#خاطره
سلام
با جمعی تصمیم گرفتیم جمعه مون رو بریم سمت کویر
از اول می دونستیم که احتمالا فضای خوبی رو باهاش مواجه نیستیم 😞
اما ما نباید صحنه رو ترک کنیم
حداقل اینه که حضور پیدا می کنیم
وقتی رسیدیم
نزدیک اذان ظهر بود
صدای آهنگ از ماشین های بغلی میومد🤔
صبر کردیم اذان بشه
حصیرها رو پهن کردیم
و به یکی از پسران خردسال گفتیم پشت بلندگو اذان بگه 😍📣
به محض اینکه طنین الله اکبر بلند شد
صدای آهنگ قطع شد 😳
و ملت ما رو این طوری نگاه می کردن😳😳😳😳
حی علی الصلاه
ایستادیم به نماز جماعت
💜💙💚💛🧡❤️
الحمدلله دیگه بعدش خیلی صدای آهنگ نیومد و خیلی کم تر شد
گذشت تا ....
یک عدد موتور سوار رویت شد
و در ادامه یک عدد خانم رو سوار کرده بود
دو نفر از ما به اون خانم گفتیم
عزیزم روسریت ؟!
داشتن تند می رفتن و احتمالا نشنیدن🧐
موقع برگشت
درب ورودی
سه نفر نشسته بودن که یکی پلیس بود .
پیاده شدم رفتم جلو
گفتم ببخشید شما مامور امنیت اینجا هستید؟
گفت بله
گفتم ی آقای موتور سوار
پشت سرشون ی خانمی رو سوار کرده بودن بدون روسری
اینجا ما با خانواده میایم
#امنیت می خوایم
گفت بله
گزارش اون آقا رسیده
بهش هم تذکر دادیم
و فردا هم باید بیاد اینجا توضیح بده که چرا اینجا اصلا کسی رو سوار کرده
گفتم خدا قوت تون بده
ممنونم از پیگیری تون
و اومدم
معلوم بود بازم بودن افرادی که بگن 👌
شاید اثر ندن اما بزارید بدونن
#بی_تفاوت_نیستیم
هفتم آبان ماه ۱۴۰۰
#خاطره
سلام
امروز دو تا دختر دبیرستانی دیدم یکی شون با مقنعه ی افتاده داشت خیلی راحت توی پیاده رو می رفت
رسیدم بهشون
دو تا بسته گیره و کارت درآوردم
گفتم سلااااام
اینم هدیه من به شما
رو کردم به اون یکی گفتم
عزیزم مقنعه ات رو سرت کن
بدون هیچ کلامی سرش کرد
گفتم بوس بهتون و اومدم
چقدر راحت با یک هدیه هر چند کوچک پذیرفت و گارد نگرفت
مردم هم داشتن نگاه می کردن
#بی_تفاوت_نباشیم
#خاطره_شماره_۳۰۸
#خاطره
سلام
وارد گلستان شهدا که میشم
ناخودآگاه از سمت چپ میرم سمت انتهای گلستان
ی سَری به شهید خیراب می زنم و ی سر هم سر مزار حاج آقا رحیم ارباب
دلم اما #قرار_همیشگیه 😍
دلم که می گیره
حالم از زمین و زمون و خودم که می گیره
از دست #خودم که می خوام #فرار کنم
پناه میارم به اینجا
#شهید_رسول_باطنی
#جاتون_خالی
وقتی اومدم اینجا
سه تا دختر با ظاهر متفاوت 😍 سر مزار همین شهید باطنی نشسته بودن و داشتن از حاجت هاشون می گفتن
مدیون هستید فکر کنید می خواستم بشنوما😁😜
ولی خب شنیدم ...
بعدش پا شدن برن ، باز شنیدم که گفتن بریم سر مزار یوشع نبی 😍❤️
اومدن که برن
صداشون کردم و از کارت ها و گیره روسری های پویش فرشتگان سرزمین من بهشون هدیه دادم
چقدر ذوق کردن ❤️
یکی شون گفت ... خیلی خوب بود ممنون
گفتم اگه می دونستم انقدر خوشحال میشی که یک دسته گل بزرگ هم برات می آوردم 😘 گفت گاهی ی چیز کوچیک آدمو خیلی زیاد خوشحال می کنه
گفتم گاهی هم ی جمله کوچیک ی نفر منو خیلی دلگرم می کنه 😘
گفتم الهی حاجت روا بشین
گفتن شما هم ....
