#منبرک
حضرت زهرا سلامالله علیها محور پنجتن آل عبا
حجت الاسلام میرقهاری
خداوند مهربان همه عالم را بر محبت پنج تن آل عبا آفریدند و پروردگار متعال، محور پنج تن را حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها معرفی کردند و فرمودند: «هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها» «آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش» و بر نقش دختر بودن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و ام ابیها شدن حضرت بسیار تأکید کردند و سپس، به نقش همسری و مادری حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها اشاره کردند که این سه ویژگی را خداوند تبارک و تعالی از حضرت زهرا سلام الله علیها نام بردند. این که پروردگار متعال به نقش دختر بودن حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره میکنند نشان دهنده این است که دختر شیرینی زندگی است و انبیاء الهی آرزو میکردند خداوند مهربان به آنها دختر هدیه میکردند و یکی از افتخارات خاتم انبیاء، پیامبر اکرم صل الله علیه وآله والسلم پدر دختر بودن است و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با حضور خود در عالم، جلوه پدر بودن را برای حضرت محمد مصطفی صل الله علیه وآله والسلم زیباتر کردند. از اینرو، دختران ما باید درمورد احترام حضرت زهرا سلام الله علیها به پدر بزرگوارشان توجه کنند. زیرا این احترام به حدی زیاد بود که هر بار، پیامبر اکرم صل الله علیه وآله والسلم، حضرت زهرا سلام الله علیها را میدیدند در اوج شخصیت به ایشان احترام میگذاشتند. آیا در عالم پدری هست که به حدی به دخترش احترام بگذارد که جلوی او خم شود و بر دستانش بوسه بزند؟ حضرت محمّد صل الله علیه وآله والسلم برای حضرت زهرا سلام الله علیها این کارها را میکردند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
گزارش
سیره حضرت زهرا در گفتار اهل سنت (۲)
حضرت علی علیه السلام با وجود اینکه به سفارش پیامبر در برابر فتنه انگیزی دنیادوستان و قدرت طلبانی که با فریب مردم زمام حکومت اسلامی را به ناحق به دست گرفته بودند سکوت کرده بودند ولی به نوعی مبارزه پنهان و منفی در برابر این جریان ناحق دست زدند که در عدم بیعت با خلیفه وقت متبلور می گردد و در این راه نیز مانند همیشه دخت عزیز پیامبر و همسر گرامی شان حضرت زهرا سلام الله علیها یار و یاور و همراه ایشان بودند و تمامی تلاش خود را در راه حمایت از شوهر خود مصروف می نمودند. بنا بر اذعان علمای اهل سنت حضرت علی علیه السلام تصمیم گرفت با ابوبکر بیعت نکند تا به این وسیله مخالفت خود را با روش حکومت انتخابی وی اظهار دارد و عملا به جهانیان بفهماند در صورتی که علی علیه السلام و خانواده و نزدیکان شخص اول اسلام از خلافت ابوبکر ناراضی باشند معلوم می شود اصل این خلافت بر خلاف مذاق اسلام است. حضرت زهرا سلام الله علیها نیز نظریه امام علی علیه السلام را تأیید نمود و تصمیم گرفت در حوادث و خطرهای احتمالی از شوهرش به طور جدی دفاع کند و عملا به جهانیان بفهماند من به عنوان دختر پیامبر با خلافت خلیفه فعلی موافق نیستم. روایت شده بعد از رحلت پیامبر و غصب شدن ولایت وصی آن حضرت، عمر شمشیر به کمر بسته و دور شهر مدینه می چرخید و می گفت: با ابوبکر بیعت شده است، بشتابید به بیعت کردن با او. مردم از هر طرف برای بیعت می آمدند. چند روز که گذشت همراه با گروه کثیری به در خانه حضرت علی علیه السلام آمد و خواستار خروج ایشان از منزل شد ولی حضرت امتناع کرد. عمر خواستار هیزم و آتش گردید و گفت: سوگند به کسی که جان عمر در اختیار اوست، یا خارج می شود یا او را با تمامی اهل خانه آتش می زنم... حضرت فاطمه سلام الله علیها به سوی ایشان آمده کنار درب خانه ایستاد و فرمود: ملتی را همانند شما نمی شناسم که این گونه عهدشکن و بد برخورد باشند. جنازه رسول خدا را در دست ما رها کردید و عهد و پیمان های میان خود را بریده و فراموش نمودید و ما را به فرمانروایی نرسانده و حقی را برای ما قایل نیستید. گویا از حادثه روز غدیرخم آگاهی ندارید. سوگند به خدا که پیامبر در آن روز ولایت حضرت علی علیه السلام را مطرح کرد و از مردم بیعت گرفت تا امید شما فرصت طلبان را قطع نماید ولی شما رشته های پیوند معنوی میان خود و پیامبر را پاره کردید. این را بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داوری خواهد کرد.
