هدایت شده از یا کریم
ای مِهر تو سرچشمهی الطاف الاهی
مستیم از آن چشمِ خماری که تو داری
میلادِ گُلافشان تو مولودی اشکست
مدهوشم از این عطر بهاری که تو داری
هر دلشده در آینهات دید خودش را
در حیرتم از آینهزاری که تو داری
در گردش پرگار تو خَلقند گرفتار
شیدا و گرفتارِ مداری که تو داری
افکنده کمندی به دل عارف و عامی
حیرانم از این طرزِ شکاری که تو داری
اولاد تو مجموعهی اوصاف لطیفاند
بهبهبه! از این ایلوتباری که تو داری
تو شمعی و هفتاد و دو پروانه بهدورت
احسنت به هفتاد و دو یاری که تو داری
در راه خدا باختهای هستی خود را
سرخوش شدم از اوج قماری که تو داری!
از کعبهی گِل راه نبردیم به جایی
خود کعبهی عشقست مزاری که تو داری
مردانگی و غیرت و آزادگی، امروز
معلوم شد از قولوقراری که تو داری
#امید_امیدزاده
میدود فکرِ بُتی موهوم دوشادوش من
دلبری باز آفریده طبعِ بازیگوش من!
شببهشب آرام میگیرد ولی خورشیدوار
صبح، بیرون میرود از کلبهی خاموش من
سرخ شد از شرمِ شرقی: گونههای نازکش
تا بهرویش -بیمحابا- باز شد آغوش من
میکند دیوانهتر شهدِ لبانش: عقل را
عطرِ گلهای لباسش برده از سر هوش من
پای حرفِ من نشست اما به گرمی دل نداد
تَر نکرد آخر لبی -مستانه- از دمنوش من
گفت: میآیم دوباره؛ گفت: میبینم تو را
پر شده از وعدههای اینچنینی گوش من
باز تندیسی تراشیده: خیالِ سرکشم!
پاگرفته شعلهای در خاطرِ مخدوش من
#امید_امیدزاده
هدایت شده از یا کریم
این شامِ غم و بلا سحر خواهد شد؟
دورانِ سیاهِ غصه، سَر خواهد شد؟
این سَمّ جهالتِ مدرنِ امروز
آیا روزی بیاثر خواهد شد؟!
داغِ دلِ خلق، بیشتر میگردد؟
سیرِ تاریخ، بیثمر میگردد؟
آن مَرد که قهر کرده با امتِ خویش
آیا روزی به خانه برمیگردد؟
گفتیم که: میآیی؛ اما پس کِی؟
گفتند: شکیبایی کن -پیدرپی-
گفتیم که: از امید، پُر باید بود
تووخالی شدیم چون باطنِ نی!
ما منتظرِ توایم اما در حرف!
هستیم عملگرای پیدا در حرف
گفتید: "صداقت و امانت شرطست"
مشغول شدیم بیمحابا در حرف
ما منتظرانِ حضرتت، کیسه بهدست
اربابِ حوائجایم، هشیار نه؛ مست
ما در پیِ سودِ خویش؛ خواهانِ توایم
وقتی که نیایی تو، همینست که هست!
بسیار شعار داده: سربازِ توایم؛
دلبسته و دلداده و همرازِ توایم
اسطورهای از شخصیتت ساختهایم؛
در وَهم و خیال، قصهپردازِ توایم
این آینه از سمتِ خدا آمده است
در چشمِ عوام، آشنا آمده است
وقتی که بیاید؛ علما میگویند:
این دینِ جدید از کجا آمده است؟
در وَهم و خیال: روسفیدیم همه
در منظرِ خود: شیخِ مفیدیم همه!
در روزِ ظهور نیز شاید دیدیم:
با تیغِ عدالتش شهیدیم همه!!
یکعمر اگر اهلِ محبّت بودی
انگار که در مدارِ عزّت بودی
در حالتِ "انتظار" مُردن یعنی:
هر روز، تو در خیمهی حضرت بودی!
ای عطرِ خوشِ بهار؛ ای حضرتِ عشق!
