هدایت شده از تأملات
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اوج حکمت عملی
هرچقدر که بیشتر سخنان سردار سلیمانی را رصد می کنم و گوش می دهم بیشتر #متحیر می شوم.
جنس او جنس حکمت است.
در اوج قله حکمت قرار گرفته هرچند تحصیل رسمی فلسفه و عرفان نداشته است.
❗️امام خمینی و امام خامنه ای چگونه این حکیمان بزرگ را تربیت کرده اند؟
هدایت شده از تأملات
دنیای جدید، دنیای موشک است.
سیلی محکم به 🇺🇸 محصول:
🇮🇷ایمان قلبی
🇮🇷غیرت دینی
🇮🇷اقتدار ملی
🇮🇷عزت اسلامی
🇮🇷شرف انسانی
✳️وظیفه فلسفه جهانی کردن «دین» و کشف درمان بیماری های باطنی انسان است
جمعی از اعضای خانه حکمت اصفهان با حضور در بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء با حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، دیدار گفتگو کردند.
آیت الله العظمی جوادی آملی در این دیدار در سخنانی با اشاره به سابقه علمی و حکمی اصفهان، بیان داشتند: شما وارث یک میراث علمی بزرگ هستید و اصرار قرآن کریم این است که انسان این میراثش را حفظ کند؛ قرآن کریم انسان را «ابن آدم» خطاب کرد، یعنی شما آقازاده اید! حداقل سطح شما این است که فرشته شوید، چرا که همه فرشتگان بر پدر شما سجده کردند، لذا خود را ارزان نفروشید.
ایشان ادامه دادند: اصفهان مردان بزرگی را در خود پروراند، در نتیجه شما شناسنامه دارید و باید راه علمای بزرگ اصفهان را احیاء کنید و استمرار ببخشید.
معظم له خاطرنشان کردند: مخالفان فلسفه فکر می کنند که فلسفه از یونان آغاز شده است، در حالی که یونان، معبر فلسفه و حکمت است و نه مبداء و مصدر آن! در واقع پیدایش افرادی همچون سقراط، نتیجه دریافت پیام ابراهیم خلیل بود؛ ابراهیم خلیل ابتدا عده ای را به وسیله برهان، به راه راست هدایت کرد که تعداد این عده بسیار کم بود، در مرحله بعد دست به تبر برد و بت ها را شکست که در اثر آن عده بیشتری به حضرت گرویدند، اما وقتی جریان «بَرْداً وَ سَلاماً» پیش آمد در اثر سنگینی و عظمت خبر، این خبر سراسر خاورمیانه را فراگرفت و یونان این پیام را دریافت کرد و افرادی چون سقراط را پروراند.
آیت الله العظمی جوادی آملی اذعان داشتند: ابراهیم خلیل، دین را با فلسفه و فلسفه را با دین پیوند داد؛ مستحضرید که در علوم عقلی مانند فسلفه، باید برهان اقامه کرد، هرگز نتایج فلسفی به میل و پسند افراد حاصل نمی شود، اما ابراهیم خلیل فرمود من خدایی را دوست دارم که همواره حاضر باشد «قَالَ هَٰذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»، این نوع تفکر خلیل حق، فلسفه را به دین و دین را به فلسفه دوخت، قرآن نیز در بخش های پایانی سوره مبارکه حج فرمود «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ»؛ شما فرزندان خلیل حق هستید، باید راه پدرتان را بروید، او ملکوت را مرتباً می دید «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، شما هم نظر کنید، شاید شما نیز ملکوت را ببینید، پس این راه برای همه باز است.
معظم له ابراز داشتند: وجود امام هشتم علیه السلام در دوران حضور خود در ایران که دوران ورود و نشر افکار و مکاتب مختلف شرق و غرب به ایران بود، هرگز جلو ورود یا ترجمه آثار فلسفی یونان و غیریونان را نگرفتند بلکه با آنها مواجه می شدند و به سوالات و شبهات آنها پاسخ می دادند، ما نیز در این زمینه باید به حضرت تاسی کنیم.
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود بیان داشتند: انقلاب اسلامی و فرهنگ شهادت، زمینه رشد جامعه را بسیار محیا کرده است، چرا که فقط خون شهید این توان را دارد که آلودگی ها و نجاساتی همچون استبداد، استکبار و استثمار را از جامعه پاک کند؛ «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ»، الان کشور به برکت خون های پاک شهدا طیب و طاهر شده است «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ» و قرآن هرگز در مقابل خون شهید سکوت نکرد و وظایفی را بر عهده ما گذاشت و فرمود حالا که سرزمین شما به واسطه خون شهید پاک شده است بکوشید از این سرزمین پاک، میوه و ثمره طیب و طاهر به دست بیاورید؛ «وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»، که خانه حکمت اصفهان انشاالله مصداق یکی از همین میوه های طیب و طاهر است.
