فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبرانقلاب: صياد شايسته شهادت بود؛ حيف بود صياد بميرد
ماجرای حضور رهبر انقلاب بر مزار شهيد صيادشيرازی دو روز پس از تدفين شهيد
🔹پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانوادهاش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یکسری محافظ که نمیشناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظها معلوم شد که آقا آنجا هستند. گفتند ما خانوادهی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آنجا بودهاند.
🔸خانوادهی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچهی صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند.
📝 روايت از امير ناصر آراسته از همرزمان شهید صیاد شیرازی
#شهید_صیاد_شیرازی
#بیستم_فروردین
#سالروز_شهادت
@yousof_e_moghavemat
#شهیدمحمدابراهیمهمت در قامت يك همسر در آيینه کلام ژيلا بديهیان
منظورش را نفهمیدم😕.باز گذاشتم به حساب بےاحترامی😒.گفت:توی سفر حجام🍃،در تمام لحظههایی که دور خانه خدا طواف🕋 میکردم،فقط تو را کنار خودم میدیدم😌،آن جا خودم را لعنت میکردم😤،میگفتم این نفس پلید من است،نفس امارهای من است،که نمیگذارد من به عبادتم برسم😞.ولی بعد که برگشتم پاوه و باز تو را دیدم،به خودم گفتم این قسمتم بوده که😌...نگاهم کرد.گفتم:در هر حال من سر حرف خودم هستم🙄،راضی کردن خانوادهام با تو؛حرف آخر😕.یک ماه بعد پس از عملیات سختی که عدهای از بچههای اصفهان در آن شهید شده بودند💔، #ابراهیم برای خواستگاری؛به خانه ما آمد☺️.با آمبولانس آمده بود🚑.خسته و خاکی و خونین💔.من هم خانه نبودم،رفته بودم پاوه.والدین من، به #ابراهیم گفته بودند:این دختر خواستگار زیاد داشته😐.چون قصد ازدواج ندارد ،همه را رد کرده😑.گفته بود:شاید این بار،با دفعههای بعد فرق داشته باشد🤗.گفتند:فعلا که خودش اینجا نیست تا جواب بدهد🍃.گفته بود:بزرگترهایش که هستند😊.اعلام رضایت شما هم برای من شرط است👌.گفته بودند:ولی اصل ماجرا با اوست،نه ما؛که بیایم مثلا چیزی بگوییم🙂.گفته بود:خدای او هم بزرگ است.همینطور خدای من☝️☺️.بعدها مادرم به من میگفت:نمیدانم آن روز چرا نرم شدیم،یا بدقلقی نکردیم😕.یا جواب رد ندادیم😐.من اصلا آماده شده بودم بگویم شرط اولمان این است که دامادمان سپاهی نباشد😐.واقعا نمیدانم چرا این طور شد.شاید قسمت بوده.☺️❤️
راوےهمسرشهید
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
@yousof_e_moghavemat
سید حسن نصرالله: رژیم صهیونیستی نگران است هشتاد سالگیش را نبیند
دبیرکل جنبش حزبالله لبنان:
🔹باور به منجی در کتب سماوی، ادیان بوده و بسیاری از خاخامهای یهود منتظر ظهور ایشان هستند.
🔹هماکنون در فلسطین اشغالی، رژیم غاصبی وجود دارد که نگران حفظ موجودیت سیاسی است.
🔹این رژیم بیم از آن دارد که بیش از هشتاد سال عمر نکند.
#سید_حسن_نصرالله
#دبیر_کل_جنبش_حزب_الله_لبنان
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
⚘ #صیاد_دلها 🚩
✅
✔
💠 بعد از پایان مرحله سوم عملیات الی بیت المقدس و جنگیدن بیش از ۱۰ شبانه روز بدون وقفه و استراحت، دیگر نایی برای ادامه عملیات در لشکرهای سپاه و ارتش وجود نداشت.
#خرمشهر در محاصره ما بود و یک "یاعلی" می خواستیم که برویم و آزادش کنیم ولی ما جانی در بدن نبود که حداقل آن #یا_علی را بگوید؛
از بس فشار روحی و روانی به ما وارد شده بود.❗
.
در اینجا، خداوند یک امداد عظیم نصیب ما دو نفر (من و محسن رضایی) کرد .در این امداد، به یک طرح رسیدیم. صحبت که می کردیم، نشان میداد یاری خداوند نصیبمان شده است. حتی یک ذره بحث هم در نگرفت. چشم هایمان از خوشحالی درخشید و ما پیروزی را در آن جرقه ذهنی که به وجود آمد، دیدیم.❗
.
