eitaa logo
زن، خانواده و سبک زندگی
1.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
195 فایل
به کانال علمی_تخصصی موقوفه مجازی زن، خانواده و سبک زندگی خوش آمدید در این کانال مطالبی پیرامون مباحث زن و خانواده، فرزندپروری، مهارت زناشویی، نقد فمینیسم و... قرار خواهد گرفت. آیدی مستقیم سرکارخانم زهرا محسن زاده: @mohsenz224 کانال دکترنیلچی زاده نیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم5️⃣ 👈 روشنگري3️⃣ الف) مدرنيته 🔰 نقد مدرنيته مدرنیته یک روح دارد و این روح تبلورهای مختلف دارد. هر چند مدرنیته همه چیز را بی‌روح کرده است. معماری مدرن، تبلور مدرنیته است. پول، ماشین، شبکه‌های مجازی و … همه تبلور این روح هستند. زیمل می‌گوید شکایت کردن و نفرین و لعنت بر این شرایط کاری را از پیش نمی‌برد، بلکه باید این وضعیت را بشناسیم. از دید ماکس وبر اگر بخواهیم ریشه همه این‌ها را بررسی کنیم، باید میان دو نوع فرق بگذاریم: 👈 یک عقلانیت معطوف به داریم و 👈 یک عقلانیت مبتنی بر . عقلانیت معطوف به ارزش یعنی انسان برای یک ارزشی تلاش می‌کند و می‌جنگد. حالا این ارزش می‌تواند متفاوت باشد. وبر می‌گوید دوران مدرن پایان این دوره و آغاز دوره دیگری است که عقلانیت در آن مبتنی بر هدف است. در این عقلانیت، مختلف را به کار می‌گیرد تا به آن برسد. ممکن است کسی بگوید در عقلانیت معطوف به ارزش هم افراد ابزارهای عقلانی متعددی را به کار می‌بردند تا به ارزش‌ها برسند. فرق این است که در اینجا غایت موردتوجه است و عقل در خدمت این غایت است. هر چه هست محاسبه سود و زیان است و ارزش‌ها جایی ندارند. 👈 عقلانیت پشت مدرنیته غربی کاملاً است و غایت آن کاملاً و افزایش سود و سرمایه است. یک وقت شما کار اقتصادی را ارزش تلقی می‌کنید. «الْکَادُّ عَلَی عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه». در عقلانیت مدرن غایت نهایی افزایش سود و درآمد و رفاه است. این عقلانیت محاسبه‌گر و تهی از ارزش که هیچ سودایی غیر از رسیدن به ندارد در معماری به صورت انبوه‌سازی و کم کردن هزینه‌ها و سرعت در ساخت خودش را نشان می‌دهد. زیمل روح مدرنیته را در توضیح می‌دهد. مهم‌ترین ویژگی این نگاه، کردن همه چیز است و همه رابطه‌ها و ارزش‌ها بر این مبنا قرار می‌گیرد و انسانی به حاشیه می‌رود. ، همه چیز را خیلی خشک و کاسب‌کارانه می‌سنجد. حتی سلام کردن آدم‌ها به هم مبتنی بر این می‌شود که ببینند آیا برایشان سودی دارد یا خیر. آرتور میلر در داستان «مرگ فروشنده» به زیبایی این نکته را نشان می‌دهد. این سیستم کارآمد هست و انسجام دارد، اما غایت آن دنیوی است و نه متعالی و Spiritual. بلایی بر سر انسان می‌آید که تبدیل به ابژه می‌شود. شکی نیست که مدرنیته در این پروژه خود موفق است. به یک پروژه ناقص و ناتمام و غیرانسانی تعبیر شده است که نیاز به بازنگری و اصلاح دارد. نمی‌گوییم این پروژه را به‌کل کنار بگذاریم، بلکه چون ما انسان هستیم ارتباطات ما در این شبکه باید به‌طور کامل برقرار شود و انسان تک‌ساحتی دچار می‌شود. ارتباطی که انسان در با دیگران داشته بوده است. شاید تنهایی کوتاه‌مدت یا مکانی و غربت بوده است، اما این پدیده‌ای که برای اتفاق افتاده مانند یک آوار بر سر او خراب شده است. شدن یعنی شدن که روح پول و ماشین است و خود ما را هم شیء می‌کند. https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
2️⃣ فمینیسم مارکسیستی2️⃣ 🔰 نقد فمینیسم مارکسیستی شايع‌ترين اعتراضي كه به فمينيسم ماركسيستي وارد شده است، مربوط به توجه ناكافي ماركس به مسائل زنان، حاشيه‌گذاري، دانستن مسائل خاص زنان و انكار مشكلات و سختي‌هايي است كه زنان به خاطر جنسيت‌شان از سوي مردان متحمل مي‌شوند. 👈 آليسون جگر معتقد است: تأكيد ماركسيسم بر به‌عنوان مهم‌ترين عامل تقسيم اجتماعي، باعث مي‌شود عوامل ويژة سركوب زنان در سايه قرار گيرد؛ از سوي ديگر ماركسيسم با مساوي دانستن كار انساني با كار توليدي، فعاليت زايشي زنان را و لذا ارزيابي مي‌كند. جگر، كورجنسي ظاهري ماركسيسم را در واقع نوعي جانب‌داري جنسي مي‌داند كه با مبهم نشان دادن واقعيت اجتماعي، به تداوم اعمال ستم بر زنان، مشروعيت مي‌بخشد؛ لذا ماركسيسم را ايدئولوژي ديگري جهت ابقاي مي‌شمارد. 