با علامت قلب بدرقه شون کردم ❤️😘
چه حس خوبی به هم دیگه دادیم
#بی_تفاوت_نباشیم
#خاطره_شماره_۳۱۰
#خاطره
سلام دوستان
توی سیاحت بعدی گروه مون
جمعه رفتیم پارک ناژوان( جاده سلامت )
خب من انتظار وضعیت خیلی بدتر داشتم اما خب در همین حد هم بد بود
خانم ها با گرم کن و شلوار و کلاه 🤨🤔
یکی از گل پسرهای ۷ ساله ی جمع مون اذان گفت ...
و جمعیت بود که ما رو متعجب نگاه می کردن 😳
بعدا هم جاتون خالی نماز جماعت برقرار شد
که بعد از نماز متوجه شدیم ی خانواده ی دیگه که صدای اذان رو شنیده بودن
اومده بودن پشت سر ما و ایستاده بودن به نماز 😍
بعد از نماز جماعت هم جاتون خالی شلغم و لبو برده بودیم
کاسه کاسه کردیم و نذری دادیم ❤️ اینم خیلی تشکر کردن
آخر سر من دیدم ی دختر قد بلند
روسری شو انداخته
موهاشو دم اسبی بسته و تا کمرش اومده موهاش🧐دیدم زیاد هم هستن و خانوادگی
خدایا چیکار کنم
وسایلی که دستم بود رو گذاشتم رفتم جلو
ی کارت و گیره هدیه دادم
بهش گفتم عزیزم
موهات خوشگله چشم می خوریا😅😐
روسری خوشگلت رو سرت کن
گفت چشم
منم برگشتم...
الحمدلله روز خوبی بود
#بی_تفاوت_نباشیم
#خاطره
سلام
امروز با خانواده رفته بودیم پارک
یهو دیدم ی آقایی با یک سگ وارد پارک شد 😒
اومد سمت اسباب بازی بچه ها
رفتم جلو گفتم آقا لطفا سگ رو ببرید
این بچه ها می ترسن
گفتم کدوما؟
گفتم همه شون 🤨
دیدم انگار معتاد هست
نموندم دیگه صحبت کنم 😕
دیدم داره رژه میره
اومد این طرف تر
زنگ زدم ۱۱۰
گزارش دادم
هر چند می دونستم به این راحتی نمیان😡
گفت اعزام می کنیم
از اون بار یاد گرفتم که جلوی فردی که سگ داره نباید زنگ زد 😂
پلیس اون بار بهم گفت اصلا نفهمن
ممکنه صدمه بزنن
‼️‼️اما ای دل غافل
که ناخودآگاه صدای من رو یک اکیپ از آقایان شنیدن که فکر می کنم از دوستانش بودن
البته بعدا که اومدم متوجه شدم
دو نفر هم از خانواده ی خودم بهش تذکر داده بودن و مجبور شده بود دورتر بشه
خلاصه اون جمع بهش رسوندن که پلیس داره میاد و خودشون هم که بساط قلیان و کارت شون جور بود
به یک دقیقه نخورد که توی اوج خداحافظی کردن و رفتن 😁
من سر خیابون منتظر پلیس بودم و می دونستم تا ی عالم پیگیری نکنم نمیاد😣
اما بالاخره این نشون می داد که واقعا زنگ زدم😎
که یهو دیدم دارن صدام می کنن که برگرد
دیدم که اون آقا سگ رو گذاشته ی جا و داره دنبال من می گرده🧐
اومد که بیاد سمت من
یهو خانواده ی من اومدن اطرافم
و اون آقا ترجیح داد دور بشه
نمی دونم به چه قصدی اومد جلو اما
استرس واقعا بالایی بود 😂😐
الحمدلله دیگه سگش رویت نشد
و هم چنین خودش
#بی_تفاوت_نباشیم
#خاطره
سلام
داشتم از پیاده رو رد می شدم
دیدم ماشین ها زحمت کشیدن کلا راه پیاده رو رو بستن
یکی از ماشین ها راننده داشت
ایستادم دیدم بقیه مردم
به زحمت خودشون رو رد می کنن از وسط ماشین ها 🤔😒
ی نگاه کردم به راننده ...
