eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.4هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
وظیفه ای فراموش شده! نیمه شعبان که می شود نام و یاد امام زمان (عج) فراگیر می شود...همه جشن می گیرند و سخنرانان از او سخن می گویند و مدیحه سرایان سرود می خوانند... همه به جای خود نیکو! امام البته خیلی مهم است ولی اگر این شناخت, را به دنبال نداشته باشد در مرحله اندیشه می ماند و کارایی خاصی ندارد. از امام و مقام او گفتن و تببین جایگاهش در هستی نمودن و از علائم ظهور گفتن بی آنکه مخاطب بفهمد چه باید بکند مانند این است که تنها از خورشید و عظمت و جایگاهش در منظومه شمسی بگویند! سؤال این است که ما در برابر این امام حاضر غائب چه باید بکنیم؟ دعا, صدقه و مانند آن چیزی است که غالب مردم به نیت ظهور انجام می دهند. ولی در دعاها و زیاراتِ حضرت ولی عصر (عج) سخن از وظیفه ای است که غالبا از آن غافلیم. وظیفه ای به نام . بیعت تکلیف انسان را با امام خود تمام می کند و آثار تربیتی فراوانی دارد. در دعای کوتاهی که به خواندن روزانه آن بعد نماز صبح سفارش شده آمده است: "هذه بیعه له فی عنقی الی یوم القیامه". در دعای عهد نیز وارد شده است: "و هذه بیعه له فی رقبتی" این بیعتی است برای حضرت بر عهده من! اگر انسان معنای بیعت را فهمید روز و روزگارش تغییر می کند. هدفها, امیال و خواست هایش هم مسیر امامش می شود. بیعت در حقیقت خرید و فروش است; خود, استعداد و تلاش خود را فروختن و رضایت امام خود را خریدن! بیاییم با امام زمان خود را از این رقم بزنیم ولو با سلامی کوتاه اول هر صبح و تجدید بیعت با حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه). حمید کمالی اردکانی @zarrhbin
✅پاسخ نماینده محترم: من امام جمعه را به عنوان یک عنصر ، جوان، خوش فکر، خوب و همراه می دانم که همه جا کرده ام و به ایشان گذاشته ام. اگر در جایی بی ادبی و بی احترامی به ایشان شده است می پذیرم. در انتخاب مسئولین بنده دخالت مستقیم نمی کنم اگر مصداقی هست بگویید. ولی توصیه من این است که از فردی انتخاب شود و کسی از بیرون نیاورید. در موضوع انتخاب رئیس آموزش و پرورش اردکان پس از رصد چند نفر(که همه خوب بودند) به گزینه مطرح شده فعلی رسیدند که بنده خودم هم با این تصمیم خیلی موافق نیستم.(گزینه مطرح فعلی با دفتر نماینده مرتبط است.) در خصوص انتخاب رئیس دانشگاه قائم مقام وزیر علوم تماس گرفت و گفت که این دو گزینه ای که مد نظر شما هم بوده ( آقای فتاحی و خانم بهجتی ) ما می خواهیم که بین آنها یک نفر را انتخاب کنیم شما چه مصلحتی می دانید که من گفتم اگر از من مصلحت سنجی می کنید آقای فتاحی را معرفی می کنم. ایشان در مکالمه بعدی گفت که سیاست دولت بکارگیری مدیران زن است و اجازه بدهید که در اردکان گزینه خانم بهجتی را انتخاب کنیم که من گفتم اگر می خواهید که سیاست دولت باشد و خودتان مسئولیتش را بر عهده می گیرید با خودتان. شما اگر نماینده بودید با معاون وزیر علوم منصفانه تر از این می توانستید حرف بزنید؟ اشکال مدیر حوزه: بحث مشورت با شما نیست بحث این است که چرا باید امام جمعه شهر بی اطلاع باشد؟ پاسخ نماینده محترم: امام جمعه به بنده زنگ بزند و بگوید که با من مشورت نکردند تا من پیگیری کنم؟ پاسخ مدیر حوزه: شما باید به مسئولان امر تاکید کنید که نظر امام جمعه را بخواهند نه اینکه ایشان به شما زنگ بزند!! نماینده محترم: بله باید ما با امام جمعه بیشتر باشد! ادامه دارد... @zarrhbin
🍃 .... 💠و اما در مورد سلول ها، که در انتهای هر سلول یک کاسه توالت و یک دیوار کوتاهی بود که کنار آن قرار داشت و بعد از دیوار یک تخت خواب و کنار تخت، فضایی در حدود یک متر مربع برای نشستن بود و روی در سلول نیز یک سوراخی بود که با در کشویی باز و بسته می شد و نگهبانان از این دریچه، زندانی ها را کنترل می کردند و به آنها غذا می دادند. 💠 یادم هست صبح به ما نون و پنیر دادند اصلاً از گلو پایین نمی رفت و به ما گفته بودند معلوم نیست که چند روز در اینجا باشید. 💠 صبح فردای آن روز فرا رسید و ما را از سلول بیرون آوردند و یک افسری با کاغذی در دست آمد و اسامی نفرات را خواند که این افسر به ما گفت: من در شهر شما خدمت کرده ام و پاسبان بوده ام و شماها به نظر می آیید؛ که ما باز اینجا شک کردیم ولی از نشانی هایی که می داد معلوم بود درست می گوید. 