eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
415 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
🔮🎷 در قرآن-تکرار کلمات در قرآن- آیات تکراری در قرآن ❓چرا برخی از موضوعات، اسامی و آیات در قرآن تكرار شده است؟ پاسخ در خصوص تكرار آيه فباي الاء ربكما تكذبان در سوره الرحمان ،نكات جالبي از مقاله تحلیل نشانه شناختی گفتمانی سوره الرحمن (مبتنی بر الگوي تنشی) نوشته حدیث شریفی؛فؤاد نجم الدین منتشر شده در دوفصلنامه علمی ـ پژوهشی پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن / شماره پنجم ارايه ميشود: در گفتمان سوره آیه فباي آلاء ربکما تکذبان عامل انسان به عنوان سوژه حسی- ادارکی و به عنوان مهمترین عنصر حسی- ادراکی حضور دارد. این آیه به طور پی درپی در سوره تکرار میشود. 👈«قرآن اعتقاد ندارد که تکرار لزوما مسئله اي پیش پا افتاده است. قرآن سرشار از تکرار مضمون و بیان‌است، همانگونه که از کتابی که خود را مذُکّر می نامد و دغدغه اصلی اش تبیین پیام الهی به شکاکان و معترضین و نیز مومنین و مسلمین است انتظار دیگري نمیرود. تکرار، عقیده اي مذهبی را جلوه اي دو چندان میبخشد.» ( حري ۳۳۹ :۱۳۸۶ ) همه انواع تکرار در قرآن حاوي قصد و غرض خاصی میباشد، که تاثیر کلام را در جان شنونده می افزاید، خصوصا در این سوره تکرار لفظ و معانی آیه«فبا ي الاء ربکما تکذبان» نه تنها ملال آور نیست، بلکه شخصیت خفته آدمی را دگرگون میسازد. 👈قاضی عبدالجبار میگوید که: «تکرار در این جا طرف مورد خطاب را بیشتر به منظور و مراد گوینده میرساند، که این نوعی است. اگر کسی خرده بگیرد که چرا این آیه بعد از آیات عذاب تکرار شده است، باید گفت که این آیات بازدارنده از معاصی و در جهت ترغیب به انجام طاعات است و در واقع مضامین این آیات نیز از نعمتهاي الهی محسوب میگردد و چه بسا که تهدید و وعید خداوند اهمیت بیشتري در مقایسه با سایر نعمتها داشته باشد» (حجازي، ۱۶ :۱۳۸۳). 👈آیت االله مکارم شیرازي در این خصوص میفرماید: تکرار آیه آن هم در مقطعهاى کوتاه جالب و زیبایى بـه سوره داده، و چون با محتواى زیبایش آمیخته مى شود و جاذبه خیره کننده اى پیدا مى کند... این ، استفهام تقریرى است که در مقام اقرار گرفتن مى آورند... خداوند متعال از بندگانش بعد از ذکر این نعمتها نسبت به یک یک آنها اقرار مى گیرد، و این جمله را در ذکر نعمتهاى دیگر تکرار مي كند. این تکرار نه تنها منافاتى با ندارد بلکه خود یکى از فنون فصاحت است. (مکارم، ۲۳ :۱۳۸۷). 