سرسبزی پایدار؛ ای حضرتِ عشق!
رفتند همه گذشتگان و ماندی!
ای آیهی ماندگار؛ ای حضرتِ عشق!
ای مردِ خدامدار؛ ما را دریاب!
آیینهی بیغبار؛ ما را دریاب!
ما منتظرانِ ناشکیبای توایم
ای مقصدِ انتظار؛ ما را دریاب!
از بس که کشیدم از عقولِ مجنون
در محضرِ عشق رفته با قلبی خون
گفتم: چه کنیم با رسولانِ ظهور؟
گفتند موکّد: کذَبَ الوَقّاتون!
در آمدنت اگرچه اقبال شود
در شانِ رعایتِ تو اهمال شود
آنقدر دراز میشود غیبتِ تو
تا شیعهی خالصِ تو غربال شود
در ادّعا اگر چه از اوتاد هم سَرند
آنان که پای کارِ تو هستند کمترند!
فرمود مصطفی که: به دورانِ غیبتات-
یارانِ واقعی تو کبریتِ احمرند!
#امید_امیدزاده
هدایت شده از یا کریم
عجیب جای تو خالیست در جهان؛ ای مرد!
عجیب جای تو خالیست -بیامان- برگرد!
گشایشِ گرهِ کارها بهدستِ شماست
تویی تو منجیِ عالم، تو -بی برو برگرد-
جهان بدون تو ای جلوهی عدالتِ محض!
شبیه مزرعهای بایرست خالی و سرد
بشوی سطحِ زمین از جنایتِ تاریخ
بگیر از رخ پُر خاک و خونِ دنیا: گرد
بیا به پینهی پاهای خسته مرهم باش
بیا بهخاطر این چهرههای لاغر و زرد
برای اهل جهان ما چهها نکردیم؟ آه!
بیا بیا! که برای تو کار باید کرد!!
نشستهایم ولی نیمخیزِ اقدامیم
نشستهایم به امّیدِ امرِ روز نبرد!
#امید_امیدزاده
در بحثِ جمالِ تو جدل نامتناسب
در شرحِ شروعِ تو ازل نامتناسب!
شیرینی لبهای تو تشبیه ندارد
قند و شکر و شهد و عسل نامتناسب
میخواستم ابراز کنم عشق خودم را
اما چه کنم؟ بود محل نامتناسب!
با بوسه به روی تو گذشتم به وداعی_
در جمع که آغوش و بغل نامتناسب
هر جا که گذشتی ز غمت زلزله برپاست
در شانِ تو تعبیرِ گُسل نامتناسب
تا اوجِ پرستیدنِ تندیس تو رفتم
آه ای بتِ من! بود هُبل نامتناسب
قدرِ تو قصیدهست بگو مایه ندارد
بالای تو را دید غزل نامتناسب
#امید_امیدزاده
هدایت شده از یا کریم
ماه: ماهِ دعا و ماهِ صیام؛ ماه: ماهِ نزولِ قرآنست
هر دلی در بهار: سرزندهست؛ رمضان: رونقِ بهارانست!
ماهِ راز و نیاز و آرامش؛ ماهِ غفران و رحمت و بخشش
برِکت در تمامِ این ایام، هر کجا بنگری فراوانست
نور در نور؛ نور... فوقَالنّور؛ همه جا غرق، در تجلّیِ طور
آسمان در سراسرِ این ماه: صبح تا شب ستارهبارانست!
ماهِ تقوا و روزه و اکرام؛ ماهِ عرفان و اعتکاف و قیام
هر سحر: گوشهگوشهی این شهر، دیدهام بلبلی غزلخوانست
ماهِ حق، ماهِ حضرت حیدر؛ ماهِ معراجِ نفسِ پیغمبر
خوش بخوان ساقیا! که نیمهی ماه: جلوهی مجتبی نمایانست
سفر حج بخواه از مولا؛ نجف و کاظمین و سامرّا
از رضا میرسی به نورِ حسین، کربلا مقصد خراسانست!