مشکل کار در این بود که این طرح را چطور به فرماندهان ابلاغ کنیم. با آنان بحث های دیگر کرده بودیم و حالا ناگهان میخواستیم این طرح را مطرح کنیم! خداوند یاری کرد و گفتم: "من این را ابلاغ میکنم." آقای رضایی هم قبول کرد و گفت: "اشکالی ندارد. از طرف من هم شما به سپاه و ارتش ابلاغ کنید."😍
.
به فرماندهان ابلاغ کردیم که سریع جمع شوند. از نظر نظامی، چون با ارتشی هاآشنا بودم، می دانستم که برایشان مشکل نیست. منتها بچههای سپاه، باید ملاحظه میشدند. برای این که آنها هم کنترل شوند، مقدمه را طوری گفتم که احساس کنند فرصتی برای بحث نیست و به عبارت دیگر، دستور ابلاغ میشود و باید فقط برای اجرا بروند.🤫
.
چون وقت کم بود و اگر میخواست فاصله بین عملیات بیفتد، طرح خراب می شد. گفتم: "من مأموریت دارم که تصمیم فرماندهی قرارگاه کربلا را به شما ابلاغ کنم. خواهش می کنم خوب گوش کنید و اگر سوالی داشتید بپرسید تا روشن تر توضیح بدهم. مأموریت را بگیرید و سریع بروید برای اجرا.🤭
.
حکم مأموریت را ابلاغ کردم. در یک لحظه همه به هم نگاه کردند و آن حالتی که فکر میکردیم، پیش آمد. اولین کسی که صحبت کرد، برادر شهیدمان - که انشاءالله جز ذخیرهها مانده باشد - #احمد_متوسلیان ؛ فرمانده تیپ حضرت رسول (ص) بود. ایشان در این زمینه ها خیلی جسور بود. گفت: "چه جوری شد؟ نفهمیدیم این طرح از کجا آمد؟" من گفتم: "همین طور که عرض کردم این دستور است و جای بحث ندارد."😉
.
تا آمدیم از ایشان فارغ شویم، شهید خرازی صحبت کرد. احتمالاً احمدکاظمی هم صحبت کرد. من یک خورده تند تر شدم و گفتم: "مثل اینکه متوجه نیستید. ما دستور را ابلاغ کردیم، نه بحث را."🤔
.
.
ادامه دارد...⬅️⬅️
💐
✔
📸 شناسنامه تصاویر: تابستان ۱۳۶۰ ، شناسایی محور مرزی مریوان - پنجوین، با حضور #شهید_صیاد_شیرازی 😍
.
.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
(قسمت دوم: عذرخواهی #حاج_احمد )😍
✔
✅
💠 از آن ته دیدم آقای رحیم صفوی با علامت دارد حرف میزند. توصیه به آرامش می کرد. خودش هم لبخندی بر لب داشت و به اصطلاح می گفت مسئله ای نیست. هم متوجه بود که این طور باید گفت و هم متوجه بود که این صحنه طبیعی است، باید تحملش کرد.❗
.
من غافل شده بودم؛ ولی در اثر برخورد روانی برادر رحیم صفوی، کمی تحمل خودم را بیشتر کردم. داشتم ناامید می شدم و فکر میکردم این جلسه به کجا میانجامد. به خودم گفتم: "در نهایت به تندی دستور را ابلاغ می کنم بالاخره باید اجرا شود میدان جنگ است و بایستی یک خورده روح و روان هم آماده باشد." خداوند متعال می فرماید: "فَانَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا" (سوره انشراح آیه ۴)
او ما را کشاند تا نقطه اوج سختی و ناگهان آسانی را نازل کرد، بدون اینکه خودمان نقش زیادی داشته باشیم.❗
.
جریان جلسه ناگهان برگشت. برادر #احمد_متوسلیان گفت: "من خیلی عذر می خواهم که این مطلب را بیان کردم. ما تابع دستور هستیم و الان می رویم به دنبال اجرا. هیچ نگران نباشید." برادر خرازی هم همینطور. همه شان با هم هماهنگ کردند و شروع کردند به تقویت فرماندهی برای اجرای دستور. این طور شد که گفتم: "بسیار خوب! این قدر هم وقت دارید. سریع بروید برای عملیات آماده شوید و اعلام آمادگی کنید."❗
.
