eitaa logo
ضرب المثل
32.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
839 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🟩آش کشک خاله اته بخوری پاته نخوری پاته : 🔻این کار را باید انجام دهی چه دلت بخواد چه دلت نخواد ۱- یعنی مجبور به انجام دادن کاری هستی که پیش رویت گذاشته اند و حق انتخاب نداری. ۲- زمانی که می خواهند کاری را به گردن کسی بیندازند، این ضرب المثل را به کار می برند. ۳- مثلا مسئولیت تمیز کردن خانه را به فرزندی می سپارند که هیچ علاقه ای به تمیزکاری ندارد و او را به انجام این کار مجبور می کنند. وقتی او اصطلاحا می خواهد از زیر کار در رود، می گویند آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته؛ یعنی در هرصورت مجبوری قبول کنی! ۴- اجبار و تحمیل کار به دیگران چه با رضایت و چه بی رضایتشان. @zarboolmasall
🟩آش دهانسوزی نیست 🔻معنی : بسیار مطلوب و محبوب نیست. 🔹️ آش دهان سوز کنایه از چیزی مطلوب و مورد پسند است. اگر دقت کرده باشید وقتی آشی خوش طعم و خوش بو باشد، دیگر طاقت نداریم صبر کنیم که سرد شود! همان را داغ داغ می خوریم و می گوییم: عجب آش دهان سوزی بود. یعنی بسیار خوشمزه بود. @zarboolmasall
۲. هاردا آشدی، اوردا باشدی هر جا آش هست، آنجا سر هم است ضرب‌المثل‌ @zarboolmasall
🟩داستان ضرب المثل آش کشکه خالته بخوری پاته نخوری پاته روزی از روزها فردی که به تحصیل علاقه چندانی نداشت به اجبار خانواده، اقدام به تحصیل کرد. او به صورت مداوم به کلاس‌های خود می‌رفت و سعی خود را می‌کرد که علاقه‌ای به درس نشان دهد. با گذشت زمان و سخت‌تر شدن دروس، او کم آورد و قصد ترک تحصیل کرد که ناگهان خانواده‌اش از این موضوع آگاه شدند و به او گفتند: اگر می‌خواهی در آینده لنگ نمانی و به جایگاهی برسی، باید تحصیل کنی تا اینکه بتوانی به فردی موفق تبدیل شوی. در این حال مادرش گفت: ببین فرزندم تحصیل همانند آش کشکه خالته بخوری پاته نخوری پاته، حالا که اقدام کرده‌ای و نصف راه را رفته‌ای پس دیگر حق انتخاب و پا پس کشیدن نداری و مجبور هستی تا آخر درست ادامه دهی. او که از گفته‌های خانواده‌اش کمی ناراحت شده بود نشست با خود فکر کرد و گفت: حال که من حق انتخاب ندارم، پس بهتر است از این دوران لذت ببردم و به جای خوشگذرانی تحصیل و یادگیری درستی داشته باشم. پس تصمیم خود را قطعی کرد و به صورت محکم به تحصیلش ادامه داد. @zarboolmasall
🟩نخود هر آش شدن 🔻 فضول بودن ۱- یعنی در هر کاری دخالت میکند و خود را همه چیز دان می داند. ۲- معنای نزدیک ضرب المثل: انواع مختلفی از آش ها داریم؛ مثل آش دوغ، آش کشک، آش شله قلمکار و … . تقریبا نخود در همه آش ها وجود دارد ۳- معمولا این خصلت مخصوص آدم های فضول است که دوست دارند از همه امور سر در بیاورند به همین دلیل: 🔵 به جای اینکه سرشان در زندگی خودشان باشد، به زندگی بقیه سرک می کشند، 🟢 در هر کاری اظهار نظر می کنند 🔴 خود را برتر می دانند، ⚫ در مسائلی که اصلا به اینها ربطی ندارد دخالت می کنند @zarboolmasall
۷۱ You pay your money and you take your chance. 🔹️هر چقدر پول بدی، همون‌قدر آش می‌خوری. You want something done right, do it yourself. 🔸️کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. You can’t keep a man down. 🔹️خواستن توانستن است @zarboolmasall
🟩همان آش و همان کاسه 🔹در زمان نادر یکی از استانداران او به مردم خیلی ظلم می کرد و مالیات های فراوان از آن ها می گرفت.مردم به تنگ آمده و شکایت او را نزد نادر بردند. نادر پیغامی برای استاندار فرستاد ولی او همچنان به ظلم خود ادامه می داد. وقتی خبر به نادر رسید، چون دوست نداشت کسی از فرمانش سرپیچی کند، همه ی استانداران را به مرکز خواند .دستور داد استاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و از او آشی تهیه کنند . بعد آش را در کاسه ریختند و به هر استاندار یک کاسه دادند و نا در به آنها گفت:" هر کس به مردم ظلم و تعدی کند 🔻همین آش است و همین کاسه @zarboolmasall
