eitaa logo
ثقلین (قرآن و اهلبیت ع)
144 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
823 ویدیو
11 فایل
قران و تفسیر آیات، چهارده معصوم(ع) (داستان و احادیث)، اخلاق و سبک زندگی، شهدا، احکام شرعی، اخبار و مناسبت روز و عناوین متنوع دیگر. . . . . ارتباط با مدیر:. @jtmyaali
مشاهده در ایتا
دانلود
۴۴ ✍ طرحِ جالبِ یک شهید در خانه برای ترک گناه متن خاطره : یه صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه ، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود ، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناه‌ها دور کنن؛ اگه هم موردی بود ، به هم تذکر می‌دادند 🌷خاطره ای از زندگی شهید علی اصغر کلاته‌سیفری 📚منبع: کتاب وقت قنوت ، صفحه 145 @thaghlain 🌹
۱۳۱ ✍ راهکار شهید همت برای خودسازی و پاکیِ درون متن خاطره محمد ابراهیم داشت محوطه رو آب و جارو جارو می کرد. رفتم و به زحمت جارو رو ازش گرفتم. ایشان هم ناراحت شد و گفت: بذار خودم جارو کنم، اینجوری بدی‌های درونم هم جارو میشه.‌‌.. کار هر روزش بود ، کار هر روز صبحِ یک فرمانده‌ی لشکر... 📌 خاطره ای از زندگی سردار شهید محمد ابراهیم همت 📚منبع:یادگاران۲ «کتاب شهید همت» ‌، صفحه ۲۷ @thaghlain 🌹
۱۴۳ ✍هدیه ی خاص آقا داماد برای عروس خانوم متن خاطره برا عروسی‌مون هر کدام از اقوام هدیه ای آورد. اما تویِ هدیه ها یه بسته ی زیبا چشم رو خیره می‌کرد. بازش که کردند، یک دوره نوارِ‌کاستِ درسِ اخلاقِ آیت‌الله مشکینی بود ، هدیه ای از طرفِ داماد به عروس خانوم ... امان الله این جمله‌ی شهیدِ مظلوم آیت الله بهشتی رو هم باخطِ زیبا نوشته و روی میز کارش نصب کرده بود: " ما در راهِ اعتقادی که داریم ، اهلِ سازش و تسلیم نیستیم..." 📌خاطره‌ای از زندگی شهید امان‌الله غلامحسین‌پور 📚منبع: سایت نویدشاهد / نرم‌افزار قطب سوم ، به نقل از همسر شهید @thaghlain 🌹
۱۴۹ ✍️ کار تمیزِ فرهنگی را از این شهید بیاموزیم... متن خاطره سیّد حسین برای تهیه‌ی تدارکات و اسلحه‌ی نیروها رفته بود اهواز. اسلحه و تدارکات رو که تهیه کرد، افتاد دنبالِ کتاب‌فروشی. با اینکه کتابفروشی‌ها تعطیل بود ، اما با تلاشِ زیاد نهج‌البلاغه تهیه کرد و همراهِ اسلحه به تک تکِ بچه‌ها یک نهج‌البلاغه می‌داد. می‌گفت: همراه با آموزشِ نظامی ، باید با نهج‌البلاغه هم آشنا بشین ... 📌خاطره ای از زندگی سردار شهید سیّدحسین علم‌الهدی 📚منبع: کتاب لحظه های آشنا ، صفحه ۵۹ @thaghlain 🌹
۱۵۰ ✍️ استدلالِ جالب شهید، برای انجام یک عملِ مستحبِ صبحگاهی... متن خاطره علیرضا صبح‌ها قبل از اينکه برود سرکار، قرآن مي‌خواند. يک روز قرآنش را خواند ولباسهايش را پوشيد تا به محلِ کارش برود. به او گفتم: نمی‌خواهيد صبحانه بخوريد؟ جواب داد: وقت ندارم، ديرم شده...گفتم: خب شما می‌توانید قرآن‌ را در محل کارتان بخوانيد ، و آن وقتي را که برايِ خواندنِ قرآن مي‌گذاريد، صبحانه‌تان را بخوريد. اما ايشان در جوابم گفتند: صبحانه غذايِ جسم است، ولی قرآن غذايِ روح ... اینگونه اهمیتِ قرآن را فهماندند و به محلِ کارشان رفتند... 📌خاطره ای از زندگی سردار شهید علیرضا عاصمی 📚منبع: پایگاه اینترنتی « خبرگزاری دفاع مقدس » @thaghlain 🌹
