eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷✍️✍️"ملت قهرمان ایران، خداوند شما را انتخاب کرد و بر شما منت گذاشت تا دین او را در زمین حاکم گردانید و زمینه را برای حجت حق آماده سازید تا مستضعفین بر مستکبرین پیروز شوند حرکت ما برای رضای خداوند است و نباید از هیچ قدرتی ترسید بلکه استوار همان گونه که تا کنون بوده‌اید، وحدت خود را حفظ کنید و در زیر سایه ولایت فقیه و برای تداوم انقلاب بکوشید قدر رهبری که جز لطف خدا هیچ چیز دیگری نیست را بدانید و خدای نکرده حرکتی انجام ندهید که قلب او را ناراحت کنید زیرا او نماینده امام زمان(عج) است. شهادت برای ما افتخار است و هر کس لایق باشد به چنین مقام بالایی می‌رسد" یاد و خاطره سردار شهید مرتضی مفاخری از شهدای شمیرانات معاون گردان عمار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) معاون گردان حضرت قاسم (ع) لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) معاون گردان سلمان، تیپ ۶۶ هوابرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهادت:۱۵مرداد ۱۳۶۶ مانور آبی خلیج فارس @yoysof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌹 زمانی که هادی در منزل ما کار می‌کرد او را بهتر شناختم. بسیار فعال و باایمان بود. حتی یک بار ندیدم که در منزل ما سرش را بالا بیاورد 🌷 چند بار خانم من که جای مادر هادی بود، برایش آب آورد. هادی فقط زمین را نگاه می‌کرد و سرش را بالا نمی گرفت من همان زمان به دوستانم گفتم: " من به این جوان تهرانی بیشتر از چشمان خودم اطمینان دارم..." بعد از آن با معرفی بنده، منزل چند تن از طلبه‌ ها را لوله کشی کرد. کار لوله کشی آب در مسجد را هم تکمیل کرد من و هادی خیلی رفیق شده بودیم. دیگر خیلی ازحرف‌هایش را به من می زد یک بار بحث خواستگاری پیش آمد. رفته بود منزل یکی از سادات علوی. آنجا خواسته بود که همسر آینده‌اش پوشیه بزند. ظاهرا سر همین موضوع جواب رد شنیده بود... جای دیگری صحبت کرد. قرار بود بار دیگر با آمدن پدرش به خواستگاری برود که دیگر نشد این اواخر دیگر در مغازه‌ ما چای هم میخورد! این یعنی خیلی به ما اطمینان پیدا کرده بود یک بار با او بحث کردم که : چرا برای کار لوله کشی پول نمی گیری⁉️ خب نصف قیمت دیگران بگیر. تو هم خرج داری و ... هادی خندید و گفت: خدا خودش می رسونه. دوباره سرش داد زدم و گفتم:" یعنی چی خدا خودش می‌رسونه؟" بعد با لحنی تند گفتم:" ما هم بچه آخوند هستیم و این روایت‌ها را شنیده ایم. اما آدم باید برای کار و زندگیش برنامه ریزی کنه، تو پس فردا می‌خوای زن بگیری و ... هادی دوباره لبخند زد و گفت: آدم برای رضای خدا باید کار کنه، اوستا کریم هم هوای ما رو داره، هر وقت احتیاج داشتیم برامون می‌فرسته. من فقط نگاهش می‌ کردم. یعنی اینکه حرفت را قبول ندارم. هادی هم مثل همیشه فقط می‌ خندید بعد مکثی کرد و ماجرای عجیبی را برام تعریف کرد. باور کنید هر زمان یاد این ماجرا می افتم حال و روزم عوض می شود. آن شب هادی گفت:" حاج باقر،‌ یه شب تو همین نجف مشکل مالی پیدا کردم و خیلی به پول احتیاج داشتم. آخر شب مثل همیشه رفتم توی حرم و مشغول زیارت شدم. اصلا هم حرفی درباره‌ پول با مولا امیرالمومنین (ع) نزدم. همین که به ضریح چسبیدم، یه آقایی به سر شانه‌ من زد و گفت: 🌹"آقا این پاکت مال شماست." برگشتم و دیدم یک آقای روحانی پشت سر من ایستاده. او را نمی‌شناختم. بعد هم بی اختیار پاکت را گرفتم. هادی مکث کرد و ادامه داد:" بعد از زیارت راهی منزل شدم. در خانه پاکت را باز کردم. با تعجب دیدم مقدار زیادی پول نقد