اشاره کردم که آقا راه رو بستید 🤨
ی آقای دیگه که داشت به زحمت رد میشد گفت بعله آقا
راه رو چرا بستی؟
دو سه تا دیگه هم صداشون در اومد
پیاده رو شلوغ بود
راننده شیشه رو آورد پایین
گفت بله درسته
چشم ببخشید
روشن کرد رفت عقب
تا رد بشیم
به ملت گفتم برا چی دارین می بینید راه رو بسته
بی تفاوت رد میشین؟!
#خاطره
#مطالبه_تلفنی
سلام علیکم
یک خاطره ازایام نوروز برای من اتفاق افتاد بیان میکنم تا متوجه بشیم که مطالبه گری و همچنین فعالیت خودمون در رابطه با امر به معروف چقدر تاثیر داره
ما روز ۱۱ فروردین برای دیدن کاخ سعدآباد تهران عازم شدیم با وجود اینکه تهران از نظر حجاب جزء شهرهای هستش که وضعیت بغرنجی داره و قسمت اطراف کاخ سعدآباد و نیاوران نیز که بالای شهر هستش و جزو جاهایی هست که از این نظر اوضاعش وخیمه و همچنین داخل کاخ هم که محیط واوضاعش مشخصه
ما وقتی داخل کاخ سعدآباد رفتیم از درب ورودی که ما داخل شدیم چون اوضاع حجاب واقعا خراب بود و من دیدم اگر قرار باشه که تذکر بدم باید به ۹۰ در صدافراد تذکر بدم و جمعیت بازدید کننده هم زیاد بود
لذا تصمیم گرفتم به خاطر اینکه توان داشته باشم که کارو انجام بدم فقط به افراد ی که کشف حجاب کرده بودند تذکر بدم
من از درب ورودی کاخ که وارد شدم تا ساختمان اصلی به طور متوسط شاید حدود ۳۰ نفر کشف حجاب در مقابل خودم دیدم
و در مسیری که حرکت می کردم به تمامی این هایی که باهاشون برخورد می کرم تذکر می دادم
جالب اینجا بود که از ۳۰ نفری که من با آنها تذکر دادم بالای ۲۵ نفر شون عکس العمل خوبی نشون دادن یعنی گفتن ببخشید یا گفتن چشم یا شالشونو سریع سرشون کردن
دقت کنید ۲۵ نفر از سی نفر تعداد کمی نیست
بعد من وارد ساختمان اصلی شدم سراغ حراست و گرفتم ، رفتم وگفتم که ببینید تجربهی من در عرض این مدت که اینجا بودم از ۳۰ نفر که کشف حجاب کرده بودن ۲۵ تاشون با تذکر من رعایت کردن
حالا من هیچ مسئولیتی نداشتم این نشون دهنده اینه که هیچ کس نیست که کوچکترین اقدامی بکنه
واگر افراد و مسئولین پای کار باشن بالای ۷۰ تا ۸۰ درصد کار به راحتی قابل حله
گفتم شما باید وظیفه ی خودتون که در قسمت گردشگری برای نظارت بر عفاف و حجاب انجام بدید
اونهاگفتن ما داخل ساختمانها که میان برای ملاقات این کار را انجام میدیم ،البته اوجاهم خیلی مشهود نبود که این نظارت داره انجام میشه،
اما من گفتم فرقی نمیکنه داخل ساختمان و داخل محوطه هردو باید نظارت باشه و اونها هم قبول کردن
ببیند خوب من یک نفر بودم و اگر هم افراد تذکر دهنده بیشتر میشد هم افراد مطالبه گر حتماً این تاثیر بیشتر میشد
البته من بیرون از محل کاخ هم افرادی که کشف حجاب کرده بودن رو تذکر دادم ولی چون در بیرون کاخ کل مسیرو در داخل ماشین بودیم فقط اطراف درب ورودی میسر شد که تذکر بدم و اونجا، هم از نیروی انتظامی که اونجا بودن مطالبه کردم که چرا تذکر نمیدین هم به ۱۹۷زنگ زدم
دوبار در دو زمان متفاوت خودم ،یکبار هم یکی از همراهانم تماس گرفت
نتیجه ای که من گرفتم این بود که اگر مردم پای کار باشن چه در تذکر دادن چه در مطالبه از مسئولین قسمت بزرگ و مهمی از مشکل به راحتی قابل بر طرف شدنه
به امید روزی که همه مردم مسلمان و مومن و دغدغه مند پای کار بیان و شاهد این باشیم که مشکلات یکی پس از دیگری حل بشه و به سوی جامعه مهدوی پیش بریم وان شاءالله زمینه برای ظهور اقا هرچه سریعتر میسر بشه
ان شاءالله
✅ کانال #مطالبه_تلفنی در سروش، ایتا و بله
@phonemotalebe
روبیکا
@phone_motalebe
#مطالبه_تلفنی
#خاطره
تماس با شورای نظارت صدا و سیما و صحبت با کارشناس
اول نکات مثبت برنامه عصر جدید رو گفتم؛ این که استعداد یابی میکنند و نوجوان ها و جوانها از نقاط دور امیدوار میشند که جایی هست که بتونند استعدادهای خودشون رو نشون بدند. از نقاط مثبت هست
بعد رفتم سراغ نکات منفی
گفتم که اولا داوری ها نسبت به سال قبل ضعیف تره.
گاهی بی عدالتی میشه، یا مثلا اون بازیگر تئاتر کرمانی گفتند که دچار شعار زدگی شده، یا بعضی ها شایستگی بیشتری داشتند ولی خب انتخاب نشدند
بعد رفتم سر بحث اصلی و گفتم این برنامه در خصوص زنان داره یه باب جدیدی باز میکنه که تاثیرات اجتماعی بدی داره. نشون دادن بعضی از حرکات جلوی مرد نامحرم درست نیست. فقط حجاب که کافی نیست، یه سری از حرکات به دور از عفت هست
توی خارج از کشور که اکثرا حجاب ندارند، شاید با این اندازه از حجاب حتی حضورشون جای تشویق داشته باشه، اما ما توی کشور خودمون نباید به حداقل حجاب و عفاف بسنده کنیم.
من خودم فعالیت اجتماعی دارم و بیرون کار میکنم، مخالف ورزش زنان نیستم، اما این حرکات جلوی نامحرم درست نیست.
چرا خانم های عفیف و با حجاب کامل و موفق در عرصه های علمی حضورشون پر رنگ نیست در این برنامه؟
تازه یه موج اجتماعی در بین دختران ایجاد میکنه که اینجور کارها رو ارزش میدونند، اما زنانی که هم عفت خودشون رو حفظ میکنند و هم در قله های علم و فرهنگ قرار دارند، معرفی نمیشند.
اون کارشناس در جواب گفت ما یه گزارش پژوهشی برای مسئولین صدا و سیما میفرستیم، سال قبل هم یه سری نکات رو بهشون تحویل دادیم، یه سری نکات رو رعایت کردند و اصلاح کردند، ولی خب یه سری نکات رو به دلایلی که داشتند نه، حالا یا به خاطر ملاحظاتی بوده یا نمیخواستند که تماشاچی از دست بدند و... ولی به هر حال ما این نکاتی که شما گفتید رو به مدیر شبکه سه اطلاع میدیم.
✅ کانال #مطالبه_تلفنی در سروش، ایتا و بله
@phonemotalebe
روبیکا
@phone_motalebe
#خاطره_شماره_۳۱۲
#خاطره
سلام
امروز رفته بودم توی مطب و منتظر بودم که نوبتم بشه
تا رسیدم یک خانم روسریش افتاده بود که به محض ورود من ، سرش کرد
نشستم
اون یکی شون روسریش افتاد
به اون یکی اشاره کردم بهش بگو سر کنه
بهش گفت میگه سر کن
گفت کی میگه ؟
ماسک رو آوردم پایین با لبخند گفتم من 😜😋
خنده تلخی زد و سرش کرد
باز ده دقیقه بعد افتاد ( یا انداخت 🤔)
پا شدم رفتم به منشی که خودش هم ، هم تیپ اون دختر بود گفتم لطفا به اون خانم بگین اینجا مکان عمومی هست
و روسری شو سر کنه
چون من یک بار گفتم
باز دوباره ...
