#عکسها_و_خاطرات
🍃 روزی از روزهای زیبای #خدا بود که ناگهان زنگ خانه ی ما به صدا درآمد و مردی خوش تیپ که از ظواهر امر پیدا بود، تحصیلکرده و فرهیخته می باشند #مهمان بابا شد، آخر پدر از #کربلا برگشته بود و آن مرد بزرگ برای دیدن پدر از #یزد آمده بود.
🍃 از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد ایشان از جمله ی #دوستانی بودند که ما تا کنون افتخار #آشنایی با ایشان را نداشتیم، اما با دیدن چهره ی شادِ بابا بعد از دیدن ایشان پی بردیم که #حکایت، زنده شدن #خاطرات است بابا ایشان را #دکترصالحی خطاب می کردند و چنان گرم و زیبا یکدیگر را در #آغوش کشیدند که حکایت از سالهای #فراق و دوری می داد؛
🍃 که بعدها پدر گفت: من آخرین باری که #دکتر_سید_مصطفی_صالحی را دیدم سال ۱۳۵۲ بعد از فارغ التحصیلی از دانشسرای عالی بفرو ئیه بود و بعد از این #تاریخ دیگر نتوانستم از ایشان خبر بگیرم و جویای احوالشان باشم اما #دکتر که از #نیکان روزگار است بعد از چهل و چهارسال آدرس خانه ی ما را با پرس و جو از این و آن پیدا کرده بود و به سراغ #دوست دوران دانشجویی خود آمده بود.
🍃 وقتی پدر و دوست بزرگوارش در کنار هم در اتاق نشستند از ما خواستند که پاکت عکس های قدیمی را برای ایشان ببریم بنابراین دکتر و بابا مشغول تماشای #عکسها شدند.
🍃 هنوز از دیدن عکسها زمانی نگذشته بود که شریک زندگی ما برایشان چای بردند که متوجه اشکهایی شد که از گونه های پدر و دکتر جاری است او نیز منقلب شد و پای #روایتهای دکتر از سرزمین #کربلا نشست آخر رشته ای که آقای #صالحی در آن مدرک دکترا گرفته بود رشته ی #زمین_شناسی بود، و در اواخر حکومتِ صدام که روابط بین ایران و عراق تا حدودی حسنه شده بود #ایرانیان در صدد بازسازی عتبات عالیات بخصوص #حرم دو برادر باوفا در کربلا برآمدند بنابراین دکتر نیز در قالب یک تیم زمین شناسی به صورت داوطلبانه راهی سرزمین #عشق شد،تا از دیده هایی برای ما حکایت کند که #علم از پاسخش در می ماند.
🍃 دکتر صالحی با بغض و اشک چشم فرمودند: مطالعات و تحقیقات زمین شناسی در #کربلا نشان داد که شیب زمین کربلا به گونه ای است که #آب از نظر علمی باید از سمت #حرم_امام_حسین_ع به سمت #حرم_ابوالفضل_العباس_ع برود اما در بین الحرمین شیب زمین به گونه ای دیگر است که آب از سمت #حرم_ابوالفضل_العباس_ع به سمت #حرم_امام_حسین_ع می آید. که وقتی این جمله از زبان یک نفر که دکترای زمین شناسی دارد و از عمق زمین کربلا باخبر است می شنوید محال است اشکِ چشم تو را امان دهد، آن روز که ما #میزبان دکتر صالحی بودیم یکی از زیباترین روزهای #زندگی من بود زیرا همیشه منتظر کسی بودم که از در وارد شود و در حوزه ی #اعتقادات حرف هایی بزند که جنسش با بقیه فرق داشته باشد دکتر #شنیده_ها را دیده بود و لمس کرده بود و پشت ظاهر روشنفکرانه اش #دلی بود به وسعت #دریا که از میِ جام #معرفت سیراب شده بود و چه زیبا و مستند از حرم #سید_الشهدا و زمین کارزار کربلا روایتها برای ما حکایت کرد.