ضرب المثل صنار بده آش، به همین خیال باش کنایه از چیست؟🍵🎋 💠 به کسی می گویند که چشمش را به روی واقعیات بسته و آرزوی چیزی را دارد که با توجه به وضعیت او، رسیدن به آن محال یا سخت است. 💠صنار مخفف صد دینار است که در زمان ناصرالدین شاه رایج بود و ارزش چندانی نداشت مثلا پول یک کاسه آش بود. رفته رفته بخش اول ضرب المثل در محاورات حذف شد و به طور کلی هر کس که حرفی از روی خیال و توهم می زند به او این ضرب المثل را به کار می برند و می گویند: آش! به همین خیال باش! 💠 مثال: دوستتان مبلغی را برای خرید خودرو کنار گذاشته و از شما می خواهد که همراهی اش کنید. وقتی متوجه مقدار پول او می شوید می پرسید با این پول چه ماشینی می خواهی بخری؟ او هم یکی از ماشین خارجی های مدل بالا را انتخاب می کند. اینجا به شوخی به او می گویید: صنار بده آش، به همین خیال باش! یعنی با این پولی که داری نهایتا یک پراید هاچ بک بتوانی بخری! ⊙ @zarboolmasall
آش اینجا لواش انجا کجا برم به از اینجا🤍💭 روزی پسر بیکاری بود که دنبال کار می گشت اما این پسر خیلی تنبل بود به مغازه های آهنگری، کفاشی، نانوایی سر زد تا شاگردی کند اما کارها خیلی به نظرش سخت می آمد برای همین تصمیم گرفت دزد شود اما دزدی هم چندان آسان نبود در یکی از این دزدی ها به دلیل تنبلی گیر افتاد و به زندان افتاد پسر زندان را بهترین جا برای خودش یافت چون همه امکانات را در ازای هیچ زحمتی به او می دادند برای همین وقتی زمان حکمش رو به اتمام بود، افسردگی گرفت و مدام می گفت: اینجا هم آش به من می دهند و کنار آش نان لواش است، جایی بهتر از اینجا پیدا نمی کنم این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند از مکانی که در آن حضور دارند بسیار راضی هستند و قصد ترک آن را ندارند و بیشتر مناسب آدم های تنبل است در واقع می خواهند بگویند که تمام امکاناتی که برای یک زندگی خوب لازم است را در اختیار دارند و از بودن در اینجا لذت می برند. @zarboolmasall
ریشه عبارت"آشی برات بپزم که روش یه وجب روغن باشه" آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد، کنایه است از اینکه برایت نقشه شومی کشیده ام و حالت را میگیرم. توی کتاب « سه سال در دربار ایران » نوشته دکتر فووریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه مطلبی نوشته شده که پاسخ این مسئله یا این ضرب المثل رایج بین ماست. او نوشته : ناصرالدین شاه سالی یکبار (آنهم روز اربعین) آش نذری میپخت و خودش در مراسم پختن آش حضور مییافت تا ثواب ببرد. در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هریک کاری انجام می دادند. بعضی سبزی پاک میکردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند. عدهای دیگهای بزرگ را روی اجاق میگذاشتند و خلاصه هرکس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلیحضرت هم بالای ایوان مینشست و قلیان میکشید و از آن بالـا نظاره گر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد.بدستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده میشد و او می بایست کاسه آنرا از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد. کسانی را که خیلی می خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می ریختند. پرواضح است آنکه کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آنکه مثلـا یک قدح بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی بدبخت میشد. به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلـا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش می شد٬ آشپزباشی به او می گفت: بسیار خوب! بهت حالی میکنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد! … @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل برای کودکان دلبندتان💙🦋 آشپز که دو تاشد آش یا شور می شود یا بی نمک @zarboolmasall
آشپز که دو تا شد آش یا شور میشه یا بی نمک🌿🦋 برای این ضرب‌المثل داستان یا حکایت خاصی یافت نشد؛ اما همچنان که از مفهوم آن بر ‌می‌آید، این ضرب‌المثل را معمولا در مورد رفتار و دخالت ناشیانه چند نفر در کاری به کار می‌برند. دخالت بیجایی که ناشی از عدم آگاهی و دانش کافی آن افراد در زمینه‌ای خاص است. این ضرب‌المثل در زبان انگلیسی هم کاربرد دارد. در زبان انگلیسی این ضرب‌المثل به شکل زیر به کار می‌رود: Too many cooks ,spoil the broth این ضرب‌المثل در زبان انگلیسی یعنی هرچه تعداد آشپز زیاد باشد، آن غذا به هدر می‌رود و آن طور که باید به کار نمی‌آید. البته معنای ظاهری آن به این شکل است. در معنای اصلی و محتوایی مربوط می‌شود به این که هر کاری که در آن چند فرد ناشی و بی‌تجربه و غیر حرفه‌ای مشغول به کار شوند، آن کار به نتیجه دلخواه نمی‌رسد و نهایتاً همه زحمات به هدر می‌رود. @zarboolmasall
