با خویش همیشه در نبردم چه کنم ؟
از کرده ی خویشتن به دردم چه کنم ؟
گیرم که ز من درگذرانی ز کرم ...
زین شرم که دیده ای چه کردم
چه کنم ؟ :)))))
بكوش تا صاحب «عزم» و داراى اراده شوى،
كه خداى نخواسته اگر بى عزم
از اين دنيا هجرت كنى،
انسان صورى بي مغزى هستى كه
در آن عالم به صورت انسان محشور نشوى،
زيرا كه آن عالم محل كشف باطن و ظهور سريره است
و جرئت بر معاصى انسان را بی عزم می كند
و اين جوهر شريف را از انسان می ربايد.
[ سید روح الله خمینی (ره) ]
[ تینـو ]
امام حسن ... مهربونی و کریم :) من گدای روضه هاتم از قدیم :) در خونت ... من یه عمره نوکرم اگه بیرونم
مولودی باید بذاریم
ولی این یه چیز دیگه ست :)
هدایت شده از [ تینـو ]
حسن را مینشاند روی پاهایش
برایش بداهه شعر میخواند :
«انتَ شبیهٌ بأبی ،
لستَ شبیهاً بعلی!»*
علی نگاهشان میکرد و لبخند میزد ...
فاطمه راست میگفت .
حسن (ع) خیلی شبیهِ پیامبر(ص) بود.
بعدترها روزی گوشهای کنار معبر نشسته بود ،
هر کس از آنجا عبور میکرد ؛
میایستاد و محو تماشای چهرهاش میشد.
انگار رسولِ خدا زنده شده باشد!
آنقدر ایستادند به تماشا که
معبر پر ازدحام شد !
امام بلند شدند که مسیر مردم مسدود نشود ...
*یعنی تو شبیه پدرم هستی ،
شبیه علی نیستی ...
هدایت شده از [ تینـو ]
مگه دستِ خالی برمیگرده کسی که امشب در بزنه خونه ی عزیزِ دلِ مدینه رو ؟
مگه امشب دستِ رد به سینه ی کسی میزنه مادری که اولین غنچهشُ بغل گرفته ؟
مگه امشب بی جواب میذاره سائلی رو بابای عالم؟
مگه میشه نظرِ لطف نندازه رحمةُ للعالمینی که امشب بدو بدو میره خونه ی نازنیندخترش تا اولین نوه رو ببینه ؟
که ذوق کنه واسه بابابزرگ خطاب شدن ؟
مگه میشه از کرامت کم بیاره کسی که امشب بشینه پای گهواره ی کریمترین ؟
که دست به دامنِ سبزش بشی و بگی خوش اومدی اولامامزاده ی عالم
چه خوب شد که اومدی حبیب ابنِ حبیب
مبارکِ دلِ ما باشی کریم ابنِ کریم ...💙