با اون یکی منشی وارد بحث شدن که دیدم سرش کرد
چون فکر کنم متوجه شد من گفتم به منشی.
دیگه آروم و قرار نداشت تا نوبتش بشه
کلا هم رفت ی جا نشست که من رو نبینه 😜
ی خانمچادری کنارم بود گفتم چرا بقیه هم تذکر نمیدن که این جوری جرات نکنن🧐
گفت می ترسن
خیلی بد دهن هستن
خدا بهمون رحم کنه
گفتم خودمون هم باید به خودمون رحم کنیم 😊
#بی_تفاوت_نباشیم
#خاطره_شماره ۳۱۵
#خاطره
سلام
توی بیمارستان بودم
ی خانمی نون و کباب خریده بود و اومد نشست رو صندلی انتظار و قشنگ لقمه می گرفت و می خورد😳
رفتم جلو
سلام کردم
گفتم طاعات تون قبول
گفتم عزیزم
اگه به هر دلیلی روزه نیستید
لطفا جایی برین که خلوت باشه
الان ماه مبارک هست و حرمتش باید حفظ بشه
گفت خب مسافر هستیم
همه مثل ما هستن دیگه
گفتم خیلی ها روزه هستن
حتی اگر نباشن
نمیشه این جوری چیزی خورد
همون موقع نوبت من شد و من خداحافظی کردم و رفتم
برگشتم دیدم دیگه نیست
خیلی زود از اونجا رفته بود 😘😍
#بی_تفاوت_نباشیم
#خاطره_شماره ۳۱۶
#خاطره
سلام
دیشب توی گلستان شهدای اصفهان
ی مورد بود
دو تا دختر که ظاهر مناسبی نداشتن
خیلی آروم ایستادم و صحبت کردیم و قانع هم شدن
ی دختر دیگه بود حدود ۱۲ ساله
روسری رو انداخته بود
صداش زدم که بیاد
گفتم بیا در گوشت ی چیزی بگم
خودش روسری رو سر کرد
و اومد جلو
گفتم همین رو می خواستم بگم بهت که روسری رو سر کنی
رفت و بعد از افطار سه تا نون جو آورد 😋😎 برامون .
همین طور که نشسته بودم دیدم ی خانم و آقا اومدن از جلومون رد شدن 😱
سریع رفتن و من بهشون نمی رسیدم
آخر شب
دوباره اومدن رد بشن
این بار با گیره روسری و کارت رفتم گفتم ببخشید خانوم 😅
هر دو برگشتن
گفتم طاعات تون قبول
دیدم که خیلی خانوم و خوشگل هستید
گفتم این هدیه رو بدم
گفت خیلی ممنونم
گفتم خب حالا که انقدر خانم هستید به حرمت اینجا
کمی رعایت کنید
لطفا روسری تون رو بیارید جلوتر
شلوارتون هم خیلی رفته بالا
گفت چشم
شوهرش هم گفت چشم
و بعد گفت خیلی ممنونم
و خداحافظی کردیم
و اومدم
#بی_تفاوت_نباشیم
#خاطره_شماره ۴۰۴
#خاطره
سلام
جهاد تبیین واقعا جهاده ها
جهاد هم که سخت😂
اما کار امروز من ج از جهاد هم نبود
خیلی مونده تا بتونم جهادگر باشم
امروز داشتم از پل عابر روی اتوبان رد میشدم
ی دختر با دوچرخه داشت از روبرو میومد
روسری رو هم انداخته بود🧐
گفتم بگم ... نگم ...
خلاصه سلام کردم و گفتم سلام عزیزم
صبح تون بخیر
گفت وااااای ممنونم
روزم رو ساختیدخانوم ☺️
من میگی😳
گفتم پیش خودم ای دل غافل
اینا هم بهشون گفتن تا ی خانم سلام کرد، شما هم با روی خوش استقبال کنید 😂😂
بلدن😒🤨
گفتم من که هنوز چیزی نگفتم 😂
گفت خب همین لبخند و همین کلام عالی بود
گفتم پس روسری تون رو هم سر کنید 😁
گفت نه دیگه ... خرابش نکن 😐
...