آیت الله العظمی جوادی آملی تاکید داشتند: حکما و علمای اسلام باید جهانی فکر کنند، چراکه از همان ابتدای نزول، قرآن کریم فرمود من آمده ام که جهانی باشم؛ در چند جا، قرآن کریم فرمود «لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ»، فرمود من درمان بیماری هایی را با خود آورده ام که شما از طریق آزمایشگاه های دنیوی و تجربی توان کشف درمان آنها را ندارید و وظیفه فلسفه جهانی کردن دین و کشف درمان بیماری های باطنی و درونی انسان است که قرآن به برخی از این بیماری ها اشاره می کند و می فرماید «في قُلوبِهِم مَرَضٌ».
در ابتدای این دیدار، گزارشی از برنامه ها و فعالیت های آموزشی و پژوهشی خانه حکمت اصفهان و همچنین همایش های آتی این مرکز، خدمت معظم له ارائه گردید. همچنین منشورات خانه حکمت اصفهان و تابلویی منقش به شجره حکیمان مسلمان ایرانی، خدمت آیت الله العظمی جوادی آملی تقدیم گردید.
💠 جامع بین معقول و مشهود و منقول
🔹 مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) جهان را بر اساس ﴿أَحْسَنَ كُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ﴾[1] تفسیر می كند، قرآن را بر اساس ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ﴾[2] تنظیم می كند انسان را, تمدن انسان را, فرهنگ و مدنیت انسان را بر اساس ﴿خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾[3] تنظیم می كند؛ چنین انسانی حكمت را جامع بین معقول و مشهود و منقول می داند و خود می شود جامع این امور. اگر جناب مولوی هنر را در مشاهده عالَم قیامت می داند این بزرگوار مصداق آن است. اگر مولوی گفت:
خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان[4]
یعنی آن حكیمی كه عارف نیست او گپ می زند، او كه برهان حكمت و برهان عدل اقامه می كند تا بگوید دوزخی هست او گپ می زند و آن كه اینجا نشسته دوزخ را می بیند و از برزخ می گذرد او هنرمند است.
🔹 مستحضرید كه با مفاهیم محض با ذهنیات محض با انتزاعیات صِرف، با صغرا و كبرای محض هرگز انسان به واقعیت نمی رسد، اگر بخواهد به واقعیت برسد همان است كه جناب سنایی گفت که «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش»، وقتی بخواهد از گوش به آغوش برسد و از علم به عین بیاید چاره جز این نیست كه انسان, هنرمندانه هجرت كند.
یك حمله مردانه مستانه بكردیم ٭٭٭ تا علم بدادیم و به معلوم رسیدیم[5]
🔹 هنر در این است كه انسان مثل حكیم مفاهیم خوب را ارزیابی كند، بعد از مفهوم به مصداق هجرت كند و طوری كه در دیوان شمس آمده مردانه هجرت كند بگوید:
یك حمله مردانه مستانه بكردیم ٭٭٭ تا علم بدادیم و به معلوم رسیدیم
آنگاه می تواند واقعیت را درك كند و اگر در فضای مفهوم ذهنی ماند، گرچه از حس و تجربه حسّی به در آمده ولی در گودال مفهوم، در گودال فلسفه و در گودال حكمت مفهومی مانده است؛ این شخص باید به تعبیر لطیف و ظریف جناب عطار در منطق الطیر كه تعبیر فراز و فرود از اوست، از این فرودِ مفهومی به فراز شهودی برسد اینكه جناب مولوی گفت:
آفت ادراك آن قال است و حال ٭٭٭ خون به خون شستن محال است و محال[6]
همین است. ما مفاهیم نظری را با مفهوم بدیهی حل كنیم، صفا و مروه ما همین است!
و الفكر حركة الی المبادی ٭٭٭ و مِن مبادی الی المراد[7]
ما از معنای نظری به معنای بدیهی, از معنای بدیهی به معنای نظری می رسیم صفا و مروه ما در فضای ذهن و بین مفهومات ماست, مفهوم نظری را با مفهوم بدیهی می خواهیم حل كنیم، حرف این بزرگوار این است اگر این كار را كردید:
آفت ادراك آن قال است و حال ٭٭٭ خون به خون شستن محال است و محال
🔹 مفهوم خون است، مفهوم را باید با مصداق شست، فلسفه را با عرفان باید حل كرد و ذهن را با عین باید تطهیر كرد. حكمای بزرگوار كم نبودند كه به این مقام بار یافتند! برخی از اساتید علامه طباطبایی اینچنین بودند، خود علامه طباطبایی اینچنین بود كه از علم هجرت كرد به معلوم رسید، از ذهن هجرت كرد به عین رسید؛ این قوس نزول و صعودش از فضای ذهن به در آمد و به فضای خارج رسید كه امیدواریم حشر او با انبیا و اولیای الهی باشد، امام راحل از همین قبیل بود كه جامع بین معقول و مشهود و منقول بود آن آثار عرفانی امام را اگر كسی ببیند و بداند, چنین نظری را تأیید می كند.
