هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
لذت كار عابد پرستار گرماي ۴۰ درجه ظهر تابستان همه را كشانده بود داخل چادرها. از شدت گرما، توي پاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
اولين ديدار
رضا قليزاده
حدود دو ماه از عمليات و الفجر مقدماتي [۵] ميگذشت و به دليل متوقف شدن و الفجر مقدماتي، نيروهاي رزمنده اشتياق شديدي براي شركت در عمليات داشتند؛ امام در ظاهر هيچ خبري نبود الا همان كارهاي هر روز و هر شب مان؛ رزم شبانه، پياده روي و...
از طرفي مأموريت نيروهاي بسيجي كه سه ماه بود و يك جا اعزام شده بوديم تمام شده بود. بي آنكه در اين سه ماه به مرخصي برويم.
بنابراين درخواست تسويه حساب ميكردند؛ يكي دانش آموز بود و ديگري دانشجو، آن يكي كاسب و... بالاخره مسئله ي درخواست تسويه حساب نيروهاي بسيجي جدي شد و خبر به گوش مسوولين لشكر هم رسيد.
چند روز به همين حال سپري شد. تا اينكه يك روز فرماندهان گردان اعلام كردند كه فردا فرمانده لشكر در مراسم صبحگاه سخنراني خواهد كرد. خوشحال بودم. تا آن روز فرمانده لشكر را از
[ صفحه ۲۰]
نزديك نديده بودم. از طرفي هم آوازه اش همه جا پيچيده بود و ديدن چنين شخصي، خالي از لطف نبود.
مراسم صبحگاه روز بعد با حضور گردانهاي علي اكبر و حر در محوطه گردان علي اكبر - توي دشت عباس [۶] - برگزار شد. بعد از اتمام مراسم معمول هر روز، آقا مهدي به جمع ما پيوست. بچهها بلافاصله دور ايشان حلقه زدند و آن عبد صالح خدا را همانند نگيني در ميان گرفتند.
آقا مهدي باكري كه همه دنيايش عشق بسيجيها بود و نقش حساس و سرنوشت نيروهاي بسيجي را در جنگ به وضوح لمس ميكرد، ابتدا در رابطه با اهميت حضور نيروهاي بسيجي و خالي نكردن جبهه از نيرو، اطاعت محض از ولايت فقيه و وضعيت جبهههاي جنگ برايمان صحبت كرد و بعد گفت: به من اطلاع داده شده كه مأموريت عده اي از برادران بسيجي تمام شده و قصد تسويه حساب دادن. من از اين برادران ۱۰ روز مهلت ميخوام. اگه در اين مدت عملياتي بود كه با هم به نبرد دشمن ميريم و گرنه، ان شاءالله تسويه ميكنين و برمي گردين به خونه هاتون.
اين خبر براي برادران رزمنده اي كه چند
ماهي را چشم انتظار عمليات بودند، خبر خوشحال كننده اي بود و به عنوان اعلام آمادگي، فرياد تكبير از دل و جان برآمده بچهها دشت عباس را پوشاند. و چقدر اين خبر براي بچهها جالب و اميدواركننده بود. در طول سالهاي دفاع مقدس، رزمندگان اسلام به اميد روزي كه در عمليات شركت خواهند كرد لحظه شماري ميكردند. «شب حمله»
براي رزمندگان اسلام «شب حماسه و ايثار» و «شب نيل به آمال و آرزوها» محسوب ميشد. شبي كه خيليها در برابر حضرت حق مقام عبوديت را به سرحد كمال ميرساندند.
از آن روز شور و شوق عجيبي در بين رزمندهها حاكم گرديد و روزشماري معكوس آغاز شد. بچهها آرام و قرار نداشتند. تمام حركات و سكنات نيروها بيش از پيش رنگ و بوي خدايي به خود گرفته بود. توي چادرها و سنگرها، موضوع صحبت بچهها از تسويه حساب، خانه و مدرسه به عمليات، شهادت، شهيد و... تغيير يافته بود.
هر روزي كه سپري ميشد آمادگي نيروها چه از لحاظ روحي و معنوي و چه از جنبه نظامي بيشتر ميشد و در شوق شركت در عمليات سر از پا نمي شناختند. تا اينكه روز يازدهم، طبق وعده «آقا مهدي» حركت نيروها جهت عزيمت به منطقه عملياتي «و الفجر يك» [۷] آغاز گرديد و چند روز بعد هم عمليات با اقتدار و صلابت نيروهاي لشكر عاشورا و ديگر رزمندگان اسلام به وقوع پيوست و...