شما میتوانید متن کامل این مقاله را در شماره ۲۸۴۵ مجله زن روز مطالعه فرمایید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#مصاحبه_تخیلی
همراز زهرا سلام الله علیها
مریم ابراهیمی شهرآباد
شب است و سوز سرما بر صورتم می نشیند، جمعیت پشت درب چوبی بزرگ به انتظار ایستاده اند، صدای روضه ی مادر توی خیابان پیچیده است، پیرمرد میان سالی که کت و شلوار سرمه ای رنگ پوشیده، با چوب پرِ سبزی که توی دست دارد، مردم را به داخل صف ها هدایت می کند.
درب چوبی بزرگ باز می شود، مردم با قدم هایی آرام و چشمانی اشکبار وارد کوچه های بنی هاشم می شوند. پسر جوانی جمعیت را به سمت مکانی راهنمایی می کند که بازسازی صحنه ی غدیر است. پیامبر صلی الله علیه و آله زیر سایه ی نخلی روی تلی از بار و بنه کاروانیان ایستاده است. دست علی را بلند کرده، ناخودآگاه صدایی در گوشم می پیچد: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» روحانی جوانی دارد واقعه ی غدیر را برای حضار روایت می کند...
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
به نام خدایی که زیباست و زیبایی را دوست دارد...
🌻 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌻
🌸🍃همراهان گرامی کانال زن روز، سلام! صبح زیبای دوشنبه پاییزیتون بهخیر و شادی. امیدواریم روز خوبی در پیش داشته باشید🍃🌸
«اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ. نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ. مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ ۗ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ. معبودی جز خداوندِ یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست. (همان کسی که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانههای کتب پیشین، منطبق است؛ و «تورات» و «انجیل» را پیش از آن، برای هدایت مردم فرستاد؛ و (نیز) کتابی که حق را از باطل مشخّص میسازد، نازل کرد؛ کسانی که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدی دارند؛ و خداوند (برای کیفرِ بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است.» (آل عمران، آیات ۲ تا ۴)
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#جریان_شناسی
نهضتی از دل جنگلهای گیلان (۳)
سمانه زاهد
هفته ی پیش خواندیم که طومار نهضت جنگل درهم پیچیده شده و میرزایی که سال ها مردانه در برابر استعمار و استبداد قد علم کرده بود، جانش را تقدیم هدف و عقیده اش کرد. ما در آخرین شماره بررسی نهضت جنگل بعد از نگاه به شخصیت میرزا و آنچه از منش او در تاریخ نقل شده، برخی شبهات پیرامون نهضت و بعضی از عوامل شکست آن را از نظر می گذرانیم. در بخشی از این نوشتار میخوانیم:
برای سقوط و شکست نهضت جنگل دلایل مختلفی چون نفوذ فرصت طلبان به درون نهضت، مبارزه ی شدید رضاخان با نهضت جنگل، تهدید و تطمیع حکومت و رفاه طلبی برخی اعضا، تفرقه و اختلاف و انشعاب در جنگل، ساده اندیشی در اعتماد به انقلاب شوروی و ... را نام برده اند که پرداختن به هر کدام بحث مفصلی را می طلبد و از حوصله ی این نوشتار خارج است اما از میان همه آن دلایل ما در اینجا به نقش شبکه ی بهایی ها که دست پروده انگلستان بودند و در سرکوب نهضت جنگل نقش اطلاعاتی و خرابکارانه بسیار مرموز و مؤثری ایفا کردند، اشاره کوتاهی خواهیم داشت. «احسان الله خان دوستدار» که در جریان نهضت جنگل در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و رهبری «کودتای سرخ» را بر ضد میرزاکوچک خان برعهده داشت، یکی از این افراد است که به یکی از خانواده های سرشناس بهائی ساری (خانواده دوستدار) تعلق داشت. «سردار محیی» (عبدالحسین خان معزالسلطان)، همدست او نیز از اعضای خاندان اکبر بود که برخی از اعضای آن، به ویژه «میرزا کریم خان رشتی»، به رابطه با «اینتلیجنس سرویس؛ سازمان اطلاعاتی و امنیتی انگلیس» شهرت فراوان داشتند. این دو که دسیسه هایشان در شکست نهضت جنگل تأثیر فراوانی داشت، پس از سقوط نهضت به شوروی گریختند و در دوران استالین به اتهام وابستگی به سرویس اطلاعاتی بریتانیا دستیگر و اعدام شدند.