[1] . سورهٴ سجده, آیهٴ 7.
[2] . سورهٴ زمر, آیهٴ 23.
[3] . سورهٴ تین, آیهٴ 4.
[4] . مثنوی معنوی, دفتر ششم، بخش 83.
[5] . دیوان شمس تبریزی, غزل 1481.
[6] . مثنوی معنوی, دفتر سوم, بخش 226.
[7] . شرح المنظومه, ج1, ص57.
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
📚 پیام به کنگره هنر ـ بزرگداشت علامه طباطبایی
تاریخ: 1392/03/07
جامع بین معقول و مشهود و منقول.mp3
1.78M
💠 روز پنجم ماه #جمادی_الثانی 1441
🔹 جامع بين معقول و مشهود و منقول
#حضرت_آيت_الله_جوادی_آملی
moredi_0307 p2.pdf
192.4K
💠 متن #سخنرانی_موضوعی
🔹 همایش ـ حكمت متعاليه و ملاصدرا ـ سالن اجلاس سران
🔹 تاریخ: 1378/03/02
#حضرت_آيت_الله_جوادی_آملی
moredi_0307 ss.mp3
8.84M
💠 صوت #سخنرانی_موضوعی
🔹 همایش ـ حكمت متعاليه و ملاصدرا ـ سالن اجلاس سران
🔹 تاریخ: 1378/03/02
هدایت شده از تأملات
آغاز انحراف آقای منتظری
(تفسیرهای جدید از مبانی انقلاب و تغییر منطق حجیت)
⚜تبیین
🔹برخی از افراد فکر می کنند انحراف آقای منتظری پس از افشای قضایای مهدی هاشمی معدوم بود؛ اما باید دقت کنیم ریشه این انحراف را باید در نگاه های تند انقلابی او در پیش از انقلاب و حمایت از مجاهدین خلق دانست.
مواضع تند و تیز آقای منتظری در سالهای اولیه انقلاب در عین همکاری با پدران مجاهدین خلق یعنی نهضت آزادی زمینه زاویه گرفتن تدریجی و غیر آشکار فکری و عملی وی را فراهم کرد.
🔹این تغییر تدریجی در مباحث وی در باب ولایت فقیه و کتاب مشهور الدراسات فی ولایه الفقیه به صورت یک مبنای فکری و اجتهادی خود نمایی کرد البته وی درصد حمایت و تبیین نظری انقلاب و حاکمیت اسلامی و ارائه مبنایی جدید و مقبول از ولایت فقیه بود و به همین جهت این تفاوت مبنا، در دهه شصت چندان جدی تلقی نشد، در عین حال خیلی هم مورد اقبال انقلابیون قرار گرفت و به همین جهت این کتاب به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی شناخته شد و همگان به تعریف و تمجید آن پرداختند.
🔹 آقای منتظری در مباحث ولایت فقیه، برخلاف همه فقهای پیشین ، با هدف کارآمدی بیشتر دز مناسبات و معادلات اجتماعی و سیاسی، مبنای جدیدی را اتخاذ کرد که مبتنی بر ادبیات علوم سیاسی مدرن و مبتنی بر مفهوم #وکالت است.
🔹 نظریه وکالت اگر چه ادبیات جدید و نوینی برای دفاع از انقلاب و ولایت فقیه تلقی شد و همه #انقلابی ها و #فعالان_رسانه_ای از آن استقبال کردند و آقای منتظری را نظریه پرداز محوری #فقه_حکومتی معرفی کردند اما به تدریج مشخص شد که مبنای جدید، چندان هم که فکر می کردند به نفع انقلاب و تبیین ولایت فقیه ختم نشد و خود آقای منتظری براساس همین مبنا و دروس، به تقابل با ولی فقیه زمان و استاد خود یعنی حضرت امام خمینی رسید و مهمترین جریان مخالفت با انقلاب اسلامی، مکتب امام خمینی و ولایت فقیه در امتداد جریانهای مجاهدین خلق و نهضت آزادی را راهبری کرد.
و بسیاری از مغرضان و مخالفان پشت نظریه و تلاشی مخفی شدند که در آغاز برای دفاع از انقلاب و ولایت فقیه طراحی شده بود.