آنها که رفتند، غبار غمی دلم را گرفت. در دل گفتم: "خدایا! با این قاطعیتی که در ابلاغ دستور نشان دادم، با این شرایطی که توی جلسه به وجود آمد و بعد هم خودت حلش کردی، حالا اگر این طرح نگرفت، آن وقت چه کار کنیم؟ دفعه بعد، توی اتاقهای جنگ، نمی شود این طور دستور داد! چون یاد صحنههای قبلی میکنند." به آخر خاطرات این عملیات که برسیم، می بینید خداوند متعال چطور یاری و نصرتش را بر ما وارد کرد و ما از شکرگزاری به درگاه خدا، برای نعمت هایی به ما داده، غافلیم.🌸
❕❕
❗❗
📚 برگرفته کتاب خواندنی و جذاب #ناگفته_های_جنگ - خاطرات #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی ، صفحات ۲۶۸ الی ۲۷۱ 🖨
.
.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#در_خانه_میمانیم
#ظهور_بسیار_نزدیک_است_ان_شاءالله
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💐 #پست_ویژه_شب_جمعه 🌸
✔
🖨
#معرفی_کتاب 📚
💠
✅
🔸️عنوان کتاب: #در_کمین_گل_سرخ (روایتی از زندگی #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی )
🔸️نوشته: محسن مومنی
🔸️مشخصات نشر: تهران، انتشارات #سوره_مهر 🔸️نوبت چاپ: بیست و چهارم، ۱۳۹۸
🔸️تعداد صفحه: ۳۸۴
🔸️قیمت: ۲۸۵۰۰ تومان
🌸کتاب تجلیل شده رهبر فرزانه انقلاب ✅
.
.
↙️ برشی از کتاب:↘️
✔
«... صبح شنبه ۲۱ فروردین، وقتی که او فرازهای آخر دعای عهد را زمزمه می کرد، مقابل خانهاش منافقی در لباس خدمتگزار در کمین او نشسته بود. در سازمان آنها سرلشکر #علی_صیاد_شیرازی لابد به خاطر جانبازی هایش در راه دفاع از استقلال ایران به اعدام محکوم شده بود! اکنون رهبران سازمان مُصر بودند ماموریت ناتمام فروردین ۶۱ را تمام کنند.⚘ .
سرانجام لحظه موعود فرا رسید. ساعت ۶:۴۵ در باز شد و ماشین تیمسار بیرون آمد. او منتظر ماند تا فرزندش #مهدی در پارکینگ را ببندد و به او برسد. معمولاً سر راهش او را هم به مدرسه می رساند...💠
.
ادامه ماجرا را پلیس چنین گزارش داد: "...مهاجم ناشناس در پوشش کارگر رفتگر به محض خروج امیر #صیاد_شیرازی از منزل و در حال سوار شدن به اتومبیل خود، به وی نزدیک شد. تیمسار شیرازی وقتی متوجه آن مرد رفتگرنما شد، منتظر ماند تا خواسته اش را بیان کند.
مرد مهاجم پاکت نامه ای را به دست تیمسار #صیاد_شیرازی داد تا آن را بخواند. تیمسار در حال باز کردن پاکت بود که ناگهان مرد ناشناس با سلاح خودکاری که پنهان کرده بود وی را هدف چند گلوله از ناحیه سر، سینه و شکم قرار داد و از محل حادثه گریخت.
بر اساس اظهارات شاهدان، مهاجم فراری پس از تیراندازی به طرف خودروی پیکان که در فاصله چند متری منزل تیمسار #صیاد_شیرازی توقف کرده بود، دوید و به کمک همدست خود از محل گریخت... پیکر غرق به خون تیمسار #صیاد_شیرازی ابتدا به بیمارستان فرهنگیان و سپس به بیمارستان ۵۰۵ ارتش منتقل شد اما سرانجام بر اثر شدت جراحت به #شهادت رسید..." و اما خبر شهادت #سرلشکر_علی_صیاد_شیرازی همه ایران را تکان داد. ملت، به سوگ نشست...»🚩
🌸
💕
📚 #در_کمین_گل_سرخ ، صفحه ۳۷۳ و ۳۷۴ 🔸️
.
.
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#در_خانه_میمانیم
#کتابهای_شهدا
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
#ظهور_بسیار_نزدیک_است_ان_شاء_الله
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💠 روایت #سردار_حاجی_زاده از عملیات انتقام خون #شهید_صیاد_شیرازی از منافقین
✅ به گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاعپرس، سردار «امیرعلی حاجی زاده» فرمانده نیروی هوافضای سپاه امروز ۲۱ فروردین ۹۹ در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» نوشت:
"در زمان تشکیل توپخانه سپاه عملیاتهای مشترک بهانهای برای ارتباط نزدیک و دوستی صمیمی شهید طهرانی مقدم و شهید صیاد شیرازی شد و همین رفاقت و روابط صمیمی به سایر فرماندهان این عرصه نیز منتقل شد.
