eitaa logo
تاریخ تفکر تمدن
160 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
122 فایل
مطالب تاریخی، فرهنگی و اجتماعی آدرس کانال : @ttt1400 تبلیغ و تبادل نداریم. ارتباط با ادمین: @mohammaddostmr جیمیل : @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">mohammaddostmr@gmail.com کانال های دیگر ما: @sss1400 @ggg1400
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 امام (ع) در قتلگاه ◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر او خورد و ‎ از پيشاني‎اش جاري گشت. ◀️ در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستاده‌ايد؟ دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند!. به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد. ◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بن‌شَريك تَميمي بود كه بر او ضربه‎اي زد. عمرو بن‌طلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بن‌انس هم تيري بر گلوي حضرت زد. صالح بن‌وَهَب يَزَني هم با ضربتي بر پشت امام وارد کرد،‌ بر اثر اين زخمها و ضربت‌ها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد. ◀️امام برخاست و نشست و از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گلو گرفت و هر وقت پر از خون مي‌شد سر و محاسن خود را با آن آغشته مي‌کرد و مي‌فرمود: خدا را با اين وضع ملاقات مي‌کنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال بن‌اَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر او را از بدن جدا کن!. خولي خواست اين کار را بکند امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود.(1) 📚(1)طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453. 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص35.
📌شبهه: با اینکه جزء ماه هاي است، چرا امام (علیه‌السلام) در اين ماه کرد؟ پاسخ: پيش از اسلام نیز در ميان ماه هاي قمري، چهار ماه رجب، ذي القعده، ذي الحجه، ماه حرام نامیده می شدند که طبق آن جنگ و خون ريزي حرام و پيکار در آن زشت شمرده مي شد و هر قبيله اي هم که با هم جنگ داشتند، در این ماه ها ترک جنگ می کردند. مانند: و که 120 سال با هم نزاع و پيکار مي کردند، اما در اين چهار ماه متارکه جنگ مي کردند. 📌از طرفی نیز بر این حرمت مهر تایید زد و جنگ در این چهار ماه را اعلام نمود، مگر اینکه حرمت این ماه را شکسته و ضمن تعرض به حریم مسلمانان وارد جنگ شوند که در نتیجه و دفاع از خود را دارند و کار حرامی صورت نگرفته است. 📚بقره: ۱۹۴ در جریان حوادث مرتبط با شهادت امام حسین(ع)، امام که پس از امتناع از به رفته بود، به منظور جلوگیری از ریخته شدن خونش در ماه حرام، در روز هشتم ذی الحجه مکه را به سمت ترک کرد، اما یزیدیان، راه وی را در دوراهی کوفه بسته و او را به هدایت کردند و به دستور ابن زیاد آماده جنگ با امام شدند، در این میان امام حسین(ع) برای حفظ حرمت ماه حرام، طی نامه ای به عمر بن سعد، آیات مربوط به ممنوعیت جنگ در این ماه ها را متذکر شد، اما این هشدارها در وی اثر نکرد و وی در روز عاشورا نه تنها وارد جنگ با امام حسین (ع) شد بلکه اعلام کرد که آگاه باشید که من اولین کسی هستم که به لشکر حسین (ع) انداختم. بنابراین، آنکه در کربلا حرمت ماه حرام را شکست و وارد جنگ شد لشکر یزید بود و امام حسین(ع) به دلیل اینکه در حال بود عملش مطابق با نص قرآنی بود و دفاع در این ماه ها اشکالی ندارد.
📌 امام (ع) در ◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر او خورد و ‎ از پيشاني‎اش جاري گشت. ◀️ در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستاده‌ايد؟ دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند؛ به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد. ◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بن‌شَريك تَميمي بود كه بر او ضربه‎اي زد. عمرو بن‌طلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بن‌انس هم تيري بر گلوي حضرت زد. صالح بن‌وَهَب يَزَني هم با ضربتي بر پشت امام وارد کرد،‌ بر اثر اين زخمها و ضربت‌ها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد. ◀️امام برخاست و نشست و از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گرفت و هر وقت پر از مي‌شد سر و محاسن خود را با آن آغشته مي‌کرد و مي‌فرمود: خدا را با اين وضع ملاقات مي‌کنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال بن‌اَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر او را از بدن جدا کن. خواست اين کار را بکند، امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. لعنت الله علیه به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود. 📚طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453. 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص35. 📚ر.ک. مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام.