eitaa logo
یک حس خوب
205 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
532 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 خدا آنچه را که بر ما گذشت برایمان جبران می کند... ☀️ 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 ⭕️نگاه جمهوری اسلامی به بانوان؛ فعالیت اجتماعی آری؛ نگاه ابزاری، نه 💬 رئیس‌جمهور در دیدار با شرکت‌کنندگان جشنواره رسانه‌ای خورشید: 🟠جمهوری اسلامی هم نگاه ابزاری غرب به زن را نفی می‌کند و هم مخالف خانه‌نشینی زنان است. 🟢زن هم‌دوش مرد می‌تواند منشا اثر در جامعه‌سازی باشد. زن هم در خانواده نقش اساسی دارد و هم در جامعه موثر است. 🇮🇷 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
🔺🔴🔸🔺🔴🔸🔺 📣 🥈بانوی اسکیت‌ فری استایل ایران نقره‌ای شد 🛼ترانه احمدی در فینال مسابقات اسکیت فری‌استایل بازی‌های آسیایی موفق شد با قرار گرفتن در رده دوم مدال نقره را از آن خود کند. 🏆ترانه احمدی: برای طلا آمده بودم و چیزی از حریفم کم نداشتم. به عکس‌العمل ابتدایی خودم باختم. 🇮🇷 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💟 💎رومینا سالک، رکورد اسکیت جهان را شکست. 🛼تاریخ‌سازی بانوی اسکیت‌باز ایرانی؛ رکورد اسکیت جهان شکسته شد. 🏆«رومینا سالک» بازیکن اسکیت فری استایل کشورمان با ثبت رکورد ۴/۲۵۴ صدم ثانیه توانست رکورد انفرادی جهان را بشکند. 🇮🇷 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
🌿 یا اباعبدالله ♡ من عوض شدم ولی تو حسین بچگیمی ... ♥️ ✋🏻 🌿 @yek_hesse_khob 🦋
🌾 💌یا ایّها العَزیز... باید این جمعه بیاید، باید! من دگر خسته شدم از شاید!...🤍 🪴 🌸 @yek_hesse_khob 🦋
یک حس خوب
#لایف_استایل📲 🧑‍💻عصر دیجیتال ⁉️نکات مثبت اینستاگرام. ⭕️مزیت‌های اینستاگرام برای کسب و کارها 🟠شما
📲 🧑‍💻عصر دیجیتال ⁉️نکات مثبت اینستاگرام 🟠در ادامه امکانات مثبت اینستاگرام برای کسب و کارها: 🟣شما به عنوان یک فروشنده‌ی مجازی، این امکان رو دارید که مراقب رقباتون باشید و ببینید اون‌ها چطور با مشتری‌هاشون برخورد می‌کنند و از چه شیوه‌هایی برای تبلیغ و فروش استفاده می‌کنند. 🔵می‌تونید یک فروشنده‌ی خلاق باشید و برای معرفی محوصلاتتون خلاقیت به خرج بدهید. ⚪️اینستاگرام یک رسانه دیداری و سمعی و بصری هست و این یعنی بهترین فرصت برای دیده شدن و بازاریابی مشاغل. ... 💻 📺 📲 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💫 چشم دوخته دلم به معجزه دست های تو... 🕊 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
💌 یا رب از هر چه خطا رفت هزار استغفار... ☀️ 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
💟 ⭕️۴۷ درصد دانشجویان بین‌المللی در کل جهان، زن هستند و تعدادشان از مردان کمتر است. 👩‍🎓اما بعد از اعلام نتایج کنکور ۱۴۰۲ کشورمان، مشخص شد که ۶۱ درصد قبول‌شدگان این آزمون، زنان هستند و فقط ۳۹ درصد سهم مردان شده است. 💌 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
