eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.7هزار دنبال‌کننده
66.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️پیرزن یهودی که معروف به ننه الیاس بود و دور گردی می کرد و نخ و سوزن، دکمه، انگشتانه می فروخت، رفته بود پیش بی بی صغری گفته بود در سفره نذری ابوالفضل ما هم می توانیم شریک بشویم؟ بی بی صغری گفته بود درِ خانه ی ابوالفضل به روی همه باز است. همه بیایند. ابوالفضل برای همه است. زرتشتی، کلیمی، سنی و شیعه ندارد. اینجا است خانه ی همه ی ماست و ابوالفضل هم یاور همه ی ما. پیرزن گفته بود ما ۱۲_۱۰ نفر زن هستیم و می خواهیم در سفره ی ابوالفضل شریک باشیم. کمک کنیم، اشکالی ندارد؟ بی بی صغری گفته بود اگر همه یزد هم بیایند خوش آمدند. مادر الیاس گفته بود ما بیست من برنج با یک حلب روغن زرد می دهیم و بی بی با دایره اش پاسخ داده بود که همه بیایند، ابوالفضل دارد سفره اش را رنگین می کند. ▪️آقای محلّه صبح بعد از نماز بالای منبر گفته بود ایّهاالنّاس! ای پول دارهای محله! بی بی صغری نذری کرده، زرتشتی، کلیمی و سنی در آن شریک شده اند. زن های فقیر محله قند و چای می دهند. شما که شیعه ی علی(ع) و نوکر ابوالفضل العبّاس هستید چه کار کرده اید؟ استاد غضنفر که زنش یک دختر زرتشتی مسلمان شده بود و خودش رئیس هیئت سینه زنی محله بود گفته بود: حاجی آقا هر چه شما بگویید می کنیم. آقای پیش نماز گفته بود هر کس در وسع خود در این سفره شرکت کند. پول دارهای محلّه، قبول کرده بودند چیزی برای سفره بدهند. ▫️حدود ۱۵ شهریور سال ۱۳۳۷ بود. سفره ابوالفضل در خانه ارباب اردشیر کی نژاد زرتشتی با مشارکت مردم چند محله ی یزد، حاجی خان سنندجی، عده ای از یهودی ها و تعدادی از مردم منشاد یزد برگزار شد. من در عمرم سفره ای به این زیبایی، پررنگی و پررونقی و صفا و صمیمیت ندیدم. مردان در باغ پهلویی که از باغ ارباب اردشیر هم بزرگ تر بود پذیرایی می شدند و زنان در خانه ارباب اردشیر ناهار می خوردند. ▪️دختران یهودی با لباس مخصوص خود و دختران زرتشتی با لباس های زیبای خود و دخترهای کولی با لباس های رنگارنگ خود و چندتا دختر منشادی سفره داری می کردند، غذار را دست به دست می دادند و به مردم تعارف می کردند. سفره ی مردان را جوانان زرتشتی اداره می کردند. فکر می کنم ۶۰۰۰ نفر زن و مرد و بچه آمده بودند، عدّه ای از محله های خود می آمدند و با خود دیگ دیگ غذا می آوردند. دادن چای و قلیان بر عهده ی سیدهای محله ی ما بود شال ها سبزشان را به سر و کمر بسته بودند. سر سفره ی مردان آقای پیش نماز دعای سفره را بلند خواند و در مدح رشادت، مردانگی، ایثار، جوانمردی، اخلاص، مروت و ... حضرت ابوالفضل العباس(ع) چند دقیقه ای حرف زد. ارباب اردشیر و همسایه اش از این که مردم پذیرفته بودند که خانه ی او سفره ی نذر ابوالفضل العباس باشد تشکر کردند. یکی از میان جمع فریاد زد و خطاب به ارباب اردشیر گفت ارباب، ما و شما نداریم شما صاحب مملکت هستید و ما قرن هاست شماییم. ▫️یعقوب و شمعون یهودی هم که هر دو در بازار خان مغازه داشتند تشکر فراوان کردند که مردم آنها را در جمع خود پذیرفته اند و به روال خود دعای سفره خواندند. من یادم است که آنها گفتند ما همه هستیم‌ همه ابوالفضل العباس را دوست داریم. شمعون و یعقوب از طرف یهودی ها آقا سیّد محمدتقی سیّد بزرگوار محله را به نمایندگی از طرف همه مردم بوسیدند. و از بی بی صغری و نذرش هم تشکر کردند. ✅ حضرت ابوالفضل العبّاس که ایثار و جوانمردی است مورد قبول همه ی ادیان و مذاهب ایران است. بی خود نیست که بالاترین در این قسم است. بسیاری از افراد مسلمان صدتا قسم دروغ به خدا، پیغمبر، قرآن می خورند ولی جرات ندارند که قسم دروغ به دست های بریده ابوالفضل العباس بخورند. روی مشترکاتمان تکیه کنیم. چرا را بزرگ می کنیم؟ ی این مملکت چند دینه، چند مذهبه، چند قومی و قبیله ای و چند زبانه جز با و ممکن نیست. شعار ابوالحسن خرقانی و سعدی علیه الرحمه و حافظ بزرگوار و صدها عارف وارسته را فراموش نکنیم. این کار جز با به و کردن و از ممکن نیست. عرفان ایرانی قبل از آن که بخواهد انسان را به خدا وصل کند زمینه ساز و و دنیوی ماست. بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند 👈 آنان که می خواهند همه مثل خودشان فکر کنند بنیان را که اساس این است، می کنند. 📚 شازده حمام/ دکتر پاپلی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🍃 روزی از روزهای زیبای بود که ناگهان زنگ خانه ی ما به صدا درآمد و مردی خوش تیپ که از ظواهر امر پیدا بود، تحصیلکرده و فرهیخته می باشند بابا شد، آخر پدر از برگشته بود و آن مرد بزرگ برای دیدن پدر از آمده بود. 🍃 از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد ایشان از جمله ی بودند که ما تا کنون افتخار با ایشان را نداشتیم، اما با دیدن چهره ی شادِ بابا بعد از دیدن ایشان پی بردیم که ، زنده شدن است بابا ایشان را خطاب می کردند و چنان گرم و زیبا یکدیگر را در کشیدند که حکایت از سالهای و دوری می داد؛ 🍃 که بعدها پدر گفت: من آخرین باری که را دیدم سال ۱۳۵۲ بعد از فارغ التحصیلی از دانشسرای عالی بفرو ئیه بود و بعد از این دیگر نتوانستم از ایشان خبر بگیرم و جویای احوالشان باشم اما که از روزگار است بعد از چهل و چهارسال آدرس خانه ی ما را با پرس و جو از این و آن پیدا کرده بود و به سراغ دوران دانشجویی خود آمده بود. 🍃 وقتی پدر و دوست بزرگوارش در کنار هم در اتاق نشستند از ما خواستند که پاکت عکس های قدیمی را برای ایشان ببریم بنابراین دکتر و بابا مشغول تماشای شدند. 🍃 هنوز از دیدن عکسها زمانی نگذشته بود که شریک زندگی ما برایشان چای بردند که متوجه اشکهایی شد که از گونه های پدر و دکتر جاری است او نیز منقلب شد و پای دکتر از سرزمین نشست آخر رشته ای که آقای در آن مدرک دکترا گرفته بود رشته ی بود، و در اواخر حکومتِ صدام که روابط بین ایران و عراق تا حدودی حسنه شده بود در صدد بازسازی عتبات عالیات بخصوص دو برادر باوفا در کربلا برآمدند بنابراین دکتر نیز در قالب یک تیم زمین شناسی به صورت داوطلبانه راهی سرزمین شد،تا از دیده هایی برای ما حکایت کند که از پاسخش در می ماند. 🍃 دکتر صالحی با بغض و اشک چشم فرمودند: مطالعات و تحقیقات زمین شناسی در نشان داد که شیب زمین کربلا به گونه ای است که از نظر علمی باید از سمت به سمت برود اما در بین الحرمین شیب زمین به گونه ای دیگر است که آب از سمت به سمت می آید. که وقتی این جمله از زبان یک نفر که دکترای زمین شناسی دارد و از عمق زمین کربلا باخبر است می شنوید محال است اشکِ چشم تو را امان دهد، آن روز که ما دکتر صالحی بودیم یکی از زیباترین روزهای من بود زیرا همیشه منتظر کسی بودم که از در وارد شود و در حوزه ی حرف هایی بزند که جنسش با بقیه فرق داشته باشد دکتر را دیده بود و لمس کرده بود و پشت ظاهر روشنفکرانه اش بود به وسعت که از میِ جام سیراب شده بود و چه زیبا و مستند از حرم و زمین کارزار کربلا روایتها برای ما حکایت کرد. 