👈حجت الاسلام قرائتی نیز در خصوص تکرار دراین سوره میفرمایند: براى ایجاد یک فرهنگ، تکرار مسایل، مهم و ضرورى است. تکرار، گاهى براى تذکّر و یادآورى نعمتهاى گوناگون است. (قرائتی،۱۳۸۸) تکرار پی در پی این آیه در سوره به گفتمان سوره ضرب آهنگ خاصی را بخشیده است. یکی از ابزارهاي ایجاد حساسیت در مخاطب ضرب آهنگ است. ضرب آهنگ نوع حرکت و میزان تاثیر بر مخاطب را در جریان حسی_ادراکی و فضاي تنشی تعریف مینماید. ریتم و آهنگ و نقاط فشار در فرآیند گفتمان، تغییرات تنشی را مشخص میکنند. بحث ریتم و آهنگ کلام را میتوان در تکرار آیه فباي آلاءربکما تکذبان در سوره الرحمن که نمودي از ضرب آهنگ کلام است، دید. وجود این آیه باعث ایجاد ریتم و ضربآهنگ تند و یکنواختی در گفتمان سوره میشود که باعث تثبیت موضوع سوره الرحمن (رحمانیت خدا و تذکر و یادآوري نعمتها) در ذهن و دل مومنان راستین میگردد. @wittj2
🔮🎷"زندگی روی یک استوانه" با سپری شدن شوک اولیه ناشی از رویارویی با بعد پنجم، اکثر فیزیکدان‌ها، هم‌زمان شروع به پرسش سوالاتی نمودند. در حقیقت، تئوری کالوزا، بیشتر از آنچه که به سوالات پاسخ دهد، سوالات تازه‌ای را مطرح کرده بود. یک سوال روشن از کالوزا این بود که بعد پنجم کجاست؟ کالوزا جواب زیرکانه‌ای داشت. راه‌حل او در اصل سال‌ها قبل توسط هینتون نیز پیشنهاد شده بود، اینکه بعد بالاتر، که با آزمایش‌های ما قابل مشاهده نیست، متفاوت از سایر ابعاد است. درواقع، این بعد تا حد یک دایره آن چنان کوچکی جمع شده بود که حتی اتم‌ها نیز در آن جای نمی‌گرفتند. بنابراین بعد پنجم یک ترفند ریاضی برای دستکاری الکترومغناطیس و گرانش نبود، بلکه یک بعد فیزیکی بود که زمینه اتحاد این دو نیروی بنیادی به یک نیرو را فراهم می‌ساخت، هرچند بسیار کوچکتر از آن بود که اندازه‌گیری شود. هرکسی که در جهت بعد پنجم حرکت کند، در نهایت خود را در نقطه شروع حرکتش خواهد یافت. این بدان علت است که بعد پنجم از نظر توپولوژی، مثل یک دایره بوده و جهان از نظر توپولوژی، به مثابه یک استوانه است. ادامه دارد... @wittj2
ادامه از🔮🎷 "زندگی روی یک استوانه" فروند این موضوع را چنین توضیح می‌دهد: "موجودات خیالی را درنظربگیرید که در یک سرزمین خطی یا خطستان زندگی می‌کنند، مکانی که تنها از یک خط تشکیل شده است. این موجودات در طول تاریخ خود، معتقد بوده‌اند که دنیای آن‌ها تنها یک خط است تا اینکه، یکی از دانشمندان سرزمین‌شان ادعا می‌کند که دنیایشان فقط یک خط تک‌بعدی نبوده، بلکه یک دنیای دوبعدی است. وقتی از او سوال می‌شود که این بعد دوم اسرارآمیز و نادیدنی کجاست، پاسخ خواهد داد که بعد دوم، به صورت یک توپ ریز درهم پیچیده شده است. در این‌صورت، خطستانی‌ها درواقع روی یک سطح طویل اما خیلی نازک یک استوانه زندگی می‌کنند. شعاع استوانه بسیار کوچکتر از آن است که قابل اندازه‌گیری باشد، به‌حدی که به‌نظر می‌رسد دنیا تنها یک خط است." اگر شعاع استوانه بزرگتر بود، خطستانی‌ها می‌توانستند از جهان خود بیرون بروند و عمود بر این دنیای خطی حرکت کنند. به‌عبارت دیگر می‌توانستند سفر بین ابعادی انجام دهند. حین حرکت در جهت عمود بر سرزمین خطی، این افراد با تعداد بیشماری از دنیاهای خطی موازی مواجه می‌شدند که هم‌زمان با جهان آن‌ها وجود دارد. ضمن حرکت بیشتر در این بعد دوم، نهایتاً این افراد، به دنیای خطی خودشان بازمی‌گشتند. ادامه دارد... @wittj2