۱۹۵ 🌺 استدلال جالب شهید چمران برای یک عمل مستحبی متن خاطره نیمه شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می‌شد، همسرش غاده طاقت نمی آورد و می‌گفت: بس است دیگر! کمی استراحت کن. از این همه عبادت خسته نمی‌شوی؟ آقا مصطفی چمران هم در جواب ایشان می‌گفت: یک تاجر اگر از سرمایه‌اش خرج کند، بالاخره ورشکست می‌شود؛ باید سود بدست بیاورد تا زندگی‌اش بگذرد؛ ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم، ورشکست می شویم... 📌خاطره ای از زندگی سردار شهید دکتر مصطفی چمران 📚 منبع: کتاب نماز و نیاز ، صفحه ۴۳ @thaghlain 🌹
۲۱۲ 🌺 پدری که اینگونه شهیدپروری کرد... متن خاطره پدرِ قربانعلی با روحانیِ روستا خیلی ارتباط داشت. کتاب حق‌الیقین « اثرِ علامه‌ی مجلسی» رو از ایشون می‌گرفت و می‌آورد خونه. همه‌ی بچه ها رو هم دورِ خودش جمع می‌کرد ، و احادیثِ اخلاقیِ‌ کتاب رو براشون می‌خواند. شخصیتِ معنوی و اخلاقِ جامعِ شهید قربانعلی عرب که زبانزدِ بچه های جنگ بوده و هست ، در همین جلسات و با ذکر نورانیِ روایاتِ اهل‌بیت(ع) شکل گرفت. . 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید قربانعلی عرب ✍منبع: کتاب أین عمار ، صفحه ۱۸ @thaghlain 🌹
۲۱۹ 🌺 ایده‌ی جالب شهید ردانی پور که انجام آن برکات زیادی دارد متن خاطره بی‌خبر رفتم تویِ اتاقش. سرش رو از سجده بلند کرد. چشماش سرخ بود و خیسِ اشک. رنگش هم پریده بود. نگران شدم. گفتم: مصطفی! خبری شده؟ سـرش رو انداخت پایین . زل زد به مُهـرش و گفت: ساعت ۱۱ تا ۱۲ هر روز رو فقط برایِ خدا گذاشته‌ام؛ برمی‌گردم کارهام رو نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم کارهایی که کردم برای خدا بوده یا برایِ دلِ خودم؟ 🌹خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید مصطفی ردانی‌پور 📚منبع: یادگاران۸ «کتاب شهید ردانی‌پور» صفحه ۲۲ علیه‌السلام @thaghlain 🌹
۲۲۰ 🌺 دقتِ بالای شهید احمدی‌روشن در راه بندگی خدا متن خاطره نانِ سنگک گرفته بودیم و می رفتیم سمتِ خوابگاه چند تا سنگ به نان ها چسبیده بود. مصطفی اونا رو کند و برگشت سمتِ نانوایی... بعد برگشت و گفت: بچه که بودم یک‌بار نانِ سنگک خریدم. وقتی رفتم خونه، بابام سنگهایی که به نان چسبیده بود رو جدا کرد، داد به دستم و گفت: ببر و بده به شاطر؛ نانواها بابتِ اینها پول دادند... 🌹خاطره‌ای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدی‌روشن 🇮🇷منبع: یادگاران۲۲ «کتاب شهید احمدی‌روشن» صفحه ۲۶ علیه‌السلام @thaghlain 🌹
۲۲۱ 🌺 خاطره‌ای زیبا از بزرگواری شهید خرازی متن خاطره ترکش خورده بود به گلویِ حاج حسین خرّازی و راننده‌اش. خونریزی حاجی شدید شده بود ، اما نمی‌گذاشت زخمش رو ببندم. می‌گفت: اول زخمِ راننده‌ام... بعد هم با خودش حرف می‌زد و می‌گفت: اون زن و بچه داره ، امانته دستِ من ... حاجی با خودش داشت این حرف‌ها رو زمزمه می‌کرد که بیهوش شد... 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرّازی 📚منبع: یادگاران۷ «کتاب شهید خرّازی» صفحه ۶۶ علیه‌السلام @thaghlain 🌹