📚💌📚💌📚 📕 📿 ✍ 📘این اثر به بازخوانی زندگی رسول مکرم اسلام از سه متن کهن به نام‌های تفسیر سورآبادی، سیرت رسول‌الله و شرف‌النبی پرداخته که از تولد تا رحلت آخرین فرستاده الهی را برای خواننده روایت می‌کنند. 📙"قاف" داستان عشق است. داستان پیامبری بزرگ به روایت کهن تاریخ. با کلمات دلنشینی که در فطرت فارسی زبانان بوی اصالت و دلدادگی می‌دهد. ✂️بریده‌ای از کتاب جبریل دست به پشتِ مصطفا بازنهاد، گفت: «در این راه عجایب‌ها بینی و معانیِ آن بِنَدانی تا من تو را نگویم. و مُنادیان تو را از هر سوی آواز دهند. نِگَر تا اجابت نکنی! به آخر من تو را بگویم که آن چیست.» 📕کتاب قاف را انتشارات شهرستان ادب، در  ۱۱۶۴ صفحه منتشر کرده است. 📚 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💟 💎چطور یک بانوی باشخصیت باشیم؟ 💢به دنبال تغییر بقیه نباشید 🟢وقتی کسی خودش نخواد تغییر کنه، شما نمی‌تونید برای اون کاری کنید.🤷‍♀ ⭕️برای پیشرفت در زندگی، بجای تلف کردن وقتتون برای تغییر بقیه؛ به ایجاد تغییرات مثبت در خودتون بپردازید.👌 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
💫 دلم گرفته خدایا تو دلگشایی کن... 🕊 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
هدایت شده از یک حس خوب
📚💌📚 🌸رمان 🦋 را در کانال بخوانید...👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
✂️📕💌✂️📙💌✂️📔 📚 🦋 💌 سر رسیدن ارشیا درست وقتی طاها و ریحانه مقابل هم لبخند می‌زدند، دومین شوک امروز بود. از تعجب داشت شاخ در می‌آورد. ارشیا آمده بود آن هم با بی‌بی... لبخند کش آمده‌ی ریحانه ناخوداگاه جمع شد و نگاهش به نگاه همسرش گره خورد. چقدر دلتنگش بود. چه عجیب بود این سرزده آمدنش. عمو با خوشحالی برای خوش‌آمدگویی پیش رفت. ترانه با شیطنت گفت: _به‌به جورمون جور شد! شوهر خواهر عزیز هم تشریف آوردن. ریحانه آبروداری کن. ببینم این ننه نقلی بامزه کیه؟ مامان بزرگش؟ نمیری سلام کنی؟ _چرا میرم... واقعا خوشحال بود از دیدنشان و البته متعجب. از بی‌بی خجالت می‌کشید چون بجای تشکر از زحمات چند روزه‌اش، بخاطر دعوای آن شبش با ارشیا، بی‌خبر از خانه‌اش رفته بود و حتی به بهانه‌ی اینکه حالش خوب نبوده جواب تلفنش را هم نداد. صورت چروک خورده و سردش را بوسید. _خوش اومدی بی‌بی جان _خوش باشی مادر. خوبی؟ تو راهیت خوبه ایشالا؟ سرش را پایین انداخت و جواب داد: _الحمدالله، ببخشید منو... بخدا ... نگذاشت حرفش را ادامه بدهد. دستش را فشار آرامی داد. چشم‌های مهربانش را بست و باز کرد و گفت: _قسم نخور تصدقت. قربون خدا برم. قسمت بوده که من پیرزن واسه خاطر پادرمیونی بین تو و ارشیا، پاشم بیام مجلس امام حسین و خانواده‌ی گلت رو ببینم. _پس بریم تو. اینجا هوا سرده. دیگه کم‌کم مراسمم شروع می‌شه. _بریم مادر. بریم که من یه باد بهم بخوره تا ته زمستون مریضم. چقدر خوب بود بودن بی‌بی. انگار حالا ارشیا هم خانواده‌دار شده بود. بدون اینکه به ارشیا نگاهی بکند همراه بی‌بی وارد خانه شد. کاش در مورد او و طاها فکر بدی نکرده باشد حداقل. پشتی را کشید پشت بی‌بی تا تکیه بدهد. _دستت درد نکنه، خیر ببینی. خودش هم نشست و گفت: _خواهش می‌کنم. دیگه چه خبر؟ _به اندازه‌ی زمین و آسمون خوشحالم این روزا. الهی شکر. _خبر جدیدی شده مگه؟ _دیشب ارشیا باباشو آورده بود پیشم؛ بعد از این‌همه سال... دلم روشن شده. قوت برگشته به زانوهام. خدا از سر تقصیرات هممون بگذره. مخصوصا مه‌لقا. چی بگم که تف سربالاست. _خداروشکر. خیلی خوشحال شدم. چه کار خوبی کرده ارشیا. _آره بچم، اما خب... _خب چی بی‌بی؟ _دل خودش خوش نیست. دیدم این چند روزه مثل مرغ سرکنده شده. نتونستم طاقت بیارم. امروز بهش گفتم اگه دردت دیدن زنته خب پاشو بریم ببینش. از خدا خواسته بود. دست منو گرفت اومدیم اینجا. چقدر ذوق زده بود ریحانه. انگار دختر هجده سال بود و برگشته بود به شور و حال پیش از ازدواج... ... 📨 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
☘ قسم به درخت تنومند مقاومت انّ الباطلَ کان زهوقا.🇵🇸 ❤️‍🩹 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
🌿 ♦️رژیم غاصب، رفتنی است. امروز نهضت فلسطین از همیشه سرحال‌تر است.(رهبر معظم انقلاب) 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
📲 🧑‍💻عصر دیجیتال ⁉️نکات مثبت اینستاگرام. 🟣در ادامه امکانات مثبت اینستاگرام برای کسب و کارها: 🟢این اپلیکیشن نرخ تعامل بالایی داره و افراد زیادی در کم‌ترین زمان ممکن، محصول شما رو می‌بیین. 🟡هر لایکی که زیر پستِ معرفیِ محصول شما اضافه می‌شه، یعنی یک نفر بیشتر شما رو دیده. 🟠هشتگ‌گذاری باعث می‌شه که انواع کسب و کارها و محصولات، خیلی بهتر و بیشتر دیده بشه. ... 💻 📺 📲 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
🔴لایه محافظ! 🚆ابتکار زنان آمریکایی برای ورود به مترو 🔺به گزارش دیلی میل در سال‌های اخیر بسیاری از زنان آمریکایی تصمیم گرفتند برای جلوگیری از آزار و اذیت توسط مردان، دست به پوشیدن لباس‌های پوشیده‌تر بزنند، این لباس‌ها لقب «لایه محافظ» را گرفته! 🔻به گفته این زنان در شبکه‌های اجتماعی، آن‌ها سعی می‌کنند هنگام حضور در عموم، با پوشیدن پیراهن آستین بلند و یا ژاکت روی لباس‌های عادی، بدن خود را کم‌تر به نمایش بگذارند تا کم‌تر مورد آزار، چشم چرانی و یا متلک قرار بگیرند. 🔻این زنان می‌گویند این کار را مخصوصا در وسایل حمل‌ونقل عمومی مانند مترو بیشتر انجام می‌دهند. در آمریکا مترو و دیگر وسایل حمل‌ونقل، دارای جایگاه مخصوص زنان نیستند! 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💫 همین که بی اجازت برگی به زمین نمی‌افته دلم بهت گرمه... 🕊 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
هدایت شده از یک حس خوب
📚💌📚 🌸رمان 🦋 را در کانال بخوانید...👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
✂️📕💌✂️📙💌✂️📔 📚 🦋 💌 ترانه که سینی چای را تعارف کرد، فکرش به زمان حالا برگشت. تشکر کرد و برداشت. ترانه کمی خم شد و کنار گوشش گفت: _خوش می‌گذره؟ _یعنی چی؟ _شوهر بیچارت رو ول کردی تو حیاط. با هیشکی هم که درست و حسابی آشنا نیست. کز کرده یه گوشه نشسته. دستش را دور لیوان پیرکسِ داغ حلقه کرد: _میگی چیکار کنم؟ ترانه نشست و سینی خالی را گذاشت روی پایش. آرام گفت: _پاشو برو پیشش. تو بهش احترام نذاری کی بذاره؟ بنده خدا برداشته مامان بزرگش رو با این سن و سال آورده برا چی؟ که مثلا واسطه بشه. نگو که نفهمیدی. ببین ریحانه من تاحالا اگه خودم آتیش بیار معرکه بودم و بر ضد شوهرت، الان دیگه می‌گم بیخیال. ولش کن این لوس بازیا و توقعات بیجا رو. برو بچسب به شوهرت و زندگیت. بخدا من یه تار موی گندیده همین نوید رو به دنیا نمیدم. توام که نگفته همه می‌دونن چقد زن زندگی هستی... ریحانه طوری که بی‌بی نشنود با تعجب گفت: _این حرفا رو تو داری می‌زنی ترانه؟! تویی که تا یه ماه پیش چشم دیدن ارشیا رو نداشتی؟ _الکی منو مقصر نکنا. بعدم اصلا آره، من چشم دیدنش رو نداشتم اما بابا اون تا یه ماه پیش بود. اولا تو حامله نبودی و منم قرار نبود خاله بشم؛ دوما واقعا هرچی بیشتر پیش میره و زندگیت زیر و رو می‌شه انگار ارشیا هم بیشتر از قبل متحول می‌شه و با چنگ و دندون می‌خواد شما رو حفظ کنه. آخه طرف پارسال اصلا آدرس خونه عمو رو نداشت! الان بخاطر گل روی حضرت علیه پاشده اومده هیئت و نشسته داره با طاها حرف می‌زنه... دیگه چی می‌خوای؟ شوهر از این ایده‌آل‌تر؟ بیخودی هول شد. لیوان چای توی دستش لب پر زد و چای نیمه داغ ریخت روی مچ دست راستش. _چته ریحانه؟ سوختی که دختر. با لب‌هایی که حسابی رنگ باخته بود پرسید: _گفتی الان داره چیکار می‌کنه؟ _وا! خب نشستن رو تخت توی حیاط با طاها و حرف می‌زنن... می‌بینی که هنوز مراسم شروع نشده بیان تو. _چرا با طاها؟ این همه آدم. نکنه؟ _نکنه چی؟ بلند شد و مستاصل ایستاد. نتوانست ادامه‌ی حرفش را بزند. می‌خواست بگوید نکند چون موقعی که سر رسیده بود و او و طاها را با لبخند دیده، شک به جانش افتاده. هنوز هم خیالش از غیرت زیادی شوهرش راحت نشده بود. بی‌بی که تابحال توی کیف کوچک ورنی مشکی‌اش دنبال چیزی بود، حالا از داخل جعبه، عینکش را درآورد و بعد کتاب ارتباط با خدا را باز کرد. ریحانه باید می‌رفت پیش ارشیا... اوضاع خطری بود. ترانه پوفی کشید و گفت: _خدا بخیر بگذرونه فقط. ریحانه یکم تدبیر داشته باش خواهر. _حواست به بی‌بی هست؟ _خیالت راحت. تازه میخوام باهاش رفیق بشم. تو برو. چادرش را جلوتر کشید و در را باز کرد. آنجا نشسته بودند. ارشیا هم یک لیوان چای توی دستش بود. طاها با دیدنش دستی مردانه به پشت ارشیا زد. بلند شد و گفت: _خلاصه که خیلی خوشحالمون کردی امروز. با اجازه من برم ببینم مداح کجاست. _خواهش می‌کنم، مزاحم کارت نمی‌شم. _اختیار داری، با اجازه فعلا. کلا آدم باشعوری بود طاها. انگار نگفته فهمیده بود که حالا وقت رفتن است. ریحانه نزدیک شد و پرسید: _اجازه هست؟ ارشیا با ریش‌هایی که از حد معمولش کمی بلندتر شده بود لبخند زد: _اجازه می‌خواد؟ بفرمایید. نشست. خیالش کمی راحت شده بود که حداقل از انتهای گفتگویش با طاها بوی کدورت نمی‌آمد. عطر گلاب و دارچین مشامش را پر کرده بود. توی این اوضاع هم هوس شله زرد کرد. خنده اش گرفت. _به چی می‌خندی؟ نگاهش کرد. دوستش داشت. بجز ارشیا هیچ مردی را توی قلبش راه نداده و نمی‌داد. _خواب‌نما شدی که اومدی؟ _سوال رو با سوال جواب میدن خانوم؟ _همیشه خواهشم که می‌کردم توجهی نداشتی. حتی نمی‌ذاشتی که من بیام. نباید تعجب کنم؟ _اونی که تو بهته منم... ارشیا لیوان چای را گذاشت روی فرش قرمز و ادامه داد: _گیجم هنوز، اما خیلی چیزا عوض شده. _چی مثلا؟ _یه سوال بپرسم، توقع داشته باشم که جواب رک بگیرم؟ _خب... آره. خیره شد به چشم‌های کنجکاو ریحانه و پرسید: _حتی اگه در مورد طاها باشه؟ ... 📨 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💌 تنها کسی که میتونه دنیاتو عوض کنه خودتی... ☀️ 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
💕💍 💌تکنیک مدیریت خشم داشته باشید. 📍باید و نباید، ریشه‌ی خیلی از پرخاشگری‌های زندگی مشترکه. 👩‍❤️‍👨گاهی وقت‌ها زن و شوهر، بیش از حد معمول از باید و نباید استفاده می‌کنند. 🧐راهکاری هم هست؟ 😌می‌تونیم جایگزین بهتری داشته باشیم؛ مثلا "بهتر بود" و "بهتر نبود". 😇اگه این کار می‌شد بهتر بود، یا اگه این کار نمی‌شد بهتر نبود؟ 😉اینطوری سایه‌ی سنگینِ اجبار و توقع از زندگیتون برداشته میشه. 💟 🦋 @yek_hesse_khob🌹
📲 🧑‍💻عصر دیجیتال 💢و اما... ⁉️یعنی اینستاگرام، یه اپلیکشنِ صرفا خوب و عالی هست و هیچ بدی و ضرری نداره❓ 🔴در جواب باید گفت که مشخصا استفاده نادرست از هرچیزی و در اینجا به طور خاص از اپ اینستاگرام، باعث به وجود اومدن آسیب‌های جبران ناپذیری می‌شه. 🟣یکی از مهم‌ترین مضرات این اپلیکیشن وقتی هست که مشترکین بیشتر از حد نرمال بهش وابسته می‌شن. 🟠یعنی می‌شه بهش معتاد شد❓ 🟡بله! اعتیاد که فقط از نوع وابستگی به مواد مخدر نیست، استفاده مخرب از هر چیزی می‌تونه اعتیادآور باشه. ... 💻 📺 📲 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💫 گر کسی نیست خدا هست هنوز... 🕊 🦋 @yek_hesse_khob 🌹
هدایت شده از یک حس خوب
📚💌📚 🌸رمان 🦋 را در کانال بخوانید...👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
✂️📕💌✂️📙💌✂️📔 📚 🦋 💌 ارشیا خیره شد به چشم های کنجکاو ریحانه و پرسید: _حتی اگه در مورد طاها باشه؟! هیچ گناهی مرتکب نشده بود. تمام سال‌های گذشته و حتی از وقتی پای سفره‌ی عقد با ارشیا نشسته بود، تمام ذهن و قلبش را متعلق به همسرش می‌دانست و بس! اصلا جایی و دلیلی برای فکر کردن به پسرعمویی که خودش ردش کرده بود نداشت. علاوه بر متاهل بودن، متعهد هم بود. با این افکار تبسم کوچکی کرد و پاسخ داد: _حتی اگه در مورد پسرعمو باشه _خواستگارت بوده نه؟ به صورت و فک منقبض شده‌ی ارشیا نگاه کرد. نمی‌دانست از کجا، اما حالا که بالاخره فهمیده بود باید دلش را آرام می‌کرد و خیالش را راحت. با خونسردی گفت: _بله. همه‌ی دخترا قبل از ازدواج یه تعدادی خواستگار دارن. _بعد از ازدواج چی؟ بهشون فکر می‌کنن؟ _نمی‌دونم من جای بقیه نیستم... _جای خودت جواب بده. لطفا. _نه! من بعد از ازدواج فقط به یه مرد فکر کردم اونم تو بودی. طاها برام با مردای دیگه فرقی نداره... انگار نفسش را راحت بیرون فرستاد، موهایش را عقب زد و گفت: _از تو غیر از این توقع نداشتم! تمام سال هایی که باهم زندگی کردیم؛ البته به جز چند ماه اول که هنوز تحت تاثیر رفتار مه‌لقا و نیکا بودم، به تو اعتماد داشتم و همه‌جوره خیالم راحت بوده ازت. همون موقع‌هام که پا