شهید صیاد شیرازی در راه اندازی هسته اولیه توپخانه #سپاه در سالهای اول جنگ و همچنین یگان موشکی زمین به زمین #سپاه در سال ۱۳۶۳ نقش موثری ایفا کردند. سپاه با وجود به دست آوردن غنائم گسترده از توپخانه دشمن با خلأ جدی در آموزش و پشتیبانی تجهیزات تخصصی مواجه بود.
شهید صیاد شیرازی که تعصب او به نظام و انقلاب اسلامی بر تعصب ارتشی بودنش غلبه داشت کمکهای درخور توجهی به سپاه کرد. در سال ۱۳۶۳ در ملاقاتی که با این شهید بزرگوار در حین عملیات بدر داشتم، در اقدامی داوطلبانه آمادگی هرگونه کمک برای سرعت بخشی در راه اندازی یگان موشکی را به بنده اعلام کردند و ظرف چند روز پادگانی مناسبی را در کرمانشاه در اختیار این یگان قرار دادند و همواره به مناسبتهای مختلف به صورت حضوری و تلفنی پیگیر کارهای ما بودند.
در آخرین دیدار بنده با این شهید بزرگوار، ایشان احوالات شهید مقدم را از بنده جویا شدند. از بنده پرسیدند که به چه کاری مشغول هستید، ولی قبل از اینکه بنده جوابی بدهم گفتند این چه سوالی است که من میکنم؛ شما هر موقع بمیرید با یک موشک شما را دفن میکنند! منظور ایشان این بود که در کار موشکی خیلی مصمم هستید.
آن روز ایشان به بنده توصیه کردند که قدر مقدم را بدانید، بعد توضیح دادند که میدانی چرا این را میگویم؟ چون مقدم تعصبش به نظام و انقلاب بیشتر از تعصب سازمانی اش است و انقلاب و نظام اسلامی را مقدم بر هر چیزی میداند.
نهایتاً منافقین کوردل برای انتقام از شکست سنگین در عملیات بزرگ #مرصاد و انهدام ستونهای نظامیشان که با مدیریت و فرماندهی شهید صیاد شیرازی نقش بیبدیلی در شکست آنها داشت، او را ترور کردند و به فاصله کوتاهی رزمندگان یگان موشکی سپاه با شلیک صدها فروند موشک به سوی پادگان اشرف انتقام رفیق شهید خود را گرفتند و ضربه فراموشنشدنی به منافقین وارد کردند.
در این عملیات ویژه که با همکاری وزارت اطلاعات اجرا شد، ابتدا با یک ضربه مختصر منافقین را برای مراسم تدفین کشتهها به قبرستان مروارید مقر اشرف در نزدیکی بغداد کشاند و بعد از اطمینان از تمرکز نیروها با ضربات سنگین موشکی انتقام این #شهید عزیز از منافقین کور دل گرفته شد."
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#دفاع_مقدس
#شهدا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا
#کرونا_را_شکست_می_دهیم
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
⚘ #سالروز_شهادت 🚩
✔
❤
۲۲ فروردین ۱۳۶۶
عملیات #کربلای_هشت
سالروز شهادت بسیجی عاشق و مخلص
گردان عمار از #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
فرمانده آر.پی.جی زن های گردان
#شهید_عطری
#سید_احمد_پلارک 🌹
.
.
ولادت: ۷ اردیبهشت ۱۳۴۴ ، اصالت تبریزی
#شهید_سید_احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های شلمچه، به عنوان یک سرباز معمولی همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بود، به طوری که بوی بدی بدن او را فرا می گرفت. تا اینکه در سال ۶۶ در یک حمله هوایی، هنگامی که او به مانند سایر روزها در حال نظافت بود، موشکی به آنجا برخورد کرده و او #شهید و در زیر آوار مدفون می شود. پس از این اتفاق هنگامی که امدادگران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه بوی شدید #گلاب از زیر آوار می شوند، پس آوار را کنار زده و با پیکر پاک این شهید که غرق در بوی گلاب بود، مواجه می شوند.⚘
.
