#گفتگو
🔸آیا راضی بودید سیدمهدی به سوریه برود؟
🔹خودش خیلی اصرار می کرد که مأموریت سوریه را برود. البته مدیرانش تمایل داشتند که همین جا بماند، ولی خودش به من مدام می گفت: «مامان من قراره برم سوریه.» می گفتم: «مهدی اذیتم نکن.» بعد از مدتی می گفت: «مامان درست نشد.» راستش در دلم می گفتم الهی شکر که نشد. تا این که آخرین بار آمد و گفت: «مادر من پنج روز دیگر می روم.» گفتم: «مهدی چرا زودتر به من نگفتی؟» گفت: «هر بار که می گفتم رفتنم به مشکل می خورد؛ گذاشتم قطعی شود بعد به شما بگویم. می گفت: مامان جای من بسیار امن است و اصلاً نگران نباشید.» من واقعا نمی دانستم که مهدی در
کنسول گری مانده است. فقط به من می گفت: «نگران نباش من خودم با شما تماس می گیرم، و شما نمی توانید با من در تماس باشید.» همان روزی که از تهران رفت در راه به پدرش گفت: «شاید تا دو روز نتوانم تماس بگیرم این را که شنیدم خیلی نگران شدم.»
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#منبرک
تربیت، شبیه درختکاری است
آیت الله حائری شیرازی
تربیت مثل درختکاری است و کار پدر و مادر مثل باغبان است که به موقع آبش بدهند، به موقع کودَش را بدهند، به موقع شیارش را بزنند، نور را برایش تأمین کنند. نور و آب و هوا و اینها که تأمین شد، گل کردن با خود درخت است؛ دیگر باغبان گل را به درخت نمیچسباند. درخت خودش باید گل کند. بسیاری خیال میکنند بچهها را باید گُلاند! هیچ انسانی نمیتواند کاری کند که دیگری گل کند؛ تو آبش را بده، نورش را بده، هوایش را بده، گل کردنش با خودش است. بعضیها وقتی میبینند درختشان گل کرد، حوصله ندارند و هی میخواهند گل باز شود. آقا! تو دستش نزن، خوب نمیشود. هر گلی که مردم دستش زدند، برگش پاره شد. دستکاریاش نکن؛ خودش باید باز شود. عقل بچه هم مثل گل است؛ به بچه نان حلال بده و احترام بگذار، عقلش گل میکند. به درخت آب میدهند، به انسان احترام؛ به درخت کود میدهند، به انسان نصیحت میکنند؛ به درخت نور میدهند، به انسان آزادی و احترام و محبت. محیط ترس و وحشت برای بچه، مثل محیط تاریک برای درخت است. درخت در محیط تاریک خفه میشود و بچه هم در محیط ترس و ارعاب و وحشت، روحش پژمرده میشود.
به هر جهت به بچه محبت کنید، احترام کنید، مقداری آزادی بدهید، مقداری مسئولیت بدهید، مقداری آگاهی بدهید؛ اگر انسان این کارها را در مورد اولاد بکند، دیگر اولاد انشاءالله خودش خوب میشود، مخصوصاً اگر نانش حلال باشد.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چی فکر میکرد...
چی شد...
بسیاری از برانداران و حتی مردم عادی با تصورات فانتزی راهی اروپا و غرب شدند و دیر فهمیدند که مقابلشان سرابی بیش نیست...
@zane_ruz
#پزشکی
خواص چغندر
چغندر برای سلامت کلی مفید است؛ چه آن را بنوشید و چه بخورید زیرا هر دو سرشار از نیترات و مواد مغذی هستند، با این حال با خوردن خود چغندر فیبر بیشتری به دست می آورید.
نصف فنجان چغندر فقط ۰/۱۵ گرم چربی دارد، در حالی که میزان فیبر آن ۱/۷ گرم است. چغندر غنی از ویتامین کا، آ، سی و چندین ویتامین ب از جمله فولات (ب۹) است. مواد مغذی موجود در چغندر به سلامت استخوان ها، تشکیل گلبول های قرمز خون، رشد سلول های سالم و بهبود جریان خون به مغز کمک می کند. خواص ضدالتهابی آن هم در کاهش خطر ابتلا به برخی از بیماری های مزمن نقش دارد.
متخصصان می گویند که رژیم غذایی سرشار از سبزیجات و میوه ها می تواند فشار خون را کنترل کند و خطر بیماری قلبی و سکته را کاهش دهد. یک رژیم غذایی حاوی انواع سبزیجات و میوه ها در رنگ های متنوع بهترین راه دریافت مواد مغذی مورد نیاز بدن است.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#گفتگو
🔸لحظه ی خداحافظی سیدمهدی را به یاد دارید؟
🔹شبی که عازم بود، بانی یک هیئتی شد. ارادت عجیبی به حضرت زینب سلام الله علیها داشت و آن شب هم شب شهادت خانم بود. من گفتم: «مهدی جان شما این همه کار داری چه وقت هیئت رفتن است؟» گفت: «مامان شما کارهای من را انجام بدید ساک من را آماده کنید.» گفتم: «آخر من نمی دانم چه چیزهایی برایت کنار بگذارم.» گفت: «شما لباس های من را کنار بگذارید، خودم جمع آوری می کنم، ولی من هر طور است باید در هیئت حضور داشته باشم. من هم همین کار را کردم. صبح با مهدی تماس گرفتند که آماده باشید.
میآیند دنبال تان. بدوبدو کارهایش را کرد. مدام گوشی مهدی زنگ می خورد. متوجه شدم که به ایشان گفته بودند نمی توانیم به دنبال شما بیاییم. تا اینکه خودش با پدرش تماس گرفت و گفت: «لطفا
شما من را به فرودگاه ببرید.» خیلی ذوق و شوق داشت و می گفت: «من در این رفتنم برگشت نمی بینم. انگار بهش الهام شده بود.»