بخش پایانی🔮🎷 "زندگی روی یک استوانه" تصور کنید دنیای چهار‌بعدی ما (سه‌بعد مکانی و یک بعد زمانی)، بعد دیگری داشت که بصورت یک حلقه، در خود پیچیده شده‌بود و فرض کنید این بعد اضافی، ده متر طول دارد. با جهش به بعد پنجم و ورود به‌آن، خیلی ساده و البته بصورت ناگهانی، از جهان کنونی خود ناپدید می‌شدیم. همین که در بعد پنجم حرکت می‌کردیم، متوجه می‌شدیم که پس از طی مسافت ده متری، به همان مکان نخست بازگشته‌ایم. اما قبل از هرچیز، چرا بعد پنجم به‌شکل یک حلقه در هم پیچیده شده است؟ در سال 1926، ریاضیدانی به‌نام اسکار کلین با بیان اینکه ممکن است تئوری کوانتوم بتواند توضیح دهد که چرا بعد پنجم در هم پیچیده شده است، باعث ایجاد پیشرفت‌هایی در تئوری شد. وی بر این اساس محاسبه نمود که اندازه بعد پنجم باید "33-^10" (ده به توان منفی سی و سه) سانتیمتر (طول پلانک) باشد که بسیار کوچکتر از آن است که با هر آزمایشی روی کره زمین بتوان حضور آن را کشف کرد. یعنی بعد پنجم، بقدری کوچک بود که بشر هیچگاه نمی‌توانست چنان دستگاه قدرتمندی بسازد تا بتواند تئوری را ثابت کند. در واقع، بعد پنجم، همان‌گونه که قابل اثبات نبود، قابل رد شدن هم نبود. @wittj2
🔮🎷"مرگ تئوری کالوزا-کلین" تئوری کالوزا-کلین، با همه نوید بخشی خود، بخاطر ارائه زیربنای هندسی صرف برای نیروهای طبیعت، تا دهه 1930 کنار گذاشته شده بود. از یک طرف فیزیکدان ها متقاعد نشده بودند که بعد چهارم فضایی واقعأ وجود دارد (فرض کلین، مبنی بر اینکه بعد پنجم در حد یک دایره بسیار کوچک به طول پلانک جمع شده است، غیر قابل آزمایش بود. انرژی لازم جهت اندازه گیری این فاصله ریز، قابل محاسبه بوده و به آن انرژی پلانک گفته می شود که "19^10" میلیارد الکترون ولت می باشد که بسیار بیشتر از آن چیزی است که بتوانیم در چند قرن آینده تولید کنیم)؛ از طرف دیگر، دانشمندان تحقیق در این زمینه را کنار گذاشتند زیرا تئوری جدیدی پا به عرصه گذاشته بود که دنیای علم را دچار دگرگونی کرده بود. موج فراگیری که توسط این تئوری ذرات زیراتمی به راه افتاده بود، تحقیق در زمینه تئوری کالوزا-کلین را نیز تحت شعاع خود قرار داده بود. تئوری جدید "مکانیک کوانتوم" نامیده می شد که با ظهور خود، ناقوس مرگ تئوری کالوزا-کلین را به صدا در می آورد. بدتر از آن اینکه، مکانیک کوانتوم یک تفسیر هندسی و یکدست از نیروها را به چالش فرا می خواند و به جای آن، بسته های مجزای انرژی را جایگزین می نمود. آیا طرحی که توسط ریمان و انیشتین شروع شده بود، کاملأ اشتباه بود؟ @wittj2