⚜ عبرت
🔹 از این جریان می توان درس گرفت که هر تلاشی برای دفاع و تبیین انقلاب اسلامی و ولایت فقیه باید مبتنی بر دستگاه فکری عالمان و حکیمان و فقیهان تراز حوزه های علمیه باشد و ریشه در حکمت اسلامی و فقه جواهری حقیقی داشته باشد و هرگونه #گذار از این ادبیات علمی و روش فقاهتی هر چند با هدف تبیین و دفاع انقلاب و ولایت فقیه و برای توسعه اجتماعی و راهبری مناسبات و معادلات اجتماعی باشد می تواند در جهت خودش مدیریت شود و به خطر بزرگی برای انقلاب و حاکمیت دینی تبدیل شود.
🔹 امروز نیز برخی از جریانهای انقلابی و فعال در حوزه و دانشگاه در تلاشند با تغییر منطق حجیت و روش استنباط در فقه و حکمت اسلامی را از اساس تغییر دهند و منطق و روش دیگری را جانشین کنند هدف این افراد نیز طراحی دستگاه فکری جدید برای تفاهم اجتماعی و کارآمدی دین در مناسبات و معادلات اجتماعی است. که به نظر می رسد این جریانها نیز #در_معرض_همان_خطری است که انقلابیون دهه شصت با آن مواجه شدند.
⚜نکته
🔹این به معنای مخالفت با تکامل روش فقاهت و حکمت و جلوگیری از هر گونه نواندیشی و اجتهاد روشمند نیست. بلکه نوآوری و اجتهاد همواره امر مطلوب و ضروری است به شرط آنکه در #چارچوب منطق حجیت و روش استدلال و استنباطی باشد که دو طول هزار و چهارصد سال گذشته توسط فقها و حکما تحت پرتو معارف قرآن و اهل بیت(ع) تدوین و تکامل یافته است.
🔹نوآوری های امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری و آیت الله خامنه ای نمونه عالی و کاملی از نوآوری های عمیق و بزرگی است که موجب تکامل و تفاهم اجتماعی شد و دین را وارد مدیریت اجتماعی و دخیل در مناسبات و معادلات اجتماعی کرد بدون آنکه گرفتار تغییر مبنا و تعویض منطق حجیت و روش استنباط و عدول از حکمت اسلامی و فقه جواهری شود.
سید مهدی موسوی
@hodanandboshra
هدایت شده از تأملات
کدام اخباری گری خطرناک است؟
⚜ نکته
🔹اخبار و احادیث اهل البیت (ع) یکی از ذخائر غنی و ارزشمند شیعه و گنجینه ای بسیار بزرگ و معدنی پایان ناپذیر از معارف است و همواره عالمان شیعه از صدر اسلام تا دوران معاصر اعم از محدثان، فقها و بسیاری از حکما بدان توجه داشته و از آن بهره ها گرفته و دانش ها تولید کرده اند. براین اساس #مراجعه_روشمند_و_اجتهادی به احادیث و روایات یک ضرورت معرفتی و عقلانی است و به این نوع از مراجعه ، #اخباری_گری گفته نمی شود.
⚜تبیین
🔹محققان تاریخ و حکیمان و فقیهانه براین اعتقادند که یکی از جریانهای فعال در دوران معاصر از صفویه تا انقلاب اسلامی، جریان #اخباری_گری به مثابه یک منطق و رویکرد معرفتی است.
🔹اخباری گری علیرغم خدماتی که در تبویب احادیث و دقت های معرفتی و تاریخی داشتند اما مانع بزرگی بر سر راه عقلانیت و اجتهاد بودند و موجب شدند که بیش از دو قرن جامعه اسلامی از پیشرفت فکری و اجتماعی و پرداختن عمیق به اصول و بنیانهای حیات طیبه بازماند و درگیر مسایل فرعی و جزئی و اختلافات مذهبی شود. در نهایت نیز موجب تضعیف دولت صفوی و بهانه دادن به محمود افغان برای حمله به ایران و تجاوز به ناموس شیعه شد. همچنین باطنی گرایی و خواب گذاری را از سوی آنها باب شد و نتیجه آن شیخیه و بابیه و ... در عرصه فکر و سیاست شد.
🔹 اخباری گری دارای دو شاخه است: ۱. اخباری گری خام ۲. اخباری گری پیچیده و روشمند.
🔹اخباری گری خام:
در این رویکرد، افراد به اخبار نگاه ویژه ای دارند و معتقدند که عقل نمی تواند به مسائل انسان جواب قطعی و یقینی دهد چاره ای نداریم که به روایات مراجعه کنیم و با مطالعه روایات به نحو انبوه خوانی، برنامه زندگی خود را تنظیم کنیم و هر کجا هم روایتی نداریم یا سکوت کنیم و یا از باب #اکل_میته استفاده نماییم.
این یک کار عقلایی است و به منطق چندان پیچیده ای نیاز ندارد.
این نوع از اخباری گری بسیار بسیط است و مورد توجه عوام متشرعه و مومنان است. و سابقه ای طولانی در تاریخ اسلام دارد و از زمان اهل بیت تا زمان ما نمونه هایی را می توان برای آن معرفی کرد.
