eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
280 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 مصاف در دژهای مرزی 📙 - مرحلۀ دوم، مرحله ای است که توانست بسیاری از موانع سد راه را مرتفع کند. 🔵 نیروهای ایرانی بعد از تثبیت مواضع به دست آمده در مراحل اول و دوم عملیات، در شب های و اردیبهشت ، اقدام به انجام ؛ یعنی « حرکت برای آزادسازی خرمشهر» کردند؛ ولی در محور شلمچه - خرمشهر همچنان برتری با ارتش عراق بود. گردان ها با تمام توان خود به قلب مواضع دشمن می زدند و با گرفتن تلفات سنگینی از آنها، خود نیز آسیب می دیدند و به عقب برمی گشتند. 🌷 شهادت ؛ فرمانده دلاور و خستگی ناپذیر گردان ، یار دیرینۀ از نبردهای کردستان تا آستانۀ خرمشهر ... ایشان در حال شلیک آر.پی.جی در شامگاه اردیبهشت ، مورد اصابت رگبار گلوله های دشمن قرار میگیرد و آسمانی می شود. - سرعت عمل ایرانی ها برای اجرای به علت اقدام سریع دشمن جهت عقب راندن ایرانی ها از - بازسازی و سازماندهی نیروهای ارتش و سپاه برای آمادگی هرچه تمام تر جهت آزادی خرمشهر http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗.💗.💗.💗.💗.💗.💗.💗.💗.......... 🔵 حماسی و عاشقانۀ روز ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ پیش از آغاز مرحلۀ سوم ( ) ✅ ✅ ... بسیجی ها! شما که می گویید اگر ما در روز بودیم، به علیه‌_السلام و سپاه او کمک می کردیم، بدانید امروز روز عاشورا است. به خدا قسم من از یک یک شما درس می گیرم. شما ها برای من و امثال من در حکم و هستید. من به شما که با این حالت در منطقه مانده اید، حجتی ندارم. ✅ ✅ می دانم که تعداد زیادی از دوستان شما شده اند. می دانم بیش از روز است دارید یک نفس و بی امان در منطقه می جنگید و خسته اید و شاید در خودتان توان لازم برای ادامۀ رزم را سراغ ندارید؛ ولی از شما خواهش می کنم تا جان در بدن دارید، بمانید تا شاید به لطف خدا در این مرحله بتوانیم را آزاد کنیم...» 💗 💗 در آخر صحبت هایش، در حالیکه اشک از چشمانش سرازیر شده بود، دست هایش را رو به بلند کرد و گفت : ↘ ↘ 🔵 ! راضی نشو که زنده باشد و ببیند ما ما، در دست دشمن باقی مانده. ! اگر بنا بر این است که در دست دشمن باشد، مرگِ را برسان! ⚪ ⚪ شنیدن این حرف ها و خصوصاً مناجات باعث شد همه ی نیروهای تیپ زار زار گریه کنند. خود هم دل به دل نیروهای ها داده بود و بی اختیار هق هق گریه، شانه هایش را می لرزاند. به زحمت « » سخنرانی را ادا کرد و از پشت کنار آمد. ⚫ ⚫ حرف های مثل انفجارِ یک کپسول معنویت و اخلاص در جمع بچه ها ، همه را تکان داده بود. به محض پایان یافتن حرف های ، بچه های تیپ، در حالی که می فرستادند و می گفتند، به طرف او هجوم آوردند و دسته جمعی و بی قرار، را در آغوش گرفته، می بوسیدند. در آن سخنرانی، ها که واله و شیدای روحیه ی پولادین شده بودند، زیر گوشی👂 با هم می گفتند : « وقتی با این وضع بد جسمی ( مجروحیت در مرحله ی اول و عصا به دست ) ، این طور قرص و محکم مانده، ما چه حقی داریم اظهار خستگی کنیم؟ » 😊 تأثیر سخنرانی طوری بود که همۀ بچه ها احساس می‌کردند انگار اولین روزی است که به منطقه آمده اند. خلاصه، نیروها آماده شدند برای رفتن به عملیات. Eitaa.com/yousof_e_moghavemat