و اینجا بود که یک به یک شبهه مطرح می کرد و من گوش می کردم و بعضا جواب می دادم
گاهی تایید می کردم و گاهی میگفتم نه ....قبول ندارم.
گفت شما از این وضعیت اقتصادی راضی ؟؟؟
گفتم من به این اقتصاد اعتراض دارم اما به این نوع اعتراض هم انتقاد دارم 😎
رفتم تو فاز اون شعره🤣
گفت این حکومت کودک کش دستش رو شد
گفتم منبعت چیه؟
گفت مادرش گفت
گفتم اگه به حرف مادرشه که بعدا هم تکذیب کرد
گفت تحت فشار صدا و سیما
گفتم اولش هم تحت فشار افراد دیگه اون جوری حرف زد 😁
گفت ما پیشرفت نکردیم
گفتم ی مثال همین چند وقته ...
این همه بچه بیمار پروانه ای رو آمریکا کشت
دارو نداد 😭
همین چند وقت ما داروش رو کشف کردیم
این اگه پیشرفت نیست چیه؟؟؟😌
اصلا نمی دونست 😳
گفت این روسری من نماد اعتراض منه
آزادی می خوام
گفتم فرض کن منم آزادی رو توی لخت شدن می بینم
گفت چیه هی همه تون می ترسید از لخت شدن❗️حد و حدود براش تعیین میشه ‼️
گفتم الانم به خدا حرف من همینه
همین حد و حدود
خب اسلام همین حد رو تعیین کرده
آزادی برای هر کسی ی معنایی داره
اون موقع هم آزادی همدیگه رو سلب می کنیم
گفت من به شما میگم روسری تو بردار ؟
گفتم من دارم به قانون کشورم عمل می کنم
شما می تونی بگی من چراغ قرمز رو رد می کنم چون دوس دارم می خوام آزاد باشم؟
گفت چه ربطی داره
گفتم قانون قانونه😉
گفت تو آمریکا و اروپا هم حدود تعریف شده
گفتم واسه همینه با هم جنس و با حیوان هم هستن 😱 گفت جلو بچه این حرف رو نزن
گفتم ببین
خودت حتی از این واژه ها خجالت می کشی
گفت ایران باید توسط ی شورا اداره بشه
گفتم دیدم اعتراض شون توی خارج
سر اینکه کی پرچم رو بالاتر بگیره و فقط پرچم خودش باشه
چه جوری نثار هم می کردن 😒
گفت دانشجوها رو سرکوب کردن
گفتم دانشجویی که اموال دانشگاه رو خراب کنه ، حرف زشت بزنه... چیکارش کنن ؟
( یادم رفت بگم ی اسم بیار که زندان باشه مگر اینکه دیگه لیدر بوده باشن )
ی جا گفت مبنای من قرآنه
گفتم پس حتما برو بخون که حجاب از همون قرآنه
بعدش گفت قرآن تحریف شده 😳
(باید می گفتم بالاخره قرآن رو قبول داری یا نداری)
نشد صدای خودم رو ضبط کنم
چون حس کردم باید بهتر جواب می دادم
خیلی حرف زدیم اما یادم نیست بقیش😕
گفت که دانشجوئه
آخر سر از اینکه خوب گوش داد و احساسی برخورد نکرد ، ازش تشکر کردم و شکل قلب براش نشون دادم و اینا😋😉
گفت من از شما ممنونم که خیلی #منطقی صحبت کردید
و با لبخند و روی باز برخورد کردین 😌
نمی دونم چرا شمارمو نگرفت😒😒
منتظر بودم بگه بیا منو بیشتر تبیین کن
اما نگفت ☹️😒
منمنگفتم عوضش😁
نمی خواستم این طوری تموم بشه ها😅
خلاصه که در کل خوب بود
اما بهتره به شبهات مسلط تر باشم 😎
ملت همیشه در صحنه هم هی رد میشدن و به ما که می رسیدن آروم تر می رفتن که بشنفن😂
#بی_تفاوت_نباشیم
https://ble.ir/khaterate_amre_be_maroof