🔹اخباری گری پیچیده:
نوع دوم اخبارگری، اخباری گری پیچیده و روشمند است. این رویکرد با پرهیز از رویکردهای خام و بسیط به تولید منطق و روش برای دفاع از اخباریگری و نفی عقل روی می آورد. به اعتقاد این افراد، باید دستگاه نظری و منطق جدیدی تولید کرد تا بتوان اخبار را مرجع فهم قرار داد و به فهم نظام مند و شبکه ای اخبار دست یافت به نحوی که اشکالات حکما و مجتهدان را به قشری گری و ظاهرگرایی پنهان در اخباری گری را داد.
🔹در تاریخ اسلام اولین بار ابوالحسن اشعری با استفاده از افکار منزلی سابق خود، منطق و کلامی را برای دفاع از اهل حدیث فراهم کرد و بعدها با نقدهایی مواجه شد و نسخه دیگر آن را #ابن تیمیه فراهم کرد.
🔹در تاریخ تشیع، اولین کسی که سعی کرد دستگاه نظری منسجم و منطق نوین حجیت مطلق اخبار و نفی عقل اصولی و فلسفی را تولید کند #ملامخمد_امین_استرآبادی بود. کتاب #فوائد_المدنیه یک تلاش کاملا نظری و روشمند برای تولید منطق حجیت اخبار و نفس منطق حجیت اصولیان و حکما است.
انصافا استرآبادی انسان بسیار خلاق، روشمند و پر دغدغه بود و در تولید منطق جدید خود بسیار زحمت کشید و موفق عمل کرد و توانست بسیاری از علما و محدثان را با خود همراه کند.
🔹در ابتدا اکثر علما و حوزویان ایشان را بسیار تجلیل کردند و نظریه منطق او را چندان خطری برای اجتهاد و حکمت تلقی نکردند و کسی هم نقد جدی به آثار وی نزد و همین امر سبب شد که آثار و افکار او با این توجیه که بسیار بر اخبار و فرهنگ تشیع تاکید دارد مورد اقبال و توجه قرار گیرد.
🔹اما این منطق جدید و رویکرد معرفتی که با هدف مقدس بسط اخبار و گسترش فرهنگ تشیع تولید شده بود و مورد استقبال و پیروی علما و روحانیت و بخصوص طلاب جوان و نوگرای آن زمان قرار گرفت دیری نپایید که موجب تضعیف جریان پر سابقه اجتهاد و فقاهت و همچنین حکمت و عقلانیت شد و دولت صفوی و جامعه اسلامی را از پیشرفت و اصلاح اشکالات بازداشت و در زمانه ای که دنیای غرب در حال ترقی و پیشرفت مادی و علمی بود، جامعه اسلامی در حال عقب گرد و پرداختن به فروعات و اختلافات مذهبی و سیاسی بود.
⚜ عبرت
🔹باید توجه کنیم که هرنوگرایی علمی و تجدید نظر در مبانی فکری و منطق حجیت و روش استنباط و اجتهاد از منابع دینی و روایات، لزوما امر ممدوح و ثمربخشی نخواهد بود بلکه در بسیاری ازموارد موجب #فروریختن سقف معرفت دینی و نظام اسلامی می شود چون پایه های جدید و منطق نوین از استحکام و قدرت لازم برای رفتن زیربار فرهنگ و تمدن اسلامی ندارد فرهنگ و تمدنی که در طول هزار و چهارصد پیش آرام آرام رشد کرده و منطق حجیت و اجتهاد خود را تولید کرده و بر منابع دینی ودانشهای بسیار مهم و متقنی همچون اصول، فقه، کلام، فلسفه و عرفان استوار است.
@hodanandboshra
هدایت شده از تأملات
بادهای غربی در جریانهای دینی
⚜تبیین
🔹اندیشه و تفکر در هر دوره ای رنگ و بوی زمینه و زمانه را می گیرد. کنشگران علمی و فرهنگی مانند همه کنشگران اجتماعی نمی توانند به فضای اجتماعی و تحولات آن بی تفاوت باشند.
🔹زمانه ما، زمانه ای تحت سیطره #فرهنگ_غرب و در معرض بادهای غربی است. بادهای که پس از ورود به جامعه طوفان ایجاد می کنند و همه چیز را زیر رو می کند و برخی از بنیانها و درختان را از بیخ و بن می کنَد.
اصلا تمدن جدید غرب طوفانی پدید آمد و مثل طوفان می خواست همه چیز را دگرگون کند و #منطق_جدید تولید کند منطقی که بر سلطهء اراده و کارآمدی اجتماعی و اراده معطوف به قدرت تاکید دارد.