🔮🎷"جهانی ساخته شده از چوب" از یادداشت های قبل (جهانی ساخته شده از مرمر) به یاد داریم که رویای انیشتین، خلق جهانی از جنس "مرمر" بود، یعنی جهانی از هندسه محض. انیشتین از زشتی نسبی ماده، با شکل های گوناگون و بی نظمی که آن را "چوب" می نامید، منزجر شده بود. او می خواست این لکه ناخوشایند را برای همیشه از پیکره تئوری خود پاک کند و در تعقیب هدف تبدیل چوب به مرمر بود. امید نهایی او، خلق یک تئوری از جهان کاملأ مرمرین بود. این تشخیص که تئوری کوانتوم، تئوری کاملأ ساخته شده از چوب بود، وی را هراسان می ساخت. طنز قضیه اینکه حال آشکار شده بود که او مرتکب خطای بزرگی شده است و آن اینکه جهان، چوب را به مرمر ترجیح می داد. @wittj2
برگی از معرفت 🍂 فلسفیّ منطقیّ مُستَهان میگذشت از سوی مکتب آن زمان یک فلسفی منطق خوان، ولی خوار و ذلیل یعنی من ذهنی، همان موقع که قاري قرآن این آیه را میخواند از کنار مکتب میگذشت. چون که بشنید آیت اوازناپسند گفت: آریم آبرا ما باکُلَند کُلَند یعنی کُلنگ، پس همین که خواندن آیه را از او شنید، بسیار بدش آمد، گفت که ما آب را با کلنگ بیرون میآوریم. در اینجا کُلنگ همین طور که خواهیم دید ابزارهاي ذهن است، فکر است، دید هوشیاري جسمی است، امروز هم همین است، در واقع وضعیت بشر همین طور است، که نگاه میکنید با زبان حال میگویند ما بی آبیم و این پرسش هم پرسیده میشود که چه جوري میخواهید این آب را بیرون بیاورید؟ جوابش این است که با ابزارهاي ذهنی با کُلنگ ذهن مثلاً با خشم، حرص، بقیه دردهاي من ذهنی یا حتی کارهاي خیرخواهانه، میتوانیم آب را از اعماق بیرون بیاوریم. بلی این طرز تلقی که تسلیم نمیشویم و دید هوشیاري جسمی را از دست نمیدهیم و دید او را در این لحظه بجاي دید خودمان نمیگذاریم، سبب میشود که آب را پیدا نکنیم. یعنی همیشه میرویم به چاه ذهن استاد پرویز شهبازی مولانای جان🌻 @wittj2
🔮🎷 تجلّیات مراقبه سالکِ مراقب بر اثر زیر نظر داشتن نیّت و افعال به جایی از درجات و کمالات می رسد که فتوحاتی برایش کشف می گردد. اگر فتح از تجلّی افعالی باشد ، « محاضره » گویند و اگر از تجلّی صفاتی حاصل گردد، « مکاشفه » گویند و اگر به مرتبة فناء الی الله و شهود رسد و تجلّی ذاتی نصیبش شود، « مشاهده » گویند و آخرین درجه و مرحلة سیرِ سالکِ مراقب مقام «جمع الجمعی» و یا «خرابات» است. چنانکه فرمود : « مقام اصلی ما گوشه خرابات است». با رسیدن به این مقام چون از رسوم و عادات و انیّت چیزی در نفس سالک نمانده و چشم حقّی پیدا کرده و بنده واقعی گردیده، انواع تجلیّات نصیبش شود و از حقایق بهره مند شود و اتّصال با قرب حق پیدا کند و در مسلک اهل جذبه درآید. همه آنچه ذکر شد، مرهون مراقبات و مجاهدات می باشد که ضمیر سالک و دلش به انواع تجلّیات و الهامات منوّر و به شهود معانی رسیده است.  منبع : ؛ استاد سید علی اکبر صداقت @wittj2
سلام بر همراهان عشق آغاز ارائهُ صوتهای عرفان عملی ناب اسلامی از استاد ارجمند مهدی طیب مهندس مکانیک و محقق علمی و عملی در زمینه ی عرفان و اخلاق اسلامی امید است دریچه ای باشد برای رشد و تعالی سالکان عشق و حقیقت و من الله توفیق🌻 @wittj2
ولادت حضرت بقیه الله (عج)🎊🎊🎊🎊🎊 مژده ای‌دل که مسیحا نفسی می‌آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید از غم هجر نکن ناله و فریاد که من زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید حافظ🌻 @wittj2