داخل آن پاکت است! " هادی دوباره به من نگاه کرد و گفت:" حاج باقر، همه چیز زندگی من و شما دست خداست. من برای این مردم، ضعیف ولی باایمان کار می‌کنم. خدا هم هر وقت احتیاج داشته باشم برام میذاره تو پاکت و می فرسته! خیره شدم توی صورتش. من می‌خواستم او را نصیحت کنم، اما او واقعیت اسلام را به من یاد داد. واقعا توکل عجیبی داشت. او برای رضای خدا کار کرد. خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبی داد. بعدها شنیدم که همه از این خصلت هادی تعریف می کردند. اینکه کارهایش را خالصانه برای خدا انجام می‌داد. یعنی برای حل مشکل مردم کار می کرد اما برای آن کار پولی نمی گرفت🌷 شهید ذوالفقاری در بهمن ماه سال ۱۳۹۳ در منطقه «مکیشفیه» شهر سامرا به رسید. 📚از کتاب پسرک فلافل فروش @yousof_e_moghavemat
🚩 یاد شهدای گردان مالک اشتر گرامی باد 🔶 عملیات نصر ۷ ، سردشت ،ارتفاعات دوپازا 🔹 شهید محمود ریاضی 🔸 گروهان سیدالشهداء (ع) 🔸 تولد ۲۳ آبان ۱۳۳۹ 🔸 شهادت ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ 🔸 مزار شهید: بهشت زهرا (س) ، قطعه ۲۸ ، ردیف ۲ مکرر ، ش ۲۰ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 یاد شهدای گردان مالک اشتر گرامی باد 🔶 عملیات نصر ۷ ، سردشت ،ارتفاعات دوپازا 🔹 شهید محمود ریاضی 🔸
🔶خاطره برادر محمد ثابتی همرزم شهید محمود ریاضی 🚩گردان مالک-گروهان سیدالشهدا-دسته ۳- کوزران (خرداد ۶۶) 🔹هنگام ورود هر تازه واردی به چادر دسته ما، اولین چیزی که توجهش را جلب میکرد تعداد زیادی کتاب بود که دور تا دور یکی از رزمنده ها چیده شده بود و آن رزمنده را در حال خواندن و نوشتن میدید. رسته این رزمنده بسیجی "آرپی جی زن" بود. بنده(محمد ثابتی) و شهید حمید رضا عباسی کمکهای اول و دوم او بودیم. 🔹 اندامش خیلی ورزشکاری نبود ولی بدنی بسیار مقاوم داشت. غذای او فقط نان و پنیر و خرما و آب جوش بود. بعضی وقتها کمی میوه و به ندرت هم چند قاشق برنج خالی بدون هیچگونه خورشت میخورد. 🔹 زمزمه هایی بین بچه ها بود که به لحاظ علمی در رشته های علوم پایه دانشگاه امیر کبیر فرد ممتازی است و برای جبهه آمدن او از طرف جامعه دانشگاهی خیلی مخالفت میشود. 🔹هنگام راهپیمایی اصلا خستگی سرش نمیشد. من خیلی نگران بودم که هنگام عملیات نتوانم پا به پای او بروم. خودش میگفت من با همین رژیم غذایی ، تابستان در اهواز روزه میگرفتم. ساعاتی در ایام روز هم غیبش میزد. دو سه مرتبه دیدم از ارتفاع پشت چادر ها پایین آمد. یکبار از او پرسیدم کجا میروید؟ در حالی که با دستش دامنه کوه پشت چادر را نشان میداد گفت: هیچی لابلای همین درختچه ها مینشینم و طبیعت رو میبینم. 🔹 شهید عباسی که خودش هم گه گداری غیبش میزد ، یکبار او را دیده بود که در پناه یک تخته سنگ زیراندازی انداخته و در حال نیایش با خداست. 🔹روزی کنار منبع آب مشغول وضو بودم او را در حال شستن لباس دیدم ، گفتم: - برادر. ناسلامتی دائم در حال مطالعه هستی، یه چیزی بگو یه نصیحتی بکن!! نگاه کوتاهی به من کرد و گفت: - اطرافت رو نگاه کن. اینجا همه چیز دارند باهات حرف میزنند. 🔹با اینکه مدام در حال مطالعه قرآن، کتب مذهبی و حدیث بود. فقط و فقط یکبار با خواهش فرمانده دسته (برادر مقدسی) برای بچه ها صحبت کرد. در روزهایی که قبل از عملیات نصر ۷ در یک حسینیه در شهر بانه مستقر بودیم و آن منطقه از شهر تقریبا در حاشیه شهر بود و مجاور با یک منطقه کوهستانی بود روزی برای یک کوهپیمایی که با دسته رفته بودیم ساعتی را برای استراحت متوقف شدیم. او آیه ای از قرآن در خصوص جهاد و شهادت خواند و به صورتی بسیار ساده و روان ترجمه و تفسیر کرد. هنگام صحبت نگاهش به نقطه ای نامعلوم در دامنه کوه مقابل دوخته شده بود. 