رمان آنلاین هیجانی عاشقی زودگذر❤️👇🏻
+حمید...چی میگی الان که موضوع داعش نسبت به قبل کمرنگ شده یعنی چی میخوام برم؟!!!!!
حمید=اره کمرنگ شده ولی اینا دارن زیرآبی میرن باید جلوشون رو بگیریم یانه؟!
+اون وقت تو میخوای بگیری؟!!اصلا این به کنار....تو که میخواستی بری و معلوم نیست بر میگردی یانه چرا زن گرفتی چرا اومدی سراغم...چرا؟!!!مگه منم آرزو نداشتم....
رسما دیگه داشتم حرف های آخرم رو داد میزدم.....
+حمید مگه من مسخره تو هستم....ارههه
حمید=چرا این طوری میکنی اروم باش چیزی نشده که من که نرفتم هنوز ....
با اشک های که روی گونهام بود گفتم= نه من نفهم نفهمیدم که حرف های اون روزت تو حیاط یعنی چی؟؟؟رضایت میخوای اره رضایت میخوای؟!؛؛ باشه برو برو من مثل تو نیستم که ارزو های دیگران روخراب کنم تو سرشون....
ادامه رمانرو داخل خود کانال بخون✨👇🏻
@ebrahimdelhaa
شبکه ی ضریح تو...
تلویزیون و آنتن نمی خواهد !
یک دل میخواهد و... یک سلام !
حتی از راه دور...
سلام آقای دلتنگی های من !
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
🙂❤️
انشالله آرزوی هرکی کربلاست ، به ارزوی خوبش برسه💔
@ebrahimdelhaa
دِلـَمهـَوآ؎شھـٰآدَتڪِهمۍڪنـَد
پنـٰآهمیبـَرمبـِهچـٰآدرمڪِهتـٰآآسـمانراهدآرد..🕊
•°
#چادرانه
#هادےدلھٰا 🕊
• شما کہ در جلوَت دوست
انس یافته اید...
دستۍ بر دل هاے
خستہ ے ما برآورید...🍃
#برادࢪشھیدَم✨♥️
•••
#تلنگر
- مـےدونیروزقیامـت،چـےدردناڪترہ؟!
+اینکـہخودِواقعـیت،همـونلحظهہ
بیادوایسہجلوتبگہ:توقـراربودمنبشـے
چےکارکردیباخودت🚶🏻♂💔
شهید ابراهیم هادی:
📖 مقید بود هر روز زیارت عاشورا را بخواند ، حتی اگر کار داشت و سرش شلوغ بود سلام آخر زیارت رو می خواند .
دائما می گفت ، اگر دست جوان ها رو بزاریم توی دست #امام_حسین ، همه مشکلاتشان حل می شود و امام با دیده لطف به آنان نگاه می کند....
📚 سلام بر ابراهیم
یکیمیگفتحِسمیڪنمازامامزمانَمدورشدم..!
دیگهاوننوڪرقبلنیستم...:))
رفیقیهنگاهبهقَلبتبندازببیناصلاجاییبرای «مهدی»فاطِمهعجگذاشتییانه؟!
#بـدونتعارف