👈 از نظر ابوت و والاس، ايراد اصلي نظرية فمينيسم ماركسيستي آن است كه به‌اندازة كافي به شيوه‌هاي ستم مردان بر زنان و سودي كه با ، عايد مردان مي‌شود، نمي‌پردازد؛ ديگر اينكه فمينيسم ماركسيستي با ارجاع دادن تمام مشكلات زنان به ، از جنبه‌هاي گوناگون ستم بر زنان در جوامع سرمايه‌داري و از موقعيت زنان در جوامع غيرسرمايه‌داري، زنان سياه‌پوست يا زنان جهان سوم كرده است. همچنين ابوت و والاس، فمينيسم ماركسيستي را نظريه‌اي چنان انتزاعي مي‌دانند كه به تجربيات هر روزة زنان در روابطشان با مردان اعتنايي ندارند. 👈 سوزان مندوس نيز بر اين باور است که فمينيست‌هاي ماركسيست، بايد صراحتاً اين نكته را تبيين كنند كه چرا نه‌تنها سرمايه‌داران، بلكه به‌طور‌كلي همة از ظلم بر زنان مي‌برند؛ در غير اين صورت اين سؤال به توانايي فمينيسم ماركسيست براي ارجاع همة استثمارها به استثمار طبقاتي، آسيب مي‌زند؛ به بيان مندوس، ماركسيسم، را مشخص نكرده است: ❗️ آيا كارهاي خانه بايد امری تلقي شده، بين زن و مرد به‌طور مساوي تقسيم شود؟ ❗️يا كار خانگي زنان به‌علاوة فعاليت زايشي آنها، به‌عنوان توليد نيروي كار، كاري به‌حساب آيد كه در ازاي آن مُزد دريافت شود؟ 👈 اشكال ديگر بر تحليل تاريخي ماركسيسم از فرودستي زنان، اين است كه حتي در جوامع ماقبل طبقاتي نيز زنان علي‌رغم مشاركت در اقتصاد، در تساوي كامل با مردان نبوده‌اند و نوعي تقسيم كار طبيعي وجود داشت كه مردان را به توليد لوازم كار و معاش و زنان را به كارهاي خانگي مشغول مي‌كرد. همين امر، يعني مخالفت با واقعيات تاريخي و فقدان شواهد مورد نياز، باعث مخالفت مردم‌شناسان با دعاوي انگلس در كتاب «منشأ خانواده، مالكيت خصوصي و دولت» شده است. 📚 سوزان مندوس؛ «فلسفه سياسي فمينيستي»، فمينيسم و دانش‌هاي فمينيستي؛ ترجمة عباس یزدانی؛ ص 323ـ324؛ همچنین آليسون جگر؛ «چهار تلقي از فمينيسم»؛ ترجمة س. امیری؛ مجله زنان، ش 28، ص 51؛ جورج ريتزر؛ و همچنین نظرية جامعه‌شناسي در دوران معاصر؛ ترجمة محسن ثلاثی؛ ص 481. https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
1️⃣ نقد مبانی فمینیسم3️⃣2️⃣ 🔰 فردگرايي2️⃣ فمينيسم مدرن، دقيقاً در چنين حال‌و‌هوايي پايه‌ريزي شد؛ چه‌اينكه نتايج و تأثيرات اصول فردگرايي نيز در شعارها و آرمان‌هاي فمينيستي به‌خوبي پيداست؛ در حقيقت شعارها و آموزه‌هاي فمينيستي از جمله حق ،‌ حق ، ، به زير سؤال بردن آموزه‌هاي اخلاق سنتي و مانند آن، نتيجة منطقي آموزه‌هاي است. وقتي در جامعه‌اي، تنها ملاک اخلاق و ارزش‌ها،‌ و اميال و منافع او باشد، طبيعي است که زنان بخواهند اخلاقي طبق منافع خويش سازماندهي کنند. وقتي ميل و منفعت شخصي، عمل را توجيه مي‌کند، چرا ميل و منفعت شخصي زنان در سقط جنين و آزادي‌هاي جنسي ناديده گرفته شود؟ و... به همين شکل آموزة باعث بسياري از اعتراضات،‌ سؤال‌ها و شبهات در اذهان زنان شد و به شکل‌گيري نظريات متفاوت و متعدد فمينيستي انجاميد. از جنبه‌هاي مختلف، توسط صاحب‌نظران غرب مورد نقد و بررسي قرار گرفته است. آلکسي دو توکويل، رشد خودخواهي‌هاي فردي، پشت کردن به منافع عمومي و فضيلت‌هاي اجتماعي و زوال اخلاق اجتماعي را از جنبه‌هاي منفي فردگرايي مي‌داند. هگل، فردِ جوامع فردگرا را همچون درختي بي‌ريشه مي‌داند که جامعه را صرفاً ظرفي براي تأمين نيازهاي خود مي‌بيند. روابط انسان‌ها در چنين جوامعي، صرفاً است و هيچ علاقه يا هويت مشترکي يک عضو را با ديگر اعضاي جامعه پيوند نمي‌دهد و نتيجة آن، انزوا و محصور‌ شدن فرد در خودپرستي است. به نظر فرديناند تونيس، روابط، در جوامع مدرن تنها بر‌اساس روابط خشک و تنظيم مي‌شود و اين فرایند، فرد را در يک تنهايي ترسناك و و رها مي‌کند. دورکيم نيز به گسيختگي، زوال وجدان جمعي و نابودي همبستگي‌هاي سنتي اشاره مي‌کند و بسياري از آسيب‌هاي موجود، از جمله را پیامد‌ افراط در فردگرايي مي‌داند. 📚 عبدالرسول بیات؛ فرهنگ واژه‌ها: در‌آمدی بر مکاتب و اندیشه‌های معاصر؛ ذیل فرد‌گرایی، ص401ـ402. ادامه دارد👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