🔹هرجا که اراده و قدرت محور حیات انسان قرار گرفت و عقل و آگاهی را به عقب راند آنجا محل ورود بادهای غربی و تمایل به سمت دنیا و دوری از حکمت مشرقی و حیات متعالیه است.
هر چند در غرب، دین و اشراق حذف نمی شود اما تحت سیطره و منطق معطوف به اراده و قدرتِ برامده از بادهای غربی زیرو رو می شود و رنگ جدید می گیرد و به اسارت مادیت و دنیامحوری در می آید و بودن آن به کارآمدی و کارکردهای مادی آن وابسته می شود.
🔹بادهای غربی، غرب را به جایی رسانده که براساس خودآگاهی مداوم تاریخی، توانسته ابزار و منطق نقد خود را نیز تولید کند و هر مخالفی را نیز جزئی از خود کند به نحوی که دستگاه فکری مخالفان و منتقدان را به سرعت در خود هضم می کند و برای مخالفان و معارضان جا و مکان تعیین می کند و در میدانی به بازی می گیرد که خود آن میدان را طراحی کرده است. غیریت سازی و #غرب_ستیزی بخشی از منطق معطوف به قدرت و دستگاه مهندسی اراده ها و کنترل عینیت است.
🔹قدرت و کارآمدی تکنیکال غرب در سلطه بر عالَم و آدم، آنقدر جذاب و پرفسون است که کمتر شخصی می تواند از هیمنه و سیطره آن خود را آزاد کند. از این رو بسیاری که عَلم مقابله و ستیز با آن را بر می افرازند از خود غرب تقلید می کنند و راه آن را کسب ابزار مهندسی و مکانیزم قدرت می دانند و از مشاهده حقیقت و تنظیم خود با واقعیت پرهیز می کنند و آن را منطقی کهنه و ناکارآمد می پندارند. همانگونه که هگل و مارکس از نفی #فلسفه_بودن و اصرار بر تاسیس #فلسفه_شدن داشتند.
🔹همه بادهای غربی به زیرو رو کردن مبانی و بنیانها می پردازند و در درجه اول به نفی بنیانها و منطق کهن یعنی منطق حقیقت و واقع نمایی ادراکات می پردازند و با نفی حقانیت عقل و حجیت ادراکات، بنیان های جدیدی را جستجو می کنند تا براساس دستگاه قدرت و سلطه بر طبیعت و جامعه و ابزار مدیریتِ توزیع و مصرف را تولید کند. البته نه برپایه حقیقت و واقعیت، بلکه برپایه اراده و ساخت واقعیت و به خدمت گفتن دین براساس تفسیرهای نوینِ اراده محور.
🔹 پروتستانتیسم مسیحی، تسهیل گر مدرنیته و سرمایه داری، مصداق بارز این بنیان برافکنی و کارآمدترین محصول بادهای غربی در تغییر مبانی و بنیانهای فکری و دینی انسان مسیحی بود. پروتستانتیسم در واقع تفسیری اراده گرایانه و نوین از مسیحیت برپایه منطق نوین حجیت و استدلال بود. همین تفسیر الهام بخش فیلسوفان بزرگ مدرنیته از دکارت، هابز، لاک و بارکلی، تا کانت و هگل برای فهم دین و دینداری شد. هر چند در اتفاقی طبیعی اما غیر پیش بینی شده، به تقلیل دین و حذف آن از مدیریت اجتماع شد.
⚜عبرت
🔹هرگاه اراده و قدرت محور حرکت انسان و تعیّن بخش آگاهی و معرفت شود و عقل و ادراکات انسان به حاشیه رانده شود پای #نسبی_انگاری مطلق باز می شود و حجیت ذاتی عقل و امکان دست یابی به حقیقت و یقین نفی می شود و نهایتا همه حقایق به #افسانه_های_آرامش_بخش تقلیل می یابد بخصوص حقایق دینی را #افسانه_های_بیشتر می نامند حتی الهی بودن قرآن کریم را افسانه ای بیش نمی دانند.
🔹نسبی گرایی مهمترین، بزرگترین و خطرناکترین محصول بادهای غربی و مدرنیته است که اگر با هر عنوانی همچون #نسبت_گرایی، #اراده_گرایی، #پست_مدرنیته، #پست_نرمال و هر عنوان دیگری به جامعه و تفکری وارد شد شاید در کوتاه مدت، جذاب، جدید، کارآمد و توسعه یافته جلوه کند و خود را منطق ولایت دینی و سرپرستی دین و ابزار مهندسی توسعه اجتماعی جا بزند امادیری نخواهد پایید که به بهانه ای چون #عدالتخواهی به عکس خود مبدل می شود و بساط دینداری را جمع می کند و توسعه سرمایه داری و دنیاطلبی رابسط می دهد.