باز از پای کن غُل و زنجیر، دلِ در بندِ صد گناه اسیر
چاره کن دردِ قلبِ بیمار و فکر او کن که کنجِ زندانست
دل به هر ناکس و کسی دادی؛ بیجهت رفتهای به هر وادی
کردهای کاروانسرای عام: خانهای را که آنِ جانانست!
آخرت را فدای تن کردی؛ برزخت را خودت کفن کردی
از ابد، دستشستن آسان نیست؛ از سرِ "من" گذشتن آسانست!
بهره، بردار از سرِ این خوان؛ فرصت پیشِ رو غنیمت دان
ناگهان چشم میگشایی و آه... حیف! این ماه رو به پایانست
#امید_امیدزاده
هدایت شده از یا کریم
ببین که با چه وقاری بهار میآید
همیشه بر سر قول و قرار میآید!
ربوده عطرِ دلانگیزِ عید، هوش از سر
نسیمِ مهر به عزمِ شکار میآید
اگر چه لاله، مکدّر نشسته گوشهی دشت
عجیب با دلِ نرگس کنار میآید
کنار چای و غزل آرمیدنم هوسست
که سرو بر چمنم سایهسار میآید
قمر در عقرب و خورشید در خطِ کج بود
مبادلات جهان بر مدار میآید
بنفشه داد سخن را ربوده از بلبل
«بهار با کلماتِ قصار میآید»
از این جوانی ناپخته ناامید مباش!
شکوفههای بهاری بهبار میآید
بیا که بر سر شاخه دمیده غنچهی گل
نگارِ عشق، کرامتسوار میآید
به لطفِ بارش باران از آستانهی ابر
ستاره بر سرمان بیشمار میآید
اسیر این غمِ ظلمتتبارِ تلخ مشو!
که صبحِ شادِ شبِ انتظار میآید
#امید_امیدزاده
هدایت شده از یا کریم
بوی بهار میوزد از هر کرانهای
سرداده مرغِ عشق ز هر سو ترانهای
جِکجِککنان رسیده و پرواز میکنند-
گنجشکهای ناز به هر آشیانهای
تسبیحگوی، قمریِ نالان نشسته است-
با صدهزار زمزمه در کنجِ لانهای
دل برده از قناری این باغ، غنچهای؛
پروانه پرکشیده به شوقِ جوانهای
صحرا پر از طرواتِ باران و تازگیست
صدحیف! از تو نیست در اینجا نشانهای
دلهای بیقرارِ وصالات گرفتهاند-
از دوریِ جمالِ تو هر دم بهانهای
جمعاند عاشقان تو با یاد موی تو-
در پیچوتاب گعدهی بزم شبانهای
#امید_امیدزاده
هدایت شده از حاج محمد حسین اختردانش
.
.
﷽
.
••《 اَللّهُمَ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج 》••
.
.
💐 شب شعر امام حسنی (ع) 💐
🔸️با حضور شاعران آستان مقدس
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
.🗓 سه شنبه ۷ فروردین ماه ۱۴۰۳
⏰ شروع مراسم از ساعت ۲۰
📌 مسیر تشرف اول ؛
▫️باغ فیض
▫️خیابان شهید ناطق نوری
▫️روبروی بیمارستان سلامت فردا
▫️ کوچه شهید فضل الله اختردانش
▫️ پلاک ۷ علامت پرچم
📌 مسیر تشرف دوم ؛
▫️باغ فیض
▫️خیابان شهید ناطق نوری
▫️خیابان شهید ابراهیم نوری
▫️ انتهای خیابان امام رضا (ع)
▫️ پلاک ۲۰ علامت پرچم
.
🏴 حسنیه کریم اهلبیت (ع) 🏴
.
قناریانِ چمن، غرق در سرودِ حسن
هزار حاتمِ طائی، گدای جودِ حسن
رُبوده یوسفِ کنعان به خوشگِلی گویی_
ز گُلرخان جهان، لیک در نبودِ حسن!
چه مَرکبیست برایش وجود پیغمبر؟!
چه راکبیست برای نبی، وجودِ حسن؟!