شما میتوانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۴۵ مجله زن روز مطالعه فرمایید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#منبرک
تراش خوردن انسان در تعاملات اجتماعی
آیتالله حائری شیرازی
هسته دانه های انار، از کروموزومها و چیزهایی که در هستۀ آن انار اولیه و وراثت آن بوده شکل میگیرد. بعضی از هستهها پهن، و بعضیها باریک و کشیده است. هستۀ بعضی از انارها زیر دندان خُرد میشود و هستۀ بعضیها استخوانی و محکم است. اینها مربوط به وراثت است؛ اما حالت چندوجهی این دانۀ انار در رابطه با دانههای اناری که در کنارش قرار گرفته، و بهوسیلۀ آنها شکل میگیرد. اَشکال جانبی هر دانۀ انار مربوط به اصطکاکهایی است که با دانههای مجاورش داشته است. اخلاق اجتماعی هر انسان نیز در اصطکاک و ارتباط او با دیگران شکل میگیرد. اگر دانۀ اناری را فرض کنید که دوروبَر آن خالی باشد و دانۀ اناری نزدیک آن نباشد، طبیعی است که این چندبُعدی بودن از کَفَش میرود و مخروطیشکل میشود دیگر شکیل و تراشیده نیست. انسانی هم که نه همسایهها با او معاشرت کنند، نه دوستان، نه خویشاوندان و آشنایان، و نه کارگزاران حکومتی، آن تراشیده شدن در او صورت نمیگیرد. همه از فاصلۀ دور میآیند و احوالی از وی میپرسند و میروند و هیچکس در خانهاش پا نمیگذارد؛ بچهاش هم که از مادر اجازه میگیرد تا به خانۀ همسایه برود، مادرش میگوید: «آنها که نمیآیند اینجا؛ تو چرا میخواهی به خانۀ آنها بروی؟». این وضعیت باعث قطع رابطه میشود و آن تراشیده شدن صورت نمیگیرد. الماسی که در معدن نتراشیده باقی مانده باشد، چندان قیمتی نیست. با تراشیدن، از وزن الماس کاسته میشود؛ اما در نتیجۀ آن خوشتراش شدن، بسیار قیمتی میشود و خریداران بسیاری پیدا میکند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#کدبانوگری
سالاد اسفناج و لبو
🧑🍳مواد لازم:
اسفناج: ۱ کیلوگرم
لبو: ۲ عدد بزرگ
انار: ۲ قاشق غذاخوری
گوجه گیلاسی: ۶ عدد
پنیر خامه ای: ۲ قاشق غذاخوری
🧑🍳مواد لازم برای تهیه ی سس سالاد:
سرکه بالزامیک: ۳ قاشق غذاخوری
روغن زیتون: ۲ قاشق غذاخوری
نعنا خشک: ۱ قاشق غذاخوری
نمک، فلفل سیاه، سماق: به مقدار لازم
🧑🍳طرز تهیه:
ابتدا باید لبوها را بپزید. بعد از پخت لبو باید آن را آبکشی کنید، پوست لبو را جدا کنید و به اندازه ی دلخواه خرد کنید. اسفناج ها را بشویید و کمی خرد کنید. انار را دان کنید. گوجه گیلاسی ها را بشویید و از وسط به دو نیم تقسیم کنید. سپس لبو و اسفناج را داخل کاسه ریخته و روی آن انار و گوجه گیلاسی خرد شده را قرار دهید و با کمک قاشق چای خوری پنیر اضافه کنید. برای تهیه ی سس، سرکه و روغن زیتون و ادویه ها را با هم مخلوط کنید و در انتها نعنا خشک را اضافه کنید و هم بزنید و روی سالاد بریزید و میل کنید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#یار_مهربان