⚜نکته
🔹حکما و اصولیان مسلمان بواسطه هدایت وحی، به خوبی از حقیقت اراده و توان قدرت مطلع بودند و آن را به عنوان یک حقیقت انسانی و تعیین کننده در عرض عقل و ادراک به رسمیت شناخته و بر تاثیرگذاری آن اذعان داشته اند. اما همواره سعی در حاکمیت عقل به عنوان #حجت_باطنی_خداوند بر گستره وجودی انسان و گسترش ولایت عقل بر اراده ها و حب ها و بغض ها داشته اند. انبیا الهی نیز برای برانگیختن و #اثاره عقل و بازگشت انسانها به میثاق فطرت مبعوث شدند. (نهج البلاغه خطبه ۱)
سید مهدی موسوی
@hodanandboshra
فلسفه «بودن» و فلسفه «شدن» ۱
در فلسفه هگل و مارکسیسم
⚜استاد شهید مطهری
🔹يکي از مباحث اساسي که در اين کتاب* مطرح شده بود، بحثي بود تحت عنوان «دو نوع فلسفه». ميگويد: تنها دو نوع فلسفه و دو نوع جهانبيني در جهان وجود داشته است: فلسفه «بودن» و فلسفه «شدن»، و يا به تعبير ديگر فلسفه پندار (يعني فلسفه خردگرا) و فلسفه زندگي (يعني فلسفه طبيعتگرا).
اين يک برداشتي است که اينها کردهاند.
🔹اينها دو برداشت غلط در مورد تقسيم فلسفهها دارند:
✔️يک تقسيم غلط اينکه تمام فلسفهها را به دو نوع ايدهآليسم و ماترياليسم تقسيم ميکنند در صورتي که اين تقسيم از نظر ما درست نيست. چنين نيست که هر سيستم فلسفي يا قائل به اصالت ايده و ذهن باشد و يا قائل به اصالت ماده.
✔️ #تقسيم_غلط ديگرشان اين است که فلسفهها را به دو نوع فلسفه «بودن» و فلسفه «شدن» تقسيم ميکنند و در اين تقسيم «بودن» را در مقابل «شدن» قرار ميدهند. آيا نقطه مقابل «هستي»، «شدن» است يا «نيستي»؟ واضح است که در مقابل «هستي»، «نيستي» و در مقابل «شدن»، «نشدن» است. پس بايد بگويند فلسفه هستي و فلسفه نيستي يا فلسفه شدن و فلسفه نشدن. پس چرا «بودن» را در مقابل «شدن» قرار دادهاند؟ اين، يک ريشه لغوي دارد و يک ريشه فلسفي.
🔹ريشه لغوي مطلب اين است که در استعمالات لفظي براي «بودن» کلمه «کان» و براي «شدن» کلمه «صار» را به کار ميبرند؛ و ما «بودن» را به معناي مطلق هستي و وجود به کار ميبريم اما اينها تصور ميکنند که در ماده «بودن» مفهوم ثبات خوابيده است و در ماده «شدن» مفهوم حرکت و تدريج و زمان خوابيده است. از نظر اينها «بودن» به معناي يکنواخت بودن است. البته اين يک بحث لغوي است و ارزش چنداني ندارد که درباره آن بحث شود و ممکن است در هر زبان و در هر لغتي خصوصياتي مختص به خود داشته باشد، ولي بودن و شدن در فارسي و کون و صيرورت در عربي به اين معني که اينها به کار ميبرند نيست. در خود ماده بودن و کون، مفهوم ثبات مندرج نيست و بودن به معناي يکنواخت بودن نيست بلکه بودن صرفاً در برابر نبودن است. حتي در ماده شدن و صيرورت هم مفهوم زمان و تدريج نخوابيده است و لذا ما در مورد امور دفعي هم کلمه شدن و صيرورت را به کار ميبريم. بله، در اصطلاح فلسفي، کلمه «صيرورت» در مورد معناي خاصي از تغيير که همان تغيير تدريجي است به کار ميرود و الا از نظر لغوي مفهوم زمان و تدريج در کلمه «صيرورت» اخذ نشده است.
🔹و اما ريشه فلسفي اين مطلب چيست؟ چرا برخي از فلسفهها را فلسفه «بودن» و برخي از آنها را فلسفه «شدن» ميدانند؟ اصل مطلب اين است که ميخواهند بگويند بعضي از فلسفهها هستي را تفسير ميکنند نه بر مبناي حرکت و بعضي هستي را تفسير ميکنند بر مبناي حرکت. حال بايد ديد که چرا اين مطلب را با مقابل قرار دادن دو کلمه «بودن» و «شدن» بيان ميکنند؟ اساس اين تعبير از #هگل است. کلمات پراکندهاي از #هراکليت هم در اين زمينه هست که او هم چنين سخني گفته است ولي سخن او به شکل فرضيهاي بوده است بدون اينکه مطلب را تجزيه و تحليل کرده و يا براي آن برهاني آورده باشد؛ همينقدر گفته است که «هيچ چيزي در جهان ثابت نيست» و «هيچ کس در يک رودخانه دوبار آبتني نميکند» و «جهان يک جريان است» و امثال اين تعبيرات شاعرانه و اديبانه. در دوره جديد، هگل بود که آمد و فلسفههايي را که جهان را براساس تغيير و حرکت تفسير ميکنند «فلسفه شدن» ناميد و فلسفههايي را که جهان را بر غير مبناي تغيير و حرکت توجيه ميکنند «فلسفه بودن» ناميد.