پیکر پاک شهید پلارک در #بهشت_زهرای_تهران (قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۲) به خاک سپرده شده است، اما نکته قابل توجه درباره این شهید که آن را از سایر شهدا متمایز می کند، بوی گلابی است که از مزار مطهرش به مشام می رسد. همچنین سنگ قبر این شهید همواره نمناک بوده، به طوری که اگر سنگ قبر وی را خشک کنیم، از سمت دیگر خیس شده و از گلاب سرشار خواهد شد. به همین دلیل او را «شهید عطریِ قطعه ۲۶» لقب داده اند. می گویند شهید پلارک مثل جناب #حنظله - از سربازان پیامبر اکرم (ص) در صدر اسلام، « #غسیل_الملائکه» بوده است. «غسیل الملائکه» به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده باشند و به همین علت مزار او همیشه خوشبو و عطرآگین است.🚩
.
.
.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
@yousof_e_moghavemat
30.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩🚀🪂🚁🔥🎪🚩🚀🪂🚁🔥
یه روزی که خیلی دیر نیست، این شهر به دست پاسداران جان برکف انقلاب اسلامی و رزمندگان شیرافکن حزب الله، فتح خواهد شد و زمین های غصب شده فلسطینیان مظلوم به آنها بازگردانده خواهد شد.
به امید آن روز بزرگ...🚩
#تلاویو
#telaviv
#ظهور_بسیار_نزدیک_است_ان_شاء_الله
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
1_ #خاطرات_رزمندگان
#طنز_جبهه
🍒 کمپوت گیلاس
تدارکات در دفاع مقدس برای خودش دنیایی داشت و تهیه و توزیع مواد غذایی که بخش زیادی از آن توسط کمک های مردمی به جبهه ها ارسال می شد از جمله وظایف سخت و حساس برادران تدارکات در دفاع مقدس بود .
از برخی برادران رزمنده هم نمی شود گذشت، همان هایی که از جمله شلوغ های جبهه بودند و در فرصت های مناسب به انبارهای تدارکات پاتک زده و اقلام منحصر به فردی را شبانه و یا در اوقاتی که مسئولان تدارکات غفلت می کردند در جاهای مختلف مصرف می کردند.
🌻 برخی از این خاطرات حتی تا پایان ماموریت ها و برخی دیگر تا پایان دفاع مقدس به صورت رمز و راز باقی ماند و عاملان آنها به هنگام اعزام به خط مقدم جبهه به صورت سربسته از مسئول تدارکات حلالیت 🙏🏻 می طلبیدند که وجود چنین برادرانی در یگان های عملیاتی خنده و شوق 😃را بر لبان رزمندگان در لحظات سخت و حساس دفاع مقدس جاری می ساخت.
کمپوت ها طرفداران بسیاری داشت و به هنگام ظهر در گرمای طاقت فرسای جبهه که عرق از سر و روی رزمندگان جاری بود این نوشیدنی خنک و به قول بچه ها تگری می توانست اندکی عطش را کاهش دهد. کمپوت ها در این بین جایگاه ویژه ای داشتند و خصوصا کمپوت گیلاس 🍒 به دلیل بالا بودن درخواست همیشه با کمبود مواجه می شد و هنگام توزیع، به نفرات آخر تنها کمپوت سیب، زردآلو و یا گلابی می رسید😔
🌸 در چنین مواقع، مبادلاتی شکل می گرفت و تعویض کمپوت گیلاس در ازای چند کمپوت سیب یا گلابی، بالا می گرفت و بازار بورسی تشکیل می شد، دیدنی. 😂
گاهی نیروهای یک دسته یا یک گروهان، کمپوت های سیب و گلابی خود را روی هم می گذاشتند و با تعداد کمتری کمپوت گیلاس از همرزمان دیگر معاوضه می کردند و کمپوت های گیلاس را در ظرف های کوچکتر تقسیم کرده و بین هم توزیع می کردند.
🌼 مسئولان تدارکات برای حل این معضل تدبیری اندیشیده بودند 🤔 و آن جدا ساختن پوست کلیه کمپوت ها از بدنه آنها بود تا دیگر در هنگام توزیع آنها شاهد اختلاف نظر در توزیع کمپوت نباشند اما برخی برادران رزمنده چنان در شناسایی قوطی های کمپوت مهارت یافته بودند که از طریق نشانه های حک شده که به صورت سریال و شماره روی آنها بود می توانستند کمپوت های گیلاس را از سایر کمپوت ها تشخیص دهند و باز بازار این برادران 😎برای تشخیص و ارزش گذاری خصوصاًهنگام توزیع اقلام غذایی گرم بود.
🌗 اما در شب عملیات......