🔮🎷 نقدی بر مایکل شرمر مایکل شرمر در ساینتفیک آمریکن نقدی بر این ایده وارد کرده است ⭐️ ابتدا خلاصه ایی از سخنرانی آقای دکتر نراقی را می آوریم و سپس نقد شرمر را بیان می کنیم و در نهایت نقد و نظر خود را می گوییم. 👈دو ایده در باب معاد مطرح شده است یکی معاد جسمانی و دیگری معاد روحانی ظواهر آیات را بررسی کنیم در می یابیم که آن چیزی که قران از ان خبر می دهد معاد جسمانی می باشد امکان معاد جسمانی حتی در نظر اعراب امری عجیب بود به طوری که با اعتراض نزد پیامبر می آمدند و می گفتند این استخوان شتر در دست ماست و ما پودرش می کنیم و پراکنده ش می کنیم چطور می خواهی این استخوان را بازگردانی و همانند اولش کنی؟ اما امکان این امر حتی در بین فلاسفه مسلمان نیز قابل باور نبود به چند دلیل و قاعده فلسفی یکی امتناع اعاده معدوم و دیگری شبهه آکل و ماکول سئوال مهمی که در اینجا مطرح می شود این است: چه چیزی باعث می شود فردی را که امسال می بینید همان فردی باشد که سال گذشته دیده اید؟! این رابطه ایی که این دو موجود را یک فرد واحد می کند همان وحدت هویت شخصی است دو نوع وحدت در نظر می گیریم 1️⃣ یکی وحدت نوعی مانند برادر دو قلو که شبیه هم هستند و یا دو ماشین پراید یکسان که کیفیت ان دو نوع یکی است. 1️⃣ دیگری وحدت عددی اما وقتی می گوییم این فرد همانی است که من دیشب دیدم منظور این است که همان شخص بوده است. ⭐️وقتی درباره امکان پذیری معاد صحبت می کنیم منظور ما همین وحدت عددی است یعنی این همانی هویت شخصی است و نه اینکه شخصی شبیه انسان باز گردد. اما چه چیز باعث می شود این وحدت هویت شخصی ثابت باشد؟! 1️⃣ یک نظریه این است که بدن باید ثابت باشد یعنی اگر این بدن همان بدن دو سال دیگر باشد هویت انسانی حفظ می شود 👈اما این نظریه مشکلاتی دارد بدنی که امروز داریم با بدنی که دو سال قبل داریم یکی نیست چون سلول های آن عوض می شود 2️⃣ نظریه دیگری این است که روح باید ثابت باشد این نظریه هم اشکلاتی دارد از نظر فلاسفه روح یک امر مجرد است و نمی شود مشاهده و حسش کرد وقتی شخصی را مشاهده می کنیم که دو سال قبل دیده ایم و متوجه می شویم این همان فرد است اما بدون معاینه روح چگونه به این امر پی بردیم؟ 3️⃣ چیزی که به نظر می رسد این است که مغز را مسئول حفظ وحدت هویت شخصی بدانیم اما این نظریه نیز اشکلاتی دارد قسمت های فوقانی مغز مسئول حافظه و آگاهی و استدلال و زبان و.. است قسمت های پایینی مغز مسئول حرکت های غیر ارادی همانند تنفس است 👈فرض کنید شخصی به نام علی تصادف می کند و کل بدنش و از جمله ساقه مغزش از بین می رود محمد هم در این تصادف بوده اما کل بدنش سالم است و ساقه مغزش هم سالم است اما قسمت فوقانی مغزش را از دست داده است فرض کنید با یک عمل جراحی می توانیم قسمت فوقانی مغز علی را به مغز محمد منتقل کنیم بدن محمد و ساقه مغز محمد را دارد اما قسمت فوقانی مغز مربوط به علی است تصور کنید این فرد بیدار شود این فرد محمد است یا علی؟ این شخص علی است هویت ما نه با بدن ما و نه کل مغز ما بلکه با قسمت فوقانی مغز ما وابسته است و منتقل می شود حال یک آزمایش دیگری فرض کنیم یک مغز خالی داریم, علی نیز در تصادفی در آستانه مرگ است ما یک تکلنوژی داریم که اطلاعات مربوط به قسمت فوقانی مغز را منتقل می کند به یک مغز خالی توجه داشته باشید هیچ عضوی از بدن علی به مغز صفر کیلومتر منتقل نشده است. تنها اطلاعات منتقل شده است. این مغز جدید هویتی به نام علی پیدا می کند. بنابراین هویت شخصی ما به اطلاعات و تجربیات آگاهانه ما وابسته است و منتقل می شود. تمام این مطالب درباره اطلاعات و اگاهی و.. بود اما درباره بدن چطور؟ ! آیا بدنی که از بین رفته است و یا حتی پودر شده است امکان بازیابی آن وجود دارد؟ بله کاملا این امکان وجود دارد هم از لحاظ تئوری و هم در عمل در حاضر چنین چیزی قابل دست یابی است ⭐️دی ان ای شما تمام اطلاعات موجود در بدن شما از رنگ چشمان شما تا رنگ پوست شما و.. در خود دارد و با کلونی کردن به راحتی می توان یک بدن دیگر شبیه سازی کرد و حتی نیازی به یک استخوان و یا بافت هم نیست تنها با یک دی ان ای این امکان وجود دارد. 👌در نتیجه این امر ممکن است و خداوند امور ممکن را می تواند بر خلاف امور محال انجام دهد و این نظریه در برابر اشکالاتی مانند امتناع اعاده معدوم و شبه آکل و ماکول مصون می باشد زیرا در اینجا چیزی معدوم نمی شود که دوباره اعاده شود. @wittj2
🔮🎷مایکل شرمر که از منظر علمی نتوانسته به این نظریه اشکالی وارد کند تنها حرفش این است که وحدت عددی بین مرگ شخص و زندگی پس از مرگ وجود ندارد یعنی این شخصی که می میرد همانی نیست که در معاد دوباره زنده می شود شرمر مثالی زده و می گوید که یک کپی از شما، خود شما نیست همانند یک برادر دو قلو که شما نیستید ⭐️اما اشتباه فاحش شرمر در اینجاست که این دو امر را یکی می پندارد در فرض برادر دو قلو با تمام ژن های یکسان چیزی که سبب می شود این دو فرد یکی نباشند و افکار و علایق و سلایق و باور های متفاوت داشته باشند این است که تجربیات یکسانی نداشته و در یک محیط و یا یک مکان نبوده اند، به عبارت فنی تر در برابر محرک های STIMULUS متفاوت قرار گرفته اند و سیم کشی های مغزشان متفاوت شده است. 👌اشکال دیگر شرمر بر نگرش ما از جهان یا نظرگاه point of view ما مبتنی میباشد شرمر می گوید فرض کنید بدون اینکه فرد مورد نظر بمیرد، حافظه یا "من" را کپی کنیم در نتیجه دو حافظه مجزا خواهیم داشت و بر اساس تجربیات متفاوت شان حافظه های مختلفی ضبط خواهند کرد و هر کدام نگرش POV خاص را به جهان دارند. ⭐️ اشتباه شرمر در این مثال و فرض خود نهفته است، زیرا وقتی شخصی می میرد دیگر تجربه ایی کسب نمی کند تا نظرگاه دیگری داشته باشد. در ذیل؛ یک تبیین علمی از این تداوم و "این همانی" شخصیت ارائه خواهیم داد اما چگونه هویت شخصی personal identity ما در طول زمان حفظ می شود؟! روشن است این هویت و یا "من" وابسته به اندام ها، بافت ها و یا حتی سلول- های ما نیست زیرا با از دست دادن پا یا از دست دادن و به دست آوردن سلول هایی باز هم این "من" ثابت است. اما هویت ما وابسته ما به الگوی مغزی ماست ( کانکتوم) به چه معنا؟؟ به این معنا که این چیدمان و ارتباطات نورنی در مغز ما به گونه ایی است که یک آگاهی از آن متبلور می شود و این همان "من" است. در اینجا نیز روشن است این هویت شخصی ما وابسته به یک نورون و یا دو نورون نیست آن چیزی که اهمیت دارد pattern "الگو" است. 📗 یک تشبیه و مقایسه analogy با فیزیک در اینجا سودمند است؛ 👈 یک ظرف گاز را فرض کنید این ظرف حاوی فلان مقدار فشار گاز است اگر به هر کدام از مولکول های گاز یک برچسب بزنیم هر کدام شان نه تنها فشار های متفاوتی بر دیواره محفظه وارد می کنند بلکه در طول زمان هم فشار هر یک تغییر می کند و یا چیدمان configuration مولکول های گاز نیز در طول زمان ثابت نیست ولی در نهایت فشار گاز به تعادل رسیده ثابت و مقدار معینی دارد یعنی با اینکه چیدمان مولکول های گاز متفاوت است نتیجه نمی شود که فشار متفاوت میباشد از چیدمانِ متفاوت نورون ها و در نهایت نیز نتیجه نمی شود که "من" ثابت نیست. و یا اگر بخواهیم از جهت دیگر شباهت ثابت بودن یک کمیت با فیزیکی با هویت شخصی را لحاظ کنیم بابد بگوییم درباره دما نیز به هر یک از اتم های موجود در یک ظرف، دمایی نسبت داده نمی شود و اصلا بی معناست که بر هر اتمی دمایی نسبت دهیم ولی اگر چند الکترون یا چند اتم کنار هم باشند و به مجموع آنها یک دمایی نسبت می دهیم در این مقایسه نیز همان طور که به هر اتم نسبت دادن دما بی معنا و مهمل است نسبت دادن هویت شخصی به یک نورون نیز بی معناست. 📢 در نهایت شرمر در یک عبارت غیر علمی و غیر دقیق می گوید: Our genomes and connectomes cannot be duplicated ژنوم و کانکتوم های ما را نمی توان شبیه سازی کرد درباره ژنوم که نه تنها از نظر علمی شبیه سازی آن محتمل است بلکه با چشم خود می بینیم همانند دو قلو های همسان و یا در پژوهشگاه رویان این کار را بروی حیوانات انجام می دهند اما در مورد کانکتوم باید گفت : شرمر باید کتاب کانتکوم سونگ را بخواند و یا کمی در این باره از سایت The Human Connectome Project اطلاعات کسب کند و میزان پیشرفت و اهداف و زمان بندی این پروژه علمی را مشاهده کند. 📎 این مطلب به معنای واقعی کلمه اختصاصی است 🌐 scientificamerican.com/article/why-the-ldquo-you-rdquo-in-an-afterlife-wouldnt-really-be-you/ 🌐 humanconnectomeproject.org/ 📗 Connectome: How the Brain's Wiring Makes Us Who We Are / by Sebastian Seung @wittj2
🔮🎷کوانتوم‌ و عرفان ناب اسلامی/ کوانتوم وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب 🔮🎷 Eitaa.COm/wittj2
