪِ دنیـا، دݪت را رهـا ڪن و سـرخوش بخنـد! از همه روز گذر ڪن و روزهاے بهـارےِ را به تماشـا بنشیـن! بهـار است وشـرشـر آب رودخـانه و کبوتـرے با آواز سـرخوشش! ..."با آواز سـرخوشش"... ..."با آواز سـرخوشش"... 📝] @tasmim_ashqane
•{💔}• نقطـه سـَر خطِ تنهـایے!! خطِ دݪت را بگیـر!🚊 به ڪجا میرسے؟!☔️ آرے بـآ ادامـه ے این بے ڪسے هایـت شعـر شاملو بساز!!✨ شـاید در پس شعرهاے بےوزن و قافیه ات عاشقے روے خوش نشان دهد!!!💕 ✏️)• ✨🍃•• @TASMIM_ASHQANE
|❤️🍃| آهـسـتـه حمـڷ شـود،شڪستـنـی! آرے..شڪستنے!! دݪے را ڪه نمیـشد فهمـیدش! دلے را ڪه تبعـیـد بـہ سرڪ ڪشیدن درخیـاݪت‌ڪردند...همان هایـے ڪه پشـتِ لبخـنـدهایشـان هـزار و یڪ حـرف به ریـشِ دلت میبندنـد و تو آرام میشـڪـنـے!! ..." و تو آرام میشڪنـی!! ".... ..." و تو آرام میشڪنـی!! ".... ✏️•] ـــــــــــــــ 🎈ـــــــــــــــ 💎•• @TASMIM_ASHQANE
- هَم‌قرار'🏴
|🌊| 🍂•• بےقراری دریـا را ببیـن!! پُر آرامشه ولے این چنینـ بےقرار! دریـا منتـظر پاییز است... روزهـارا بےرحم میشود و شب هارا طوفـان به پـا میڪند... تـآ پـاییـز صدایـش را بشنـود.. دریایے ڪه صـدف هارا به گوشه اے میـخوانـد وخـود خنکاے دل دختـرڪے میشـود ڪه دستـش پرشده از همان صـدفهاست و شلوارش تا به زانـو خیس و لبخنـد امـیـد چشمـانِ به رنگ دریایـش را زیبـاتر جلوه داده است.. ❤️ ✏️] 💗•• @TASMIM_ASHQANE
- هَم‌قرار'🏴
🏆🍃 🍃 ••[عَصْـــــرِجَــــدیـٖــــدْ]•• ♥️•} آقـا جــآنْ؟! همـه چشمانشـان به دسـت داور است و یڪ ضربـدر سفیــد! 🌸•} مـَن اما چشـمم به دستِ تو؛ تا بزند ضربدر سفیدم را... میزننـد و به این خیال که دنیای دیگری پیش رویشــان باز مےشـود! 🌸•} تو اما بزن تا در سعادت و پله فینـاݪ تقـرب به رویـم باز شـود... مےگوینــد: "عصرتو عصــری برای دیده شدن است.." ♥️•} آقاجــان؟! ڪے تو دیده مےشـود پس؟ عصــر جدیدے ساخته اند ڪه هنـرمندانش دغدغه دیده شدن دارند؛ اما من مےخواهــم هنـرمندے باشم ڪه دغدغه ۍ تورا‌دارد! دلم مےخواهــد استعـداد یارڪشے هایم را به‌رخ‌ایران و جهانیان ڪشــم.. ♥️•} آقاجـان؟! خیـالت تخـت؛ منِ بےنشــان خـودم برنامـه اے مےسازم به نام: ••🌸 🌸•• •} اینهمــه بےخوابے و شب زنده دارے و دغدغـــــه‌‌ همه‌از برای این است ڪه چطور قشنگ تر دیده شونــد... جمع ڭنید بساط پوچ اهدافتان را پشت در دنیــا ڪه به دور خود گشتنے بیش نیست! من آدرس دیگری میدهــم که پشت در این خانه بساط ڭردن 🌼🍃 والله و بالله و تالله مےارزد🌼🍃 آدرسےڪه ‌بےهیچ ‌دردسری‌خوب ‌مےخرنت.. به قیمــــت یڪ شب زنده داری!☝️ امـا نه در استودیو! در 💚جنوب غربےخیابانِ عرش و کوےیار💚 نه بازیگــری میخواهد و نه کاغــذ و طنابے نه‌ شمشیــری میخواهـد و نه خیــاری.. تنهــا یڪ اشڪ و آه خوب مےزنـد راۍ خُــدا را... .☺️❤️ ✏️ 🍃 🏆🍃