🌙 امادر میانه نبرد و هجوم به دشمن در شب های عملیات بسته ها و کیسه های حاوی مواد غذایی و تدارکاتی که مملو از کنسرو تن ماهی، کمپوت های مختلف و خصوصاً گیلاس و انواع مغزهای خوراکی که در طول مسیر گذاشته بودند ولی رزمندگان اسلام با بی اعتنایی از مقابل آنها عبور می کردند گویی که اصلاً آنها را نمی دیدند و فقط در اوج تشنگی با سرنیزه قوطی های کمپوت را سوراخ و آب آنها را جهت رفع تشنگی می نوشیدند چرا که آنها در پیش رو لقای رب را می دیدند که جهان مادی در مقابل آن هیچ ارزشی نداشت.😔😭
—(راوی: رزمنده خطه جنوب، نجف زراعت پیشه، از گردان امام حسن مجتبی(ع)
@yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۶
🌺 دفاعِ بینظیرِ حضرت زهرا(س) از شهید آوینی
#متن_خاطره
سرِمجلهی سوره نامهی تندي به سيدمرتضی آوینی نوشتم. حالم خيلي خراب بود. راهي خانه شدم و تا خوابیدم، حضرت زهرا{ را به خواب ديدم و شروع كردم به شکایت کردن از مجله ، كه «بيبي» فرمود: با بچۀ من چكار داري؟ من باز از حوزه هنری و سيد مرتضی ناليدم ، باز «بيبي» فرمود: با بچۀ من چكار داري؟ بار سوم كه اين جمله را از «بيبي» شنيدم، از خواب پريدم. وحشت وجودم را فرا گرفته بود، تا اينكه نامهاي از سيد دريافت كردم. سيد مرتضی نوشته بود: «يوسف جان! دوستت دارم. هر جا ميخواهي بروي، برو! هر كاري كه ميخواهي بكن، ولي بدان براي من پارتيبازي شده و اجدادم هوايم را دارند» راه افتادم به سمت حوزه هنری و به سیدگفتم: قبل از رسيدنِ نامه ات، خبرِ پارتيات را داشتم... و خوابم را برایش تعریف کردم...
.
🇮🇷 خاطرهای از زندگی هنرمند شهید سید مرتضی آوینی
📚 منبع : کتاب همسفر خورشید
#شهیدآوینی #حضرت_زهرا #کرامت_شهدا #گذشت
@yousof_e_moghavemat
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 نماهنگ / انتظار، نیروی امید
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن سالروز ولادت حضرت ولیعصر عجلالله تعالی فرجه الشریف و عید نیمه شعبان، نماهنگ «انتظار، نیروی امید» را منتشر میکند.
📽 بسیار زیباست. حتماً ببینید
#انتظار
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#ظهور_بسیار_نزدیک_است_ان_شاء_الله
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🤫 #داریم_هست_نمی_دهیم 😠
✔
‼
🌸 آن اوایل تیپ ما از لحاظ تسلیحات بسیار فقیر بود و سلاح هایی هم که در اختیار داشتیم، اغلب از رده خارج بود.⚘
.
روزهای آخر عملیات فتح المبین، سپاه شوشتر، یک گردان ناقص با تعداد ۲۳۳ نفر نیرو را برای کمک به تیپ ما به دوکوهه فرستاد. هرچه سلاح های ما فرسوده و غیر قابل استفاده بود، این گردان که آموزش خوبی هم ندیده بودند، از لحاظ سلاح سبک، مجهز بودند و آنقدر سلاح هایشان نو بود که مشخص بود، آنها را به تازگی از صندوق در آورده و تحویل شان دادهاند. به هر ترتیب این گردان به کار گرفته نشد و بعد از اتمام عملیات، به #حاج_احمد گفته شد که این گردان باید به شوشتر بازگردند.✔
.
مسئول وقت تسلیحات تیپ، وقتی موضوع سلاح های آنها را با #حاج_احمد در میان گذاشت، #حاج_احمد با توجه به مشکلاتی که برای تهیه همین سلاحهای سبک داشتیم، دستور داد که همه نفرات آن گردان، باید روز عزیمت به شوشتر، اول سلاح هایشان را به اسلحه خانه تحویل بدهند، بعد بروند. دستور #حاج_احمد اجرا شد و آنها بدون اسلحه راهی شوشتر شدند.⚘
.
این قضیه گذشت تا اینکه به عملیات بیت المقدس نزدیک شدیم. پیغام شفاهی و کتبی بود که پشت سر هم از تدارکات سپاه منطقه ۸، با این مضمون که "آن ۲۳۳ قبضه اسلحه را پس بدهید" به تیپ ما ارسال میشد. در همان ایام، وقتی بچههای تدارکات تیپ، برای تهیه سلاح و تجهیزات انفرادی به همان برادران مراجعه میکردند، با چنین جوابی روبرو میشدند که "نداریم، نیست، چه کنیم، معذوریم."😬
.
#حاج_احمد با دیدن چنین جواب هایی، یک نامه بسیار رسمی در جواب پیغام های آنان ارسال کرد که در آن نوشته بود:
"سلاح های گردان اعزامی شوشتر را:
داریم، هست، نمیدهیم، مرحمت زیاد!"😉😅
✔
🥰
📚 برگرفته از کتاب خواندنی #می_خواهم_با_تو_باشم ، صفحه ۷۷ ، به روایت سردار #عباس_برقی - از نزدیک ترین دوستان و یاران حاج احمدآقای متوسلیان❤
.
.
.
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#ظهور_بسیار_نزدیک_است_ان_شاء_الله
#کرونا_را_شکست_می_دهیم
#در_خانه_بمانیم
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
@yousof_e_moghavemat
به یاد سید با اخلاص
فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها
جاویدالاثر #شهید_سید_کاظم_حاجی_آقامیری
رزمنده دلاور
#گردان_انصار_لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
شهادت ۶۲/۰۱/۲۲ _ #عملیات_والفجر_یک
.
بچه تهران بود. متولد ۱۳۳۶.
سه ماه قبل از تولدش پدرش فوت کرد...
تک پسر و تک فرزند خانواده بود. جنگ که شروع شد رفت پایگاه بسیج محل که بره جبهه...با اعزامش موافقت نشد...
با مادرش تماس گرفتن که ازش اجازه بگیرن...
خاله طوبی هم در جوابشون گفت: همه کسانی که میرن جبهه مثل پسر خودم هستن...
به این ترتیب #سیدکاظم عازم جبهه شد...
این در حالی بود که سید در همان سال از تحصیل در کانادا دست کشید و عازم جبهه ها شد.
بالاخره سید کاظم در سال ۶۲ #عملیات_والفجر_۱ برای همیشه جاویدالاثر شد...
#انشاءالله_مشمول_دعای_شهید_قراربگیریم
@yousof_e_moghavemat
🌷
🔸از ناحيه هاي مختلف زخمي شده بود و بالاجبار درخانه مانده بود ، امّا با آن حال وقت نماز به خواهرهايش مي گفت تا زير پهلوهايش را بگيرند و به او كمك كنند تا وضو بگيرد، من به ايشان مي گفتم كه حسين جان، شما الآن تمام سر و بدنت خوني است و اون مي گفت كه خدا با همين خون هم نماز من را قبول مي كند.
🔹وقتي ميخواست با همان حالتي كه زخمي بودند به جبهه برود به او گفتم كه الآن كه زخمي شدي نرو تا حالت بهتر شود، گفت : كه من نمي خواستم اين قضيه را به شما بگويم، حدود سه سال است كه من فرمانده هستم، نمي خواستم به شمابگویم و شما هم به كسي نگوئيد .
🔸نمیخوام از خودم تعریف کرده باشم اگر الآن من به جبهه نروم، كساني را كه تجربه كمتري دارند جايگزين من مي كنند كه اگر كارشان را خوب بلد نباشند افرادي كه زير نظر آنهاست را نمي توانند خوب هدايت كنند و جان بچه ها به خطر مي افتد.