علیست عاشق ذکر و نماز و تسبیحش
فرشتگانِ خدا محو در سجودِ حسن
نشستهاند دو زانو اهالیِ عرفان
پیِ شنیدنِ یک کشف از شهودِ حسن!
فرازمند و فراتر ز هر بلنداییست
ندیده است کسی لحظهای فرودِ حسن
برای مصلحتِ امتش به صلح نشست!
زدند طعنه که این هم بوَد به سودِ حسن
امان ز مکرِ منافق که ریخت زهرش را ...
امان ز فتنهی دوران: زنِ حسودِ حسن!
بمیرم آن همه انس و علاقهاش به حسین
که خواند با جگرِ خون، لبِ کبودِ حسن:
"شبیهِ روز تو هرگز نبوده روزِ کسی
شود فدای برادر، تمامِ بودِ حسن"
#امید_امیدزاده
May 11
هدایت شده از یا کریم
نان و نمک برداشت ظرفِ شیر را پَس زد
دستِ رَدی بر سینهی دنیای ناکس زد!
با دخترِ خود گفت مولا با دلی خسته:
امشب هویدا می شود اسرارِ سربسته
آمد به زیرِ آسمان و چشم او، وا شد
با حضرتِ معشوق، کمکم گرمِ نجوا شد
مرغابیانِ خانه -محزون- نغمه میخوانند
دور و برِ حیدر -هراسان- بیقرارانند
قلّابِ در هم التماسش کرد؛ اما رفت!
شیرِ خدا، شاهِ یقین، تنهای تنها رفت
در کوچهها میرفت و از او شب: فراری بود!
گویا میانِ حق و او، امشب قراری بود
مسجد به استقبالِ او آغوش وا کردهست
بنگر برای مَقدمش منبر بپا کردهست
فرمود: برخیزید از جا خفتگانِ شهر!
از خواب برخیزید ای تکفیریانِ دهر!
جسمی نجس برخاست تا جانِ حرم گیرد
با عدل، درافتاد تا نامِ ستم گیرد
شمشیر را از زهرِ کینه آب داده بود
تکیه به بیتقوایی مُرداب داده بود
تکبیره الاحرامِ مولا کعبه را لرزاند
مولودِ کعبه، قبله را سوی نجف چرخاند
در پیشگاهِ ربِّ اعلی، خَم شد و برخاست
از اعتبارِ عرشیان، طولِ رکوعش کاست
"سبحانَ ربّی" گفتنش ابلیس را ترساند
زهرا برایش "چارقل" در آسمان میخواند
پیغمبران، محوِ تماشای نمازِ او
جبریل، مستِ سجده و راز و نیازِ او
دستی برون، شمشیرِ پنهانی که بود آورد
با شدّتِ کفرش به فرقِ حق فرود آورد
فریادِ واویلا بلند از کهکشانها شد
فرقِ علیِّ مرتضی با شرک پیدا شد!
فُزت و ربِّ الکعبهی حیدر طنین انداخت
زخمِ حرامی، مرتضی را بر زمین انداخت
ارکانِ عالم، کَنده شد از قتلِ رکنِ دین
سجاده و محرابِ مسجد را ببین: خونین
#امید_امیدزاده
هدایت شده از یا کریم
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است
فرمودهاند باطن و حقیقت لیلهالقدر وجود مقدس حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) است و ظاهر لیله القدر، قطب عالم امکان حضرت ولی عصر(عجاللهتعالیفرجهالشریف) که ملائکه و روح در شب قدر بر ایشان نازل میشوند و مقدرات سالیانهی موجودات به امضای ایشان میرسد...
امشب توسل به این دو نور الاهی تاثیر مهمی در تعیین سرنوشت انسان دارد!
از همهی علیدوستان التماس دعای خیر دارم.
سلام علیکم
با تبریک عید سعید فطر و آرزوی قبولی طاعات برای همهی شیعیان گزارش تصویری شب شعر امام حسنی(ع) با حضور شاعران آستان اهلبیت(ع) که ۷فروردین ۱۴۰۳
در حسنیهی کریم اهلبیت(ع) برگزار شد تقدیم میگردد: