eitaa logo
یادداشت های فلسفی من
627 دنبال‌کننده
151 عکس
3 ویدیو
96 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی دیگر از مواردی که در مباحث لازم است به آن پرداخته شود، مبحث دوره بندی هایی است که برای ارائه گردیده، نقد و بررسی اقوال مطرح شده در این باب باعث می شود که بتوانیم مدل مطلوب خود را انتخاب کرده و با نقشه صحیحی وارد علم شویم. جناب کربن در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی خود، فلسفه اسلامی را به سه دوره تقسیم می کند: . از اوایل اسلام تا جناب . از سه قرن پیش از صفویه تا دوره‌صفویه، با تمرکز بر عرفا و الهات صوفیانه بخصوص . از دوره‌صفویه تا زمان خودشان از نکات مثبت تفکر ایشان برخلاف عموم مستشرقین دیگر این می باشد که در اندیشه خود به فلسفه ما بعد ابن رشد نیز توجه کرده اند و از لحاظ روشی این دقت را داشته اند که عرفان و شهود چه میزان در فلسفه اسلامی تاثیرگذار بوده است، اما دغدغه ای که ایشان نسبت به فضای مستشرقین داشتند(که در مقدمه و پایان بخش اول به آن اشاره کرده اند) باعث شد که ایشان در طرحشان توجه خاصی به جناب ابن رشد داشته باشند و او را معیار یک دوره لحاظ کنند، در حالی که شاید این امر با فضای واقعی فلسفه اسلامی خیلی همخوانی نداشته باشد، ضمن اینکه نگاه خاص ایشان به حکمت باعث می شود که ایشان مباحث عرفانی را به عنوان یک دوره خاص از حکمت اسلامی مطرح کنند، در حالی که در سنت اسلامی ما این دو علم از هم تفکیک شده‌اند.
( تاریخ فلسفه در اسلام) ایشان را در پنج دوره معرفی می کنند: . ظهور اسلام تا سقوط بغداد( قرون اولیه) . رخوت 50ساله .ابتدای قرن هشتم تا اوایل قرن دوازدهم( شکوفایی دوم) .سقوط150ساله . از نیمه قرن سیزدهم تا عصرحاضر( دوره تجدید) از جمله نکات مثبتی که در کار ایشان مشاهده می شود توجه به نقش ، و علوم دیگر، در است، به طوری که در قسمت ابتدایی و انتهایی کتاب به خوبی به این امور پرداخته اند. اما شاید بتوان گفت نقطه قوت این طرح موجب آن نیز شده است، توجه جدی ایشان به مقوله دین و فرهنگ اسلامی موجب گردیده که عملا معیار دوره بندی خود را دین و فرهنگ اسلامی قرار دهند و با فراز و فرود های دینی، فراز و فرود های فلسفی را هم تبیین کنند، در حالی که این تطبیق در واقعیت صحیح نیست، برای مثال دوره اول رخوت ایشان همزمان است با نهضت فلسفی و شاگردانشان که به فلسفه جانی دوباره بخشیدند .
حفظه الله( دروس تاریخ فلسفه اسلامی) ایشان بر اساس روش فلسفه ورزی فیلسوف، را به چهار دوره تقسیم کرده و برای هر دوره مصادیقی را عنوان نموده اند: . : (کندی_ ابن رشد): افرادی مثل کندی، رازی، فارابی، ابن سینا، اخوان الصفاء و ابن رشد از فلاسفه شاخص این دوره می باشند. (غزالی_دوانی): شامل افرادی مثل غزالی، سهروردی، خواجه طوسی، علامه حلی، قطب رازی، صدرالدین دشتکی و دوانی می گردد. : با میرداماد و مکتب یمانی شروع می شود و در صدرا و حکمت‌ متعالیه به بلوغ می رسد، از جمله فلاسفه این دوره میرداماد، صدرا، فیض کاشانی، لاهیجی و نراقی می باشند. : ویژگی این دوره تطبیق فلسفه اسلامی و فلسفه غرب و توجه به نیاز های اجتماعی می باشد، این دوره با علامه شعرانی و علامه طباطبایی رحمه الله علیهما آغاز می شود و تاکنون و به وسیله‌ی شاگردان ایشان ادامه دارد. در کنار توجه کردن به که نقطه قوت این تحقیق می باشد، می توان این اشکال را به آن وارد کرد که جدا از ایرادات مصداقی مثل وارد کردن غزالی در میان فلاسفه، توجهی به روند شکل گیری فلسفه اسلامی و زمینه های رشد و نمو آن نشده است .