🔹حالا ممكن است من چند روز ديرتر به جبهه بروم كه ممكن است در همين جا تصادف كنم و بميرم، پس بهتر است مرگ انسان به شهادت باشد، مادر جان احترام شما واجب است ولي خدا و پيامبر بالاتر از همه چيزها هستند و رضاي خدا مهم تر است و خلاصه با كلام خود ما را راضي نمودند و راهي جبهه شدند.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ گروهان حر گردان امام حسین(ع)
#شهید_سیدحسین_هدائی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت :۱۳۴۲ قم
شهادت : ۱۳۶۶/۱/۲۲ شلمچه ، عملیات کربلای۸
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💌 نامه_عاشقانه 💕
فرازهایی از نامۀ عاشقانۀ «معصومه دستواره»؛ همسر سردار #شهید_رضا_چراغی به ایشان در #جبهه در اوایل آشنایی : 💓
...در هر صورت، اگه از حال خانوادۀ ما جویا هستی، به حضورت عرض کنم همگی صحیح و سلامت هستند. در مورد نامه ای که به آقام فرستاده بودی، خیلی خیلی ازت تشکر کرد. فقط مامان از تو گله داشت که چرا اینقدر دیر #نامه دادی! هرچند شاید تو رو یکی دو بار بیشتر ندیده، ولی این رو احساس می کنم که تو رو خیلی دوست داره. خودش هم این رو می گفت. در هر حال، مامان و آقاجون، خیلی از تو انتظار دارند که زود به زود نامه بدی.✉
در مورد این که توی نامه ات به آقام نوشته بودی با اجازۀ اون به من نامه دادی، ازت خیلی تشکر می کنم. به قول آقام و مامان، این اجازه خواستن واقعاً نشون دهندۀ نهایت ادب و لطف توست.🌸
فقط ازت خواهش می کنم زود و فوری، برام #نامه بنویسی؛ چون هرچی باشه، #دختر ها بیشتر از #پسر ها دچار فکر و خیال میشن و نتیجۀ زود به زود نامه نوشتن تو، این میشه که من آسوده خاطر بشم. امیدوارم متوجه منظورم شده باشی.💍
ازت میخوام موقع نامه نوشتن واسه من، رهنمودهای خوبی هم برام بنویسی تا بتونم اونا رو تو زندگی روزمرۀ خودم اجرا کنم...
تازه، من تو رو بیشتر از اون چه که فکر می کنی٬ شناختم. ایمان دارم برای ادامۀ زندگی خودم، مردی رو انتخاب کردم که خداوند اون رو برای من انتخاب کرده...💓
راستی! از دعاهای شبانه تون و از فعالیت های الهی روزانه تون تو #جبهه واقعاً التماس دعا دارم. خواهش می کنم تو چنین مواقعی، من رو به یاد داشته باشید.💕
ضمناً، پاک داشت فراموشم میشد؛ اگه خواستی زنگ بزنی، همیشه و هر وقت که خواستی، به این شماره تلفن [...] که مامان داده، زنگ بزن.📞
و اگه نامه نوشتی، به جای یک صفحه، اونو توی چند صفحه بنویس! نترس!؛ جوهر خودکارت تموم نمیشه. خداحافظ.✋
✍ چشم به راه تو
معصومه دستواره
۱۷ بهمن ۱۳۶۱ - ساعت ۱۰:۳۰ شب.
📚 منبع نوشته: کتاب جذاب و خواندنی #راز_آن_ستاره - سرگذشت نامه فرماندۀ دلیر و سلحشور #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ، #رضا_چراغی
@yousof_e_moghavemat
🔻 #ازشهدابیاموزیم
🔅 وقتی بهم گفت: «ازت راضی نیستم»
انگار دنیا روی سرم خراب شده بود
پرسیدم: «واسه چی؟»
گفت: « چرا مواظب #بیت_المال نیستی؟!
میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟!
همش امانته!»
گفتم: «حاجی میگی چیشده یا نه؟»
دستش رو باز کرد
چهار تا حبه قند خاکی توی دستش بود
دم در چادر تدارکات پیدا کرده بود!
#سردار_شهید_مهدی_باکری
@yousof_e_moghavemat
#چراغ_راه ۶۴
🌸🌿تعریف تفکر بسیجی در کلام گهربار شهید صیاد شیرازی:
📌تفکر بسیجی یعنی تلاش برای تحقق نه شرقی نه غربی ، جمهوری اسلامی...
📌تفکر بسیجی یعنی خودسازیِ قبل از دیگرسازی...
📌تفکر بسیجی یعنی پذیرش اسلام فقاهت و ولایت فقیه...
📌تفکر بسیجی یعنی عمل مخلصانه به فرامین امام
📌تفکر بسیجی یعنی حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی...
📌تفکر بسیجی یعنی گرایش روز افزون به علم و فراگیری فنون و تخصص های گوناگون...
📌تفکر بسیجی یعنی توجه به عبادات فردی و جمعی...
📌تفکر بسیجی یعنی خنثی سازی شایعات دشمن...
📌 تفکر بسیجی یعنی منطبق ساختن کلیه ی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی با اسلام ناب محمدی...
📌تفکر بسیجی یعنی زنده بودن ، نه زندگی کردن...
📌 تفکر بسیجی یعنی تلاش حسین گونه و زینب وار در عاشوراهای مکرر...
#خاکریز #خاکریزخاطرات #شهیدصیادشیرازی #شهدا #بسیج #بسیجی #تفکربسیجی #انقلاب #جهاد
@yousof_e_moghavemat