🍃 و در این اواخر که پدر حالی از احوال ایشان پرسیدند ایشان فرمودند: که به تازگی نقشه ی زمین شناسی پروژه بیمارستان تخصصی مرحوم مسعود فرزان را در اردکان به اتمام رسانده اند. هر جا که هستید سرتان سلامت باشد و روزگار به کام.🌹 📸 امیدوارم امروز نیز به دل شما مخاطب خاص و نازنین نشسته باشد. @zarrhbin
🍃 اما به سبب بودن بخشی از راه و فرار از مرگ، از سه مسیر مشخص جاده ی اردکان_توت را می پیمودند. بازخوانی خاطرات این عاشقان حسین علیه السلام در این مسیرِ دشوار خود حکایتی است مفصل؛ : اردکان، حوض گور، آب انبار گِرِجک، گُدار شور، چاه حسین عبدا... و سرانجام توت؛ : اردکان_حوض سفید، کوه دختر، زُرِ مِهر، گُدار تَلاته، انجیرآوند و روستای توت؛ که معمولاََ برای سفرهای زمستانه انتخاب می کردند، اردکان، حوض گور، میل حوض آخوند، میل آقا سید رضا(یاسینی) و توت؛ 🍃 در اواخر دوره ی قاجار شخصی به نام علی ابوطالب حسینیه ای در روستا بنا می کند.‌اما در خصوص بنای قبلی آن اطلاعی در دست نیست. 🍃 در سال ۱۳۷۳ شمسی در خصوص حسینیه ی توت می نویسد: " در حدود ۱۲۰ سال قبل شخصی به نام علی ابوطالب حسینیه ای در این محل بنا کرده و کم کم رونقی خاص یافته است و در اطراف آن ، آشپزخانه، مسجد، حمام و دهها اتاق برای سکونت مسافرین بنا گردید..." [ تاریخ اردکان، ج ۲، ص۲۴۹] 🍃 اما بی شک قبل از حسینیه "علی ابوطالب" بنا یا محلی خاص جهت عزادرای موجود بوده است. موقوفات بر جای مانده، حکایت از آن دارد. متاسفانه آن حسینیه ی قدیمی با تصمیم هیئت امنای حسینیه ی توت جهت گسترش و توسعه ی آن در اوایل سال ۱۳۷۳ تخریب می گردد و به جای آن حسینیه ی بنا می گردد. 🍃 به نظر نگارنده رونق حسینیه ی توت پس از جریان به جهت آن دوران بیشتر می گردد. ممانعت از برگزاری مراسم و روضه خوانی در اردکان و عدم دسترسی آسان امنیه های وقت به روستای توت سبب می گردد، آیین توت، توجه بیشتری به خود معطوف سازد و به سبب سادگی ویژگی های خاص خود دل های زیادی را شیفته ی خود سازد. امروز اعتقاد و باور مردم به آیین توت و حضور در روستای توت به گونه ای است که از بیان آن عاجز می ماند و حتی عدّه ای آن را کربلای دوم می نامند! 🍃 نکته ای که نباید از بیفتد این است که مردم پس از مراسم آخر ماه در روستای توت، یعنی روز اول ماه به می پرداختند و با سفر به روستاهای اطراف یا در همان روستای توت به بازی های بومی و محلی می پرداختند. در چند دهه ی گذشته قسمت دوم از افتاده است و امروز آن می تواند بخشی از اواخر ماه صفر در روستا را حل سازد. 📚 میدون توت/ به کوشش نادر پیری اردکانی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 مردم نجیب اردکان در بودن شما شکی نیست فقط مِن باب یادآوری که هنگام مستقر شدن در روستای توت در حفظ طبیعت آن کوشا باشید و از ریختن زباله جداََ خودداری فرمایید و خواهشاََ حفظ حرمت ساکنان توت را نیز از یاد نبرید و به حریم زمین های کشاورزی شان احترام بگذارید زیرا شما پنج روز را در آنجا هستید و این بندگان خدا یک عمر آن دیارند، باشد که باشند. @zarrhbin