* کتاب " مارکس و مارکسیسم " نوشته آندره پییتر ، ترجمه شجاع الدین ضیائیان - از انتشارات دانشگاه تهران
ادامه دارد ...
منبع: نقدی بر مارکسیسم . ص۱۸۳ _ ۱۸۵
@usul121
@hodanandboshra
فلسفه «بودن» و فلسفه «شدن» ۲
در فلسفه هگل و مارکسیسم
⚜استاد شهید مطهری
🔹ريشه اين فکر و اين تقسيمبندي، يک طرز تفکر #اصالت_ماهيتي است بدون اينکه مسأله اصالت ماهيت و اصالت وجود برايشان مطرح باشد. ولي از آنجا که فکر ابتدائي هر کسي همان طرز تفکر اصالت ماهيتي است لذا اين سخن را هم بر آن مبنا گفتهاند. اينها که ميگويند فلسفه حرکت فلسفه «بودن» نيست، از اين جهت است که تصور ميکنند که در حرکت نيستي دخالت دارد، يعني يک شئ در حالي که حرکت ميکند نيست ميشود، يعني «هستي» است که «نيستي» در متن هويتش ظاهر ميشود، پس «بود» ي است که «نبود» ميشود، ولي بودي نيست که نبود مطلق بشود بلکه بودي است که با نبود ترکيب شده است. #هگل هم ميگفت «هستي» اولين مقوله است ولي هستي را اگر بدون تعين در نظر بگيريم پوچ است، نيست و از اينجاست که نيستي در او راه پيدا ميکند؛ يعني اگر هستي را به طور مطلق در نظر بگيريم بدون اينکه چيزي را منضم کنيم يک مفهوم انتزاعي محض است و مساوي با نيستي است، پس هستي نيست و هستي نيستي است. در اينجا نيستي مانند يک امر واقعي عارض بر هستي ميشود و به تعبير هگل هستي خودش را انکار ميکند، نفي ميکند؛ و هستياي که نيستي در او راه پيدا کند و بودني که نبودن در او راه پيدا کند مساوي است با «شدن».
🔹از اينجاست که گفته ميشود ما دو سيستم فلسفي داريم: سيستم فلسفي «بودن» و سيستم فلسفي «شدن»؛ و اينکه «شدن» در برابر «بودن» قرار گرفته است براي اين است که از نظر او «شدن» بودن محض نيست، بلکه بودن و نبودن است و چون «شدن» بودن محض نيست و نبودن در آن راه يافته است لذا فلسفههاي مبتني بر حرکت را «فلسفه شدن» ناميدهاند.
🔹اما براساس فلسفه ما، يعني بر مبناي فلسفه اصالت وجودي صدرالمتألّهين، وجود در حقيقت خودش منقسم ميشود به ثابت و سيال؛ يعني بخشي از وجود و هستي ثابت است و بخشي از آن سيال؛ هر دو هستي است، نه اينکه يکي «هستي» است و ديگري «هستي و نيستي». خود حرکت يک نحوه هستي است و اين مطلب در فلسفه اصالت وجود بسيار روشن است.
🔹 ريشه فکرشان همان طرز فکر ابتدائي يعني طرز فکر #اصالت_ماهيتي است.
پس اينکه فلسفههاي جهان را به دو نوع تقسيم کردهاند: فلسفههاي هستي و بودن و فلسفههاي شدن، درست نيست و اگر هم فرضاً قبول کنيم که دو گروه فيلسوف وجود دارند که يک گروه قائل به ثباتند و گروه ديگر قائل به حرکت، چه دليلي دارد که اينها را قائل به «بودن» و آنها را قائل به «شدن» بدانيم؟ و چنانکه گفتيم اين تعبير از #هگل شروع شده است.
چون او ماهيت حرکت را ترکيبي واقعي از بودن و نبودن ميداند و لذا از نظر او حرکت نميتواند واقعاً از سنخ هستي باشد.
🔹 ولي در فلسفه ما چنين نيست، حرکت واقعاً سنخي از هستي است و در عين اينکه سراسر هستي است، از نظر ماهيت و مرتبه مرکب از هستي و نيستي است.
منبع: نقدی بر مارکسیسم . ۱۸۵ _ ۱۸۷.
@usul121
@hodanandboshra