حجه الاسلام و المسلمین حفظه الله(دین پژوهی معاصر، فصل نهم) ایشان و را به شش دوره تقسیم بندی می کنند: . و ظرفیت های عقلانی که در وجود دارد. . تامل مسلمانان بر روی متون دینی که سبب شکل گیری نحله های مختلف فکری در جهان اسلام می گردد. . که از قرن دوم تا نیمه دوم قرن چهارم ظهور و بروز دارد و موجب ورود افکار مختلف به جهان اسلام می شود. . نیمه دوم قرن چهارم تا جناب که همراه با تامل و تعقل جدی فیلسوفانی مانند فارابی و ابن سینا بر روی متون دینی و فلسفی می باشد که منجر به شکل گیری فلسفه اسلامی می گردد. . از جناب صدرا تا جناب رحمه الله علیهما؛ در این دوره فیلسوف بزرگ، جناب صدرالمتالهین، با سبک منحصر به فرد خویش توانستند میان ، برهان و را جمع کرده و به این ترتیب ضمن نوآوری های بسیار در فلسفه اسلامی، به نزاع بلندمدت میان فلاسفه، عرفا و متکلمین پایان دهند. . از جناب علامه و شاگرد بزرگ ایشان رحمه الله علیهما تا به الان که در این دوره فلاسفه ما با حفظ مبانی صدرایی به نوآوری های صوری و محتوایی دست زدند که توانست قدرت فلسفی را ما را در مقابل اندیشه های رقیب و مسائل روز نشان دهد. از جمله نقاط مثبت این دوره بندی توجه به ظرفیت های اسلامی و زمینه هایی است که دین برای رشد عقلانیت ایجاد کرده است، این دوره بندی گام به گام ما را تا تکوّن فلسفه اسلامی جلو می برد و بالندگی و اهمیت آن را در زمان نمایان می کند، اما وجه ضعفی که در آن دیده می شود این است که ایشان دوره چهارم را بسیار گسترده لحاظ کرده اند، در صورتی که این دوره با وجود فیلسوفی مانند و ظهور مکتب او، حداقل این ظرفیت را داشت که خود به دو دوره تقسیم گردد.
(مقدمه شرح قبسات) ایشان فلسفه اسلامی را در قالب زیر می کنند: . بدو پيدايش در حوزه تفكّر اسلامى تا ابو نصر فارابى و ابن سينا . ابن سينا تا سهروردى و خواجه نصير الدين طوسى. . طوسى تا ميرداماد (ظهور مكتب شيراز). . ميرداماد تا ملاّ على نورى (ظهور مكتب اصفهان). . ملاّ على نورى تا عصر حاضر (ظهور مكتب تهران). توجه به ادامه حیات فلسفه در قالب شروح کلامی از جمله نکات برجسته این دوره بندی می باشد، اما عدم پرداخت به بحث نهضت‌ ترجمه و فلسفه‌ تطبیقی در جهان معاصر را می توان از نقاط ضغف آن در نظر گرفت.