مَركب عشق، مركبي با قوّت است. به يك تك از دو عالم بيرون شود و جولان در عالم لامكان كند! اگر طالب را قصد عالم لامكان بود جز با مركب تيزتك عشق ميسّر نشود! عين القضات همداني🌻 @wittj2
🔮🎷آداب سير و سلوك 👈علامه حسن زاده آملی: اول : قرآن دوم : دائم الوضو بودن سوم : پرهيز از پرخورى چهارم : اجتناب از پرحرفى پنجم : محاسبه ششم : مراقبه هفتم : ادب مع الله هشتم : عزلت نهم : نماز شب دهم : تفكر يازدهم : ياد خدا دوازدهم : رياضت و تهذيب سيزدهم : همت چهاردهم : توبه 📚صراط سلوك @wittj2
هرکه جز ماهی،ز آبش سیر شد هرکه بی روزی است،روزش دیر شد مولانای جان🌻 👈معنی:تنها عاشق است که از غوطه خوردن در آبِ عشق ومعرفت خسته نمیشود.و هرکس از عشق بی بهره باشد،روزگارش تباه و بیهوده است @wittj2
🔮🎷‏«کتابسوزی مسلمانان،افسانه یا واقعیت؟» را در بازار اندروید ببین: http://cafebazaar.ir/app/?id=ketab.suzi&ref=share @wittj2
🔮🎷انسان چه اهمیت و ارزشی در کیهان بی‌کران دارد؟ نیک هیوز (Nick Hughes) بنا بر ارزیابی‌های اخیر، راه شیری تنها یکی از ۲ تریلیون کهکشانی است که در فضای قابل مشاهده وجود دارد، و عبور از این کهکشان‌ها ۹۰ میلیارد سال نوری طول می‌کشد. اگر کره‌ی زمین را به اندازه‌ی یک ریگ در نظر بگیرید و نسبت این ریگ را با کل صحرای بزرگ آفریقا در ذهن تجسم کنید، هنوز نمی‌توانید تصور کنید که ما چه فضای بی‌نهایت کوچکی از کل کیهان را اشغال کرده‌ایم. این تنها از نظر بُعدِ مکانی بود. فضای قابل مشاهده ۱۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون سال عمر دارد. اگر این بازه‌ی زمانی را یک سال در نظر بگیریم، (انفجار بزرگ) در نیمه‌شب اول ژانویه روی داد و اولین هوموساپینس‌ها (انسان‌های بخرد) در ساعت ۲۲:۲۴ روز ۳۱ دسامبر پدیدار شدند. اگر الان ساعت ۲۳:۵۹:۵۹ باشد، ممکن است پیش از سر رسیدن نیمه‌شب انسان‌ها از بین رفته باشند، در حالی که جهان احتمالاً تا ابد تداوم خواهد داشت. آیا از این که عالم هستی تا این اندازه بزرگ و ما تا این اندازه کوچک و گذرا هستیم، نمی‌توان نتیجه گرفت که ما انسان‌ها مطلقاً بی‌اهمیت و بی‌ارزش‌ایم؟ چنین تصوری می‌تواند فرد را به پوچ‌گرایی سوق دهد. به نظر دقیق بلکه برعکس است باید اولا به خالق پی برده و ثانیا بزرگی و قدرت خالق را دریابیم 👌بنا بر این دیدگاهِ بدبینانه،( پوج نگری) از آن‌جا که ما جایگاهی بسیار کوچک و گذرا در عالم داریم، هستی ما و کارهایمان بی‌اهمیت و بی‌ارزش است. اما آیا این دیدگاه درست است؟ آیا ما بی‌اهمیت و بی‌ارزش‌ایم؟ حتی اگر چنین باشد، آیا پاسخ ما باید ناامیدی و پوچ‌گرایی باشد؟ متن کامل👇 t.me/motale_gram/475 عضویت در کانال علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷دلیل فرگشتی بر توسعه و تداوم باور های دینی لینک کتاب از سایت آمازون https://www.amazon.com/Why-God-Wont-Go-Away/dp/034544034X عضویت👇 @wittj2