[ صفحه ۲۳]
https://eitaa.com/zandahlm1357
Part07_خاطرات شهید صیاد شیرازی.mp3
5.11M
👆🏻
◉━━━━━────
↻ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆
🎧کـــتاب صــوتی " خاطــرات شهیــد علــی صیــادشــیرازی"« ره»
🔴قسمــت 7
💚سلامتی و تعجیل در فرج حضرت امــام زمــان «عــجل الله تعالی فرجه الشریف» و شــادی ارواح طــیبه شهــدا و حــاج_قــاسم صلــوات
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
CQACAgQAAx0CSmRjDAACOyJhZ_WD81-l7yoI2bWO9zZY618cWwACXggAAvaCoFC9YM29cSsyHyEE.mp3
7.71M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
🌴هوای سامره دارد دل هوایی من
🌴بده برات سفر جان مادرت زهرا
🎤 #میثم_مطیعی
⏯ #روضه
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
بچه محل امام رضا: عدم رؤیت خداوند قوله علیه السلام: الَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُوءْیَتِهِ أَبْصَارُ الن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
بررسی آیات مُشعر بر رؤیت
قال تعالی: « أَلاَ إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ مُحِیطٌ ». [۴]
و أمّا کلام کلیم که عرض مینماید « رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ [۵] » ایراد شده که چگونه جایز است این که کلیم اللّه موسی بن عمران جاهل باشد که خدای تعالی « لایری » است حتی یسأله عنه.
جواب داده اند که: وقتی که موسی خبر به نجوی و تکلّم خود را با خدا به بنی اسرائیل داد، گفتند: دلیل صدق کلام تو آن است که سؤال نمایی از خدا که ارائه بدهد به تو سؤال تو را. اجابت مینماید، بعد از رؤیت خبر بده ما را که « کیف هو؟ حتی نعرفه حقّ معرفته. فقال موسی: یا قوم إنّ اللّه لایری بالأبصار و لا کیفیة له،
إنّما یعرف بآیاته، و یعلم بأعلامه، فقالوا: لن نؤمن لک حتی تسأله. فقال موسی: ربّ إنّک قد سمعت مقالة بنی اسرائیل و أنت أعلم بمصالحهم. فأوحی اللّه الیه یا
موسی سَلنی [۱] ما سألوک فلن أؤاخذک [۲] بجهلهم، فعند ذلک قال موسی: « رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَ لَکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی [۳] » »، [۴] که رؤیت ذات بسیط محیط خود را از باب امتناع او به انظار حسیه و مشاعر جزئیه تعلیق به محال فرموده که: استقرار جبل انّیت باشد در نزد تجلّی اعظم که مندکّ و مضمحلّ است، کما قال: « فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَی صَعِقًا [۵] » أی مبهوتاً، کما قیل:
تجلّی گر رسد بر کوه هستی شود چون خاک ره هستی ز پستی [۶]
قال تعالی: « لاَّ تُدْرِکُهُ الاْءَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الاْءَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ [۷] ».
----------
[۴]: ۴ - سوره مبارکه فصلت، آیه ۵۴.
[۵]: ۵ - سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۳.
[۱]: ۱ - الکافی: اسألنی.
[۲]: ۲ - اصل: آخذک.
[۳]: ۳ - سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۳.
[۴]: ۴ - التوحید، ص ۱۲۱ ؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۲۹ ؛ بحارالأنوار، ج ۴، ص ۴۷.
[۵]: ۵ - سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۳.
[۶]: ۶ - گلشن راز، شبستری، «قاعده در شناخت عوالم پنهان... ».
[۷]: ۷ - سوره مبارکه انعام، آیه ۱۰۳.
📚✍ #شرحی بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
بچه محل امام رضا: پر خوری، انفاق، قناعت، صبر و توکل در کلام جالینوس در جیب جالینوس حکیم کاغذی پیدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
سقراط حکیم
سقراط کم غذا بود، لباس زبر میپوشید، یکی از فیلسوفان زمانش برای وی نوشت: تو که گمان میکنی هر صاحب روحی باید به او ترحم شود چرا به خود ترحم نمی کنی؟ چرا لباس خشن میپوشی و غذا کم میخوری؟ سقراط در پاسخ نوشت: مرا به لباس زبر ملامت کردی، انسان چه بسا فریفته زشتی شود و از زیبایی دست بردارد، نیز به کم خوری ملامت کردی در حالی که من غذا را برای زندگی میخواهم و تو زندگی را برای غذا.
فلیسوف نوشت: علت کم سخن گفتنت چیست حال که در غذا خوردن بخل میورزی چرا در سخن گفتن نیز این چنینی؟ سقراط نوشت: برهانی ندارم که آن را ترک کنم، بهتر است از آنچه به تو مربوط نیست، نپرسی؛ با این حال خدا دو گوش به تو داده و یک زبان، تا دو برابر آنچه میگویی بشنوی و هر آنچه میشنوی نگویی والسلام.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357