( فلسفه در سرزمین نبوت) ایشان مقاطع فلسفه اسلامی را به شکل زیر تقسیم بندی کرده و برای هر قسمت توضیحی کوتاه ارائه می دهند: : در اینجا به خوبی به تاثیر قرآن و وحی در مواجهه مسلمانان با فلسفه اشاره می کنند. : تذکر می دهند که فلسفه اسلامی صرفا ترجمه متون یونانی نیست و موسسان آن از جمله فارابی و ابن سینا ابتکارات فراوانی داشته اند. : با اشاره به این مطلب که ایشان به امور باطنی توجه داشته اند و در روش به نوعی نوفیثاغورثی به حساب می آمدند، اجملا به بعضی از فلاسفه آن ها مثل حمیدالدین کرمانی و گروه می پردازند. : در اینجا به شرح حال کوتاهی از افرادی مثل بیرونی و توجه می کنند. : به و و فعالیت های آن ها علیه فلاسفه می پردازند و تذکر می دهند که تقریبا از این زمان است که می توان گفت کلام شروع به عقلی شدن می کند. : با اشاره به فلاسفه ای مثل و به این بحث می پردازند که اگر را کنار بگذاریم، فلسفه در غرب جهان اسلام گرایش های قابل توجه ای دارد. و مکتب اشراق: در اینجا به ارتقایی که جناب سهروردی در روش فلسفی خود داشتند می پردازند و اشاره می کنند که می توان گفت از اینجا کار خودش را آغاز کرده است. : با پرداخت به و و اشاره به اشخاصی مثل ابن ترکه و نشان می دهند که چگونه این افراد سعی در جمع فلسفه، کلام و عرفان داشته اند که ثمره آن را به خوبی در مکتب اصفهان می بینیم. و فلسفه در هند و ترکیه عثمانی: اشاره می کنند به مکتب و شاگرد برجسته ایشان جناب و اثراتی که این مکتب از خود برجای گذاشت. : با ذکر ظرفیت های به تبیین ارزش های آن در جهان معاصر و مواجهه با چالش های جدید می پردازند. توجه کردن به بسترهای اسلامی، مکاتب مختلف فلسفی و ظرفیت های معاصر از نقاط تحسین برانگیز این دوره بندی می باشد، اما با در نظر گرفتن این نکته که در یک باید به ذکر جریان هایی پرداخت که حداقل بر دوره بعد از خود به صورت جدی تاثیرگذار باشند، ذکر فیلسوفان مستقل، فلسفه اسلامی در اسپانیا و فلسفه اسماعیلی وجهی پیدا نمی کند، ضمن اینکه لازم بود ایشان علاوه بر بحث از ظرفیت های اسلامی، به جریان نیز اشاره ای می کردند.
از نظر ما به شش دوره کلان که خود دارای بخش های مختلفی هستند تقسیم می شود: ( از آغاز اسلام تا نیمه قرن دوم، قبل از منصور دوانیقی): این دوره را می توان یکی از بال های تفکر عقلانی مسلمانان به شمار آورد، دعوت اسلام به کردن و کردن مسلمین را در شرایطی قرار می دهد که ضمن به وجود آوردن نحله های مختلف فکری، به شکلی فعال با اندیشه های دیگر همچون رو به رو گردیده و محتوای مطلوب خود را از آن دریافت کنند. در اواخر این دوره و زمان بنی امیه است که با ترجمه برخی از متون طبی و نجومی ما برای اولین بار با پدیده در جهان اسلام رو به رو می گردیم. ( نیمه دوم قرن دوم تا حدود اوایل قرن پنجم): در این دوره با حمایت دستگاه از نهضت ترجمه رو به رو هستیم؛ با حمایت خلفا از نهضت ترجمه، افراد و خانواده های سرشناس بسیاری به ورود در این وادی تشویق می شوند. این پدیده باعث به وجود آمدن ظرفیتی عظیم برای تحقق نهضت ترجمه به شکلی دقیق می گردد. در این دوره است که ما باید نوع مواجههٔ السلام با نهضت ترجمه را واکاوی نموده و بررسی کنیم که این نهضت چگونه باعث ظهور فلاسفه ای مستقل همچون گردیده است. به دست و تکامل آن به دست : در این دوره ضمن پرداخت به بعضی از فلاسفه مثل سجستانی و اخوان الصفاء و...