- هَم‌قرار'🏴
🌸/.. 🌼../سنــدنامـہ/..🌼 سلام آقاجان؛ سندنامه‌ام را دیدی؟ مےخواهم خانه ی دلم را به نامت بزنم سنـدش را هم تنظیم کرده ام فقط مانده امضای رضای تو... •❤️•مالڪ این دل مےشوی؟!•❤️• سری به این خانـه بزن؛ منِ بےنشان آخر برای چشمانتان آماده اش کردم.. که به چشم تو خوشگل بیاید.. سری بزن و بعد بگو: قلبت ملکی چند؟ آن را خریدارم... تمام این دو جمله بالی میشــود برای پــرواز و اشڪ شـوقے میشود در ساحـل‌گونه هایم صاحبِ دل بمانـد؛ تو صاحب الزمانے💚/.. ای که جانم فدایت شود؛ این سندنامه شاید گویای عطش عشق من باشد.. این خانه را دیدی؟ شش دانگش مال تو!☺️🍃 بیا و صاحبخانه‌ےدلم باش؛ این خانـه بدون تو تنگ و تاریک است.. بیا ای صفای خانه ے دلم.. بیا و امضایے بزن.. بیا و اعتبارم شو.. ••با امضای تو؛ دستم میگیرمش و به محبان و یارانت نشانش میدهم میشود مجوز ورود من؛ به جمع یارانت ان شاالله..💗🍃 💚/ زمــانه با داغ دورے تو.. گذازتـ این قلب چاڪ چاڪم../💚 ..🌼🍃 💚 ✏️ 📜/.. @tasmim_ashqane 💗../
- هَم‌قرار'🏴
آن صبح دیگر صبح نبود شامگاه عزا بود صدای شکستن دل ملت به گوشت رسید؟ همانی که جهانی را به وحدت در اورد.. همانی را که مادران را انگیزه ی سلیمانےپرور داد... همانی که شالِ عزا به گردن خونخواهانت انداخت... همانی که میدانم شنیدی شنیدی که گفتند قطره قطره خونت هزاران " تو " برمیخیزد... ای مهمان عزیز شهدا چقدر خوشگل بغلت کردن سردار شهدا استاده مهمون نوازی ان به آرزوت رسیدی حاجی بلاخره پای همه دویدن هات امضای خورد و تو از بین ما دنیایی های بال و پرشکسته رفتی هنوز رفتنت باورمون نمیشه سردار چه رفتن با برکتی هم... حالا دیگر " تو " رفتی در سطر لیست رفقای شهیدمان ای اسطوره ی همه خوبی ها.. یار رهبرم بودی و من اشک های زمانی که شنیدم را فقط برای تنهایی رهبرم ریختم ولی ولی عمـــــار داره این خاک سلیمانی ها داره این خاک حاج قاسمی که لیاقت دیدار تو را نداشتیم و نصیب ما دوستدارانت نشد... و حالا دیگر اصلا نمیشود چرا که ما کجا و خواب شهدا کجا؟ آن هم شهیدی به این خاکی که با انهمه جاه و مقامش باز اورا صدا میزدیم حاج قاسم... اخر به لقب " شهید زنده " بسنده نکردنهایت کار دست تو و خودمان داد و نام شهید رفت کنار اسم با ابهتت.. حالا به که بگوییم شهید زنده؟ باور کن جز به تو به کس دیگری نمی امد این لقب .. اره حاجی استراحت کن... تا دوران ظهور ان‌شاءالله :)