🔹عملیات نصر ۷ در یک منطقه کوهستانی بین سردشت و شهر قلعه دیزه عراق بود و طبیعتا تدارکات در مناطق کوهستانی سختیهای خودش را دارد. روز بعد از عملیات نصر ۷ ، در حالیکه در تلاش بود تا مواد غذایی و مهمات که بر پشت چند قاطر بارشده بود را به بالای ارتفاع و محل استقرار بچه ها برساند، بر روی مین رفته و شربت شهادت مینوشد. 🚩او شهید محمود ریاضی بود. کسی که در آن مقطع تاریخی حقیقت را در جبهه های جنگ می یافت نه در کلاسهای درس. @yousof_e_moghavemat
" پلاکش " را برای ما جا گذاشت ، تا روزی بدانیم ، از جنس ما بود ... " هویتش " خاکی بود ! اما " دلش " را به آسمان زد ... گمنامی راز عجیبی است ...! @yousof_e_moghavemat
🌺قالَ الامام الجوادعليه‌السلام: «يَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ يَغيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَيْهِمْ تَسْمِيَتُهُ، وَ هُوَ سَمّيُ رَسُول اللّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله وَ كَنّيهِ» زمان ولادت امام عصر عليه‌السلام بر مردم زمانش مخفى است، و شخصش از شناخت افراد غايب و پنهان است. و حرام است كه آن حضرت را نام ببرند؛ و او هم‌نام و هم‌كنيه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله است🌺 بحارالانوار ج۵۱ ص۳۲ @yousof_e_moghavemat
🎧 🎤 🚩 💕 ای مرغ سحر، عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد این مدعیان در طلبش بی خبرانند کان را که خبر شد، خبری باز نیامد... 🌹 ⚘ 📷 برترین دوران . 🦋 💐 کاظم جان...❤ 🏷 🌸 @yousof_e_moghavemat
📷بمناسبت روز خبرنگار 💢 کردستان - مریوان - دی ماه سال60 🌷شهیدامیرحلم‌زاده،خبرنگارنشریه ‌پیام‌انقلاب(ارگان‌سپاه‌پاسداران) درحال‌مصاحبه‌با‌حاج‌احمد متوسلیان برای‌تهیه گزارش ازعملیات‌محمدرسول‌ الله-ص سمت چپ سمت راست @yousof_e_moghavemat
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) پادگان دوکوهه بچه های با صفای مالک ... جبهه ی خودسازی وکلاس معرفت، تمرین اخلاص و ادب و در نهایت شنیدن یک روضه ناب؛ اشکی و آهی و توسلی و عنایت (عج) @yousof_e_moghavemat
✍حاج قاسم سلیمانی: آن چیزی که همه ما نسبت به اون مدیون هستیم، آن دین عمومی است نسبت به شهید، و اینکه ما و همه‌ی تمامیت ارضی مان را و همه‌ی عزتمان را و حفظ نوامیس‌مان را، و استقلال مان را و عزتمان را ، مدیون شهید هستیم. @yousof_e_moghavemat
کارت خبرنگاری (افشردی) ۱۷ مرداد ا▫️▫️▪️🔹▪️▫️▫️ که جنگ شد شهید معروف به از خبرنگارانی بود که با خلاقیت بالا و بروز توانایی های خود اطلاعات سپاه را در دوران دفاع مقدس بنیان گذاشته و توانست با نبوغ و تخصص خبری یکی از نابغه های هشت ساله جنگ تحمیلی شود. @yousof_e_moghavemat
نشانمان دهید نقشه‌ی گنج شهادت را ... @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 علت ضعف دشمنان از زبان حاج قاسم سلیمانی... تاریخ سند صوتی: عملیات کربلای یک ۱۳۶۵/۰۴/۰۹ @yousof_e_moghavemat
بدون خبرنگار ؛ لحظه‌ها ماندگار نمی‌شود "مقام معظم رهبری" ۱۷ مرداد بر حماسه‌نگاران دفاع‌مقدس گرامی‌باد @yousof_e_moghavemat
جوانترین فرمانده گردان حاج قاسم سلیمانی: کم‌سن و سال‌ترین فرمانده گردان بود (18 ساله) که 350 نفر را اداره می‌کرد. 🌹 او در روزهای آخر جنگ به لشکر زرهی دشمن حمله کرد و خطوط سه‌راه حسینیه را شکست و محاصره را از بین برد و چهار لشکر را از محاصره دشمن رهاند. @yousof_e_moghavemat