💠 بالاخره قرار شد ما را به ، که در آن زندانی ها به صورت دسته جمعی زندگی می کردند، منتقل کنند؛ که ما به این افسر گفتیم: که را در یک بند جا بده، که او هم قبول کرد و ما را به بند ۳ زندانِ که در انتهای سالن بزرگی بود، منتقل کردند. 💠 سالن طوری بود که در آن سرویس غذاخوری، راهرو سلول ها، قسمت اداری و ملاقاتی در آن قرار داشت، روی دیوار سالن عکس هایی از شاه و اشعار میهنی به صورت تابلو نمایان بود که در یکی از آنها نوشته شده بود. به شهری که هست اندر آن مهر شاه نیابد نیاز اندر آن بوم راه 💠 در طول راهروی سالن درهای فلزی محکم، به صورت کشویی بود که به تعداد زیادی در فاصله های معینی قرار گرفته بود؛ که با قفل های آویز این درها را بسته بودند و انتهای سالن به صورت صلیب بود که هر طرف یک ساختمان دو طبقه که در هر طبقه به صورت پاساژ مستطیل شکلی که در دو طرفش اتاق های خواب زندانیان قرار داشت و انتهای اتاق زندانی ها در داشت که به دستشویی و حمام باز می شد و بالای درب ورودی سرویس ها، تلویزیون نصب شده بود؛ به هر جهت ما را به این بند که در طبقه ی دوم بود هدایت کردند. 💠 طبقه ی زیرین هم به همین صورت ساخته شده بود که به اینها هر کدام یک بند می گفتند کلاً زندان فلاورجان چهار بند داشت که از بقیه ی بندها جدا بود که متاسفانه ما را به بند سیاسیون نبردند و هدف آنها این بود که دانشجویان دستگیر شده که آنها را خطاب می کردند با مذهبیونِ زندانی آشنا نشوند و به قول خودشان گول آنها را نخورند. 💠 کنار هر بندی یک محوطه ای بود به نام که به دیوارهای بلند و سیم های خاردار محدود می شد و در این هواخوری یک دستشویی و وسط آن نیز زمین خط کشی شده و تور والیبال قرار داشت؛ زندانی ها هر روز از ساعت ۸ الی ۱۰ صبح حدود دو ساعت مجبور بودند ساختمان های بند را تخلیه کنند و همگی وارد محوطه ی هواخوری شوند. 💠 قرار شد ما در داخل بند با هرکسی برقرار نکنیم؛ چون شنیده بودیم که بعضی از این زندانی ها، نیستند و مامورِ هستند که می آیند و با اظهار دوستی، می کنند. 💠 ولی یک عدّه ای در این بند آدم های مثبتی بودند مثل بچه های قدری جان اصفهان که حکم داشتند و ما را در گروه خود جای دادند؛ بقیه ی زندانی ها سارق، قاچاقچی بودند و یا زندانی ۶ ماه قتل رانندگی داشتند؛ آنها وقتی فهمیدند ما هستیم روی خوش به ما نشان دادند. 💠 و در بین آنها زندانی های هنرمند هم دیده می شد،که بعضی از آنها با هسته ی خرما تسبیح درست می کردند و بعضی نیز با منجوق، جاسویچی؛ که هر اسمی را که می خواستی با منجوق در جاسویچی می آفریدند و ما از این هنرهای دستی که در زندان تولید می شد به عنوان هدیه و یادگاری برای اقوام می خریدیم. 💠 من و هر وقت درِ هواخوری را باز می کردند با این افرادی که ذکرشان رفت، والیبال بازی می کردیم؛ حسین یک طرف و من هم طرف دیگر با بقیه زندانی ها والیبال بازی می کردیم؛ سپهری هم از کنار زمین نظاره گر بازی ما بود. علاوه بر والیبال، نرمش های مختلفی را نیز انجام می دادیم که رهبری این ورزش بر عهده ی یکی از دانشجویان دانشگاه اصفهان که او نیز قدری جانی بود و همراه رفقایش دستگیر شده بود؛ صورت می گرفت. 💠 آنها برای نرمش، بسیار مرا می کردند و می گفتند: که باید طوری بدنت را آماده کنی که بعد از اگر دوباره به دست ساواک افتادی و آنها از تو خواستند که دولا شوی و از لاستیک پیکان عبور کنی مشکل بدنی نداشته باشی، ما هم به این ورزش و خم شدن های سخت عادت کرده بودیم. ✅ ادامه دارد.... ✍ سمیّه خیرزاده اردکان 📸 تصویری از یکی دیگر از دانشجویان دستگیر شده. @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 در ایجاد ارتباط....‼️ ✅ در ایجادِ ارتباط کسی است، که با کسی که از او بُریده، برقرار کند. 📚 پرتوی از کلام امام حسین(ع)، ص۹۸ @zarrhbin
✍ امام حسـین علیه‌السلام: ✨قويترين فرد در ايجاد ڪسى است ڪه با كسى ڪه از او بُريده رابطــه برقـــــرار ڪند. 📚ميزان الحڪمه ، ج ۱ ، ص ۷۹ @zarrhbin🕊
قابل توجه همشهرى‌های عزیز📣 نوین نارین با بهره گیری از حرفه ای از متخصصین بازرگانی و داشتن دفاتر فعال در ، و ، آمـاده‌ی ارائـه خدمات در زمینه و ، خدمات و انجام امور کارگزاری ارزی (کارسازی حواله، رفع تعهد کوتاژ صادراتی)میباشد. • • • 🏠آدرس: 🔴میبد،بلوار قاضی میر حسین،نرسیده به شاه عباسی،ساختمان شارستان،طبقه اول،واحد۱۲ • 🟠یـزد،خیابان کاشانی،روبروی پارك هفتم تير،ساختمان سپهر،طبقه سوم • ☎️: ۰۳۵۳۲۳۵۸۶۳۱ 📞: ۰۹۱۳۱۵۲۹۸۲۷ ۰۹۱۹۰۰۷۴۶۷۶