، به صورت تفصیلی به در قالب کار جناب فارابی و ابن سینا پرداخته می شود و نشان داده می شود که فلسفه اسلامی به چه نحو تکون یافت و دلیل اسلامیت آن چه چیزی می باشد. : این دوره را می توان به دو بخش و ظهور تقسیم بندی کرد. در بخش اول فلسفه با موضع گیری شدید افرادی چون و به صورت جدی ضربه دیده و تا مرز نابودی پیش می رود، اما با ظهور جناب شیخ اشراق و توجه ایشان به کاستی های مشاء و ارائه راه حل های بدیع برای رفع این نواقص، فلسفه اسلامی به نوعی نجات یافته و راه خود را در فضای حکمی ادامه می دهد. فلسفه و امتزاج فلسفه وکلام با نیم نگاهی به شریعت و عرفان نظری( بعد از تا ): جناب خواجه با توجه به جایگاه علمی و اجتماعی که داشتند و با تدریس کتب مشاء و اشراق و پاسخ گویی به شبهات متکلمین بخصوص فخررازی در مثل شرح اشارات و نقدمحصل باعث رونق دوباره فلسفه می گردند، ایشان با تالیف کتاب تجرید و تلفیق فلسفه و کلام عملا کاری می کنند که از این زمان به بعد هرکس درصدد تحصیل برمی آید مجبور به مطالعه فلسفه نیز گردد، در ادامه این فضا می باشد که ما با جناب میر‌ سید شریف رو به رو می شویم که ایشان با به وجود آوردن زمینه جمع میان فلسفه، کلام، دین و حتی عرفان نظری را فراهم تر می کنند. : این دوره را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: بخش اول، شکل گیری توسط جناب صدراست. حکمت متعالیه توسط ایشان و با ظرفیتی که پیشتر مکتب شیراز، مکتب اشراق و جناب ایجاد کرده بودند تحقق یافت؛ اما متاسفانه حکمت متعالیه در این بازه به دلیل عظمت افکار جناب میرداماد، بروز فتنه افغان و تضعیف ، به طرز شایسته ای گسترش نیافت؛ اما با ظهور و شاگرد ایشان جناب ، فلسفه صدرایی جانی دوباره گرفته و شهرت قابل توجهی پیدا کرد. جناب ملاعلی نوری با تربیت شاگردان برجسته‌ای مانند و پدر، را در نقاط مختلف ایران گسترش دادند؛ به طوری که برای مثال زنوزی پدر با تاسیس ، زمینه تربیت شاگردانی را فراهم کردند که در دوره های بعد و با هجرت ایشان به حوزه های نجف و قم، شاگردانی همچون و رحمه الله علیهما پرورش یافتند. پس از این دوره، فلسفه صدرایی وارد بخش سوم خود که وجه بارز آن مواجهه با مکاتب فکری مختلف بخصوص است، می گردد. همچنین در این زمان، حکمت متعالیه با شکل گیری انقلاب اسلامی وارد عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شده و چالش های جدیدی را تجربه می کند که این امر تاکنون نیز ادامه دارد.
نقد، تایید یا ارائه یک دوره‌بندی به این مطلب وابسته است که ما ملاک خود را در این امر مشخص کنیم و نشان دهیم که برچه اساسی به این تقسیم بندی دست زده ایم. برای دوره‌بندی مقاطع مختلف یک علم ملاک‌های مختلفی ارائه شده است: برای مثال بعضی را معیار قرار داده اند، برخی به شخصیت های تاثیرگذار آن علم توجه کرده اند، گروهی صرفا به بحث توجه کرده و مثلا یک قرن را نشان دهنده یک دوره دانسته اند و... . اما شاید بتوان گفت هیچکدام از این معیار‌ها آنطور که باید نمی توانند مقاطع حساس یک علم را به ما نشان بدهند، برای مثال تحولات تاریخی چه بسا با تحولات علمی همسان نباشند یا توجه صرف به بحث زمان این مشکل را به وجود آورد که ما در یک قرن با چند تحول تاریخی مهم رو به رو باشیم یا بعکس چند قرن بگذرد و امر خاصی را مشاهده نکنیم، لذا لازم است که به دنبال معیار‌های دیگری باشیم که ضمن داشتن کمالات قبلی، دارای ویژگی هایی باشند که ما را در تحقق دقیق تاریخ آن علم کمک کنند؛ ما برای این مهم دو مورد زیر را پیشنهاد می دهیم: . توجه به که توسط اشخاص و گروه های مختلف اتفاق می افتد و موجب به وجود آمدن یک جدید می گردد. .توجه به ، ، و اندیشه که نشان دهنده دوران شکوفایی، افول و تاثیر آن در اندیشه های ما بعد خود می باشد.