با اینکه شغلش نظامی بود و جایگاهی برای خودش داشت ؛اوقات فراغتش را برای مردم بی بضاعت بنایی می کرد. هر مقدار که میتوانست خانه شان را تعمیر می کرد. بدون اینکه اجرتی برای کارش طلب کند. تمام این کارها را طوری انجام می دادکه کمتر کسی متوجه شود واخلاص و گمنامی برایش باقی بماند. شاید به همین خاطر بود که به همسرش سفارش کرده بود: بعد از شهادت نبینم جایی بری و از من تعریف کنی .... 🌹 🌹 @yousof_e_moghavemat
فرشته ها همه بر خاک سجده آوردند تو با ملائکه تا عرش کبريا رفتي @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
‍ بمناسبت سالگرد تولد شهید محسن وزوایی ۱۸ مرداد ماه این تصویر کمتر دیده شده از برادر بزرگوار شهید وزوایی، جناب دکتر عبدالرضا وزوایی به اشتراک گذاشته شده است... بخشی از متن وصیتنامه شهید محسن وزوایی: ما ترس از شهادت نداریم و این تنها آرزوی ماست در این جبهه ها خدا را مشاهده می‌کنیم که به کمک رزمندگان اسلام می شتابد و آنها را نصرت می‌دهد در جبهه ها چنان روحیه ی ایمان و ایثار مفهوم پیدا می‌کند که گویی اصلا قابل تصور نیست هنگامی‌که در قسمتی از عملیات صحبت از داوطلب شهادت می شود دعوا بین رزمندگان می‌افتد این ارزش هایی است که ملت الله ارزانی بشریت داشته است حقیر بزرگترین افتخار خودم را عبودیت به درگاه احدیت می‌دانم خدا را شاهد می‌گیرم هنگامی‌که در ۱۴ شهریور ۶۰ در سر پل ذهاب بواسطه ی اصابت گلوله تانک زخمی شده بودم خون زیادی از بدنم رفته بود وقتی به کمک الهی نجات پیدا کردم در بیمارستان زجر زیادی می‌بردم آن گونه که شاید قابل تصور نباشد بطوری که در یک شب ده عدد والیوم ۱۰ به من تزریق شد تا کمی آرام گرفتم اما هنگام یکه درد می کشیدم در عین زجر بدنی از لحاظ معنوی و روحی لذت می بردم امروز تمام مزدوران و طاغوتیان به مقابله با انقلابِ عزیز اسلامی پرداخته اند در راس آنها و به تعبیر امام، شیطان بزرگ آمریکا و به دنبال او تمامی وابستگانِ دیگرش پس از خدا غافل نشوید که پشیمانی سودی ندارد و ما باید به تعبیر امام تکلیف را عمل کنیم این منافقین از خدا بی خبر باید بدانند که ملت آنها را شناخته است شما نامردان تاریخ هستید که روی تمام جباران تاریخ را از یزیدبن معاویه گرفته تا هیتلر سفید کرده اید @yousof_e_moghavemat
•°🌱 عطری که می آید، از حرم می آید از تُربت سیدالامم می آید آوای مُحّرم و حسین و زینب با مرثیه های مُحتشم می آید ✍ سید محمدصفایی @yousof_e_moghavemat
✅رزمنده و خبرنگار 🌷 🗓ولادت🌺 سال ۱۳۴۷ لرستان، شهرستان بروجرد، روستای چهاربره 👈تحصیلات ابتدایی در روستا و دبیرستان در بروجرد 👈متأهل و دارای ۱ فرزند 👈کارشناس رشته جغرافی 👈کارشناس ارشد جغرافیای انسانی 👈۱۷ ماه حضور در جبهه های دفاع مقدس 👈همکار خبرگزاری جمهوری اسلامی از سال ۱۳۷۰ 👈مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزارشریف از سال ۱۳۷۵ 🗓شهادت🌷 ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ به اتفاق ۸ دیپلمات ایرانی 👈حمله تروریست های طالبان به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران🌷 در مزارشریف افغانستان 🗓شناسایی، انتقال و تشییع ۲۲ شهریور ۱۳۷۷ 📍مزار بروجرد، بهشت شهدا 🌷🍃🌷 ✏️ آخرین پیام مخابره شده از شهید محمود صارمی: 👇 «مزار شریف سقوط کرد. هفدهم مرداد ماه ۱۳۷۷، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. خبر فوری، فوری. مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده می‌شوند به من بگویید که چه وظیفه‌ای …» 🌷🍃 📝فرازی از 👇 👈ای برادران و خواهران جهادگر، خطاهای من گنه کار روسیاه را که باعث رنجش شما شده ببخشید تا خدای بزرگ از من راضی شود. 👈ای خدا مرا که در اثر غرور و خودپرستی گناه می‌کنم ببخش زیرا این بدن ضعیف من توانایی تحمل آتش جهنم را ندارد. 👈خدایا مرا جزء توبه کاران واقعی قرار بده. @yousof_e_moghavemat