پیش گذاشته بودم فریبا گفته بود پسرعموت خاطرخواهت بوده و بهش گفتی نه. می‌دونستم چرای نه گفتنت رو، ولی می‌ترسیدم. می‌ترسیدم ازینکه دلت با من نباشه و به جبر روزگار و بنا به مشکلی که داشتی بهم بله داده باشی و یه روزی از دستت بدم. اما بعدها فهمیدم تو از جنس نیکا نیستی... پاکی، خیلی پاک‌تر و نجیب‌تر از اون! انقدری که حالا هم واهمه داری از اینکه چند ثانیه نگاهت به نامحرم گره بخوره و گناه کنی! باورت می‌شه هرچی به عقب برمی‌گردم تنها نقطه ی مثبت زندگیم رو آشنا شدن با تو می‌بینم؟ تو دید منو نسبت به زن‌ها عوض کردی. اون بذر کینه و انزجاری که نیکا با کثافت کاری‌هاش و مه‌لقا با جاه‌طلبی و مثلا روشن‌فکریش توی دلم کاشته بودن از بیخ و بن کندی. بجاش مهر پاشیدی و خوبی... چه عجیب بود اعترافات ارشیا و این فضای معنوی. توی دلش قند آب می‌کردند. با محبتی که از ته قلبش می‌جوشید چشم دوخته بود به ارشیا و از کسی خجالت نمی‌کشید، نه غریبه بودند و نه تازه عروس و داماد! اصلا کسی حواسش به آن‌ها نبود... دوست داشت باز هم بشنود. _همین صبوریت، این ایمانت ریحانه، منو به خیلی جاها رسوند. یکیش پیدا کردن بی‌بی هست! درست پرتم کردی به دوران بچگی، توی سی و چند سالگی مامان بزرگ دل‌شکستت رو پیدا کنی و بشی مرهم زخم کهنه‌ش! دست پدرت رو بگیری و ببری آشتی کنون... شاید اگه نذری‌های تو نبود، امامزاده رفتنت و داستان مدام به شهدا سر زدنت نبود، همه چیز همونجور یخ و بی سر و ته پیش می‌رفت. صدای زن‌عمو حواسشان را پرت کرد، دوتا کاسه چینی پر از شله‌زرد گذاشت روی تخت و گفت: _ببخشید، از خودتون پذیرایی کنید آقا ارشیا. ریحانه جان دارچینم هست اگه دوست داری بریز خودت. نوش جانتون. ارشیا محترمانه تشکر کرد و کاسه را برداشت. باز هم تنها شده بودند. _برات خبر مهم داشتم، اما گوشیت رو جواب ندادی. خجالت زده سرش را انداخت پایین، ارشیا ادامه داد: _تا حالا به معجزه اعتقاد نداشتم، نمی‌گم الان خیلی دارم! اما نظرم در مورد خیلی از مسائل اعتقادی داره برمی‌گرده. مخصوصا با اتفاق‌های اخیر. اون از بچه و اینم از... _از چی؟ مگه چیزی شده؟ _بله _خب؟ _نیکا و افخم رو گرفتن. _افخم رو گرفتن؟ جدی میگی؟ خدای من... خبر به این مهمی رو الان باید بهم بگی؟ _از اونی گلایه کن که پیله دور خودش بسته بود. _صبر کن ببینم. نیکا چه ربطی به افخم داره؟ انگار اسم اونم آوردی. _بله، چون هم‌دست بودن! _چی؟ ... 📨 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
💌 الهی که خدا دلت را به یک جبران جانانه شاد گرداند... ☀️ 🦋 @yek_hesse_khob 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ♦️این سرطان ریشه‌کن خواهد شد ⭕️رژیم غاصب، رفتنی است. 💢امروز نهضت فلسطین از همیشه‌ی این هفتاد هشتاد سال سرحال‌تر است. مشاهده می‌کنید که امروز جوانان فلسطینی و نهضت فلسطینی، نهضت ضدّ غصب، ضدّ ظلم، ضدّ صهیونیسم از همیشه بانشاط‌تر، سرحال‌تر و آماده‌تر است. 🔴حتماً این سرطان به فضل الهی به دست خود مردم فلسطین و نیروهای مقاومت در کلّ منطقه ریشه‌‌کن خواهد شد؛ ان‌شاءالله. ۱۴۰۲/۷/۱۱ 🦋 @yek_hesse_khob 🆔