🍃 و در این اواخر که پدر حالی از احوال ایشان پرسیدند ایشان فرمودند: که به تازگی نقشه ی زمین شناسی پروژه بیمارستان تخصصی مرحوم مسعود فرزان را در اردکان به اتمام رسانده اند. #دکتر هر جا که هستید سرتان سلامت باشد و روزگار به کام.🌹
📸 امیدوارم #عکسها_و_خاطرات امروز نیز به دل شما مخاطب خاص و نازنین نشسته باشد.
#و_من_الله_التوفیق
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#عکسها_خاطرات @zarrhbin
#عکسها_و_خاطرات
🍃 دیروز به اتفاق بچّه ها سری زدیم به نمایشگاهِ چلچراغ #بیتآیتاللهخاتمی، که الحق و الانصاف نمایشگاه جالبی بود، به خصوص برای کسانی که تشنه ی دیدن عکس های تاریخی و تابلوهایی از خط خوش اساتید هستند.
🍃 ما هم که به نوبه ی خود در لابلای #عکسها شاید در پی آدم های مهربان قصه ی #زندگی خودمان می گردیم؛ دیدن تصویر آقای #علیرضا_داوری معلّم خوش اخلاق و مهربان درس عربی، برایمان بسیار جالب و خاطره انگیز بود و چه خوب است بدانید تصویر ایشان در چندین عکس از عکسهای انتخابی #آقایکلاهدوزان به صورت ثابت وجود داشت.
🍃 #آقایداوری معلّم درس عربی ما در مقطع پیش دانشگاهی بودند و از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد، معلّمی بود که شیوه ی صحیح تست زدن در #کنکور را به ما آموزش داد و با کلام نافذش دانش آموزان را به ادامه ی مسیر علم و دانش اُمیدوار می کرد.
🍃 #آقایداوری از دید بچّه ها، معلّم اتوکشیده و سامونی بوده و هستند، که واقعاً بها دادن به جمال و زیبایی ظاهری نکته ی پسندیده ی #شخصیت ایشان بوده و هست. و بعد از گذشت دو دهه از تحصیل در پیش دانشگاهی هنوز هم که ایشان را از دور می بینم، به خودم افتخار می کنم که روزی #شاگرد چنین مرد بزرگی بوده ام.
🍃 و خالی از لطف نیست که اینجا خاطره ای از کلاس ایشان را برایتان نقل کنم؛ که یکبار #آقایداوری مشغول حضور و غیاب بچّه ها در کلاس درس بودند که به اسم دوست عزیزم، خانم "خوشرو" رسیدند که خوشروی کلاس ما هیچ وقت #لبخند از روی لبانش محو نمی شد؛ وقتی که آقای داوری به اسم ایشان رسیدند او با خنده از جایش بلند شد و گفت: آقا #حاضر، آقای داوری هم به جای اینکه مثل بعضی از معلّم ها که با خنده ی دانش آموزانِ دختر #بیگانه بوده و هستند و همیشه می گویند: " #نخند، دختر باید سنگین باشد!!" به خوشروی کلاس ما گفت: "واقعاً فامیلی #بامسمایی دارید." خوشرو هم با تشکّر از #آقایداوری سر جایش نشست. و این درسی بود برای من که می توان با توجّه به جزئیات #انرژیهایمثبت را به آدم ها منتقل نمود.
📸 در آخر هم یک #پیشنهاد به #فرمانداریاردکان، که اگر قرار است عکس های آقای کلاهدوزان در بایگانی فرمانداری شهرستان خاک بخورد! بهتر نیست به #آقایهاتفی مسئول محترم #بیتآیتاللهخاتمی تحویل داده شود تا همچنان در معرض دید مراجعه کنندگان قرار گیرد. بخصوص اینکه به ایام #عیدنوروز هم نزدیک هستیم.
#و_من_الله_التوفیق
@zarrhbin