بازدید کننده ای را در نظر بگیرید که با سهل انگاری و بدون نقشه‌ای مطلوب وارد در شهر شده و درصدد بازدید از آن است. وضعیت این شخص به چه شکل خواهد بود؟ آیا جز سرگردانی و بی بهرگی چیزی نصیب او خواهد شد؟آیا این حیرت اجازه بررسی دقیق شهر را به او خواهد داد؟ حال در نقطه مقابل گردشگری را تصور کنید که با در دست داشتن نقشه ای از اماکن مهم شهر، به آسودگی وارد آن می گردد و پس از بازدیدی جامع و کسب اطلاعات لازم به سفر خود پایان می دهد. وارد شدن در شهر عظیم علم نیز دقیقا به همین شکل است. اگر پژوهشگر، در بررسی اولیه ای که از علم دارد با توجه به اشخاص تاثیر گذار و جریان های گوناگون فکری، نقشه راهی برای بازدید‌های بعدی خود مهیا نکند، جز حیرت و سرگردانی چندباره چیزی عاید او نخواهد گردید.
را می توانیم بر اساس شروع، گسترش و پختگی به سه کلان تقسیم بندی کرده و مورد بررسی قرار دهیم: دوره اول: از اواخر بنی امیه تا زمان مامون : دستگاه ترجمه در این مقطع که اوج آن مقارن با حکومت منصور و هارون عباسی است، با ترجمه کتب مختلف از فنون مختلف بخصوص در زمینه های طبی و نجومی به شکل غیرمنسجم در حال شکل گیری و اوج گیری می باشد. در این دوره است که بعض از فرق اسلامی تحت تاثیر ترجمه برخی از کتب منطقی دچار تحولاتی می گردند که به مذهب می توان به عنوان نمونه بارز این مطلب اشاره کرد. جناب ابوسهل نوبختی و یوحنا ابن ماسویه از مترجمین برجسته این دوره می باشند. دوره دوم: از زمان مامون تا اواخر قرن سوم که این دوره را می توان به عنوان اوج نهضت ترجمه در نظر گرفت. در این دوره است که نهضت ترجمه با تاسیس دارای انسجام و نظم گردیده و ترجمه چه از حیث کمی و چه از حیث کیفی رشد قابل توجه ای می کند. ترجمه کتب منطقی و فلسفی در این مقطع گسترش عمده ای می یابد و آثار مختلف و به زبان عربی برگردانده می شوند. به می توان به عنوان برجسته ترین مترجم این دوره اشاره کرد که به زبان و فنون مختلف مسلط بوده و تولیت بیت الحکمه را نیز برعهده داشت. پسر و خواهرزاده حنین، اسحاق بن حنین و حبیش بن حسن اعسم از دیگر مترجمان برجسته این دوره می باشند. از جمله آثار مهم حکمی که در این دوره ترجمه شد می توان به: کون و فساد ارسطو، رساله سوفیسط افلاطون و رساله نفس و مابعدالطبیعه ارسطو اشاره کرد. دوره سوم: قرن چهارم مقطع زمانی این دوره را شکل می دهد. در این دوره به دلیل ترجمه اکثر کتب طبی و نجومی در دوره های قبلی و متخصص شدن مسلمین در این زمینه ها، با ترجمه های کم تری در این موارد رو به رو هستیم و لذا حجم عمده مطالب مربوط به حیطه علوم حکمی می باشد ( البته در همین زمان ما با تالیفاتی از مسلمین رو به رو هستیم که نشان می دهد ایشان در این زمینه نیز کم و بیش دارای تسلط شده اند) به ابوبشر متی ابن یوسف (استاد احتمالی فارابی در منطق)، سنان بن ثابت و یحیی بن عدی(شاگرد فارابی) به عنوان مترجمین این دوره اشاره کرد. کتاب برهان، مغالطه و شعر ارسطو و مبادی الهندسیه افلاطون از جمله آثار مهمی است که در این دوره بر روی آن ها کار شده است.