معرفی کتاب «ویلونزن روی پل» نوشته خسرو باباخانی
قدسی خان بابایی
گفتند: «آبروت، اعتبارت، خانواده ات چه می شود؟»
گفتم: «من این خاطرات را نوشتم تا راه را به چند میلیون مصرف کننده مواد مخدر نشان دهم. ممکن است بگویند شاید یک نفر راه را بیابد. من می گویم در این صورت هم اجرم را گرفته ام. در مقابل رنج بی انتهای مصرف کننده ها و خانواده هایشان آبرو و اعتبار من چه اعتباری دارد؟ هیچ!»به گمانم این چند جمله کامل ترین معرفی برای ویولن زن روی پل باشد. خسرو باباخانی کتابش را با همین جمله که در پیشانی کتاب آمده، معرفی می کند.
با خواندن همین پیش درآمد کوتاه پی می بریم آنچه در کتاب می خوانیم خاطره است؛ داستان نیست که خمیرمایه اش را با خیال ورز داده باشند. واقعیت است؛ واقعیتی درباره ی اعتیاد. آن هم از زبان کسی که سی سال مصرف کننده بوده است. راوی اتفاقات خسرو باباخانی است؛ داستان نویس و معلم داستان نویسی که میان نویسندگان چهره ای شناخته شده و معتبر است. نویسنده ای که این بار خودش را نوشته.
سفری از ظلمت به نور عنوان فرعی کتاب است. خسرو باباخانی در ۱۶ فصل توضیح می دهد چگونه شب تاریک و طولانی اعتیاد را پشت سر می گذارد تا با طلیعه ی صبح
صادق آرام گیرد. شبی ظلمانی به بلندای سی سال! فصل اول خستگی نام دارد. روایت شب بیست و سوم ماه رمضان و خودکشی از فرط خستگی. خسرو از دست خودش خسته شده و در غیاب خانواده اش که برای مراسم شب قدر از خانه بیرون رفته اند تصمیم می گیرد با نیست شدن از دنیا خودش را احیا کند. اما تقدیر چیز دیگری است.
بعد از اینکه با یک معجزه به دنیا برمی گردد خود را در بیمارستان می یابد. خسته، گرسنه و تشنه. مستأصل و پریشان میان دو دنیا. دکتر میرلوحی عزیز اولین کسی است که بر بالین خود می بیند. دکتر روانشناسی که به قصد کمک به یک بیمار که مرتکب انتحار شده با مهربانی شروع به صحبت می کند. این آشنایی، سرآغاز رابطه ای مداوم و پایدار و قرارهای ملاقات متعدد می شود. هر بار دکتر میرلوحی سؤال می کند و خسرو خاطراتش را برای دکتری که حالا رفیقش شده تعریف می کند.
او چنان صادقانه و بی آلایش قصه ی تلخ زندگی اش را بازگو می کند که با گریه هایش اشک می ریزیم و با لحن طنز خسته اش لبخند می زنیم.
باباخانی در کتابش که توسط نشر جام جم به چاپ رسیده، تصویری روشن و واقعی از دنیای تاریک اعتیاد ارائه می دهد و بعد انگشت اشاره را به طرف درب خروج می گیرد و راهی را که به رهایی می رسد نشان می دهد.
خواندن این کتاب به هر کس که دنبال یافتن راهی از ظلمت به نور است، پیشنهاد می شود.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97