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#گفتگو
🔸برای آرام شدن درد فراق چه می کنید؟
🔹این روزها برای طاقت آوردن درد دوری اش فقط از خودش کمک می خواهم می گویم: «مهدی، من نمی توانم نبودنت را تحمل کنم خودت به دلم آرامش بده.» در یک مصاحبه ای که همان سوریه انجام داده بود گفته بود: «من برنمی گردم، فقط نگران مادرم هستم که چطور این فراق را می خواهد تحمل کند؟»
🔸می گویند که خدا بعد از مقام صبر مقام رضا به انسان می دهد؛ آیا شما به این حد رسیده اید که بگویید خدایا راضی ام به رضای تو؟
🔹بله من درسته که یک وقت هایی خیلی گریه می کنم ولی بعدش می گویم: «خدایا من راضی ام. من مادرم، اگر گریه می کنم از احساسات مادر بودنم است. حتی یک زمانی موتور خریده بود اما من راضی به سوار شدنش نبودم که نکند اتفاقی برایش بیفتد. انقدر من در مورد آقا مهدی حساس بودم که از زهر گزندی دور باشد. مطمئنم الان خدا صبرش را بهم داده است.»
🔸وقتی پیکر شهیدتان را دیدید چه کردید؟
🔹وقتی بالای سرش رفتم خیلی باهاش صحبت کردم. اصلاً متوجه حضور جمعیت و فیلم بردارها نشده بودم. فقط به فکر این بودم که مهدی ام را ببینم. دست به صورت سردش کشیدم و دردودل کردم. الان مدام به خودم می گویم: «چطور دلم راضی شد که بفرستمش؟» بهش می گفتم یک روز دیر کنی میایم دنبالت و او می خندید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#زیرگذرتاریخ
وظایف خواجگان حرمسرا
حرمسرا یکی از بخش های مهم کاخ های پادشاهان ایرانی بود که به زنان درباری اختصاص داشت. حرمسرا به وسیله ی افراد مختلفی اداره می شد. در «سفرنامه ی سانسون» درباره ی وظایف خواجگان حرمسرا آمده است: «خزانه سلطنتی به يك خواجه حرم سرا سپرده می شود، صندوق خانه شاه و تمام اشیاء قیمتی و نادری که به شاه تقدیم می شود نیز در دست يك خواجه حرم سراست، دلیل اینکه محافظت اشیاء قیمتی را به خواجگان حرمسرا می سپارند اینست که این خواجگان از همه جهت مورد اعتمادند. آن ها را در وقتی که کودکی خردسال می باشند از هند خریداری می کنند بنابراین آن ها نه پدران و نه مادران خود را می شناسند و نه می دانند که کشورشان کجاست نه خانواده ای دارند که به فکر آن باشند و نه فرزندانی که به تربیت آنان همت گمارند و نه در مورد زنان حرم می توانند مورد سوءظن قرار گیرند و نه نفعی دارند که از خزانه برای خود چیزی بردارند. به همین مناسبت پرمنفعت ترین مقامات دولتی را به آن ها می سپارند. علاوه بر این شاه وارث آن هاست یعنی اگر تصادفا
ًیکی از خواجگان حرم در دوره ی زندگی به جمع مال بپردازد بالاخره اموال او به خزانه شاه داخل می شود.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#یار_مهربان
معرفی کتاب «جنون خدایان» نوشتهی امیر خداوردی
زهرا افخمی نیا
بیماری روانی همه گیری در آذربایجان شایع می شود، که فرد بیمار، ادراکات فرد واقعی دیگری را در ذهنش تجربه می کند. چون اولین بیمار، سلین نام دارد، بیماری را مرض سلین می نامند. در این میان دکتر خالد بیات موسسه ای تأسیس می کند که بر اساس آن بیماری های ذهنی و روانی اشخاص را بهبود میدهد. او برای رسیدن به خوشبختی، یک سبک زندگی ارائه می دهد، اما بیشتر به ترویج خرافات می پردازد. سلین تصمیم میگیرد که از دکتر خالد و موسسهاش شکایت کند... امیر خداوردی، زمانه ی اختلافات جمهوری آذربایجان و ارمنستان را دستمایه ی داستان قرار داده و جهان داستانی خود را
خلق کرده است. نویسنده به شکلی غیر مستقیم و نامحسوس به چگونگی نفوذ باورهای خرافه در عقاید مذهبی مردم اشاره می کند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#یار_مهربان
ایده ی اولیه ی کتاب، جذاب و بدیع است اما داستان کند و آهسته پیش می رود و بیشتر به کشمکش های ذهنی و درونی شخصیت ها می پردازد. نیمه ی دوم داستان که راوی عوض شده و ما از ذهن سلین وارد ذهن افراد دیگر مانند الچین می شویم، بر جذابیت کار افزوده می شود. دیالوگ ها و فضاسازی های اثر، نشان دهنده ی توانمندی نویسنده در استفاده درست از کلماتاند. فلسفهبافیهای شخصیت ها، جالب و چالش برانگیز هستند اما گاهی زیاد تکرار می شوند یا طولانی می شوند و خستگی ایجاد می کنند.
از نکات قوت داستان، ویژگی های کوچک و ظریفی هستند که شخصیت ها را منحصربه فرد می کنند. مانند مگسی که همیشه اطراف آقای «بو» می چرخد. همچنین نام کتاب و نام گذاری شخصیت ها هوشمندانه و مؤثر بوده است. این رمان تألیفی نسبتا حجیم، برای دوست داران ادبیات داستانی و خوانندگان رمان، گونه جدیدی از داستان را ارائه میدهد.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97