🟩آش نخورده و دهن سوخته 🔹️در زمان‌هاي‌ دور، مردي در بازارچه شهر حجره اي داشت و پارچه مي فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليكن كمي خجالتي بود. مرد تاجر همسري كدبانو داشت كه دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را آب مي انداخت. روزي مرد بيمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوي آنرا آب و جاروب كرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد. قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود. . پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت . دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش دارو نوشت پسر بيرون رفت و دارو را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود ، ولي همسر تاجر خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه آورد همسر تاجر براي ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند . تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بياورد پسرك خيلي خجالت مي كشيد و فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد . فكر كرد بهتر است بگويد دندانش درد مي كند. دستش را روي دهانش گذاشتش. تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردي ، صبر مي كردي تا آش سرد شود آن وقت مي خوردي ؟ زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت : اين چه حرفي است كه مي زني ؟ آش نخورده و دهان سوخته ؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم. تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهي كرده است 🔻از آن‌ پس، وقتي‌ كسي‌ را متهم به گناهي كنند ولي آن فرد گناهي نكرده باشد ، گفته‌ مي‌شود :‌ آش نخورده و دهان سوخته @zarboolmasall
📚داستان ضرب المثل ها 🟩آش شله قلمکار 🔹️کاربرد: هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، تشبیه می‌شود به: آش شله قلمکار. این مثل، نشان از هرج و مرج و ریخت و پاش آن کار دارد. داستان: 🔸️این مثل داستانی دارد؛ می‌گویند ناصرالدین شاه قاجار، نذر داشت که سالی یک روز- آن هم در فصل بهار- به شهرستانک یا سرخه حصار (از نواحی خوش آب و هوای اطراف تهران) برود؛ در این روز خاص، به دستور او، دوازده‌ دیگ آش بار می‌گذاشتند. مواد این آش، شامل چهارده رأس گوسفند و مقدار زیادی حبوبات،سبزی‌ها و ادویه‌های مختلف بود. هنگام پختن این آش، نزدیکان شاه به اتفاق اهل خانواده خود، تلاش بسیاری می‌کردند که در تهیه مقدمات این آش نذری، از دیگران جلو بزنند و نهایت خدمت و ارادت خود را به این وسیله به شاه نشان دهند. مخارج و تدارکات تهیه آش و ریخت و پاش‌های مالی و جشن و سرور پخت این آش، معروف بوده است. اما مراسم پختن این آش، آنقدر شلوغ و بی‌نظم بوده که بعدها برای بی‌نظمی و شلختگی، ضرب‌المثل شده است. @zarboolmasall
🟩زیر کاسه نیم‌کاسه‌ای است 🔹️برای بیان این معنا که فریب و نیرنگی در کار است از این ضرب‌المثل استفاده می‌شود 🔸️در گذشته که وسایل خنک‌کننده و نگاه‌دارنده مانند یخچال و فریزر و فلاکس و یخدان وجود نداشت، مردم خوراکی‌های فاسد‌شدنی را در کاسه می‌ریختند و کاسه‌ها را در سردابه‌ها و زیرزمین‌ها، دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان می‌گذاشتند. آن‌گاه کاسه‌ها و قدح‌های بزرگی را وارونه بر روی آن‌ها قرار می‌دادند تا از گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی مانند موش و گربه محفوظ بمانند. اما در آشپزخانه‌ها کاسه‌ها و قدح‌های بزرگ را وارونه قرار نمی‌دهند و آن‌ها را در جاهای مخصوص پهلوی یکدیگر می‌گذارند و کاسه‌های کوچک و کوچک‌تر را یکی پس از دیگری در درون آن‌ها جای می‌دهند. از این رو در گذشته اگر کسی می دید که کاسه‌ی بزرگی در آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه‌های موجود در زیر زمین، گمان می‌کرد که در زیر آن نیز باید نیم کاسه‌ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است، ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبوده، در این مورد مطمئن نبود و لذا این کار را حقه و فریبی می‌پنداشت و در صدد یافتن علت آن برمی‌آمد. 🔻بدین‌ترتیب رفته رفته عبارت "زیر کاسه نیم کاسه‌ای است" به معنای وجود نیرنگ و فریب در کار، در میان مردم به صورت ضرب‌المثل در‌آمده و در موارد وجود شبهه‌ای در کار مورد استفاده قرار گرفت. @zarboolmasall