🌷 شهید حاج قاسم سلیمانی: سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن 🔹فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین (علیه السلام) بریده شد، و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد. «انتشار به مناسبت @yousof_e_moghavemat
ظاهر فریبنده دنیا حریف‌شان نشد ؛ دنیا را ضربه فنی کردند قهرمانان واقعی شهدا هستند (سمت راست) (سمت چپ) @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🍃🌹مختصری از زندگینامه شهید محسن وزوایی 🌹🍃 🍃🌹دوران اولیه زندگی وزوایی پس از اتمام دوره ابتدائی دوره متوسطه را در دبیرستان دکتر هشترودی به پایان رساند و در سال ۱۳۵۵ به دانشگاه راه یافت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد.وزوایی با تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه به این انجمن پیوست.در سال‌های ورودش به دانشگاه، نقش فعالی در تشکیلات اسلامی دانشگاه از خود نشان می‌داد. از تظاهرات خونین 17 شهریور سال 1357 تا 12 بهمن 1357 و ورود روح‌الله خمینی به ایران، در همه صحنه‌ها از جمله پیشتازان و جلوداران تظاهرات مردمی بود. 🍃🌹در اردیبهشت ۱۳۶۰ طرح آزادسازی ارتفاعات بازی دراز در دستور کار قرار می‌گیرد و در این رابطه با علی‌اکبر شیرودی، غلامعلی پیچک و علیرضا موحد دانش همکاری داشت. در این مقطع وی فرمانده گردان ۹ رزمی سپاه بود. 🍃🌹 در جریان عملیات، محسن وزوایی فرماندهی محور چپ عملیات را به عهده داشت. فرماندهی محور راست به عهده محسن حاجی بابا بود. در این عملیات از کل نیروهای گردان نهم، تنها شش نفر توانستند خود را به بالای ارتفاع ۱۰۵ بازی دراز برسانند.[۹] وزوایی با وجود آنکه ۳ تیر کالیبر به بدنش اصابت کرده بود همچنان به نبرد ادامه داد و موفق شد با کمک ۵ همرزم خود، ۳۵۰ تن از نیروهای گردان کماندویی ارتش بعث را به اسارات بگیرد. 🍃🌹شهیدوزوایی در طول جنگ در عملیات‌های متعدد با مسئولیت‌های گوناگون حضور داشت. در ۲۰ آذر ۶۰ در عملیات مطلع الفجر، فرمانده عملیات بود. در سال اسفند سال ۱۳۶۰ فرمانده گردان حبیب بن مظاهر تیپ تازه تأسیس محمد رسول‌الله می‌شود که در عملیات فتح المبین این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهدا فرمانده این تیپ شد. تیپ ۱۰ سیدالشهدا در ۲۳ فروردین ماه ۱۳۶۱ وارد عملیات بیت‌المقدس شده و با تیپ حضرت رسول ادغام می‌شوند. وزوایی فرماندهی محور اصلی را عهده‌دار شد. 🍃🌹محسن وزوایی در ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس[۱۰] هنگام هدایت نیروهایش بر اثر اصابت گلوله و ترکش از ناحیه ران کشته شد. پیکر وی در قطعه ۲۶ بهشت زهرا در تهران دفن شده‌است.🌹🍃 @yousof_e_moghavemat
«حاج قاسم گفت: تو با این قد و قواره راننده تانکی؟!» محمدالله قد و قواره کوچکی داشت؛ یک بار که حاج قاسم به منطقه دیرالزور رفته بود، از او پرسید: پسرجان این‌جا چه کار می‌کنی؟ محمدالله: راننده تانک هستم. حاج قاسم: تو با این قد و قواره راننده تانکی؟! محمدالله: به قد و قواره‌مان نگاه نکنید، قلب بزرگی داریم. حاج قاسم پیشانی او را بوسید. از تیپ فاطمیون @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۸ مرداد، روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم 💢 اگر شهدای مدافع حرم نبودند... @yousof_e_moghavemat